شهوت دردسر ساز (۱)

1396/06/09

با سلام خدمت همه شهوانیا و حشریاش???
این داستان مربوط به سکس من و دختر خانومی به اسم مریمه که اصالتا اهل قُمه. این اولین سکسم نیست و میشه گفت باتجربه بودم. زیاد توی اینترنت و این ور و اونور فنون دیوث بازی رو میخوندم تا توی سکس به پارتنرم حسابی حال بدم. اگه دوستان از فن بیان این داستان خوششون اومد و با استقبال رو برو شد، بقیه سکس هایی که با مریم خانوم داشتم و اتفاقات ناخوشی که برامون افتاد رو به رشته تحریر در میارم بلکه بعضیا شاید ازش درس مردونگی بگیرن و اشتباهای منو تکرار نکنن. و بعضی های دیگه هم که حشرشون زده بالا بیان و جغشونو بزنن و برن… شاید بعدا داستان اولین سکسمو هم نوشتم. جفتمون‌ دانشجوهای دانشگاه دولتی فُلانجا بودیم. هم رشته و هم کلاسی.
بذارین از دخترخانوم قصه بگم. همونطور که گفتم اهل قم بود. از یه خانواده ی بسیااار مذهبی. هم فیسش اوکی بود هم بدنش مطابق میل من بود، نه اونقدر لاغر که استخونی باشه نه هیکلش فیت و بدنسازی بود. یه چیز نرمال و مابین. قدش یه کوچولو_تقریبا ده سانت از من کوتاهتر بود( خودم 178 ام ). مریم خانوم چادری بود و چادری بودنشو دوس داشتم.
ترم اول و دوم دانشگاهمون که چُس ترم بودیم،‌ سمتش نرفتم و پیشنهاد و دوستی در کار نبود(چون چُس ترم بودیم و ضایه بود دو ترم اول بیوفتیم دنبال دختر!) توی دو ترم اولم نمیتونستم کاری کنم چون خوابگاه داشتم و توی خوابگاه هیچ گوهی نمیشه خورد!
گذشت و ما از چس ترمی در اومدیم و یه خونه نقلی(تقریبا 70 متر) اجاره کردم. ترم سوم دانشگاهمون بود و دگ وقتش بود که مریم خانومو بقاپم تا کسی نقاپیدتش.
مخ کردنش زیاد برام سخت نبود چون دو ترم قبل ازش آمار زیاد میگرفتم و معلوم بود از استایل من خوشش میاد. توی پیشنهاد دادن بهش گفتم که رابطمون باید چراغ خاموش(کسی نفهمه) جلو بره و اونم همین نظرو داشت چون بلاخره دختر بود و خانوادشم مذهبی بودن و بهتر بود آبروش حفظ بشه شاید از همون دانشگا یکی خاس بره خاستگاریش و من نمیخاستم آیندشو بگا بدم.
خلاصه رابطه رو با اندکی دیوث بازی و سکس چت جلو بردم تا اینکه تونستم راضیش کنم بعد از یکی از کلاساش، دوستاشو بپیچونه و بیاد خونم که فیلم ترسناک (کانجورینگ 2) ببینیم!
بذارید از صابخونم بگم. خونش طبقه بالای خونه ی من بود. پسر بی همه چیزش توی دانشگاه ما مسئول امور خوابگاه ها بود. فعلا تا همینجا کافیه. برگردیم سر اصل مطلب.
مریم خانوم قصه ی ما داشت میومد خونم. وای خدا تو پوست خودم نبودم. بهش زنگ میزدم که بگم چجوری بیاد کسی نبینش. چون اگه کسی میدیدش خطرناک میشد به این خاطر که توی محل خونه من، همه باهم فامیل بودن و فقط صابخونه من مستاجر داشت که من باشم. پس حضور یه دختر غریبه توی اون محل همه نگاهارو برمیگردونه سمت من! پس باید محتاط میبودیم که بگا نریم!!
خلاصه از پشت خونم جاده خاکی بود که از وسط باغ میگذشت و معمولا خلوت بود و سگ پر نمیزد. مریم خانوم هم از اون جاده اومد و من دم در خونه در رو باز گذاشته بودم. همدیگرو که دیدیم اول اونو فرستادم که بره داخل. باید آهسته قدم بر میداشت که صدای تق تق کفشای پاشنه دارش توی راهرو پخش نشه که بگا بریم. در رو پشت سرمون میبندم و پشت مریم میرم توی خونه و در رو میبندم(دوتا در، یکیش در ورودی ساختمون و دومیش در ورودی خونم).
+«خب مریم خانوم به کلبه محقر ما خوش تشریف آوردی» خونه من دانشجویی بود ینی نه صندلی داشت نه تخت خواب. پشتی داشت و یه تشک که پهن کرده بودم کنار بخاری. نشستیم رو زمین و ناهارو براش اوردم و نشستم کنارش که ناهار بخوریم. چادرشو در آورد و گذاشتش روی پشتی. استرس زیادی داشت و اینو میشد حس کرد. ناهار من که تموم شد دیدم اون هنوز داره باغذاش بازی میکنه.
+« چرا ناهارتو نمیخوری؟ خوشت نیومد از دست پختم؟»
-« نه فقط میل ندارم… »
آروم صحبت میکرد. شاید استرس اینو داشت که صابخونه صدای حرف زدنمونو بشنوه و مارو به فاک بده.(چون همچین بلایی رو سر مستاجر قبلی آورده بود خود صابخونه به عنوان اتمام حجت برام داستانشو تعریف کرد.)
آروم دستمو گذاشتم روی دستش.
+«خیلی استرس داری مریم، آروم باش گل خانوم هیچ اتفاقی نمیوفته»
نگاه مضطربشو دوخت به چشمام. دستشو آروم فشار دادم و آوردم بالا تا پشت دستشو ببوسم. سعی میکردم با رفتارم استرسشو کم کنم.
+«تا من ظرفا و سفره رو جم میکنم تو بی زحمت لبتابو بزن به برق و روشنش کن»
وقتی کارم تموم شد برگشتم دیدم لبتابو زده به برق و نشسته روی تشک.
+«عزیزم شما نمیخای مانتو شالتو در بیاری؟!» نمیخاست در بیاره خیلی مؤذب بود. نشستم کنارش آروم براش شالشو پس زدم و دکمه های مانتوشو داشتم باز میکردم که دستمو آروم پس زد -« خودم درش میارم.» بلاخره یَخش داشت آب میشد. بدنشو دوست داشتم. گرمای تنشو داشتم حس میکردم. دوست داشتم دستامو بذارم دور بدنش و شرو کنم به ناز و نوازش کردنش. ولی زود بود…مانتوشو تا کردم و گذاشتم کنار. روی شکم دراز کشیدیم تا فیلم ببینیم. کنارش دراز کشیده بودم و این خودش به تنهایی حس فوق العاده ای داشت. یکی از دستاش تو دستم بود و براش هی نازش میکردم. یه کوچولو از فیلم که گذشت یه پهلو شدم به بهونه اینکه قبلا فیلمو دیدم و الان حسش نیس نگاش کنم. اون داش فیلمو دنبال میکرد و مطمئن بودم که فکرش توی موضوهای دیگه پرسه میزنه… یه پهلو داشتم به بدنش نگا میکردم.
دگ طاقت نیاوردم و دستمو گذاشتم رو کمرش. هیچ عکس العملی نشون نمیداد. بازوشو بوسیدم و دستمو روی کمرش حرکت دادم و آوردم بالا. موهاشو گذاشتم پشت گوشش و شرو کردم به ناز و نوازش کردن لاله گوشش. وای که درونم آشوب بود. دگ دام میخاست باهاش هم آغوش بشم. دلم میخاست اون لبای خوشگلشو بمکم. آروم سرمو بردم سمت لاله گوشش یه گاز کوچولو براش گرفتم. گوشه چشمی نگا انداختم بهش دیدم چشماشو بسته. میدونستم صد برابر من درونش غوغاس. دستمو آروم بردم پایین و گذاشتم رو کونش. شرو کردم بوسه زدن به صورتش. سرمو گذاشتم رو بالشت. سرشو با دستام آروم هل دادم سمت صورتم. لباشو گذاشت رو لبام… دستمو سفت حلقه کردم دور بدنش و فشارش میدادم. خوردن لباش و هم آغوش شدن باهاش برام خیلی لذت بخش بود. انگار داشتم عشقو برای بار دیگه تجربه میکردم. حین بوسیدنش دستامو گذاشتم روی کونش. براش کونشو میمالوندم که دیگه طاقتم تموم شد. باید بدنشو لخت میدیدم. باید لخت مادرزاد همدیگرو بغل میکردیم. شلوار و لباسشو در آوردم. به پشت خوابید روی تشک نگاه حشریشو به چشمم دوخته بود. یه نظر چشمم افتاد به لبتاب و دیدم توی این هیر و ویر داره کصشر نشون میده! درشو بستم و لباسای خودمو هم در آوردم و شورت و سوتین مریم خانوم جیگرطلارو هم در آوردم و خوابیدم روش. وااای خدا تن لختمون به هم چسبیده بود و این بهم انرژی میداد
حین لب گرفتن ازش دستمو بردم لای پاهاش و اونجا متوجه شدم مریم داره آتیش میگیره چون آب کصش راه افتاده بود و کصش خیسه خیس بود. بی صبر بودم واسه خوردن کصش. زبونمو روی بدنش سُر دادم تا رسیدم رو نوک سینه هاش. برجسته شده بودن… وقتی براش سینه هاشو میخوردم، نگاش میکردم که بی تاب بود و وول میخورد. نذاشتم آب رو کصش خشک بشه و رفتم تا واسش کص لیسی کنم. زبونمو از رو نوک سینه هاش سُر دادم و رفتم پایین. بالای کصش که رسیدم اول یه نگا به کصش انداختم. وای خدا کصشو دوس داشتم. کص خوشگل و خوش تراشی داشت. نمیدونم شاید من درکی که از سکس دارم خیلی غیر عادیه و بیشتر از بقیه س، شاید توی توضیحام متوجهش بشین.
شیطون خانوم قبل اومدنش کصشو شیو کرده بود. خیلی آروم سرمو بردم سمت کصش. یه لیس از پایین تا بالای کصش زدم. واااای که داغی کصشو روی زبونم حس میکردم. همه خیسی کصشو براش خوردم. هیییچ وقت از خوردن کصش سیر نمیشدم. قاچ کصشو باز میکردم که زبونم توی قاچ کصش بالا پایین بره؛ اینجوری بیشتر بهش حال میداد. تا اینکه شرو کرد به تکون خوردن و من فهمیدم کص نازش داره ارضا میشه؛ منم زبونمو محکمتر رو کصش حرکت می دادم تا بهتر ارضا بشه تا اینکه تکون خوردناش تموم شد و همینجور که چشماش بسته بود و بیحال شده بود گفت
-«بسه امیر»
+«نکنه میخای من گشنه بمونم؟!»
لای پاشو باز کردم. سر کیرمو میمالوندم به کصش. میترسید از کص بکنمش و مخالفت میکرد. خودم خیلی دوست داشتم از کص بکنمش ولی میدونستم جفتمون بگا میریم البته مریم بیشتر چون آیندش و آبروش و دخترونگیش و خانوادش و … همرو از دست میداد. دفه اولمونو به لاپایی قناعت کردم. مث دوستان عزیز جانی سینزی که داستان مینویسن و میگن که کیر کلفت و درازی دارن نیستم، کیرم 16 سانته و کلفتیشم متناسبه با درازیش. شرو کردم به لاپایی زدن روی کص نرمش. لنگاشو آورده بودم بالا و به هم چسبونده بودمشون که لاپاش تنگ تر بشه. حسابی رو کصش کیرمو عقب جلو کردم تا همه ی شیره وجودمو ریختم ‌روی شیکمش. بیحال نشدم چون واقعا سکس با مریم بهم انرژی میداد.
+« اتوبوستون کی راه میوفته؟ »
-« ساعت دو بلیط گرفتم »
ساعت تقریبا یک و نیم بود. باید عجله میکردیم. بهش گفتم که پاشه عجله کنه بره خابگاه ساکشو برداره و بره ترمینال که جا نمونه. داشتم براش تاکسی میگرفتم که با طعنه گفت «هه کارت تموم شد باهام؟»
معلوم بود ناراحته و فک کرده بود که فقط برای سکس میخامش. یکی از اون نگاهای جدی و بداخلاقمو تحویلش دادم و حرفشو نشنیده گرفتم. مریم خانومو فرستادم رفت که با اتوبوس ساعت 2 برسه قم. این اولین سکس منو مریم بود. قسمت اول داستانمون بود. منتظر قسمت های بعدی و ادامه ماجرای ما دوتا باشید باشید.

ادامه…

نوشته: امیر


👍 10
👎 2
4532 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

648944
2017-08-31 22:00:28 +0430 +0430

لایک اول رو دادم منتظر ادامشم

1 ❤️

648957
2017-08-31 22:36:31 +0430 +0430

از نوشتارت خوشم اومد امیر لایک دوم

2 ❤️

648970
2017-09-01 00:34:34 +0430 +0430

لایک سومو میدم ولی بد بنویسی از دفعه بعد دیس

1 ❤️

649003
2017-09-01 08:01:38 +0430 +0430

كير تو داستان كس شعرت كس مغز جقي

0 ❤️

649064
2017-09-01 19:27:19 +0430 +0430

علاقه خاصی به کلمه " گا " داری؟
هی زرتو زرت بگا میرفتم بگا میرفتیم
خو کیرتو بکن تو مشتت احتمال بگا رفتنت
کمتره

1 ❤️

649432
2017-09-03 15:26:37 +0430 +0430

لپ تاپ
laptop
معذب

1 ❤️

649462
2017-09-03 19:13:06 +0430 +0430

امیر خان خیلی حال کردم دمت گرم داش.

1 ❤️