1393/08/13
هوا چقدر سردِ ! بهش میگم بیا بریم تو ولی وقتی برگشتو تو چشام نگاه کرد میتونستم توش بخونم که دوس داره بشینِ دوس داره طلوع آفتابو ببینه . میشناسمش از خودش بهتر واسش یه پتو آوردم . میندازم روش ، نفس عمیقشو حس میکنم . عسلم خانومم دوست دارما سرما بخوری میمیرما . بازم ساکته فقط نگام میکنه . میترسم میترسم بغضش بترکه نمیخوام غرورش بشکنه . گلم آخه سرما بخوری من توانِ مریض داری ندارم . لبخند میزنه و باز برمیگرد به آفتاب نگاه میکنه . چقدر هوای عجیبیه کاش عسلم مثل خورشید دوباره نور و به زندگیم برمیگردوند . دیگه اون شادی قدیمی توش نیست . مامانش تنهاش گذشته . مامانش دنیاش بود . رفتم کنارش نشستم سرشو گذشته رو شونم . شایان چرا مامان تنهام گذشت ؟ یعنی فک میکرد دوسش ندارم که رفت ؟
- گلم مامان الان جاش خوبه بخدا , الان پیش باباِ تنها هم نیست . بابا تنها بود .
- بابام که زود رفت ، اصلا دیگه دوسشون ندارم . بغض صداش دیوونم میکنه . میدونستم نمیتونه دیگه تحمل کنه چشاش خیسه لبمو گذشتم رو لبشو آروم میبوسم از اعماق وجودم میخوام بدونه تنها نیست من همیشه هستم . اشکش میریزه رو صورتم .
- عسل شایان گریه کنی میمیرم . طلوعم که دیدی بدو بدو بریم تو . انقدر سبکه که بغلش میکنم رو دستم میبرمش سمت خونه . خوش میگذار دیگه ؟ نه که سبکی باید بغلتم کنم آره آره ؟
- وظیفته
- وظیفه تو چیه ؟ سکوت کرد . حرف بدی زدم میدونم شرایطش خوب نیست . بردمش تو اتاق گذاشتمش رو تخت میرم سمت پاکت سیگارم .
- شایان سیگار نکش ، تو رو خدا نمیتونم دیگه رفتن تورو تحمل کنم
- چشم . اومدم نشستم کنارش .
- بخواب کنارم میخوام حسّت کنم میخوام بفهمم تو رو دارم هنوز که تکیه کنم بهت . میخوابم نه کنارش روش میخوابم سنگینی وزنمو دوس داره . لبشو آروم میخورم
- عشقم من همیشه اینجام .
- شایان.
- جانم ؟
- میشه لباسمو در بیاری ؟
- گلم بخدا بابت حرفی که زدم شرمندم منظوری نداشتم .
- بخاطر حرف تو نیست خودم اینجوری میخوام . پاشدم از روش ، لباسمو در اوردم . اومدم کمکش کردم لباساشو در اورده .
- بخواب روم آقایی
- چشم . خوابیدم روش وای که لایه پاهاش چقدر داغه . خیلی وقت ارضا نشدم . نمیتونم وقتی عسلم ناراحته ارضا شم . لبمو میخوره ، میتونم دستشو روی تنم حس کنم . داغ کرده
- شایان بذارش تو .
- عسلم مطمئنی ؟
- آره . آروم فشار میدم . هنوز مس روز اول تنگ و خیسه .
- آخ آخ وای چقدر لذت داره تو رو داشتن .
- شایان کسم توش آتیش ، خاموشش نمیکنی ؟
- چرا گلم آه چرا . آروم میکنمش نمیخوام دردی احساس کنه . سینههای گردشو میخورمو نکشنو گاز میگیرم .
- وای عسل عسل چقدر تو خوبی .
- آخ شایان ادامه بده ادامه بده . از لرزشش معلومه میخواد ارضا شه . چقدر صحنهٔ قشنگی وقتی کل تنش میلرزه . میتونم حس کنم داخل کوسش چقدر داغ شد . میخوام از توش در بیارم ولی پاهاشو قفل کرده دورم .
- ادامه بده گلم آبتو بریز که آتیشش خاموش شه .
- چشم عسل چشم . کامل تو بغلمه . دیگه دارم تموم میکنم . وای که بهترین لحظههای زندگیم لحظههای ارضا شدن پیش عسلمه .
- اومد گلم .
- هیسسسس میدونم فقط تکون نخور . دم گوشش آروم زمزمه میکنم
- عسل عاشقتم ، میمیرم واست ، یه دنیا میخوامت . میبوستم ، دیگه باید بلند شم از روش .
- شایان خیلی دوست دارم مرسی که هستی .
- من همیشه هستم .
- شایان دلم واسه مامان بابا تنگ شده .
- پاشو گلم برو حموم لباسهاتو بپوش میریم دیدنشون .
- میشه گل بخریم ؟
- آره عشقم گلم میخریم خرما هم میبریم حتما . باز میاد تو بغلم .
- شایان ما همیشه با همیم ؟
- آره تا دنیا دنیاس . از همگی معذرت میخوام برای نگرش بدم . نظرتون برام مهمه . اگه لایق دونستید باز راجعبه این ۲ تا شخصیت یا شخصیتای اطرافشون مینویسم .
نوشته: Old Lover
30282 👁️
توم مثل اون یارو که بابای زنش فوت کرده بود شب اول تو رختخواب میگه خدا رحمت کنه پدرتو واقعا مرد خوبی بود حالا شلوارتو بکش پایین ببینیم چه خاکی تو سرمون میریزم… ROFL
دروغ باز خیالات باز تخیل … فیلم کوتاه قشنگی ازش در میاد