درود به همه. خاطره ای که تعریف میکنم مربوط به دو سال پیش است که هنوز ادامه دارد. تابستون سال 91 بود که میرفتم کلاس. یک استادی داشتم وقتی میدیمش از همه چیزش خوشم می اومد حتی تمیز پوشیدن لباس و وقتی وارد کلاس میشد. دوستم میگفت نگاه کن راست کرده. من بخاطر مسافرت رفتن زیاد سر کلاساش نبودم و آخرین جلسه ای که باهاش بودم شمارشو گرفتم چون اون موقعها حس شیطنت بچگانه ای داشتم. بهتون بگم اون موقع 27 سالم بود ولی هنوز معنی سکس و عشق را نمیفهمیدم. گذشت.
به هر مناسبتی به اساتیدم پیام میدادم. یک روز خیلی ناراحت بودم و با خدای خودم درد و دل میکردم و از تنهایی خودم شکایت میکردم و ازش خواستم یک نفر مطمئن برام بفرسته. تا یک روز توی اسفند 91 بود با من تماس گرفت و گفت میخاد منو ببینه و میخاد پروژه ای اجرا کنه و به مجوز شرکت ما احتیاج داره. من قبول کردم و رفتم دیدمش. حسابی معلوم بود یک نیت دیگه داره. و با همدیگه تو ماشین حرف زدیم و من گفتم بذارین فکرام بکنم و خبرتون میکنم. شب به ایشون پیام دادم و گفتم به شرطی باهاتون خواهم بود که هیچوقت نامردی نکنه و حتی رازمو نبره به کسی از دوستاش بگه و حتی بینمون صیغه خونده بشه. چکار کنم من به یکسری اصول اعتقاد دارم. گفت قبول میکنم. در ضمن بگم ایشون زن و یک بچه داره. و با زنش بخاطر نداشتن سکس راضی نیست. 29 اسفند 91 صیغه بینمون خونده شد و مهریه تعیین کردیم. برای اولین بار لبهاشو توی ماشین خوردم خیلی مزه داد.
عید 92 شد دقیقا یادم میاد هر شب با هم مسیج میدادیم حال میکردیم و روز دوم فروردین به من گفت بیام دنبالت میایی خونه بابام. گفتم باشه رفتم هم من استرس داشتم و هم اون درست نتونستیم با هم باشیم. گذشت تا توی اردیبهشت به من پیام داد. اینو بگم هر روز با هم در ارتباط بودیم و اون روزی پیام داد و اومد دنبالم رفتیم خونشون. منو لخت کرد و منو بوسید و با همدیگه سکس کردیم و سکس مقعدی بود. چون باکره بودم. یک روز بهش گفتم منو میزنی گفت دوست داری. گفتم اره دوست دارم تجربه اش کنم. گفت باشه. با دستش به در کونم زد بعدها فهمیدم عاشق زدن است. یک روز رفتم خونشون و خودم لباساشو در اوردم از لبهاش شروع کردم به خوردن و بوسیدن و به کیرش رسیدم و کیرشو خوردم چون ارضا نشده بود منو خوابوند روی صندلی و دستام و پاهامو بست و با دستش در کونم زد و بعد شروع کرد با کمربندش در کونم زدن و فقط به غلط کردن اوفتاده بودم و بعد منو بلند کرد و خوابوند روی زمین و کیرشو کرد توی کونم و با سینه هام بازی کرد. و فشار دادن تا ابش اومد و کنارم خوابید. با همدیگه چندین بار سکی داشتیم هر دفعه سعی میکردم به گونه ای باهاش سکس کنم ارضا بشه چون ناتوانی جنسی داره. اواخر دیگه منو نمیبوسید تا اینکه به من گفت بیماری داره و نمیتونه منو ببوسه و اب دهنش ترشح به من و دوست نداره منو بیمار کنه. ولی من عاشق لبهاش بودم و خیلی سعی کردم با تمام کاراش کنار بیام. چون عاشقانه میپرستمش. تا آخرین باری که با هم بودیم اسفند 92 بود و با همدیگه سکسی لذت بخش داشتیم. سال 93 شروع شد رفتاراش عوض شد چون وابستگی من بیشتر و زیاد کنترلش میکردم. خوب مسلمه هر زن و مردی دوست نداره کنترل بشه. دیگه جور نشد با هم باشیم چون زنش خونه بود و نمیتونستیم با هم باشیم. مرد رویاهام بود و هست. اگه جا جور بشه حتما باهاش خواهم بود. دیگه با کسی نه هستم و نه خواهم بود چون به عشقم وفادارم.
دوم اردیبهشت 93 طی اتفاقی پرده بکارتم پاره شد و دیگه باکره نیست وقتی به عشقم گفتم اتفاقی برام پیش اوفتاده و دیگه پرده ندارم. به من گفت میخای چکار کنی؟ با من باشی؟ بری بدوزیش؟ یا قید ازدواج را بزنی؟ به ایشون گفتم باهات میخام باشم خیلی خوشحال بود و میگفت دیگه بغیر از من با کسی نیستی. گفتم نه پاره شدنم پرده ام دلیل بر بی عفتی من نخواهد بود و فقط یک عشق است و بس. شب خوابیدم. خواب بزرگ فامیل دیدم که چند ساله به رحمت خدا رفتند. خوش تیپ بود و دستم توی دست مامانم بود و مامانم اون را نمیدید و او دست توی دست دختربچه و دست منو گرفت و میخاست به کیرش نزدیک کنه و من از ترس از خواب پریدم. امروز روز تولدم بود و در تعجبم چرا در آستانه 29 سالگی ام باید پرده بکارتم پاره بشه. صبح عشقم با من تماس گرفت و گفت جا جور بشه یک سکس لذت بخش به من میده همراه با اسپنک (درکونی). من تا آخر عمرم با عشقم میمانم و دیگر قید همه چیز را میزنم. تمام. دوستان برای بعد از مدتها اگر با ایشان بودم شما چه پیشنهاد سکسی میدهید که همزمان مقعد، کوس، پستونهام در حال درد باشه و حتی همزمان اسپنک بشم. سکس گروهی پیشنهاد ندید. فقط پوزیشن بگین که ایشون برام انجام بده. ممنون از همه شما که تا آخر خاطره مرا خوندید.
نوشته: ؟
این دفعه خواستی داستان بنویسی،نیم ساعت قبلش دوتا از قرص قرمزات بخور…
خدا شفا بده…
ای بابا این چی بود خانوم
اصلا سرو ته نداشت خیلی فانتزی گونه
انگار توی افق محو بودیو مینوشتی
نگارش داستانت 7 از 20
مردودی |:
راست و دروغشو کار ندارم
بد نوشتی بد
داستانت بار سکسی نداشت
نگارش و جمله بندیت افتضاح بود
کلا داستانت کسل کننده بود
کل قسمت سکسیه داستان این یه تیکه بود که اونم خیلی تخمی نوشتی:
(یک روز رفتم خونشون و خودم لباساشو در اوردم از لبهاش شروع کردم به خوردن و بوسیدن و به کیرش رسیدم و کیرشو خوردم چون ارضا نشده بود منو خوابوند روی صندلی و دستام و پاهامو بست و با دستش در کونم زد و بعد شروع کرد با کمربندش در کونم زدن و فقط به غلط کردن اوفتاده بودم و بعد منو بلند کرد و خوابوند روی زمین و کیرشو کرد توی کونم و با سینه هام بازی کرد. و فشار دادن تا ابش اومد و کنارم خوابید)
برو اول داستان نوشتن یاد بگیر
بعد اگه خاطره ای داری بیا بنویس
فحشم نمیخوری چون خیلی حقت نی
gow kraytos
بابا خفه شو دیگه دهن مارو سرویس کردی تو
هرجا میریم این کامنت تخمیه تورو می بینیم
اگه میخوای شیطنت مامی تو تعریف کنی یه تاپیک بزن همون جا عرگوزتو بکن دیگه
پا داستانا که جای این کسشرا نی
اه
