عاشقی با تنها عشقم

1397/03/05

من ، باران یه دختر ۲۲ ساله ی شاد با قد ۱۶۸ و وزن ۷۰ عشقم فرزاد قدش ۱۸۰ و ۷۵ کیلوعه ،استخون ریزه و تقریبا میشه گفت لاغره.
این داستان کوتاه مربوط به عصر پاییزی در ۶.۷ ماه اخیره، تازه کلاسم تموم شده بود و داشتم تو محوطه دانشگاه قدم میزدم ک گوشیم زنگ خورد ، اسم فرزاد ک افتاد روی صفحه ی گوشیم، ی لبخند خوشگل اومد روی لبام ، با لبخند جواب دادم؛
_جانم عزیزم ؟
_سلام ، کجایی ؟
_سلام به روی ماهت ، دانشگام دیگه ، تا ۸ کلاس دارم؛ من که بهت گفته بودم!
_نمیشه نمونی کلاستو ؟ مامان اینا رفتن کسی خونه نیست.‌ تنهام بیا پیشم …
_عزیزم خیلی پیچوندم کلاسامو … دیگه واقعا نمیتونم !
_امروز بدجوری مستم … حوس کردم برات بخورم . مطمئنی نمیای؟
_آخه …
_بیا دیگ خانومم
_اگه کسی بیاد چی ؟
_مطمئنم مامان اینا تا ۲،۳ ساعت دیگم نمیان !بیا عزیزم…
_چشم. ۱۰ دیقه دیگ جلوی در منتظرتم بیا دنبالم .
_به روی چشم بانو .
بعد از چند دیقه انتظار جلوی سر در دانشگاه فرزاد رسید و رفتم سوار ماشینش شدم … ۲ دیقه بعد توی جاده بودیم و دست فرزاد همه جای بدنم میرفت و شیطونی میکرد …
_عزیزم خب الان میرسیم خونه !
_دلم میخواد مستت کنم ، تا برسیم خونه حسابی حالتو عوض کنم …
(مانتومو کنار زد ،شلوارم کشی بود ، دستشو اروم رد کرد از کش شلوارم و برد توی شرتم و شروع کرد به مالیدن )
_دیوونه نکن
_این دیوونه عاشقته ، آخه تو چقد نرمی … از بس گوشتالویی همش مست میشم … همش دلم میخواد بکنمت
_فرزاد نکن زشته یکی میبینه تو خیابون ، بابا مگه اولین بارته ک انقد هولی ؟
_ میخواستی این بدنو اینجوری نسازی ک دیوونم نکنی
_آی نکن بسه
_هنوز زوده واس آی آی کردن خانومم
_آخ وحشی درد میاد
_قربونت برم من ک دردت میاد
(دستشو از توی شورت و شلوارم درآورد و برد سمت سینه هام، از روی مانتو محکم فشارشون میداد )
_دیوونه ی وحشی کبود میشن نکن خیلی درد میکنه ، هنوز کبودی دفعه ی پیشش هست (و باز هم فرزاد سینه هامو فشرد جوری ک اشکم داشت درمیومد، اصلا دست خودم نبود ، چون از قبل کبود بودن خیلی درد اومد … یه قطره اشکم چکید)
_باران ، خانومم داری گریه میکنی غلط کردم من نبینم ناراحتی عشقم …
همین ی جمله کافی بود ک لبخند دوباره بشینه روی لبام…
انگار ن انگار ک داره رانندگی میکنه ، صورتمو چرخوند سمت خودشو محکم لبامو بوسید … و دوباره دستاش شروع کرد به شیطنتای کوچولو تا وقتی ک رسیدیم جلوی خونشون. ماشینو پارک کردیم و رفتیم بالا
لباسامونو دراوردیم و با لباس زیر رفتیم روی مبل نشستیم …
شروع کردیم ب بوسیدن همدیگه … فرزاد منو انداخت روی مبل و اومد روم…تنمو میمالید و لبا و گردنمو میبوسید … وقتی گردنمو لیس میزنه قلقلکم میاد و میخندم و اونم ذوق میکنه واسه اینکه منو بخندونه و خندمو ببینه همش لیسم میزنه … لپ و تمام صورتمم لیس میزنه بعد از ی معاشقه کوتاه ، عشق جان یادش اومد ک فوتبال داره…
_وای باران دستگاهو بده، پرسپولیس بازی داره
خلاصه تلویزیونو روشن کردیمو روبروی تلویزیون مشغول مالیدن و بوسیدن همدیگه بودیم … دستامو میبردم لای موهاش و به خودم فشارش میدادم و محکم تر میبوسیدمش … اون هم تشنه تر از قبل با قدرت خودشو از روی شرت بهم فشار میداد تا اینکه طاقتش تمومش شد…
_خانومم بسه؟ مست شدی
_آره عشقم
(سوتین و شرتمو دراورد و منم شرتشو دراوردم و کیرشو اروم مالیدم،فرزاد سینه هامو تو دستاش فشرد و میخوردشون و گازای ریز میگرفت )
_باران خانومی میخوام برات بخورم … اوووف چ خیس شده
_اوووم
فرزاد سرشو برد لای پام در حالیکه بدنش کج بود و من کیرشو تو دستم فشار میدادم و میمالیدم … اولش اروم اروم میخورد بعد تند تند میک میزد و با دستشم برام میمالید ، یه انگشتشو فرو کرد توی کسم و با انگشتش منو میکرد بعد دو انگشتی … انقد شدت ضربه هاش زیاد بود ک داشتم به اوج میرسیدم ، عالی بود … یکهو انگشتاشو درآورد … نمیخواست ارضا شم …
_ حال داد خانومم ؟
_خیلیییی … عاشقتم … بیا بکن … دارم میمیرم دیگ … میخوامت
_جووون چشم
فرزاد اومد بالاتر و خودشو تنظیم کرد و با یکم فشار واردم کرد و شروع کرد به تلمبه های ریز زدن
آه و ناله ی هردومون بلند شده بود
سرشو فشار دادم به گردنم چون نفسای گرمش وقتی میخوره به گردنم خیلی لذت بخشه و مستم میکنه … خودشم اینارو میدونه،همش تو گردنم آه میکشه
موهاشو با دستام میکشیدم و سرشو هدایت میکردم به جایی ک میخواستم … گاهی دلم لباشو میخواست … همونطوری ک تلمبه میزد اروم اروم لباشو میخوردم
وقتایی ام ک بیش از حد مست میشدم گردنمو میدادم عقب و دستامو میزاشتم روی باسنش و اروم میمالیدم و دو طرف باسنشو به خودم فشار میدادم …
_عزیزم ولم کن میخوام سینتو بمالم اینجوری فشارم میدی ب خودت نمیتونم
_خب بغلتو دوس دارم … ازم فاصله نگیر تو سکس
_چشم فقط یکم …
بعد از ۵ دیقه سکس تو این حالت فرزاد ازم جدا شد
_خانومم یکم صبر کن ، ی وقت آبش میادا
_کجااا ؟ نههه
_عزیزم الان باز میکنمت ، داشت میومد درش اوردم ،پاهاتو بده بالا به هم بچسبون بکنمت
_نههه من همین مدلی میخوام؛ بیشتر حال میدههه
_دورت بگردم دوباره اینجوریم میکنم ، یکم این مدلی بکنم
_باشه
و دوباره فرزاد کیرشو فشار داد توی کسم و شروع کرد به تلمبه زدن
_بعد از چند دیقه کیرشو دراورد
من دیگ جووون نداشتم خسته شده بودم اما بازم میخواستمش
_فرزاد بخواب من بیام روت ، میخوام بشینم روش خودمو بمالم و بکنم … اوووف
_جووون بیا بشین روش خودتو تکون بدههه آهه
بلند شدم و روبروش قرار گرفتم ، فرزاد خواببد و اروم خودمو فشار دادم روی کیرش و تلمبه میزدم … بعد از چند تا تلمبه ی کوتاه و به شدت اروم ک میخواستم اذیتش کنم و مست مست شه … شروع کردم ب تلمبه های تند زدن … فرزاد تو همون حالت بغلم کرد و سرمو گذاشت رو شونش و من پاهامو یکم ازش فاصله دادم تا بتونه تلمبه بزنه و بعد اون شروع کرد به تلمبه زدن …
_بسه خانومم پاشو میخوام جلو آینه بکنمت
(ازاینکه من دولا شم و از پشت بزاره توی کسم و لرزش بدنمو توی آیینه ببینه بیش از خوشش میاد )
جلوی آیینه قدی ایستادیم و از پشت کیرشو گذاشت توی کسم و فشار داد و شروع کرد به تلمبه زدن ، دو طرف باسنمو با دستاش میلرزوند و تلمبه میزد و گاهی خم میشد روی بدنم و سینه هامو میفشرد و تلمبه میزد؛
_ آهه آآاه خانومم نزدیکم تو چی؟
_ منم دارم میام آه آهه
بعد از چند دیقه آبش اومد و ریخت روی کمرم … من دلا موندم تا فرزاد آبشو با دستمال کاغدی جمع کنه و پشتمو تمیز کنه…
من و عشقم مدت زمان زیادیه ک باهمیم حدودا ۴ سال و نیم ، اما به دلایلی هنوز موفق به ازدواج نشدیم ، برامون دعا کنین …
به امید روزی ک همتون به عشقتون برسین

نوشته: Baran.k


👍 5
👎 4
2200 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

689968
2018-05-26 19:44:01 +0430 +0430

ی توصیف معمولی از ی سکس
دعا میکنیم بهم برسین
البته اول شفای عاجل
نمیدونم چرا به دلم ننشست

0 ❤️

689996
2018-05-26 21:08:07 +0430 +0430

میخوام دعا کنم دعام نمیاد

0 ❤️

689998
2018-05-26 21:13:14 +0430 +0430

یه خانم باحال بیاد با من رفاقت کنه از شمال

0 ❤️

690013
2018-05-26 21:56:30 +0430 +0430

خخخخ تعریف میکنی چرا اخه .

0 ❤️

690014
2018-05-26 21:59:47 +0430 +0430

ساعت ۸ صبح ؟،، پرسپولیس بازی داره؟؟؟؟

2 ❤️

690054
2018-05-27 02:26:06 +0430 +0430

به یکیکمیخادبکنه: خخخخ خو چرا لازم می دونستی اینو بگی حالا؟

داستانو خوندم. دیالوگاش خوب بود.

0 ❤️

690065
2018-05-27 05:41:41 +0430 +0430

هعععععی چ سخت

1 ❤️

690124
2018-05-27 11:54:20 +0430 +0430

کییررم تو دهن خودتو عشقت با قد ۱۸۰ش
تو به عمرت رنگ دانشگاه و ندیدی جندده دگوری اگه نه هوس و با ح نمینوشتی
برو از ما مان جنددت بپرس بابای جاااکشت کیه

1 ❤️

690163
2018-05-27 16:39:17 +0430 +0430

مرد زخمی میاد حالتو جا میاره پتیاره

0 ❤️