عاقبت شک بی دلیل

1392/01/11

سلام. من سینا هستم 25 سال سن دارم و این اولین داستانمه که براتون مینویسم. اول از خودم براتون بگم که پسری نسبتا قد بلند 180 با پوست سفید و وزن حدودا 74 موی مشکی و خوش تیپ. از دور چهرم داد میزنه مهندس باشم. محل زندگیمم غرب تهرانه. بریم سراغ اصل داستان. یه روز رفته بودم خونه عمه جونم که یکی از همسایهاشون با دخترش اومد اونجا. با این همسایشون زیاد رفت و آمد میکردن و با هم خیلی خودمونی و راحت بودن منم که با همه راحتم و زود تو دل همه جا باز میکنم با دیدن این صحنه به خودم گفتم مامانش که حل شد میمونه خود دختره… با همون نگاه اول از دختره خوشم اومد. قد بلند 170 پوست سفیید با اندام میزون و چشمای درشت و خوش تیپ. خلاصه همونی بود که دنبالش بودم. اسمشم نازنین بود. اون روز من حسابی با خودش و مامانش حرف زدم و گفتم و خندیدم. نازنین و مامانش رفتن و من دلم موند پیشش. چند ماهی از اون قضیه گذشت و من هنوز تو فکرش بودم اخه اونم یه جوری نگام میکرد که فکر میکردم به من احساسی داره. اون گذشت تا اینکه یه روز زنگ زدم خونه عمه که دیدم یه دختر گوشی رو برداشت. اول فکر کردم اشتباه گرفتم ولی بعد متوجه شدم که بلهههه… نازنین خانوم تلفن رو جواب داد و گفت که عمه خانوم بیرونه و اومد میگم زنگ بزنه. اینم بگم که من با موبایلم زنگ زده بودم و شماره هم افتاده بود. اون روزم گذشت و فرداش دیدیم یه شماره قریب بهم اس داد. منم همون اول شک کردم که نازنینه با همون اس جوابشو جوری دادم که فکر نکنه دله ی دخترم. اونم کلی حال کرد و خلاصه خودشو معرفی کرد قرار شد همدیگرو ببینیم. خونشون به خونمون نزدیک بود فردای اون روز همدیگرو دیدیم و کلی با هم صحبت کردیم و قرار شد دفعه بعد بیاد خونمون. چند روز بعد اومد خونمون تا با هم راحتتر صحبت کنیم. من یه ذره استرس داشتم و نمیدونستم باید چیکار کنیم و چی بگیم. صحبت شرو شد و تو همون صحبتهای اول گفتش که من اهل سکس نیستم و با کسی نبودم و… منم چون دوسش داشتم و میخواستم که بدستش بیارم هرچی که گفت رو حرفش نه نگفتم. تو همون جلسه اول دیدم که نازنین خانوم یه دختره کاملا حسود و شککاکی تشریف دارن چون ازم گوشیمو گرفت و کاملا گشت تا یه چیز از یه دختر پیدا کنه منم که با قبلیه تازه به هم زده بودم گذاشتم با خیال راحت کارشو بکنه و اونم چیزی پیدا نکرد و خیالش راحت شد. اون روز گذشت و یه روز دیگه اومد خونمون دوباره. من عادت ندارم زیاد به طرفم زنگ بزنم و هی بهش اس بدم و این شد بهانه ی خانوم که تو با یکی دیگه هستی و منو دوست نداری و… و دوباره شروع کرد به گشتن گوشی من. منم اصلا از این کارها خوشم نمیاد و بهش گفتم که اگه بخوام کاری کنم همچین میکنم که روحتم خبردار نشه پس انقدر شک نکن. جلسه دوم با من بهتر شده بود تو بغلم میومد و لب بازی و… خلاصه چند ماه از رابطه ما گذشت و دیگه اون کاملا به من وابسته شده بود جوری که بعضی وقتها شوخی یا جدی میگفت بیا منو بگیر(خواستگاری). بعد از این همه وقت اون هنوز این شکاکی رو ترک نکرده بود و من هم هنوز باهاش سکس نداشتم که دیدم اینجوری فایده نداره. هرچی من میگفتم گوش نمیکرد و به شکاکی ادامه میداد و اعصاب منو خورد میکرد و این شد که من تصمیم گرفتم ازش انتقام بگیرم, اونم چه انتقامی… یه نقشه کشیدم تا دفعه بعد که اومد خونمون همچین بکمنش تا این چیزا از یادش بره.
بالاخره روز انتقام فرا رسید. اومد خونمون و مثل قبل شروع کردم باهاش به ور رفتن و بعد از کمی ور رفتنو لب بازیو مالوندنش بهش گفتم که میخوام با هم سکس کنیم. اولش برق سه فازش پرید و شروع کرد به قرقر کردن و من روز اول گفتم سکس نه این جور حرفها, منم که میدونستم نازنین دیگه مال منه و بهش بگم بمیر هم میمیره خیلی خونسرد گفتم که بعد از این همه مدت تو هنوز به من اعتماد نداری؟؟؟ باشه اگه اینجوریه دیگه رابطه ما باید تموم شه که دیدم اشکش در اومد و به غلط کردن افتاده و خلاصه راضی شد. منم شروع کردم به در آوردن لباسهاش که یه چیزی دیدم که تا حالا ندیده بودم. جاتون خالی انگار بدن باربی رو از روی بدن اون ساخته بودن. 1 دونه مو تو بدن این بشر نبود هنوز لخت نشده کیر من داشت شلوارمو پاره میکرد. منم لخت شدم و با دیدن کیر من داشت منصرف میشد(آخه کیر من یه نمه زیادی بزرگه) که منم بهش گفتم یواش میکنم تو و درد نداره و… تا راضی شد. یه خورده مالوندمش و باهاش ور رفتم تا حسابی حشری شه بعد بتونم کونش بذارم. حسابی که حشری شد یه تف سر کیر مبارک انداختمو یه تفم در سوراخ نازنین. سر کیرمو گذاشتم در سوراخش یواش هل دادم بره تو هنوز سرشم تو نرفته بود که گریش در اومد. آآآییییییییی… درد داره… دارم پاره میشم… بسه دیگه… تا ته نکنی توو… منم بهش گفته تازه سرش رفته. باید تحمل کنی. شلش کن. یه خورده نگهش داشتم تا هم شل کنه هم جا باز کنه. بعد از چند دقیقه کیرمو بیرون آوردم یه تف دیگه دوباره کردم تو کونش. دوباره گریه زاری شروع شد ولی این بار من اعتنا نکردم و یواش یواش کردم تو. واااااای اون تنگترین و بهترین کونی بود که تا اون روز کرده بودم. هنوز کیرم تا نصف هم تو کونش نرفته بود که ترسیدم یه وقت کونش پاره شه از یه طرف هم از گریه زاریهاش دلم به رحم اومد و دیگه بیشتر توش نکردم. اون روز گذشت و چند روز بعد دوباره قرار شد بیاد خونمون. اومد خونمونو از دفعه قبل هنوز ناراحت بود و گفت کونش هنوز درد میکنه اون روز نتونسته بشینه و… منم که خوب نتونسته بودم انتقاممو بگیرم دیدم دوباره داره تو گوشیه من سرک میکشه و داغ دلم دوباره تازه شد. به خودم گفتم این دفعه دیگه رحم ایله یخدی, یعنی رحم تعطیله. دوباره نازنین جونمو با هزار نازو اخم لخت کردم و خوابوندمش رو تختم, خودمم افتادم روش. اون دفعه دهنش سرویس شده بود میترسید که کون بده, هر جوری بود راضیش کردمو خوابوندمش یه تف انداختمو کیر مبارکمو گذاشتم در سوراخش دوباره آه و نالهاش شروع شد ولی کمتر از دفعه قبل . هنوز کیرم تا نصف نرفته همونجوری مثل قبل به غلط کردن افتاد منم کیرمو همونجا گذاشتم یه خورده موند تا جا وا کنه بعد در آوردمو یه تف جانانه زدمو دوباره تا نصف کردم تو بازم داشت جیغ و داد میکرد منم دیگه توجه نکردمو یه فکر پلید زد به سرم که کیرمو یوهو تا بیخ بکنم تو کونش و همین کارم کردم. یادش که میافتم خندم میگیره. یوهو کیرمو تا دسته کردم تو کون نازنین وای چه حالی بهم داد. میخواستم همون جا بمیرم از حال. اولش نفس نازنین بند اومده بود تا 10 ثانیه ای هنگ کرده بود نمیدونست چیکار کنه. بعد که خون به کونش رسید تازه فهمید که چی بهش رفته. شروع کرد به گریه زاری و میخواست که فرار کنه از زیر کیر بنده که من بهش اجازه نمیدادم. سفت گرفته بودمش و نمیذاشتم جون بخوره. اونم میگفت پاره شدم… جر خوردم… دیگه پیشت نمیام… این حرفها . منم که دیگه حشرم زده بود بالا و میخواستم حسابی خودمو ارضا کنم و به حرفهاش گوش نمیدادمو شروع کردم به تلنبه زدن. حالا بکن کی بکن لامصب آبمم نمیومد یه 10 دقیقه یه ربعی تلمبه زدم. وای چه حالی داد. میخواستم تو همون حال بمیرم. بعد از چند دقیقه کیرم مانند آتشفشان در حال انفجار شروع کرد به فوران کردن و آبشم تا قطره آخر توی کونش خالی کردم. چند دقیقه ای همونجا رو نازنین خوابیدمو بعد بلند شدم کیرمو کشیدم از کونش بیرون و یه بوس از کونش کردم و اونم با عصبانیت بهم نگاه کرد و منم که داشت خندم میگرفت و داشتم کنترلش میکردم یه لبخند ملیح بهش زدم و گفتم: دیدی درد نداشت عزیزم.
اینم از داستان من و شک بدون دلیل دوست دخترم که باعث آزار خودش شد. امیدوارم خوشتون اومده باشه. لطفا نظرات و امتیاز یادتون نره.
ارادتمند شما…سینا.


👍 0
👎 0
42495 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

371165
2013-03-31 06:17:43 +0430 +0430
NA

والله موندم که چی باید بهت گفت آحه حیوانات هم زمان جفتگیری مهربانتر از تو هستند

0 ❤️

371166
2013-03-31 06:18:18 +0430 +0430

. من سینا هستم 25 سال سن دارم و این اولین داستانمه که براتون مینویسم اول از خودم براتون بگم که پسری نسبتا قد بلند 180 با پوست سفید و وزن حدودا 74 موی مشکی و خوش تیپ. از دور چهرم دادمیزنه مهندس باشم.


اره منم از دور داد میزنه خانم دکتر با مدرک فوق تخصص باشم. ولی از نزدیک چیز دیگه ای بم میگن. =))
از نزدیک چی بت میگن؟
اقای مهندس جقول :-D
تو سادیسم داری.
جدیدا هرکی داستان مینویسه باید یه مرض روحی داشته باشه.
یکی از شرایط داستان نویس واسه جقیا اینه: باید حداقل از دو تا سه بیماری روحی روانی رنج ببری.
وگرنه داستان داستان نمیشه.

0 ❤️

371167
2013-03-31 09:20:17 +0430 +0430
NA

کاش بجای پر و بال دادن به این طینت خبیثت,یه کم به سواد و املات می رسیدی,آقای مهندس بعد از این
وقتی احمدی گشاد ظرفیت دانشگاهها رو صد در صد کرد,فکر اینجاش رو نکرده بود که قراره چه اعجوبه هایی صندلی های دانشگاه رو اشغال کنن.ببین با کیا شدیم 75 میلیون نفر


تقاضای سکس و دوستی نکنید.دیگه نیستم

0 ❤️

371168
2013-03-31 09:40:46 +0430 +0430
NA

آخه خاک تو سر آدم دروغگوت کنن نمی دونم چرا هر کی تو شهوانی عضو می شه خوشتیپ و دختر کشه آخه کسخل سادیسمی خود متشکر این کوس شعرها چیه تحویل اینو و آون میدی از آدمای خود متشکر حالم به هم می خورده نکنه تو خیابانونم راه میری هر چی راننده کامیونه میوفتن دنبالت خوشکله

0 ❤️

371169
2013-03-31 09:57:01 +0430 +0430
NA

آخه پسر خوب به تو هم میگن مرد؟فکر میکنی شاهکار کردی و یه دختر رو اونجور ازار دادی؟ مگه دوست داشتن اینطوره؟ وقتی یه دختر بهت اعتماد میکنه و خودشو در اختیارت میزاره مگه باید اینطور جواب خوبیش رو بدی؟
مگه رابطه دختر و پسر همش اینه که از کون بکنی؟ چون دختر موجودی هستش با یه روح لطیف و آسیب پذیر پس باید با ملایمت باهاش رفتار کنی که از با تو بودن لذت ببره، فکر کردی این رفتاری که باهاش کردی از یادش میره؟ مطمئن باش در اولین فرصت طلایی که گیرش بیاد دنبال کسی میره که توی آغوشش احساس آرامش کنه. در ضمن اون چون دوستت داشته بهت شکاک بوده و نمیخواسته مال کسی دیگه باشی ولی تو چطور جوابشو دادی…؟برو و توی رفتارت با دخترا کمی سلیقه به خرج بده و اصلاح کن خودتو.

