عذاب وجدان دختر خجالتی

1392/07/30

سلام دوستان من تازه امروزعضو شدم فقطم متنا روخوندم و شاید یه جورایی خاطراتیو فراموش کرده بودمو دوباره یادم اومدن.من اسمم سپیده اس 3ماه دیگه 18سالم میشه.همیشه تا یادمه دخترخوبی بودم بچه درس خون.شاید 3سال پیش بودیعنی دیگه خیلی بچه بودم تازه گوشی دستم گرفته بودم باهیچ پسری رابطه نداشتم تا اینکه خودم مزاحم یکی از پسرایه فامیلمون شدم شروشیطون بود. منم دایی صداش میزدم خیلی باهم راحت بودیم ولی جرات نداشت از کوچک ترین حرف بدی حرف بزنه تااینکه ماه رمضون شدبم گفت یه چیزی واست میفرستم ولی ناراحت نشو گفتم باشه فرستاد دیدیم یه اس سکسیه هیچی نگفتم گفت ناراحت شدی منم خجالت کشیدم چیزی بگم گفتم نه چندتادیگه فرستاد.به من گفت تو هم بده گفتم من از این چیزا ندارم ک بخوام بفرستم.چن روزبعدش اومدخونه ما.نزدیکای ظهربودهمه خوابیدن جزمنواون.اومدتواتاق من .پیشم نشست وفقط حرف میزدیم تااینکه دستمو گرفت تودستش منم هیچی بش نگفتم یه چیزی گفتم یهوگازگرفت دستموبش گفتم دیوونه شدی گفت میخوای دردشو خوب کنم گفتم چطوری اروم دستموبوس کرد.منم فقط با یه بوسش کلایه حالی شدم اونم رودستم .وقتی دید هیچی بش نمیگم دستشو گذاشت رو رونم که خداشاهده واقعاخجالت میکشیدم بش بگم این چ کاریه نه از رو لذتو هوس.دیدیم دستشو داره میبره پایین تر دیگه اب شده بودم یه نگاه تندی بش کردم اونم دیگه فهمیدکه چقدر من بدم اومده.قیافش تغییرکرده بودچشاش ریزترشده بود.بم گفت بابا فلانیم از اینا داشته از این کارا توچقدحساسی من گفتم اون من نیستم حالام از خونه مابروبیرون.رفت شبش اس داد کلی عذرخواهی کرد منم ساده گفتم باشه میبخشم چندمدت بعدش شروع کرد به دادن پیامای بدطور منم دیگه بابت جریانایی پیش اومده بودمثه قبل خجالت نمیکشیدم درمورد مسائل شرعی دختراازم میپرسید منم درمورد دختراممن خیلی کنجکاواین مسائل بودم نمیدونم شایدبهونم کنجکاوی باشه.کم کم وارد مسائل سکسی شدمیگفت کیا رو برده چیکارکرده با کی بوده وازاین حرفا و جریانشونو که تعریف میکرد منم باهاشون حالم یه جورایی میشد تنگارمنم دوس داشتم.بم گفت اینو شنیدی طوری نشدی گفتم نه.من خجالت میکشیدم بگم گفت وای پس تومشکل داری حتما تو این مسائل الان باید بفهمی مشکل داری یا نه تاحل بشه واسه آیندت. گفتم چطوری گفت بیا محرم بشیم ببینم چطوریه من اعتراض کردم که این چه کاریه و نذاشتم.

