شیر کاکائو داغ

1395/10/19

سلام خدمت کاربرای سایت شهوانی. دو هفته س که با این سایت آشنا شدم. مینا هستم 16 ساله از …، قدم 155 و وزنم 47. ممه هامم گردن و سایزشون 65 ( تو این چند روز هر چی داستان خوندم دیدم که همه اول خودشونو معرفی کامل میکنن پس منم خودمو معرفی کردم ). میدونم الان یک سری از شما میاین برام کامنت میزارین که هعی خانوم اینجا زیر 18 سال نباید بیان ولی قبول داشته باشین که ما نوجونا باید همین جاها خودمونو خالی کنیم! خب، این خاطره ای که میخوام براتون بگم مربوط میشه به هفته ی پیش. راستشو بخواین من تا حالا اصلا دستمم به یه پسر نخورده چه برسه به سکس! توی خاندان ما تعداد پسرها بیشتر از دخترا هست، و همونجور که میدونین توی هر خاندانی یکی هست که بهش علاقه دارین. منم پسر عمه م رو دوست دارم که اسمش میثم هست. تا حالا خیلی وقتا شده که بخوام نظرشو جلب کنم ولی خب اون توجهی به من نداره. منم دیگه بیخیالش شدم. بگذریم. از اونجایی که خونواده ی من به درسم خیلی اهمیت میدن، پدر و مادرم امسال منو توی کانون ثبت نام کردن تا درسم بهتر بشه. من توی یه مدرسه معمولی درس میخونم و رشته مم تجربیه. کلاسمونم 27 نفرن که به جرئت میتونم بگم که 22 نفرشون دوست پسر دارن و تا حالا مطمئنا سکس داشتن. منم جزء اون 5 نفری هستم که نه دوست پسر دارم و نه تا حالا سکس داشتم. من بیشتر تنهام و واقعیت اینه که با تنهاییم بیشتر حال میکنم تا این که توی یک جمع شلوغ باشم. هیچ وقت نشده بود که حتی به سکس فکر هم بکنم. البته منم مثله شما فیلم و عکس زیاد میبینم و با اینجور چیزا زیاد خود ارضایی میکنم ولی خیال سکس کردن رو نداشتم و میترسیدم.

هفته ی پیش که آزمون کانون داشتم و سخت مشغول تمرین کردن و خوندن بودم که یه سوال ریاضی برام پیش اومد که به هیچ نحوی نتونستم جواب بدمش. برا همین به دوستم زنگ زدم که ببینم خونه س یا نه. زنگ زدم و دیدم که خونه س. لباسامو پوشیدم و به مامانم گفتم که تا اونجای خونه ی نگار میرم که این سوالو ازش بپرسم و اونم گفت که باشه و زود بیای. رسیدم دم در خونه ی نگار و زنگ زدم، آیفونو برداشت و گفت که بیا داخل، تنهام. رفتم تو خونشون و بعد سلام کردن بهش گفتم که این سوال برام پیش اومده و اونم منو راهنمایی کرد و جواب دادیمش. ( نگار هم مثل منه و دوست پسر نداره ). بعد از جواب دادن سوال با هم دیگه یه شیر کاکائو خوردیم. داشتیم توی چشمای همدیگه نگاه میکردیم که نگار لباشو یه گاز کوچولو زد. گفتم چیه؟ چیه مرگته؟ خندید و گفت که از توی یه فیلمی یاد گرفته ( آخه اونم فیلم نگاه میکنه ). گفتم ای ناقلا! و بازم خندید. میخواستم بهش بگم که خب بیا با هم دیگه نگاه کنیم ولی خجالت میکشیدم که ناگهان خودش دستمو گرفت و کشوند توی اتاقش. گوشیشو آورد و فیلمو play کرد. فیلمش در مورد یه زنه بود که رفته بود یه جایی که یه زنه دیگه داشت با دیلدو و کیر مصنوعی کونشو گشاد میکرد ( عجب جمله خنده داری شد!!! ). زنه محکم در کونش میزد و دیلدو رو فشار میداد تو کونش. به نظرم فیلمش خیلی قشنگ بود. داشتیم با نگار فیلمو نگاه میکردیم که یه لحظه شیر کاکائو ریخت روی رون م. لامصب داغ بود، سوختم! نگار فیلمو قطع کرد و رفت دستمال کاغذی بیاره که پاکش کنم. رفت و آورد و جلوی پاهام نشت ( آخه من روی صندلی نشسته بودم ). گفت خیلی غرق فیلم شده بودی! خندیدم. گفت باشه، دکمه های مانتوتو باز کن و بده بالا تا پاکش کنم. دکمه ها رو باز کردم و مانتومو بالا زدم. گفت احمق ببین با شلوارت چیکار کردی؟ گفتم خفه شو، پاک کن، سوختم. گفت باشه عنتر خانوم. یه لحظه صبر کن. داشت پاک میکرد و من هی دستشو دور میکردم اخه بدجور می سوخت. گفت وا! چقد سوسولی! گفتم اگه روی پای تو می ریخت الان داشتی گریه میکردی! گفت باشه، اگه دوست داری برم کرم بیارم و بمال تا سوزشش کم بشه. تو ذهنم گفتم آره، اینجوری بهتره. بهش گفتم برو بیار. آورد و داد بهم. داشت تو چشمام بر و بر نگام میکرد، گفتم هااا؟ گفت هیچی. گفتم اگه هیچی بی زحمت برو بیرون تا پامو کرم بزنم! گفت برم بیرون؟ گفتم آره خو. گفت جدی جدی برم؟ گفتم نه پس، همینجا وایسا و نگام کن! گفت باشه، پس هستم. گفتم برو گمشو میخوام شلوارمو در بیارم، گفت خب میخوام ببینمت! بهش گفتم به درک. وایسا تا زیر پات علف سبز شه. مانتومو در آوردم تا اذیت نشم. دادم بهش و گفتم لااقل یه سودی بهم برسون! خندید. گفتم نمیخوای روتو اونور کنی؟ با خنده گفت نه. گفتم بمیری الهی. دکمه ی شلوارمو در آوردم و میخواستم بکشم پایین که نگاش کردم و خندیدم. اونم خندید و داشت نگام میکرد. تو دلم گفتم بیخیال وایسا نگام کنه، مگه چیه؟ هر دومون دختریم. تازه دیروز هم اپیلاسیون رفتم ( الان 90 درصدتون میگین دختره 16 ساله و اپیلاسیون؟ در جواب تون باید بگم از اون 10 درصد باقی مونده که دخترن برین بپرسین. من هر دو هفته با مامانم میرم اپیلاسیون، مامانم همیشه میگه دختر باید تر و تمیز باشه ). من که مثه نگار پشمالو نیستم ( همه ی اینا رو توی دلم گفتم ). شلوارمو که کشیدم پایین نگار گفت خوب صاف و صوفی! گفتم پس چی فکر کردی؟ خندید. محل سوزش کاملا قرمز شده بود، کرم رو برداشتم و کم کم روی محل قرمزی میمالوندم، دلم یه جوری شده بود ( دیدین وقتی یه جاتون میسوزه حالتون یه جوری میشه؟ منم همونجوری شده بودم ). نگار که دید یه جوری ام، گفت چته؟ گفتم هیچی. گفت بذار کمکت کنم. گفتم باشه. دستاش گرم بود و آروم آروم داشتم کرم ها رو میمالوند به پام. در حین مالوندن بهم گفت چقد شورتت خوش رنگه! ( رنگش صورتی بود ). گفتم چیکار کنم خو؟ خوش سلیقه م! و خندم گرفت. گفت از روی صندلی پاشو تا راحت تر بمالونم. پا شدم. وقتی پا شدم نمیدونم از قصد بود یا یهویی دستشو زد به کسم. خودمو کشوندم عقب و گفتم هووووی، چته؟ گفت ببخشید هواسم نبود. منم زیاد جدی نگرفتم. بهم گفت خدا کنه زیر شورتت هم خوشگل باشه! ته دلم یه قلقلک کوچولی خورد و میخواستم بدونم منظورش چیه؟! گفتم معلومه که خوشگله! گفت عه؟! گفتم بله! چی فکر کردی؟ خندید. داشت همونجوری پامو چرب میکرد که یهو گوشه ی شورتمو داد بالا. گفتم نگار. گفت جانم؟ گفتم معلومه داری چه غلطی میکنی؟ گفت میخواستم ببینم واقعا خوشگله یا نه؟ گفتم کسم؟ با خنده گفت آره خب. تو دلم گفت ای نگار بد جنس، تو تا امروز منو لخت نکنی دست بردار نیستی! گفت داری به چی فکر میکنی؟ گفتم به این که تو امروز میخوای منو لخت کنی! یه خنده بلند زد و گفت آفرین دختر خوب، برا یه بار هم که شده عقلت خوب کار کرد. گفتم ای بد جنس. واقعا میخوای این کارو کنی؟ گفت به نظرت عیبی داره؟ هر دومون دختریم، اگه اندام همدیگه رو ببینیم که عیبی نداره! گفتم نه عیبی نداره. گفت پس من با اجازه میخوام شرتتو در بیارم. گفتم میخوای غلط کنی، اول دستتو پاک کن بعدش هم هواست باشه موقع در آوردن شرتم، شرتم پر از کرم نشه! گفت چشم خانوم! دستاشو با دستمال کاغذی پاک کرد و اومد سمت من. قلبم داشت تاپ تاپ میزد که ای خدا این میخواد چیکار کنه؟ نگار اومد و شرتمو یواش یواش داشت میداد پایین و توی چشمام نگاه میکرد. شرتمو کامل داد پایین و یه نگاه به کسم انداخت و گفت: وای ببین تپل خانوم چقد سفیدن! گفتم مگه مال تو سیاهه؟ خندش گرفت و گفت نخیرم، از یکی تو خوشکلتر و سفید تره! گفتم خب تو هم لباساتو در بیار تا من ببینم. نگام کرد. بهش گفتم اونجوری نگام نکن! چیزی که عوض داره، گله نداره! گفت باشه.گفتم نه. وایسا من در بیارم. گفت میخوای تلافی کنی؟ گفتم آره خب. گفت باشه بیا. من رفتم و شلوارشو در آوردم. یهو دیدم شرتش خیسه! گفتم چرا خیسه؟ گفت برا اینه که تحریک شدم. گفتم از دیدن من؟ گفت آره. گفتم خوبه مثله اون زنه ی توی فیلم از اون کارا باهام نکردی! گفت میزاری انجام بدم؟ یه کم که فکر کردم دیدم منم دلم میخواد. بهش گفتم خطری نداره؟ گفت نخیر ترسو!گفتم باشه مشکلی نیست. دستامو گرفت که از زمین بلندم کنه، گفتم وایسا، هنوز شرتتو در نیاوردم. گفت باشه در بیار. منم مثله خودش آروم آروم داشتم در می آوردم. یه کس سفید بدوم پشم جلوم بود.گفتم یکی تو هم دست کمی از کس من نداره، گفت معلومه که نه. و هر دومون خندیدیم. گفت خیالت راحت شد؟ گفتم آره. گفت پس پاشو و برو روی تختم. منم رفتم رو تختش. گفت دراز بکش. گفتم مثله اون زنه از پشت؟ گفت نه، از جلو. گفتم باشه و دراز کشیدم. گفت مینا. گفتم ها؟ گفت حالا که اینجوری شد بیا کلا لخت شیم. گفتم باشه، پس من لباسای تو رو در میارم و تو هم لباسای منو. گفت باشه عزیزم.از رو تختش پا شدم و اومدم جلوش وایسادم.گفت دستا بالا. دستامو دادم بالا. آروم شروع کرد به در آوردن تی شرتم. تی شرتمو در آورد و رسید به سوتینم. گفت چقد سینه هات خوش فرمن، همونجوری که سر کلاس تعریف میکردیه! ( آخه ما دخترا از این جور حرفا بهم زیاد میزنیم، مثله آبجی میمونیم، پسرا رو نمیدونم ).اومد نزدیکتر و لبشو آورد جلو. منم لبامو بردم جلو و یواش یواش منو بغل کرد و با هم لب گرفتیم. داشتیم با همدیگه لب میگرفتیم که یواش یواش داشت سوتینمو باز میکرد. بازش کرد. گفتم خب حالا من لباساتو در میارم. گفت باشه. تی شرتشو در آوردم و رسیدم به سوتین ش. سوتین ش قرمز بود ( راستی سوتین منم سفید بود، فراموش کردم بگم ).سوتین ش رو در آوردم و هر دومون لخت مادر زاد افتادیم رو تختش. داشتیم از هم دیگه لب میگرفتیم و مدام سینه هامون بهم برخورد میکرد ( ینی بهم چسبیده بود ). من که کسم خیس شده بود ( در مورد کس نگار هم که نپرسین، اون کلا از همون اول خیس بود ). لب گرفتنمون تموم شد و نگار بهم گفت: مینا کسمو میخوری یا من بخورمش؟ از اونجایی که من از خوردن کس خوشم نمیاد، بهش گفتم نه عزیزم، تو بخور. گفت چشم نفس. اومد کنار گوشم و لاله ی گوشمو به طوری که کل گوشوارم تو دهنش بود میخورد. منم احساس خوبی داشتم و دستم رو کسم بود و آروم میمالیدمش. اومد روی گردنم و محکم میک میزد، گفتم یه جوری میک بزن که ردش نمونه منو بدبخت کنی مامانم گیر بده. گفت حواسم هست. داشت میخورد و با دو دستش ممه هامو میمالوند.منم ممه های اونو میمالوندم. میک زدن گردنم که تموم شود، نوک ممه هام رو کرد تو دهنش و و خیلی محکم میخوردشون به طوری که یه کمی اذیت هم میشدم. ممه هام کاملا سفت شده بودن و هر لحظه من حالم بدتر می شد. اونم خوشش می اومد. یهو دیدم زبونشو داره دور ناف م دور می ده و یه احساس خیلی خوب بهم دست داد و نگو قضیه از این قراره که نوک ممه های خانوم صاف ایستاده و زمانی که داشته با زبونش دور ناف م دور میزده، نوک شون با کسم برخورد میکرده و گهگاهی تو کوسم میرفته و یه قلقلک ریزی منو میداده. من داشتم ممه ی سمت راستمو که خیلی سفت شده بود میمالوندم و انگشت اون یکی دستم تو دهنم بود و داشتم میخوردمش آخه احساس خوبی بهم میداد. رفت سراغ کسم.یواش یواش زبونشو میزد به کسم و منو عصبانی میکرد.گفت یکم پاهاتو بازتر کن. منم پاهامو باز تر کردم. زبونشو گذاشت وسط کسم و با سرعت بالا پایین و بالا میکرد. سرعتش رو به مرور بیشتر میکرد و من بیشتر حال میکردم. کم کم زبونشو توش میکرد و بیرون می آورد. بی انصاف زبونشو تو کسم می کرد و اون تو دور میداد و من حالم بدتر می شد. یهو دیدم بدنم سفت شد و کسم داره داغ داغ میشه. فهمیدم که داره آبم میاد چون موقع خود ارضایی هم همین احساسو داشتم. به نگار گفتم داره آبم میاد، سریع یه دستمال کاغذی آورد و گذاشت رو کسم. آبم آروم ریخت بیرون و با دستمال کسمو تمیز کردم. پا شدم و نگار بهم گفت حال کردی؟ گفتم آره. گفت تو هم به من حال دادی ولی حال دادن من کامل نشد. گفتم ببخشید. گفت دشمنت شرمنده عزیزم، الان درستش میکنم و دستش رو گذاشت رو کسش و با همون آبی که از کسش اومده بود، دستشو خیس کرد و آروم تو کسش میکرد ( یه انگشتش فقط ).سریع عقب و جلو میکرد ( شاید به مدت 30 ثانیه این کار رو میکرد ) و بعدش آبش اومد و من براش با دستمال تمیز کردم و از کسش یه بوس خوردم و هر دومون خندیدیم. بهش گفتم خیلی خوش گذشت اونم گفت به منم. گفتم این کارا رو از کجا به این خوبی یاد گرفتی؟ گفت از خاله م. خاله م بعضی وقتا که میاد خونمون که مواظبم باشه از این کارا میکنیم. گفتم چرت نگو. گفت به جون تو. و منم گفتم باشه. لباسامونو پوشیدیم و من باهاش خداحافظی کردم و برگشتم خونمون. هنوز که هنوزه دارم به این خاطره فکر میکنم و برام خیلی جذاب بود. مرسی که به حرفام گوش دادین. همش عین حقیقت بود. مو به مو تعریف کردم براتون. ازتون خواهش میکنم برام کامنت فحش نذارین چون سزاوارش نیستم و داستانم حقیقت محض بود. اگه دوباره اینجور موقعیتی برام پیش اومد، حتما براتون تعریف میکنم. مرسی، ببخشید که طولانی شد چون بار اولمه خاطره تعریف کردم، بای.

نوشته: مینا


👍 5
👎 8
33862 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

572915
2017-01-08 21:19:10 +0330 +0330

لز دوست دارم ولی خاطره ت رو دوست نداشتم. ترجیح میدم ننویسی و اگه بازم بنویسی نمی خونم.

ولی برای اینکه بهتر باشن نوشته های بعدیت ؛
“آخه ما دخترا از اینجور حرفا بهم زیاد میزنیم” –> لطفا تعمیم نده.
“مثله آبجی می مونیم” –> مثلِ درسته. غلط ه و کسره اینجوری زیاد داشتی.
به طور کلی غلط املایی زیاد نداشتی. توصیفات زیاد و الکی داشتی. تقریبا داشتم بیخیال میشدم که دیدم شروع شد داستان.

1 ❤️

572922
2017-01-08 21:31:14 +0330 +0330
NA

ای جون قربونت برم مگه من مردم

0 ❤️

572926
2017-01-08 21:39:28 +0330 +0330

جوجه حالا از تخم دربيار بعد افاضه کن :(

0 ❤️

572929
2017-01-08 21:46:46 +0330 +0330

من چرا هیچ حسی به لز ندارم :(

1 ❤️

572932
2017-01-08 21:51:40 +0330 +0330

همش شد گفتم گفتي :|
چه وضعشه

1 ❤️

572984
2017-01-09 06:44:16 +0330 +0330

عجب:/

0 ❤️

572985
2017-01-09 07:09:33 +0330 +0330

تراز کانونت زیر 7000باشه تو تجربی کیر هم دستت نمیدن
بشین درستو بخون

3 ❤️

573025
2017-01-09 16:11:50 +0330 +0330
NA

ببینم کسی میدونه این بوس خوردن چطوری اتفاق میفته ؟!یادمه یه کس شر دیگه هم ازت خوندم که اونجا مثلا یه مرده (نامرد)ی بودی که کارگر تولیدی بود و زنتم پرستار بود بعد همکار کونیتو که کیرش خوشکل بود آوردی زنتو گایید اونجا هم همچین زری زدی و از،سر کیر همکار کونیت بوس میخوردی ! …(خــــــــــــــــاک عالم تو سرت )
احتمالا این لهجه کیری واسه یه گورستونی هس اما ما مجبور نیستیم تحملش کنیم ،پس خواهشا وقتی میای اینجا غلافش کن و مث ادم حرف بزن دیوث بوس خور

0 ❤️

573029
2017-01-09 17:32:19 +0330 +0330

موقع اومدن ابت دستمال بهت داد توام ریختی رو دستمال؟؟؟؟؟
انقد گفتم گفتی گفت کردی ریدی اخوی
معلومه چرتو پرت بود
انقد بدم میاد ادا تنگارو در میارن
حالا چ لزومی داشت اون کسشعرا بالا رو بگی
نه از اون لباس عوض نکردنت نه از اون ممه ش رفت تو کصت
بدووو جوجو
دیسلایک

1 ❤️

573036
2017-01-09 18:16:31 +0330 +0330

(dash) (dash) (dash) 🙄

0 ❤️

573060
2017-01-09 20:43:01 +0330 +0330

مرسی عنتر خانوم.

0 ❤️

573080
2017-01-09 22:27:41 +0330 +0330

همه میدونیم که لز و گی زیاد داریم.
گی خیلی کثیف ه اما لز باز بهتره خخخخخخخخخخ
من که شخصا خیلی دوست دارم با دوتا دختر لز سکس 3تایی داشته باشم

0 ❤️

573111
2017-01-09 23:45:54 +0330 +0330

از ترس اين كه فحش نخوري هي وسطش ضر ميزديا
بعدم درسته حدس زدي ما پسرا تا ثابت نكنيم كيرمون از بقيه بزرگتر نيست ول كن نميشيم (erection) 🙄

0 ❤️

573139
2017-01-10 00:35:48 +0330 +0330

آفرین خلاقیت به خرج دادی جای شربت شیرکاکائو خوردی اگه18 سالت بشه چی میشی

0 ❤️

573374
2017-01-11 07:21:23 +0330 +0330

ريدي بخدا با اين كاستانت ( كاستان = كس داستان = داستان كسشر)

0 ❤️

887871
2022-07-31 16:42:52 +0430 +0430

بد نبودم میتونه بهتر بشه(:❤✌🏿

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها