شغل دوست داشتنی

1391/01/17

سلام.به همه دوستان مقیم شهوانی
من اسمم پویا.سن 23 قد و هیکلم هم نرمال.اولی بار داستان مینویسم و اگه غلط داشتم ببخشید.این خاطره مربوط میشه به اولین کار رسمی من که کار در آژانس هواپیمایی به عنوان صندوقدار بود.اونجا چنتا کارمند داشت 4 تا خانم من و یه آقا که مدیر داخلی بود و مدیر عامل که دوستم بود و اون منو وارد اینکار کرد.خب من دوست دختر داشتم و تجربه سکس هم داشتم ولی این سکس با یکی از همکارانم که در ادامه مینویسم براتون یه جورایی با بقیه فرق داشت.همه چیز از روزی شروع شد که یه کارمند جدید استخدام شد به اسم نازنین که هم خوش تیپ بود هم خوش هیکل و هم کار بلد.روز اول که اومده بود جز یه معارفه کوچیک و آشنایی اولیه کاری نداشت.ولی من به عنوان دوست مدیر عامل و هم صندوقدار موظف به این شدم جوری رفتار کنم که به ایشون بد نگذره و تو روزای اول کاریش با محیط خو بگیره.ایشون باید لباس فرم میپوشید و من مسئول تهیه لباس بودم که یواش یواش استارت رابطه ما شروع شد.من تو مدت زمانی که اونجا بودم با بقیه همکارام رابطه نسبتا سردی داشتم ولی همش تو فکر ی موقعیت بودم تا خودی نشون بدم چون دو تا از همکارای دختر که اونجا بودن خیلی شیطون بودن یجورایی میخواستن من تحریک و شایدو اذیت بکنن.از روز دوم با نازنین گرم گرفتم و ی جورایی صمیمی باهاش رفتار کردم اونم عکس العمل بدی نداشتو پا به پای من میومد که تو این روزا متوجه رفتار بد خانم حسنی و امیری شدم.دائم تیکه مینداختن و اذیت نازنین که مثلا من واکنش نشون بدم و آتو بگیرن که من کاری نداشتم باهشون که یه روز کار تموم شده بود همه خداحافظی کردیم و راهی شدیم.من ماشین داشتم و معمولا مدیرکه رابطه نزدیکی داشتیم و با هم هم محل بودیم اومدیم سمت خونه که نزدیکای خونه بودیم نازنین زنگ زد به مدیر عامل که بلیط یه مسافر باید با پیک ارسال میکرده و چون نمیخواد پیش مسافر بد قول بشه ایشون دارن بر میگردن مدیر هم برگرده که فوری این کار و انجام بده.ما تقریبا رسیده بودیم وقتی حسام گوشی قطع کرد گفت پویا زحمتش با تو و من گفتم که شرمنده کار خودته که گفت فرصت از دست نده برو بزن و کار تموم کن من گفتم که اصلا بهش فکر نمیکنم ولی رفاقتی باشه اونم ریموتو و کلید داد گفت که حواست جمع کن.بعد 40 مین به هزار بد بختی و کلی ترافیک رسیدم دیدم خانم منتظر ایستاده و ریموتو زدم در هم باز کردم رفتیم تو کلی عذر خواهی کرد که منم گفتم کار خاصی نداشتم منتظرم که تموم کنی کارتو.با پیک تماس گرفت و چون غروب بود سرویس نداشتن.بهش گفتم که آدرس کجاست گفت سمت غرب که من گفتم تا شب ببرم که ایرادی نداره گفت نه مسافر گفته فقط امشب بهش برسونیم که گفتم من میبرم و آدرس برداشتم گفتم بریم.پشت کانتر بودم برق خاموش کردم گفت کلیدش جا گذاشته و رفت که برداره دیدم دیر کرد و رفتم دیدم انگار تو آبدارخونس صداش کردم گفت آب نمیخوری گفتم نه که صدای لیوان شکستن اومد که رفتم داخل دیدم داره میخنده که گفتم دست نزن تا فردا خدماتیمون جمع کنه که گفت ی چیزی هست نمیتونم بهت بگم گفتم چی گفت برق خاموش کن گفتم چرا گفت لطفا منم گفتم باشه همزمان که خاموشش کردم دستشو گذاشت رو چشمام و لباشم گذاشت رو لبام.طعم خاصی داشت و واقا شوکه شدم بوم یه مکثی کرد وگفت دوست دارم که منم یه نیش خند زدم گفت حالا بریم.اومدیم بیرون وبی تعارف نشست تو ماشین و گفت که بریم.منم راه افتادم سمت آدرس .تو راه دائم از حرفای نگفتش زد و من گوش میکردم که بهش گفتم چقد دلت پر بود و ما خبر نداشتیم.خلاصه دوستی ما آغاز شد یه چند ماهی با هم در تماس بودیم و نزدیک شده بودیم خیلی حتی نازنین رو بهم گفت انقد دوستم داره که حتی حاضر با هم سکس داشته باشیم!!!من تعجب کرده بودم و پرسیدم مگه دختر نیستی که گفت هستم ولی پرده من مدل حلقوی هستش منم گفتم که من از این چیزا زیاد شنیدم که گفت یعنی چی گفتم بماند… یه جمعه شیفت نازنین با یکی از همکارا بود منم با برنامه ریزی قبلی با دوستم قرار شد برم.جمعه ها 11 تا 4 بعد از ظهر شیفت کاری بود.کار خاصی نبود ولی باید میرفتیم .اون همکارمون وقتی دید خبری نیست گفت اگه شما مشکلی ندارید من برم دنبال کارام.منم دیدم فرصت خوبیه گفتم نه برید ما هم 4 ساعت میزنیم و میریم…نزدیکای 4 بود داشتم کانتر مرتب میکردم که دیدم نازنین جولوم واستاده ریموتو برداشتو زد کرکره برقی اومد پایین و فرصت نداد من حرف بزنم شروع کرد به لب بازی منم یواش یواش داشتم داغ میکردم.راستی مشخصات ظاهری نازنین یه قد متوسط بود با اندام لاغر سفید و سینه هاش 75 بود ولی کونش با گودی کمرش حرف نداشت.تو کس هایی که کرده بودم نرمال بود.یواش یواش دست بردم دور گردنش و پشتش و کونش که گفت باز کن.شروع کردم به باز کردن لباس فرمش وقتی تیشرتش دادم بالا یه سوتین اسفنجی مشکی تنش بود دادم بالا دوتا لیمو ناز افتاد بیرون منم شروع کردم به خوردنشون یه مزه خاصی داشت همزمان تیشرت من در آورد و سر من به سینه هاش فشار میداد دائم میگفت همش مال توست دوست دارم و جوووووون.بلندش کردم و گفتم لخت شو گفت اول تو گفتم پس خودت زحمتشو بکش کمربند باز کرد و دستشو گرفت به کیرم اورد بیرون که دیدم مات شده گفتم چت شده گفت بزرگیش هیچ ولی کلفتیش جرم میده من میترسم که گفتم نگران نباش بهت حال میده نترس منم لختش کردم و بدن بلوریش نگاه میکردم که شروع کرد ساک زدن و لیس زدن مشخص بود که زیاد سکس نداشته بعد پنج دقیقه گفتم بشین رو کانتر.نشست پاهاش باز کردم از هم کس ترو تمیزی داشت یکمم خیس شده بود گفت بکن توش طاقت ندارم منم یکم تف زدم به کیر مبارک و گذاشتم رو کسش بالاخره کلاهکش دادم تو خیلی تنگ بود از یه طرف میگفت درد داره ولی میگفتم نکنم میگفت در نیار فقط بکن یواش یواش جا باز کرد و ترشحاتش بیشتر شد منم سرعتمو بیشتر کردم سینه هاشو میمالیدم ناله هاش به آه ه ه ه و اوف تبدیل شده بودو میگفت بیشتر وتند تر حدود 5 مین داشتم با سرعت میکردم که اروم درش آوردم با ناز میگفت جرا در آوردیش منم گفتم حالتمونو عوض کنیم دو زانو نشست رو صندلی گفتم میخوام جر بخوری گفت جووووووون زود بکن که هلاک کلفتیشم منم از پشت کردم تو کسش و اولش باز میگفت درد داره ولی کم کم جا باز کرد و با سرعت تلمبه میزدم بدنم عرق کرده بود منم میکردم و سینه هاشو میمالیدم که یه لحظه یه تکون خورد و ارضا شد سرعت تلمبه زدن کم کردمو گفت کشتیش کسم پاره پوره شده گفتم فعلا یکی به نفع تو دوباره سرعتمو زیاد کردمو بعد 4 مین احساس کردم دارم ارضا میشم که در آوردم و برگشت شروع کرد به خوردن سرش تو دستم بود انچنان با سرعت بالا پایین میکردم که صورتش سرخ شده بود یه آن آبم با تمام فشار پاشید تو دهنش که اوق زد دهنش پر شده بود همشو مالید به سینه هاشو و با ناز قربون صدقه میرفت که خوشمزس و عاشق کیرتم…بعدش به گوشیم نگاه کردم که دیدم که دوستم اس داده شرکت باش من بیام پیشت…ادامه این خاطره بستگی داره به نظرات شما دوستان و اگه خوشتون اومده باشه ادامه سکس هام با نازنین و کارمندای دیگه رو واستون مینویسم…با تشکر پوریا


👍 0
👎 0
62174 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

315754
2012-04-05 21:47:03 +0430 +0430
NA

اینبار من اول شدم! :p :p ;)

0 ❤️

315755
2012-04-05 21:53:24 +0430 +0430
NA

He he aval:p:D

0 ❤️

315756
2012-04-05 22:04:27 +0430 +0430
NA

کیرم تو روحت نچه کونی اول صبحی ریدی تو حالمون! با اون سغل دوست داشتنیت بچه کونی بگو تو جنده خونه کار میکردی و بلیط میفروختی آدرس بده با بچه ها بیایم یه حالی به همتون بدیم کله کیری چار شاخ گاردان بدرد نخور لاشی همون گاو صندوق تو کونت!

0 ❤️

315757
2012-04-05 23:53:13 +0430 +0430

تو غلط کردی ازبک
تو هر صدهزار دوختریکی کوس حلقویه ولی این جوری که داره پیس میره تو هر صد هزارنفر نودنه هزار تا حلقوی از آب درمیاد
اون آژانس مسافرتی باکل پرسونلهاش تو کونت

0 ❤️

315758
2012-04-06 00:45:03 +0430 +0430
NA

دختره گفته حلقویه نویسنده هم فهمیده کس گفتی!
داستانت خوب بود ولی من به شخصه پسر 23 ساله رو آدم حساب نمیکنم! بازم دمت گرم همون جیک ثانیه اول که تو آشپزخونه ی تاریک تنها بودین و طرفم چراغ سبز داده بود عقده ایی بازی در نیاوردی! ( پریود بودی؟!)

0 ❤️

315759
2012-04-06 02:01:53 +0430 +0430
NA

نميدونم كي به اينا حلقوي رو ياد داده_حلقوي شدن برده دخترا خيلي نادره از هر هزارتا يكي حلقوي ميشه.

0 ❤️

315760
2012-04-06 02:17:20 +0430 +0430
NA

به کسایی که هنوز نخوندن داستانوو اومدن نظراتو بخونن پیشنهاد میکنم بالا نرن اخه نویسنده ریده اونجا بدجور بو میده S)

0 ❤️

315761
2012-04-06 03:48:50 +0430 +0430
NA

یکمش به درد من خورد منم همچی موقعیتی دارم.

0 ❤️

315762
2012-04-06 06:05:19 +0430 +0430
NA

سلام پوریا جان
بابا… صندوقدار…مدیرداخلی…باتجربه…مسئول خرید لباس فرم…دیگه چی بگم…آها یادم اومد…ریموت بدست…فردین…!!!
با احتساب نوع داستان،نظرات دوستان و مطلبی که ذکر آن رفت(مطلب خودم)می توان اینطور برداشت نمود که…شما بسیار بسیار آدم شفته کسی هستی!!!
لذا از جنابعای(پوریا جان) استدعا دارم،که دیگر چرت وپرت بلغور نفرمائید(همین یه داستان واست زیادی بود)

0 ❤️

315763
2012-04-06 09:54:24 +0430 +0430
NA

دیگه نمیخواد بقیه شو بنویسی …خوب کوچولو…

0 ❤️

315764
2012-04-06 18:36:39 +0430 +0430
NA

اسم داستانت بزار حسرتهایی که خوردم در مورد گه ای که نخوردم

0 ❤️

315765
2012-04-07 09:20:18 +0430 +0430

کیر خر بره تو حلقت ،تا کیر خر هم حلقوی بشه.
کس مغز مجلوق*
جلقی(جغی) : موجودی است مفلوک که به علت در کف کس ماندن مهارتهایی درصنایع دستی کسب میکنند و معمولا ماهیچه یک دست آنها خیلی قویتر از دست دیگر است.
*مجلوق : فلک زده ای است که پس از کردن کونش با حرکات جلق گونه آب کیر خود را روی او میریزند و چون مفعول واقع شده است لذا او را مجلوق مینامند.(منبع لغتنامه از ناف تا شاف باب دوم )

0 ❤️

315766
2012-04-07 18:48:11 +0430 +0430
NA

نظرایی که دوستان دادن خیلی خنده داره
ولی خیلی داستانت مسخره بود …
بقیشو برو واسه کسایی تعریف کن که باورشون بشه
بیایی اینجا بنویسی همه فحش بارونت میکنن

0 ❤️

315767
2012-04-17 13:08:27 +0430 +0430

کله کیری دیگه ننویس . . . . . . . . .
لطفا بقیه داستان رو ننویس. نظر بچه ها رو که خوندی همه میگن ننویس. برو کونی این اراجیف رو جای دیگه تعریف کن. ننویس. ریموت و کرکره با تمام متعلقاتش تو کونت. ننویس.

0 ❤️

315768
2012-05-03 08:59:59 +0430 +0430
NA

آخه کون گشاد لاشون(لاشی کون) ، کیر خر برینی کدوم کس مغز اسکلی موقع سکس کرونومتر داره که تو مدت تمام پوزیشن هات رو دقیق یادداشت کردی ، …
بقیه فحش ها رو به بقیه خواننده ها میسپارم
راستی اسمت اول داستان پویا آخرش پوریا ، یعنی هیچی نشده یه {{ر}} خودت گذاشتی وسط خودت به چه بزرگی

0 ❤️

315769
2012-06-05 20:20:25 +0430 +0430
NA

عجب…!
میرین میشینین فکر میکنین هر دختری بهم خندید پس جندس برم بکنمش دیگه؟؟؟؟؟ |( |(
داد میزنه که تو توهماتت بوده
ولی اینو هم میتونی خیلی زیبا یه داستان ازش دربیاری
ولی سعی نکن شاخ و برگ واقعی بهش بدی چون هم به شعور خواننده ی داستان توهین میکنی هم خودت زیر سوال میری

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها