از ساعت 9 صبحی با هم بودیم.
از با هم بودن همه جور لذتی برده بودیم.
هردو لخت لخت بودیم.
من زیر پتو دراز بودم، اون نشسته بود و داشت ماهواره میدید و گاهی یك شكلات میخورد. شكلات مغز دار شوكوپارس با طعم نارگیل و نعنا
دیدن هیكل لخت این باربی ناز و خوش تراش، تحریكم كرد كه باز بغلش كنم. از پشت بغلش كردم و شروع كردم بوسیدن باسنش و بعد هم ستون فقراتش . یكی از شكلاتائی كه برا خوردن برداشته بود به من داد. با دست راست از پشت سر ازش گرفتم و دست چپم حالا داشت با قلمبه كوچوله روی دروازه بهشتش ور میرفت. در حالی كه شكلات رو گذاشتم دهنم، انگشت وسطی دست چپمو آروم فرستادم وسط گرما .
یك لحظه یك فكر واسه شوخی از ذهنم گذشت.
بهش گفتم : پس این چی؟ اینم شكلات میخواد.
پرسید : كی؟
انگشتم رو بیشتر فرو كردم اون تو با تكون تكون دادنش گفتم: این !
گفت: آهان - لابد بعدشم تو میخوای بخوریش
فكری كردم. چشام برقی زد و گفتم : چرا كه نه – پاشو بشین رو مبل
با ناباوری بلند شد و نشست رو مبل. سریع یك شكولات از تو ظرف برداشتم و رفتم نشستم بین دو تا پاهای خوش تراشش. شروع كردم بوسیدن كسش. هیچی مو نداشت. لبای داخلیش مثل لبه دو تا ورق كالباس اشتها برانگیز، بیرون زده بود و من هی اونا رو میمكیدم. شروع كردم مالیدن شكلات رو پوستش، اما سردی اتاق و سفتی شكلات مانع این بود كه اثری از شكلات رو پوستش بمونه. تو فكر این سردی بودم كه داغی چیزی كه تو دهنم بود منو بخودم آورد. سریع شكلات رو آوردم لای دو تا لبای داغ بهشتیش. عطر شكلات بلند شد. گرماش كار خودشو كرد. منم با انگشتم آروم همشو فرو كردم اون تو.
وقتی دوباره لبام رو گذاشتم بین لبای كسش، یك هو شوكه شدم. باورم نمی شد. چه تركیب شیرینی شده بود. چه طعمی داشت. عطرش با عطر شكلات مخلوط شده بود و صد برابر هر دوتاش خوش عطر بود.
شروع كردم با حرص و ولع بیشتری بوسیدن و لیس زدنش. چه عالی بود. مكانیزم اتوماتیك واژنش به بهترین وجه به عملیات كمك میكرد. با هربار باز و بسته شده دروازه لذتش، كمی شكلات ( كه حالا هم در اثر گرما و هم در تركیب با شهد اون، روان شده بود) بیرون میزد و به متعادل ترین شكل شیرینش میكرد. حسابی تحریك شده بودم و با ولع تمام لیس میزدم، میمكیدم و میخوردم. اونم خوشش اومده بود و داشت با نالههاش دیوونم میكرد.ترسیدم شكلاته زود تموم شه، دو تا دیگرم فرو كرم اون تو. تا ته تهش فروشون كردم و به لیس زدن ادامه دادم.
گاهی زبونم رو فرو میكردم تو شكلاتا و كمیشو میاوردم بیرون و اول با زبونم میمالیدمش دور كسش و بعد باز با لیس زدنام پاكشون میكردم. جالبیش این بود كه بعضی وقتا، طعم نعنا یا نارگیل هم قاتی ماجرا میشد و لذت رو صد چندان میكرد.
واقعا تجربه شیرینی بود. هر دومون حسابی كیف كردیم. من كه مصمم شدم بعد از این حتما این كار رو تكرار كنم .
شما هم امتحان كنید. حتما لذت میبرید. اما یادتون شه – سه تا شكلات زیاده – تا حدود 4 ساعت بعدش كه با هم بودیم، بازم هم عطر شكلات داشت و هم طعمشو. ممممممممممممممممم چه عالی بود.
نوشته: م
سعید خدا خفت نکنه
کلکسیون کسخلا رو خوب اومدی
کلی خندیدم
دمت گرم
???
ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺕ ﺗﻮ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ ﺣﺮﺍﻡ!!
ﺣﺎﻻ ﻳﻜﻢ ﺷﻜﻼﺕ ﺗﺎﻓﻲ ﺩﻭﺭﻩ ﺳﻮﺭﺍﺧﻪ ﻛﻴﻮﻧﺖ ﺑﺮﻳﺰ ﻛﻴﻮﻥ ﻟﻴﺴﺎ ﻳﻪ ﻟﻴﺴﻲ ﺑﺰﻧﻦ ﺑﻪ ﻛﻴﻮﻧﺖ
ﺍﻱ ﺑﺎﺑﺎ ﻛﻴﻮﻥ ﻟﻴﺴﺎ ﺩﺭ ﻋﺬﺍﺑﻦ ﭘﺲ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻛﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺩﺑﻞ ﭼﺎﻛﻠﺖ ﺍﻭﻧﻢ ﺭﻭ ﻣﻤﻪ ﺗﺮﺟﻴﺤﺎ 75ﺗﺎ85 ﺭﺍﺿﻲ ﻧﻤﻴﺸﻢ
دادا بجا شکولات یه مرغ میذاشتی داخل واست کنتاکی کنه حداقل شامتونم حاضر میشد !
یعنی یه جوری از داغی و حرارت حرف میزنید که اجاق گاز خونمون از خنده خاموش شد بپا کیرت کباب نشه دلاور !
sami ﮊﺍﻥ ﮊﺍﻥ ﺳﺎﻣﻲ ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺑﺪﻩ ﺍﺻﻼ ﻣﻦ ﭘﻨﻴﺮ ﺭﻭﻱ ﻣﻤﻪ ﻫﻢ ﺭﺍﺿﻴﻢ
شما یذره پنیر پیتزا بریز تو چند ورقم قارچ بچین بیرونش قارچ و پنیر درست کنید بعدش گرسنتون میشه
نمیردیم با واژه مکانیزم اتوماتیک واژن هم آشنا شدیم واقعا همون کلکسیون کسخلا رو قشنگ گفت دوستمون
از شرکت شکلات صبحانه نوتلا مزاحم میشم.
لطفا برای بازی در آگهی تبلیغاتی ادرس ایمیل رو در پی وی ارسال کنید.
ایدهء جالبی شما رو با مدیران شرکت نوتلا پیشنهاد دادم.
قطعا روی شما سرمایه گذاری خواهیم کرد.
سامی جان من کونم نمیکشه حتا داستان بخونم، چه برسه به نوشتنش!
اینجام دیدم پائین داستان بحث شوکولات و شوکولات بازیه گفتم یه حالی بهتون بدم. وگرنه خود داستانو نخوندم.
ایضن مِن باب خوراکیهای کیرپذیر نیز بنگر به غذاخوری سکسی (توصیههای کیرشناس اعظم nasrin_who)
آقا،پیرو فرمایش جنابتان که :فرمودین بسیار داغه بیا سیخ چوچول گردون مخصوص بدم خدمتتون باسس مخصوص یه اکبر چوچوله بزن حالشو ببر شکلات دیگه مال بچه هاست عزیز، ضمنأ هنوز رو فر داغه یکم سپند بریز دود شه چشم نخوری.
اون کُسُلات رو میکردی تو کونش طبقه ی پایین بهشت میخوردی چند تعمه میشد ببینی چه مزه ایه جناب سعید احسنت بابت کُلِکسیون کُسخُلا
امشب کلکسیون کسخلا ریختن اینجا… عجب