0 ❤️

371170
2013-03-31 11:11:17 +0430 +0430
NA

عه آمیرزااااااااااااااا !!! بخدا اسمتو تو کامنت اول دیدم یه لحظه یاد اون وقتایی افتادم که شبا با بروس و پپسی و لیدی و باقی دوستان بساط شب شعر داشتیم،چقده خوش میگذشت :)

0 ❤️

371171
2013-03-31 11:15:29 +0430 +0430
NA

X( کیر ایشی زاکی به کونت.از همینجا داد میزنه بچه کونی تشیف داری ابی در ضمن دیوث با دختر جماعت اینجور رفتار نمیکنن آدم باش

0 ❤️

371172
2013-03-31 12:24:00 +0430 +0430
NA

با اینکه کیر نداشتم تو چشمت بره اما با این حال باحال نوشتی به اون دوس دختر کسوتم بگو تو که اعتماد نداری گه میخوری پامیشی میری خونش جنده خانم…
ولی خوب من جای دختره بودم همون اولین بار که حیوون بازی در اوردی دیگه بیخیالت میشدم اما خوب خودم مردای حیوونو میپسندم…چه کنیم مریضیم دیگه

0 ❤️

371173
2013-03-31 13:51:07 +0430 +0430
NA

8} =D> :)) =)) من که نخوندم از اولش پیدا بود که چی چیه خوب بابا بزارین اقای مُهَنـِـــــــــــــــس دلش خوش باشه

0 ❤️

371175
2013-03-31 14:31:17 +0430 +0430
NA

حقش بوده داداش دمت گرم اوناييم كه فحش ميدن دارن ميسوزن شايد جاي توبودن بعد كردن ميكشتنش

0 ❤️

371176
2013-03-31 15:21:33 +0430 +0430
NA

کلآکامنتاي زيرداستان برااينه که بگن کيرشون چندسانته ياچقدجنن،همه آمارميدن يه کسشعريم راجبه داستان ميگن.

0 ❤️

371177
2013-03-31 15:39:43 +0430 +0430

ایول رامش

کونی یکم آدم باش از دخترهای پاک سواستفاده نکن چاقال

به پست من میخوردی بلا استثنا حاملت میکردم شک نکن سینا مهندس
یجور میکردمت پزشک قانونی نتونه تشخیص بده کون دادی یا تصادف کردی

0 ❤️

371179
2013-04-01 04:34:16 +0430 +0430
NA

کیر تو داستان کسم بتاقیت

0 ❤️

371180
2013-04-01 04:35:44 +0430 +0430
NA

زیاد جالب نبود

0 ❤️

371181
2013-04-01 04:42:15 +0430 +0430
NA

یعنی ریدی به هرچی داستان بابا درت :دی
کس خول آخه تو تا به حال بوس هم نکردی دم میزنی از سولاخ و کردن

0 ❤️

371182
2013-04-02 02:56:30 +0430 +0430
NA

قربون عمت برى! از دور داد ميزنه كه از اين بچه هاى لوس و ننر و عزيز كرده ى سوسول هستى كه تعريفايى كه مامان جونت ازت ميكنه رو جدى گرفتى!
مطمئنم كه دودولت اندازه مداد هم نيست. اما دختراى حرفه اى كه مار خوردن و افعى شدن، موقع سكس، شروع ميكنن به جيغ و داد و گريه و زارى، تا آدماى بى تجربه، ابله و خود بين مثل تو حال كنين و پشت سرتون بخندن… دختراى كم تجربه، به صورتى طبيعى دردو ابراز ميكنن.
(اگر طرف حرفه اى و پر تجربه نبود و هزار بار گول نخورده بود اينقدر بدبين وشكاك نميشد…)
ضمنأ جناب مهندس از يه كيلومترى؛ غريب، نه قريب شروع، نه شرو و…

0 ❤️

371183
2013-05-04 06:21:33 +0430 +0430
NA

كير كل فيلاي سپاه ابرهه تو كونت آخه مگه بهت خيانت كرده بود كه ميخواستي ازش انتقام بگيري جقي

0 ❤️

553715
2016-08-26 02:01:50 +0430 +0430

چ دروغ چ راست عالی بود 🙄 دخترایی هم که تجربشو داشتن فحش دادن :))))))) خو خاطراتشون دوباره یاد اوری شد :)))))

0 ❤️