تا اینکه قرارشددوس دخترشو بیاره خونه ما.منم بش گفتم خونمون خالیه شمادوتاکهبیاید من میرم بیرون .من خونه بودم دیدیم تنهااومده گفت بیخیال برو یه لیوان اب برام بیاربذارتو اون اتاق لیوان ابوبردم گذاشتم رومیزوخودم رفتم رو مبل بشینم دیدم یکی هلم دادرومبله دیدم داره بزورمنومیخوابونه رومبله.کلی بش فحش میدادموبدبیراه یمگفتم ولی فایده نداشت همونطوررو لباس بودورومن بالاپایین میکردبدنشوزورم بهش نمیرسیداون موقع هیچ حسی جزتنفرنداشتم ازش.باهزارالتماس ولم کردورفت از خونه بیرون خیلی شیرین کاروچرب زبون بود زود خامم میکردباعذرخواهیاشواینکه نیازه ودسست خودش نبوده.دفعه بعد با رضایت من اومد این دفعه اومدکه رواحساس من به میل جنسی کارکنه وببینه طوریه.ولی خودمممیدونستم این بهونه اس گفتم ببخش خداجونم همین یه باره ببینم چطوریه چون اوناییو بادوس دختراش کرده بودودوسداشتم تجربه کنم حسشو.اومدمنم دراز کشیدم اومدرومن گردنمومیخوردهمش منم نفسم تندشد اون موقع و همونطوررولباسم بالاپایین ممیکردتااین که شلوارمنواورد پایین مال خودشم ارود ولی من شرتم پام بودهمون روشرطم داشت بلاپایین میکرد.منوخوابوندروشکم اصلاحواسم نبود یهودیدم عقبم داره میسوزه دیدم داره سرشو میذاره توعقب کن داد زدمو از رو خودم بلندش کردمو دیگه نذاشتم بم دست بزنه وازاون موقع تا الان اسمشم نیاوردم.میدونم دست خودم بودمیتونستم کنترل کنم حسموولی اونومقصرمیدونم ومیگم من فقط یه بچه بودم چیزیم حالیم نمیشداون نباید ازاعتمادمن از دایی گفتن من بهش سواستفاده میکردمیدونم نه حس برانگیزبوده نه مثه داستانایه بقیه جالب فقط دوستاشم منم بگم اینواینجا تا یه خورده از عذاب وجدان من کم بشه الان 3 سال گذشته ومن هنوزم تو عذابم.اقایون لطفاکسی فحش نده من دیدم تونظرات به بقیه فحش دادین منم دوس داشتم بنویسم لطفا مسخرم نکنید ممنونم

نوشته: دختربد


👍 0
👎 0
59601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

402138
2013-10-22 06:55:22 +0330 +0330
NA

بابا بیخیال ، سخت نگیر ;)

0 ❤️

402139
2013-10-22 06:56:35 +0330 +0330

سرشو میذاره تو عقب کن،،،،تو عقب کن،،،عقب کن دیگه چیه یا کجاس،،خدایشش تا حالا عقب ندیدم( Try) نکردم،،،اگر کسی میدونه چیه مدیونه بهم نگه!!!
رو شرطم بلا پایین میکرد،،،،
.
.
.
کلا نگارشت با لهجه محلیتون بود نه؟؟؟؟؟

0 ❤️

402140
2013-10-22 07:44:26 +0330 +0330
NA

دختر خوب و خجالتی چجوری روت میشد با یه پسر حرف بزنی؟! :D
میگی دوستش داشتی، ولی بهش میگفتی دایی!
خیلی خجالتی بودی ولی اس سکسی میداد. خدا شاهده خجالت میکشیدی هااا… ولی نمیتونستی چیزی بگی اخه خجالت میکشیدی! :X
خیلی خجالتی بودی ولی در مورد مسائل شرعی دختر ها ازت میپرسید
خیلی خجالتی بودی ولی از سکس هاش برات تعریف میکرد و حالت یه جوری میشد انگار تو هم دوست داشتی
خیلی خجالتی بودی ولی گفتی حالا که خونمون خالیه دوست دخترت رو بیار اینجا منم میرم بیرون!
خیلی خجالتی بودی ولی دفعه ی بعد با رضایت خودت اومد خونتون
خیلی خجالتی بودی ولی گفتی بیاد و روی احساس تو به میل جنسی کار کنه و ببینه چجوریه
خیلی خجالتی بودی ولی خودت هم میدونستی داری بهونه میاری
خیلی خجالتی بودی ولی گفتی ببخش خدا جونم همین یه باره ببینم چطوریه
از توئه خجالتی سو استفاده شد!!! از خجالت تو سو استفاده شد از اعتماد تو که بهش میگفتی دایی سو استفاده شد!!! اون کاملا مقصره!!!
عزیزم… :D
خجالت چیه اخه :D… این همش خارش شدید + کمی حماقت بوده و بس :)

0 ❤️

402141
2013-10-22 08:19:47 +0330 +0330

جنده خانم: بهش نميگن خجالت. اسمش خارش كونه.! طالب كير بودن.پسر مردمو از راه بدر كردي يه چيزي هم طلبكاري؟فلذا برو (كن) را در اختيار دايي بذار و از دلش دربيار.

0 ❤️

402142
2013-10-22 08:39:11 +0330 +0330
NA

خجالت!سو استفاده!رفته با رضایت کامل داده بعد میگه سو استفاده

0 ❤️

402143
2013-10-22 08:43:17 +0330 +0330
NA

خب حالا ماچكار كنيم؟به كيرم

0 ❤️

402145
2013-10-22 18:43:42 +0330 +0330
NA

…motoasefam…

0 ❤️

402146
2013-10-22 20:48:30 +0330 +0330
NA

چون تازه عضو شدی و داری 18 رو کامل میکنی بهت فوحش نمیدم…
اخه اعصابم رو خراب کردی با کس شعر نوشتهات.اه اه اه

0 ❤️

402148
2013-10-23 00:35:06 +0330 +0330
NA

بچه ها من خداوکیلی فقط و فقط با نظراتتون حال کردم نظراتتون از خوده خاطره خیلی باحالتر بود و کلی خندیدم ای ول به این همه استعداده درخشان خیلی باحالید

0 ❤️

402149
2013-10-23 00:44:19 +0330 +0330

باریکلا
چه دختر خوبی
آخی
عمو جون چقدرم خجالتی هستی
واسه دایی جونت مکان جور میکنی
خواهر خجالتی بودنو گاییدی تو
دیگه اینقدر خجالتی نباش
خوب نیست

0 ❤️

402150
2013-10-23 04:54:49 +0330 +0330
NA

خجالت نکش اینجا بچه ها زیادن کمکت کنن ببینی چجوریه اونم فقط همین یبار :D

0 ❤️

402151
2013-10-23 05:11:55 +0330 +0330

واقعا لقمان را از گفتند خجالت از که اموختی گفت از یه دختره که “عقب کن” رو در مکانی که خودش جورکرده بود در اختیار دایی قرار داد تا به سوالات شرعیش پاسخ بده! ای خجالت کشنده، ای مخلوج، ای خالِج، ای خَلاجیق، ای که تو بس که خجالت کشیدی آب شدی رفتی تو زمین. فقط کافی بود که می رفتی سر پشت بوم از رو “شرطم بمالی” به انتن تا سوالات شرعیت با خجالت پاسخ داده بشه، ای اسوه ی خجالت در جهان

0 ❤️

402152
2013-10-23 05:44:27 +0330 +0330
NA

ولى به نظر من ميتونه حقيقت باشه، معمولا آدما روابط جنسى رو با خجالت آغاز ميكنن. زن و شوهر ها اينجورين واى به حال اين كه هم بچه است هم تجربه اول شه و هم نمى خواد نازش رو در اختيار بذاره فعلا. فقط موندم طرح اين ماجرا به صورت داستان اونم اينجا چجورى ميتونه از عذاب وجدان كم كنه… خودش حكايتى است…

0 ❤️

402153
2013-10-23 07:16:36 +0330 +0330
NA

جالب بود.مرسي

0 ❤️

402154
2013-10-24 02:44:13 +0330 +0330
NA

توهنوز کونت میخاره که اینجایی

0 ❤️

402155
2013-10-24 04:52:06 +0330 +0330
NA

كاش يه دختر 17 ساله هم پيدا ميشد من برم براش از مسائل شرعي بگم وبه صورت عملي هم نشونش بدم تا دراينده به مشگل برنخوره وبدونه كه چه حال واحساسي داره باور كنين خيلي خجالت مي كشم ها كه اين حرف هارو ميزنم ولي چيكار كنم كير وقتي بلند ميشه خجالت رو قورت ميده يه ابم روش حالا خانم خانما شما كه دوس داري از اين
مسائل بدوني منم دوس دارم ازاين مسائل بگم خوب يه قرار بزاريم من بيام به صورت عملي نشونت بدم
خدا جون فقط اين بار رو ميخوام به يه دختر مسائل شرعي رو نشون بدم به صورت عملي ها بار آخرمه
فقط ميخوام يادش بدم تا دراينده به مشگل نخوره
خانمي فقط همين يه بار باشه؟

0 ❤️

402156
2014-07-13 22:51:52 +0430 +0430

من با اینک 16 سالمه ولی تایید میکنم چون یجورایی واسه خودمم اتفاق افتاده

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها