سلام
تعطیلات عید من (میترا) و علی (شوهرم) با ماشین شخصی مون مسافرت به بندرعباس رفتیم و صبح روز بعدش با قایق تندرو به قشم رسیدیم و بعداز کلی خرید داخل یکی از مراکز خرید از فروشنده و مسافرهای دیگه شنیدم که دریا طوفانی شده و دیگه قایق های تندرو حرکت نمی کنند و فقط لنج حرکت میکنه ما با دوتا چمدون که اکثرا خرید های من بود رفتیم به تنها اسکله مسافربری قشم که فقط لنج به سمت بندرعباس حرکت میکرد و حجم ازدحام جمعیت منتقل شد به تنها ترمینال دریای که در قشم بود و خیلی شلوغ شده بود و بعداز کلی مشکل بلیط تهیه کردیم و رفتیم بیرون ترمینال قسمت سوار شدن دیدم یک صف طولانی به طول حدودا صد متر به عرض ۵ نفر جلوی ماست که دو طرف صف با لوله های فلزی محصور شده بود و لنج ها با تاخیر پهلو میگرفتند و مسافر می زدند و به نظر می رسید که حداقل سه ساعت توی صف خواهیم بود هوا قشم شرجی و نسبتا گرم بود و صف هرچی در زمان مسافر گیری لنج حرکت و جلو تر میرفت عجله پشت سری ها صف رو متراکم و متراکم تر می کرد و چمدونهای ما و مسافرهای دیگه زیر دست و پا واقعا اذیت کننده بود و باعث کلافگی و تشدید گرمای هوا میشد و هیچ کس فاصله رو از یک دیگر رعایت نمی کرد و دو نفر پسر جوان که به قصد جلو رفتن و زودتر سوار لنج شدن در حال دستمالی زن و بچه مردم بودند که با یک خانواده به درگیری و زد و خورد شدیدی کشیده میشود و نظم صف بطور کامل بهم می خورد که با حضور نیروهای انتظامی مستقر در اسکله امنیت و آرامش به صف بر میگردد . که متوجه میشم یکی از پشت بهم چسبیده ! بله خانواده پنج نفری پشت سر ما ایستاده بودند که یک جوان حدودا ۲۳ سالش پشت سر من بود که اعضای خانواده آقای دکتر صداش می کردند به نظرم احتمالا دانشجوی پزشکی بوده و صف در حال حرکت و شکل گیری بعداز درگیری بود و هنوز به فشردگی نرسیده بود ولی در زمان توقف صف خیلی فشرده میشد به طوری که خانواده ها برای اینکه بچهها زیر دست و پا له نشند روی شانه پدر و یا مادرشان نشسته بودن و کونم در اثر فشار مسافران عقبی بهش چسبید و هرازگاهی بابت موج جمعیت تکون میخوردیم که حس کردم کیرش بلند شده و میخوره به رونم بخاطر کفش لژداری که پوشیده بودم کیرش به قاچ کونم نمی رسید من به بهانه دیدن انتهای صف سریع برگشتم و رو در روی پسره قرار گرفتم کیرش افتاد بین پام که بنده خدا خیلی ترسیده بود و صورتش قرمز شد و خودش رو جمع و جور کرد من با حوصله شال سرم رو باز کردم و خیلی آروم کمرم رو جلو بردم و کیرش رو بین پام و کسم فشار دادم و با مکث طولانی یواش با صدای حشری گفتم خیییلللپی گرمه و برگشتم واقعا گرم بود. نوع لباسی که پوشیده بودم بخصوص زیر بند و خود سوتین ام خیس عرق شده بود و از گرما حالم داشت بد میشد به علی جوری گفتم که پسره متوجه بشه که کفشم مناسب نیست می رم عوض کنم و در ادامه یواش تر گفتم که لباسم هم مناسب نیست و خیلی گرمم شده می رم دستشویی تا عوضش کنم .
از صف بیرون اومدم و با یکی از چمدون های خرید امروز وارد دستشویی شدم، کف دستشویی رو با دوتا از پلاستیک های خرید لباس پشوندم و کفش و شلوار جین رو با شورت بیرون آوردم و بدون شورت یک ساپورت نازک پوشیدم و کامل کشیدم بالا که کس و کونم برجسته تر بشه بخاطر ورزش های مستمر رون و کون تپل و برجسته و سفتی دارم و پیراهن رو با یک تاپ حلقه ای بدون سوتین عوض کردم تازه احساس خنکی کردم و یک مانتوی مشکی جلو باز به تن کردم و در آخر کتانی پوشیدم و شال مو روی سرم کردم و یک ادکلن به خودم زدم و آماده بیرون رفتن شدم . شلوار جین و کفش لژدار توی این چمدون جا نشد که داخل پلاستیک گذاشتم .خودم از تیپی که زده بودم حشری شدم اومدم بیرون دستشویی جلوی مانتو رو گرفتم که بدنم مشخص نشه غروب بود و هوا در حال تاریک شدن بود از زیر لوله ی فلزی بر عکس همه رو به دکتر جون رفتم توی صف و آروم با مالیدن سینه هام بهش چسبیدم هم قد شده بودیم و از کیر سیخش فهمیدم خیلی منتظرم بوده و توی صورتش گفتم لطفا این چمدون سنگینه از روی سرم به شوهرم میدید گفت چشم . پلاستیک کفش و شلوار رو به علی دادم گفتم توی اون یکی چمدون جا بده ، تا پسره بدلیل فشردگی نفرات چمدون رو از روی سرم به دست علی برسونه و علی جلوی پاش بزاره و پلاستیک داخل چمدون بکنه . من به بهانه اینکه کیف دستی ام رو از جلو به پهلوی کمرم جابجا بکنم بلند شدم روی پنجه پام و همزمان کله کیرش رو آروم با اشاره دستم هدایت کردم سمت کسم و خیلی یواش دقیقا روی کله کیرش با فشار کسم پایین اومدم و دیدم حالی به حالی شده و با کلی عشوه چشمامو نازک کردم بهش یواشکی گفتم آخ آخ چه سفته !! سرش رو تکون داد و لبخند زد . با یه چشمک گفتم منظورم سفتی کیفم بود بردمش کنار آخه داشت اذیتم میکرد. ولی اون رو هم خوب دارم حسش میکنم آفرین خیلی خوب بلندش کردی !! چمدون رو میگم دادی به شوهرم . مال من که خیییلی خیسه ؟! سرش خیس نشه ولی فکر کنم شده !! بیا این دستمال کاغذی !! صورت خیس عرق رو تمیز کن بعدآ لازمت میشه ! از دو پهلو حرف زدن من نمی دونست چی باید بگه ولی گرمای شهوت و لذتش رو خوب حس میکردم . آروم صورتم رو جلوتر بردم جوری که لب هام گوش و صورتش رو لمس میکرد و یواش تر با صدای حشری گفتم فشار ندی !! آخه خیلی جلو براش تنگه !!! میخوام برگردم ! دوباره جلوتر بهت میدم !! چمدون رو جابجا کنی . و همزمان دستم رو بردم کمرش رو به کسم فشار دادم دیدم یکی از اعضای خانواده پسره داره نگاه میکنه و به کمک همون دست برگشتم و پسره با اطمینان بیشتر کیرش رو فشار میداد. خواستم هیجان رو برای پسره بالا ببرم و کسی هم متوجه ما نشه و در عین حال پسره رو از جمع خانواده اش جدا کنم زمان حرکت صف دست علی رو گرفتم و سه ردیف رفتیم جلو و بین چند تا زن چادری چاق با علی ایستادیم من وسط صف پنج نفری و علی سمت چپ من بود و پیرامون من زنهای چادری بودند که همه منتظر جابجایی لنج بعدی بودیم و من چمدون ها را بین خودم و علی روی هم گذاشتم که بیشتره بدنم پنهان شده بود و مانتو خودم رو از پشت جمع کردم بالای کونم که پسره به عنوان همراه ما آروم بهم چسبید و کیرش دقیقا وسط کونم بود و داشت فشار و عقب و جلو میکرد و کمرم رو محکم بغل کرد و یواش دستش رو زیر مانتو و لباسم برد و نوازش کنان تنم رو لمس می کرد که عالی تحریک شدم و با سینه ام بازی میکرد که من ترسیدم که نکنه علی و کسی متوجه بشه که دیدم علی هندزفری زده و داره موزیک گوش میکنه و هوا تاریک شده و اینقدر مردم توی فشار و شرجی هوا کلافه و منتظر لنج بعدی بودند که اصلا کسی توجهی به ما نداره و توی تاریکی از گردن به پایین کسی واضح معلوم نیست و داشت عقب و جلو میکرد من با قوس کمرم کس و کونم رو قمبل کردم به سمت کیرش و همزمان که با نوک سینه ام بازی میکرد گاهی کیرش به کسم و گاهی به سوراخ کونم می خورد و کاملا کسم خیس شده بود و دیگه گرمای هوا برام مطبوع شده بود و در عوض وقتی فشار میداد گرمای کیرش به خوبی حس میکردم و لذت میبردم و گرم شهوت بودم که دستش رو از جلو و عقب همزمان برد توی ساپورت به سمت کس و کونم که جلوی دستش رو گرفتم و دست عقبی رسید به سوراخ کونم و تحریک کنان بعدش رفت سمت کسم که خیس آب بود تا انگشت دستش به کسم خورد شنیدم صدای نفس کشیدن پسره عوض شده و کیرش رو بیشتر فشار میده و داشت ارضا میشد که من سریع برگشتم و کیرش بین رون پاهام و کسم افتاد و محکم بغلم کرد و به سمت خودش سینه و کمرم رو نگهداشت و ارضا شد که خیلی لذت بردم و لای پام خیس و گرم شد!! که ای وای ای وایییی !!! که دیر متوجه شدم که کیرش رو از توی شلوارش بیرون آورده بود و من سریع با تیشرت پسره کله کیرش رو توی دستم گرفتم که اکثر آب منیش بین پام و روی ساپورت من ریخته شده بود و کمی هم کف دستم بود و سرش رو بین سینه هام گذاشت و یواشکی در گوش گفتم لعنتی نباید این کارو میکردی بهت دستمال کاغذی دادم که خودتو کثیف نکنی ! روی من ریختی ! حالا چیکار کنم؟ و گفت ببخشید خیلی معذرت می خوام آنقدر لذت زیاد بود نتونستم کنترل کنم و ازش فاصله گرفتم و پسره از صف خارج شد که بره دستشویی و صف برای سوار شدن لنج حرکت کرد . من از کیفم دستمال کاغذی برداشتم و داشتم خودمو تمیز میکردم که علی پرسید چی شده ؟ چرا برگشته بودی ؟ چی می گفتی به اون پسره ؟ چی رو داری تمیز میکنی؟ گفتم بعداز سوار شدن میگم ، ما سوار لنج شدیم و خانواده دکتره منتظر برگشت پسره از دستشویی بودند که لنج حرکت کرد و ما از اون خانواده جدا شدیم .علی دوباره پرسید و گفتم برگشتم ببینم پسره داره چیکار میکنه که دیدم آبش اومده و به شلوار من می ماله . که علی با کلی شک و تردید منو نگاه کرد و با چهره درهم ریخته و برافروخته تا خود بندرعباس چیزی نگفت و روز بعد توی مسیر تا خونه هم خیلی کم حرف میزد . و اون اشتباه من باعث تغییر رفتار علی شد و اتفاقات خیلی عجیبی برای من بعداز اون مسافرت رخ داد که می نویسم امیدوارم خوشتون اومد باشه.
نوشته: میترا
بیش از حد غیر قابل باور بود مخصوصا اون قسمتی که شوهرت فهمید آب یارو روت اومده یه کلمه نگفت چرا وقتی بهت چسبوند صدات در نیومد.
يعني وسط صف طرف دو تا دستش رو كرده تو خشتك جنابعالي بد هم كير شو درآورده گذاشته لاي كونت آبش هم ريخته رو شلورات و توي دستت هيچكي هم متوجه نشده تازه شوهره پرسيده چي شده ؟ گفته هيجي بابا يارو آب كيرش رو ريخت رو شلوارم تازه بعد اين اعتراف هنوز شوهر شك كرده نفهميده خانم جنده تشريف دارن
جنده خانم دسته بيل براي كون شما كمه علي شوهرت تو كونت با اين داستانت
میترا جون میشه لطف کنی و بگی کجای قشم با لنج مسافر جابجا میکنن؟ به قول بچه ها داستانو فانتزی یا داستان بیان میکردی موفقتر بودی تا خاطره. چون یا تا حالا بندر و قشم نرفتی یا اگرم رفتی یه چیزی راجع به طوفانی بودن دریا شنیدی و گفتی منم یه چیزی بگم که فقط رزومه ی کاریمو نشون بدم ؛چون:
اولا از خود بندر به سمت قشم فقط قایق موتوری و اتوبوس دریایی مسافر میبرن سمت قشم
دوما اونی که شما بهش میگی لنج اسمش لندگراف هست که مخصوص کسانیه که میخوان ماشینشون رو هم با خودشون ببرن قشم که باید بری بندر پل از اونجا سوار بشی و برگشتنی هم میبرن همون بندر پل نه بندر عباس و بغیر از همون سه نوع وسیله چیز دیگه ای مسافر جابجا نمیکنه نه از قشم نه از بندر چیزی به نام لنج مسافربری وجود نداره اونجا محض اطلاع
سوما و چهارما یادم رفته بعدا میگم
پنجما نداره کلا
شیشما اینکه بندر و قشم و کلا خلیج فارس وقتی اون دریا طوفانی میشه ادم تخم نمیکنه تو صد متری ساحل حتی راه بره اونم تو شب و زمان تاریکی هوا من گمون نمیکنم حتی کاپیتان لندیگراف هم بتونه و خایه کنه تو اون زمان و تو اون شرایط و طوفان وحشتناک دریای جنوب به دریا بزنه
هفتما اگرم یه جفت خایه اندازه کله بی خاصیت شوهر بوقت داشته باشه مسیولای اسکله همچین اجازه ای بهش نمیدن
پس توصیه میکنم قبل از اینکه بخوای به شعور مخاطبت توهین کنی اینو یادت باشه شاید تو بندر عباس و قشم هم کسی زندگی کنه و این اراجیفو بخونه و یهو مچتو بگیره قربونش
حالا من که اونجا خدمت کردم اگه ساکنینش بیان که باید چمدونتونو ور دارید و دکمه ی فرارو بزنید با علی خوش غیرت خخخخخ
تام کروز هم نمیتونست ازن عملیات رو ممکن کنه کصکش🙄🙄🙄چته؟؟؟
چی زدی؟؟؟
کیرم تو اون کُدِملیت. شماره شناسنامت.
کوص مغز باسواد این چِزان چُوزان چیه نوشتی.
این دوست عزیزمون صدبار نوشت از موتوری جنس نگیرید…منم اضافه کنم تو پارک از ساقی ناشناس هم همینطور…این میشه دیگه از یه جایی میخوای موقعیت سکس جورکنی که هیتلر هم کی شیش کیلو خایه داشت لاپاش جرأتش رو نداره…رو اسکله وسط هزار جور آدم ریز و درشت؟؟؟ 👎
از جندگیت با افتخار تعریف کردی بعد نوشتی اشتباه!کیر توت بدزات پست فطرت
خیلی لذت بردم
منو دوست دخترم عاشق این کارا هستیم.
قبل از کرونا باهم مترو رو آباد کرده بودیم
یکسری ها دیگه مارو میشناختن😂😂
اینم کسشعر. داستانی بنویسید که بشه واقعیتش رو تصور کرد
سلام
لطفا زوجها و خانمها برای یه سکس عالی تماس بگیرند
09366161537
مرسی
شوهری ک زنش بقل دستش جنده بازی در بیاره نفهمه باید روزه دوبار از کون بدون توف کرد
عالی بود،وبه احتمال قریب به یقین واقعی بود،هم از جسارتت وهم از طرز نوشتارت خوشم اومد، ضمنا باهوش و تیز هم که هستی و اینو از جوابی که به شوهرت دادی (بهترین جوابی بود که میشد در اون وضعیت پیچیده پیدا کرد و گفت )میشه فهمید ،راستش هرکی اینهمه از من تعریف میکرد حداقل یه بار بهش میدادم ،خخخخ.
دوستان زحمت کشیدن و همه خالی بندی هاتو عریان کردن،من این سوال برام پیش اومد،اصولا تو اینجور صفها مرد پشت سر زن خوددش می ایسته که کسی انگولش نکنه،حالا گیریم که مرد شما سوسول کونی بیش نبوده،،مگه شما بلیط نگرفتی پس این همه ازدهام واسه صندلی جلو بودش،یا مثل مترو هستش داستان اسکله های دریایی،اینا هم به کنار،چطور میشه که از چمدون اون همه لباس در میاری و کتونی هم میپوشی ولی کفشات توش جا نمیشه،جنده خانوم بنویس فانتزی تا اینقدر تحقیر نشی
با این صحنه هایی که تو فیلمهای کمپانی brazzers دیدی،برای خودت فانتزی عروندی،تو اون فیلمها یارو بغل دستش نشسته و زنش داره کوس میده طرف متوجه نمیشه،گووووزو اونا تو واقعیت اتفاق نمی افته،با این خزعبلاتت،روح اون شهدای غواص رو هم جریحه دار کردی،با خورزو خان دم خور شی،عاقبتت همینه
درسته با حقیقت جور در نمیومد ولی یکی از بهترین داستانهای این سایت بود
خیلی خوب نوشتی برای یک لحظه مارو بردی توی حال و هوای داستانت👍
قشنگ بود ولی غیر قابل باور بیشتر هم از آخرش بدم اومد که بی غیرتی شوهرتو گفتی
حتما ادامشو بنویس عالی بود. عاشق خانمای هات هستم
واسه منم مشابه این پیش اومده بود ماجرا ازین قرار بود که:
از طرف یکی از دوستام که اتفاقا با خانمش تجربه انواع فانتزی رو داشتن دعوت شدم خونشون پارتی. منو دوست دخترم نرگس رفتیم
یه زوجی بودن دختره ازین شلوارکای لی که فقط باسن رو میپوشونه پوشیده بود با بلوز تنگ
حتی خط زیر باسنش دیده میشد
چهرشم نسبتا خوب بود ولی کون و هیکلش عالی و میزون
اولش من فقط نگاه معمولی کردم بهش مث بقیه
بعد وسطای رقص یهو اومد از پشتم رد شد دستشو به بهانه اینکه میخواد رد شه زد پشتم
من فکر کردم شاید میخواسته رد شه منو با دستش کنار زده
ولی دوبار دیگه اینکارو تکرار کرد
یه بارم پشتم بود کونشو مالوند به کونم
من اولش گفتم نکنه من به خودم برداشتم ؟
باز دیدم این همه علامت
خلاصه واسه اینکه تستش بزنم در حالیکه شوهرش روبروش میرقصد نرگسم روبروی من میرقصید خودشم پشت سرم بود، خیلی آروم حین رقص دستم زدم به کونش
میخواستم ببینم واکنشش چیه
دیدم برگشت فقط نگاه کرد
ولی جاشو عوض نکرد
و متوجه شد تلاش میکنم دوباره دست بزنمش
بعد چند دقیقه یهو رقصا شلوغ پلوغ شد یه لحظه من برگشتم سمتش اونم قشنگ اومد بغلم کونشو گذاشت رو کیرم یه تابی هم داد و واسه اینکه تابلو نشه من رفتم عقب
این وسط مسطا هم هر وقت میشست نگاهمون قفل میشد یه لبخندی میزدم بهش. اونم روی خوش نشونم میداد. آخرم واسه اطمینان بیشتر دوباره رفتم تو همون موقعیت که شوهرش روبروش بود نرگسم روبروم، از پشت کونشو با دست مالوندم
یه بارم همون وسط یه لحطه دستمو انداختم دور کمرش
قشنگ وا میداد
هیجانم اینقدر زیاد بود عقلم قد نمیداد چیکار میکنم.
نرگسم تیزه حسش قوی بود بو برده بود هی منو دور میکرد
همیشه تو داستانهای سکسی که این صحنه ها رو رقم میزنن فکر میکردم خالی بندیه … دیشب واقعیش برام رخ داد خییییععلی بهم چسبید از سکس بیشتر لذت داشت
عصرم نرگسو آوردم کردمش
شوهرش یبس بود فک کنم اونم بو برده بود
شایدم فانتزیشون بوده تا صبح هزاران حدس و گمان از ذهنم رد شد
حتی نگاش کردم رفتم تو آشپزخونه ولی نیومد
حالا این همه کس گفتی ی طرف
آخرش کگفتی آبش اومد ب شلوار من ریخت و شوهرت هیچی نگفت ی طرف
خیانت بدترین اتفاق!