شک ندارم با نوع نگارش حاج انگل خودمون این داستان رو نوشته بزار با زبون خودش حرف بزنم
حاج انگل چه گونه این چونین داستانه خود نوشتن کرده ای نیظاره کون ابه روی تمامه مردومه ولایت هلمند و کابل را بردن کرده ای کون کککککککککککککککککککککککش
موقعه نوشتن بی تو گفتن نمودم دسته خود از شرت خود برون ککککککککککککش اما گپ
زدن با تو انسانه نفهم افاغه نمیکوند
بار دیگر تو را در این مکان نیظاره کونم تو را از کون گایش میکونم تا گلهای قالی پرپر کنی
پیشته کون دیگر تو را نیظاره ننومایم کونککککش
ای استاد متاهل . کس کیلو چنده؟ (اینو به همون استاد متاهل داستان گفتم )
آخه دوستان چرا گند میزنید به داستان مردم؟ بدبخت اینو با هزار امید و آرزو سرهم کرده آخه. هر چند بسیار تخمی بود
.
مادر جنده لاشی سگ صفت ریدی تو سایت با این داستانت
جنده ی معتقد! باید صیغت میکرد بدلیل یکسری از اعتقادات؟خاک برسر بیشعورت کنن
دانشجویی؟خوار استاد ادبیاتت رو خر گایید با این نوشتار چرت و بی روحت
azizam on ghors narenjia ke 12 shab bayad bokhorio hatman bokhor
سلام این گونه که شمانوشتیدمعلومه ازبس خود ارضایی کردی روان پریش شدی بنظر من خودتو به یه مرد معرفی کن تا ازاین حال درت بیاره مقصرهم نیستی می ترسی مردای مورد اطمینان زیادن
دوستان از این داستان تخمی ها زیاد بنویسید…جدی میگم،،،،
خود داستان چرته
ولی کامنتها خیلی خوبه،،، :-D
بچه ها جون من اسمشو دقت کنید…عاشقیت با استاد متاهل!!! بیسوادی از تیتر مسخره ش میباره!!!
هر دفعه سعی میکردم به گونه ای باهاش سکس کنم ارضا بشه چون ناتوانی جنسی داره…اي كيرم تو دلسوزيتتتتتتتتتتتتت…اخه جاكش تو چرا دلت براش بسوزه ها…كه اون كونده ام بنويسه عاليه!!!اي كيرم توتون
…پيرم كردين بااين ادبيات تخمي تخيليتون…اهاي كونده نگو عاليه بازتو نظر دادي…اصلا تو چراازين سايت نميري كونده لاشي ها؟؟؟؟؟؟؟گا ييدي منوووووووووووووو dash2
کوست تو کونم,
کیرم راست شده بود اومدیم یه داستان بخونیم بریم مشغول جلقمون بشیم با این داستان کیریت کلأ کیرم خوابید. تف,تف,
سو تفاهم نشه به داستان تو تف نکردم به کیرم تف زدم
من ادبیات خوندم خداییش هیچ وقت فکر نمیکردم پسوند یت به عاشقی بخوره بشه عاشقیت:|عاشقیت بخوره تو سرت دیوانه از شدت جق زدن سلولای خاکستریت مثه برف سفید شدن:|
نسيم جون اين بابا فكر كنم تو فيلم سوته دلان جاى اون جنده هه كه شبهاى جمعه ميامد پيش بهروز وثوقى بازى ميكرده و كلمه عاشقيت را از بهروز وثوق تو اون فيلم ياد گرفته يا شايد هم خودش كله خربزه اى هست
ادمین داستانه منم آپ کن دیگه