طعم شیرین یا تلخ خیانت

1397/08/11

سلام من اسمم محسنه و میخوام بهترین خاطره سکسیمو با شما در میون بزارم. کردن خواهر سکسی دوستم نیما. اسمش نیلوفر و ۱۰ سالی ازم بزرگتر بود. از خودم بگم اونموقع تیپم خیلی خوب بود ولی خجالتی بودم. من و نیما از دبیرستان با هم دوست بودیم. با هم زیاد بیرون میرفتیم و داستان از اونجایی شروع میشه که ما از تهران میومدیم سمت شهریار که نیما گفت الان ماشین نیست و بیا بریم خونه خواهر من. منم که واقعا قصد رفتن خونه خواهر نیما رو نداشتم گفتم نه آژانس میگیریم. گفت نه خواهرم تنهاس خوشحال میشه و …
من دو بار قبلا سکس نصفه و نیمه با دخترای همسایه داشتم ولی سکس کامل نه. ناچار قبول کردم باور کنین من اصلا به ناموس رفیقام چشم نداشتم و به اصرار نیما رفتیم که شب رو اونجا بخوابیم. خواهرش ۲۶ یا ۲۷ سالش بود و مجرد بود. هنرمند بود و نقاشی میکشید. اونجا که رسیدیم با یه لباس یه دست بنفش که تا زانوش میرسید و شال بنفشش اومد استقبالموو و حتی دست داد بهم که نیما چپ چپ نگاهش کرد. کلا هنری ها اینجوری ان و روشنفکر. از همون اول زیبایی و اندام بینظیر نیلوفر منو گرفت و خود نیلوفرم از نگاهام فهمید. شب تا دیروقت بیدار بودیم و کلی حرف میزدیم. نیلوفر هم خیلی آمار میداد و از من خوشش میومد و من از کاراش فهمیدم. ولی فکر نکنم حاضر با سکس با دوست داداشش اونم ۱۰ سال کوچیکتر میشد. به نیما گفتم من نمیتونم بمونم و باید برم که دوتایی اصرار کردن بمون. نیما گفت پس منم تا یه جایی باهات میام و میرم خونه. نیلوفر با یه مانتو نیمه باز اومد استقبال و رفت بال نیما رو یه جا پیچوندم و به بهونه جا موندن گوشی برگشتم پیش نیلوفر که منو دید خیلی جا خورد بهش گفتم قضیه رو اونم با خوشرویی منو برد بالا و شروع کردیم به گشتن. بوی سکس به مشام میرسید و فضا عجیب سکسی بود. قلب منم تند تند میزد. شروع کردیم به گشتن اونم فقط میمالید بمن و جلوم دلا میشد که حشریم کنه و شوخی های عجیب باهام میکرد. در حین گشتن برگشت بهم گفت راستشو بگو برای گوشیت اومدی یا دلیل دیگه داره؟ منم گفتم بخاطر تو اومدم چون نیما مزاحم بود دکش کردم و اونم اومد و کیرمو محکم گرفت تو دستش که خیلی درد گرفت. گفت خوش اومدی پس و شروع کردم ازش لب گرفتن. خیلی سکسی بود نیلوفر. خودش لباساشو دراورد و شلوار منو سریع کشید پایین و کیر منو که حسابی سیخ شده بود و ساک میزد. من از شدت کیف نمیدونستم چیکار کنم. نیلوفر گفت یه حالی بهت بدم حالا حالاها یادت نره و چشمک زد. کیرم قرمز قرمز شده بود. منو برد کنار تخت خودشو انداخت رو تخت و گفت شروع کن سینه هامو بخور. منم یواش شروع کردم بخوردن طعم و لذت خوبی داشت واقعا اونم کم کم داشت حشری میشد. از کسش آب میومد. گفت محسن بکن تو کسم . گفتم تا حالا نکردم گفت نه تو رو خدا تو ۱۷ سالگی کرده باشی. بکن تو یواش بعد عقب جلو کن. لذتشو یادم نمیره که تو اولین کس کردم خیلی داغ بود و تنگ نیلوفر هم پرده نداشت. بعدا فهمیدم با دوست پسرش زندگی میکنه و سکسشون براه بوده همیشه و قرار ازدواج داشتن که بعدا ها بهم میخوره. یکم که تو کسش زدم دیدم دارم ارضا میشم و نیلوفر داد زد بریز رو سینه هام که منم دراوردم و سریع ریختم رو سینه هاش و مثل کسخلا افتادم روش. اونم گفت لبامو بخور و حسابی لب بازی کردیم. تا صبح تو بغلش بودم و ولم نمیکرد. صبحش که رفتم روم نمیشد تو روی نیما نگاه کنم دیگه ولی نیلو گفته بود نیما اصلا نفهمه.منم همه چی رو عادی جلوه دادم و هر چند وقت یبار که دوست پسرش نبود من میرفتم جاش. معامله دو سر برد بود هم واسه من هم نیلو. یبار نیما سرزده اومد و منو تو خونه نیلوفر دید البته نه در حال سکس خوشبختانه ولی بازم خیلی ناراحت شد و باعث شد دوستیمون کلا از بین رفت و خواهرش گفت بعنوان مدل اومده نقاشیشو بکشم ولی نیما باور نکرد شاید چدن خواهرشو خوب میشناخت شایدم من رو.
سکس ما ۲ سال طول کشید تقریبا هفته ای یا دو هفته ای یبار بود. من خیلی خوشحال بودم از لحاظ سکسی تو اون سن کم تامین بودم و نیاز به پول دادن به جنده نداشتم. کم کم تماس گرفتنای نیلو کم شد و منم که زنگ میزدم بهونه میوورد تا اینکه از نیما شنیدم داره شوهر میکنه بره مالزی. البته قرار ازدواجش با دوست پسرش بهم خورد و یکی دیگه رو تور کرده. روز آخر پیش دانشگاهی که رفقا دور هم جمع بودیم و داشتیم خداحافظی میکردیم نیما آخرین نفر اومد جلو و با ناراحتی بهم گفت منکه میدونم خواهرمو میکردی فکر کردی نمیدونستم؟ تف به رفاقتت. منم هیچی نگفتم و این آخرین حرف بین من و نیما بود و دیگه ندیدمش چون رفت شهرستان دانشگاه منم همینطور. بعد اون روز نیلوفر رو هم ندیدم تا دیروز که تقریبا ۴ سال از اونموقع میگذره و اتفاقی نیلوفرو تو خیابون با بچه و شوهرش دیدم و کیرم راست شد دوباره و بعد تعقیب کردنشون آدرسش رو گیر اوردم. اصلا دلیل نوشتن این خاطره دیدن دوباره نیلوفر بود که خاطرات منو زنده کرد. منم چون الان با کسی نیستم میخوام دوباره مخشو بزنم و اگه موفق شدم حتما قسمت دوم رو هم مینویسم. مهم هم نیست برام که شوهر داره یا بچه داره و … به این کسشعرا اعتقاد ندارم اصلا و اگه خودش راضی باشه و اکی بده میخوام دائمی نگهش دارم واسه خودم ولی اینبار قضیه فرق داره چون تو سکس خیلی پیشرفت کردم و اون بچه خجالتی نیستم دیگه. برام آرزو موفقیت کنین

نوشته: M’


👍 3
👎 16
22109 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

727882
2018-11-02 21:02:57 +0330 +0330

:|
لوله پولیکا تو کیونت
متوهم مجلوق

1 ❤️

727895
2018-11-02 21:15:19 +0330 +0330
NA

من موندم اینایی که از خواهرشون آدرس میپرسی، میان جرت میدن کجا زندگی میکنن؟! والا هرچی اینجا میخونم حس میکنم تو هلنده و من دارم توی ایران زندگی میکنم!!

1 ❤️

727897
2018-11-02 21:17:20 +0330 +0330

کیر تو کس خواهر و مادرت که بعدشم با شوهر و بچش دیدی کیرت راست شده و تعقیبش کردی.احمق.کودن.اون دیگه شوهر داره بفهم کیرم لا قاش مادرت

2 ❤️

727899
2018-11-02 21:28:47 +0330 +0330

اشغال، فحش بیشتر نمیدم چون ادمین حذفم میکنه

0 ❤️

727900
2018-11-02 21:31:14 +0330 +0330

رفیق آلوچه نیست بهش نمک بزنی
میدون نیست دورش بزنی
دشمن نیست بهش نارو بزنی
مقدسه باید جلوش زانو بزنی
کص ننت

1 ❤️

727926
2018-11-02 21:57:41 +0330 +0330

مثلاً اگه بفهمی آبجیت شوهرداشته باشه وبااینحال بخوادبه یکی دیگه هم بده نباید برات خیالی باشه چون خودش خواسته زوری که نبوده، میری به بکن آبجیتم یه خسته نباشی میگی
دمت گرم تو چقدر باحالی

0 ❤️

727928
2018-11-02 22:03:57 +0330 +0330

و انگاه که جق مرزها را در می نوردد!!! رفته بودن مالزی تو خیابون دیدی دنبالشون رفتی تا در خونشون؟ شتر نمیتونه تا مالزی بره تو چطوری رفتی!! ایا وقت ان نیست که ایمان بیاورید!! ?

1 ❤️

727930
2018-11-02 22:09:07 +0330 +0330

منظورش اینه نیما تو خیابون دیدتش ،تعقیبش کرده خخخ
براش آرزوی موفقیت دارم !!!
موفق باشی نیما جان

0 ❤️

727946
2018-11-02 23:13:36 +0330 +0330

با خواهرو مادرتم حرف بزن من نگهشون دارم

0 ❤️

727949
2018-11-02 23:20:15 +0330 +0330

اومدم فحشت بدم دیدم لایق فحش هم نیستی . ادم مجلوق بشین جقتو بزن چرا داستان نویسی میکنی که فحش هم بشنوی . خودتی باباته و ایل و تبارته اون چیزی که فکر کردی ما هستیم

0 ❤️

727957
2018-11-03 02:12:33 +0330 +0330

واسه ت آرزو ميكنم به حق چند تن آل بگا اول بشي كير طلا واسه كونت ببري

0 ❤️

727978
2018-11-03 07:21:23 +0330 +0330

واست مهم نیس شوهر و بچه داره!چی مهمه واست پس نکبت…پسر ۱۶ ساله اخه کی بهش پا میده چقد زود عقده ای شده وجودت

1 ❤️

728001
2018-11-03 13:18:08 +0330 +0330

از دو خط اولش مشخص بود کس شعره

0 ❤️

728008
2018-11-03 14:03:16 +0330 +0330

کیر خرزو خان تو کونت جقی

0 ❤️

728023
2018-11-03 17:10:56 +0330 +0330

باهات دست داد فهمیدی داره پا میده؟!!
وای خدا چقده بدبخت و ندید بدید هستین شماها

حتی باهام دست داد!!! :)))))

0 ❤️

728134
2018-11-04 05:16:44 +0330 +0330
NA

کیر انگل تو شکم پنگوئن امپراتور تو حلقت

0 ❤️

728144
2018-11-04 06:08:18 +0330 +0330

نمیدونم چی بگم که حق مطلبا ادا کنه خودتون بدترین چیزها را تصور کنید …

0 ❤️