عاشقانه های بی تکرار

1394/10/14

سلام من رضا هستم این خاطره نیست داستانه در مورد یه زوج گی
من خودم با دو تا پسر در حد بوسه رابطه داشتم اما جلوتر نرفتم و فقط در خیال اینکارو کردم به هر حال امیدوارم از این داستان خوشتون بیاد

هوای خیلی سردی بود تو خیابون راه میرفتم نگام به زمین و دستام تو جیب
با خودم فکر میکردم که چرا اینکارو کردم دلیلش چی بود اون چه چیزی داشت که اینقدر برای من جذابش میکرد تو همین فکرها بودم تا اینکه رسیدم به خونه درو باز کردم و نشستم رو مبل و به اتفاق امروز فکر میکردم از یه طرف دلم میخواست این اتفاق تکرار شه و از طرف دیگه به فکر مسائل بعدش بودم اخه تو این کشور گی ها هیچ جایی ندارن منم هنوز زیاد وارد مسائل گی نشدم میتونم خودمو بکشم بیرون تو این فکر ها غوطه ور بودم ک نگاهم به ساعت خورد ساعت شیش بعد از ظهر بود با صدای در به خودم اومدم رفتم در رو باز کردم امیر بود با یه شاخه گل رز گل مورد علاقه ام گفت بیام تو?گفتم البته چرا که نه ن
شست رو مبل منم روبه روش نشستم گفت رضا بابت امروز خیلی ممنونم هیچوقت این لطفتو فراموش نمیکنم منم گفتم نه بابا این چه حرفیه منم خودم به اینکار راضی بودم گفت یعنی خوشت اومده گفتم تقریبا اره اما امیر تکلیفم با خودم مشخص نیست میترسم از آینده این اتفاقات. اومد کنارم نشست دستمو گرفت گفت خب عیبی نداره کنار هم هستیم منو تو سه ساله باهم دوستیم من توی عمرم هیچ پسریو مثل تو ندیدم( از تعریفاش خوشم اومد من همیشه یه پسریو میخواستم ک با هم رابطه عاشقانه داشته باشیم و منو به خاطر خودم بخواد نه از روی شهوت و فقط برای یه لحظه لذت)
دستشو اروم روی دستم میکشید نفسامون دوباره تند شد با چشمای قشنگش تو چشمام نگاه میکرد با نگاهش به اوج لذت میرسیدم عشق رو تو چشاش میدیدم نه شهوت رو
آروم توی گوشم گفت تا ابد عاشقتم رضا هیچوقت حتی فکر دوریتو هم نمیتونم بکنم رفتم کنار پنجره امیرو هم بردم گفتم امیر میبینی این آدمای تو خیابونو?گفت اره گفتم همه شون حداقل یک بار این حرفو به یه نفر زدن ولی اکثرشون اینطور از آب درنیومد گفت یعنی به من شک داری گفتم معلومه که نه اما میخوام مهمترین کلام زندگیم رو از زبون تو بشنوم نفسم
گفت رضا تا حالا به این فکر کردی چرا سه ساله مشتاقانه باهات بودم و از علاقه ام به تو کم نشده?تا حالا به این فکر کردی چرا زیباترین آدم دنیا از دید من تو هستی?فکر کنم اینا نشونه های عشق قدرتمندیه ک من بهت دارم دلیلی برای دوست داشتنت ندارم هر چی فکر میکنم نمیدونم چرا انقدر دوستت دارم ، فک فکر کنم تعریف عشق واقعی همینه .
محو جملاتش بودم خیلی قشنگ حرف میزدم و من هم تنها کلمه ای ک رو زبونم اوم این بود من هم همینطور و لبهامو روی لبهاش بردم گرمی نفساش رو حس میکردم تند شدن ضربان قلبش اهنگ زدن قلبش زیباترین موسیقی بود ک میشنوم عشق واقعیو بلاخره بدست اوردم نفاس هاش تندتر شد به ارومی لبهای همو میخوردیم لبهای قرمز و گوشتی در عین حال نرم و لطیف ، خیلی خوش طعم بود نگاه های شهوت ناکش داشت منو هم ترغیب به یک سکس دیگه میکرد سکسی که اینبار خودم مشتاق تر بودم چون مطما شدم امیر واقعا منو دوستم داره .رفتیم رومبل خوابیدم اونم اومد روی من خوابید کیرشو که شق شده بود حس میکردم تا میتونستیم لبهای همو خوردیم آروم لباس های همو دراوردیم و اون بدن جذاب و زیباش خودشو نشون داد و من غرق در دستاش درحال خوردن لبهاش بودم با دراومدن لباسای من چشماش برقی زد و ب شروع به خوردن سینه هام کرد و با نوکشون بازی میکرد و منو به اوج میبرد بعد چند لحظه اومد بالا و من سینه شو خوردم با دستهامون با کیرای همدیگه بازی میکردیم و حسابی لذت میبردیم تا اینکه امیر گفت نفسم میخوام ساک بزنم سر پا بایست من هم بلند شدم اول چن تا بوسه از کیرم کرد و بعدش اروم سرشو تو دهنش گذاشت ، آهی کشیدم ک نفسم بند اومد به طرز فوقالعاده ای کیرمو میخورد داشتم از لذت میمردم با سوراخ کیرم با زبون نرم و قشنگش بازی میکرد و با هر بار مکیدن خون تو بدنم منجمد میشد بعد تقریبا پنج دقیقه من زانو زدم و اون ایستاد و کیر قشنگشو جلوی صورتم گرفتم یه لبخند حشری زدم و شروع کردم به خوردنش سعی میکردم مثل خودش ساک بزنم که مث من به اوج لذت برسه وقتی ساک میزدم براش یا هر کار دیگه ای میکردم براش فقط برام لذت بردن اون مهم بود نه چیز دیگه ای گفتم امیر وقتشه
گفت آره دیگه وقتشه چون داره میترکه ی بوس محکم از لب هم کردیم رفت تو کمد دو تا کاندوم روی کمد و کرم نرم کننده رو برداشت و اومد من اول کاندوم رو کشیدم رو کیرش اونم شروع کرد به ماساژدادن سوراخ کونم با کرم بعدش شروع کرد به داخل کردن کیرش خیلی آروم فرو میکرد و بعد درمیاورد هر بار کمی بیشتر میکردو کمی بیشتر نگه میداشت هر چند صبح با هم سکس داشتیم اما باز هم مراقب بود اذیت نشم بلاخره کیر نسبتا بزرگش کامل توی کونم رفت و شروع کرد به تلمبه زدن و با ریتم آرومی شروع و بعد تندتر شد تقریبا پنج دقیقه ای به شدت تلمبه زد و آبش اومد بیحال دراز کشید روی من بدنش حسابی عرق کرده بود چن دقیقه ای گذشت نوبت من شد اونم شروع کرد اول کاندومو روی کیرم گذاشت بعد کمی ساک زد منتظر بود حسش برگرده چون تا معمولا وقتی یه طرف ارضا میشه نسبت به اون طرف بیتفاوت میشه بلاخره حسش برگشت از گونه اش یه بوس کردم رفت و جلوی من قمبل کرد یه بالش هم زیر شکمش گذاشت منم با سوراخش ور میرفتم و اونو لیس میزدم و میخوردم بعد کمی کرم زدم و خیلی آروم شروع به داخل کردن کردم لذت برام مهم نبود به تنها چیزی که فکر میکردم این بود ک کمتر درد بکشه بلاخره تموم کیرم رفت توی کونش شروع کردم به بلمبه زدن خیلی اروم و با ریتم خاص میکردمش دیگه کم کم صدای آهش بلند شد پیچش صدای برخورد بدن هامون فضا رو با موسیقی زیبای سکس متفاوت تر میکرد داشتیم زیباترین کار موجود در دنیا رو انجام میدادیم و در اوج لذت بودیم هر لحظه بیشتر از قبل لذت میبردم و اون هم به شدت لذت میبرد تقریبا نزدیک بود آبم بیاد ک سرعتمو بیشتر کزدم و با چند ضربه محکم خودمو خالی کردم …
بیحال روی زمین افتادم و داشتم به زیباترین رابطه ممکن تو دنیا فکر میکردم رابطه ی عاشقنه هیچوقت نمیخواستم اون حس از بین بره امیر اومد روی زمین کنار من دراز کشید تقریبا ساعت هشت شب بود از خستگی آروم کنار هم در اغوش هم خوابیدیم خوابی که هیچکس ارزو نمیکنه ازش بیدار بشه
پایان
نوشته: Reza


👍 1
👎 0
7995 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید