عروس عمه

1400/02/15

لوده هستم
از همه چی خسته شده بودم،نه کار داشتم،نه درس میخوندم،نه هدف داشتم هیچ احساس پوچی میکردم بالاخره بعد کلی بالا و پایین تصمیم گرفتم دفترچه خدمت مو پست کنم .
آموزشیمو تموم کردم،خیلی دوس داشتم وقتی تقسیم میشم بیفتم شهرستان خودمون چون اکثر فامیلامون شهرستان بودن .
بعد چن وقت بدو بدو و این و ببین اونو ببین موفق شدم کسی رو تو شهرستانمون پیدا کنم که میخواست تو شهر خودش ینی تهران خدمت کنه بالاخره کارای اداری تموم شده و بقیه خدمتو انتقالی گرفتم برای شهرستان .
از همون اول چون بابام آشنا زیاد داشت تو شهرستان( آخه اونجا بزرگ شده بود)به من مرخصی ۲۴-۴۸ دادن ینی ۴۸ تو پادگان ۲۴ ساعت مرخصی .
تو شهرستان فامیل زیاد داشتیم ولی اکثرا بدرد نخور بودن،یه پسر عمه داشتم با این که اختلاف سنیمون باهم زیاد بود ولی خیلی باهاش حال میکردم .
پسر عمه ام قهوه خونه داشت و من هر وقت پادگان نبودم تو قهوه خونه یا داشتم منچ بازی میکردم یا با گوشی ور میرفتم یا قلیون میکشیدم .
سر اصرار پسر عمه ام هر وقت مرخصی بودم شبا میرفتم خونشون واقعیت اوایل خیلی معذب بودم ولی بعد یکی دو ماه دیگه انگاری خونه خودمون بود میرفتم دوش میگرفتم لباسم اونجا بود حتی وقتی میرفتم پادگان گوشیمو میزاشتم خونشون هی این راحتی اوج میگرفت تا جایی پیش رفتیم که عروس عمه ام (آخ) جلوی من با بلوز و دامن میگشت بدون روسری برا پسر عمه ام عادی شده بود این قضیه .
داشتیم به خوبی و خوشی خدمتو میگذرونیدم که ، یه روز خیلی خسته و کوفته از پادگان اومدم بیرون و مستقیم رفتم خونه پسر عمه ام،همین که رسیدم یه دوش گرفتمو گرفتم خوابیدم .
چشامو که باز کردم به ساعت نگا کردم ۵ عصر بود ۷-۸ ساعت شیرین خوابیده بودم از سر جام بلند شدم حال بیرون رفتن نداشتم تصمیم گرفتم بمونم خونه و قهوه خونه نرم .
دست و صورتمو یه آبی زدمو اومدم نشستم و با عروس عمه ام شروع کردم به حرف زدن طبق معمول یه بولیز پوشیده بود با یه دامن حرفای عادی میزدیم تا بلند شده چایی بیاره وقتی بلند شده یه جور خاسی از زمین بلند شد کامل سینه های درشتش که چسبیده بود به سوتین و دیدم اولین بار بود که همچین حسی به عروس عمه ام داشتم حس حشریت این قضیه گذشت و هی رفتارای عروس عمه عجیب تر شد مثلا میخواست خم شه از زمین کنترل و ور داره پشت به من میکردو خم میشد یه پاشم میداد بالا تا حدی که شرتش و میدیم از اونجایی که بهش حس پیداه کرده بودم با همین صحنه ها جق میزدم .
بهش حس پیدا کرده بودمو میخواستم هر جوری شده تجربه کنم عروس عمه ام حدود ۲۹ سالش بود و من ۲۰ ساله رو بد جوری تو کف گذاشته بود جرات نداشتم این موضوع رو بهش بگم با اینکه اکثر وقتا تنها بودم شغلی که پسر عمه ام داشت وادارش میکرد شبا تا دیر وقت بیرون باشه و من و پریناز بیشتر باهم تنها باشیم .
فک کنم خدمتم ۷ ماه اینا گذشته بود که وقتی خونه بودم پریناز بهم گف شمارتو بده این فیلم خنده دار رو برات بفرستم ببین( نگو دیده بود من کلا منظورشو از حرکاتش نمیفهمم خودش دس به کار شده بود بعدا بهم گفت)شمارمو دادمو برام یه فیلم چرت فرستاد منم براش الکی استیکر خنده فرستادم .
شروع کردیم باهم چت کردنو منم که پشت گوشی پر روووو اصلا یه وضعی هی این چت صمیمی تر شد هی صمیمی تر شد تا جایی پیش رفتم که بهم ابراز احساسات میکردیم البته فقط پشت گوشی من دیه روم نمیشد تو چشاش نگا کنم سر همین موضوع از پادگان دیگه میرفتم قهوه خونه و با پسر عمه ام میرفتم خونه .
خلاصه کارمون رسید به سکس چت و عکس سکسی و کلی داستان دیگه یه روز گفتم دیگه بسه مرخصی بعد که اومدم میخوام به آرزوم برسم
که پرسید آرزوت چیه ؟
گفتم میخوام حرارت بدنتو رو تنم حس کنم از این استیکر خجالتا گذاشت و پشت گوشی کلی برنامه ریزی کردیم اینجوری میکنمو اینجوری میدمو اینجوری میخورمو ‌…
روزی که نزدیک چن ماه آرزو شده بود برام رسید از پادگان که اومدم بیرون یه دربست گرفتم مستقیم رفتم در خونه پسر عمه ام زنگ و زدم و عروس ام مثل همیشه در و باز کردن اومدم توُ که دیدم پسر عمه ام عین بز گرفته خوابیده یه جوری خورد تو برجکم که اصلا نگو گفتم بخوابم تا بره .
چشامو بستم انگاری یه ثانیه نشد یکی دست کشید رو موهام و با صدای نازش گفت:عزیزم نمیخوای پاشی پاشو دیگه ظهر شد حوصلم سر رفت.
چشامو وا کردم چی میدیدم وای عروس عمه سفید تر از برفم که با یه ست لباش شب نشسته بود بالا سرم اولش نمیتونستم باور کنم پریناز نیمه لخت با صورت آرایش کرده نشسته روبروم هر چی برنامه ریزی کرده بودم یادم رفته بود فقط زل زده بودم بهش نمیخواستم چشم ازش بردارم که یهو پریناز گف انقد میگفتی ال میکنم بل میکنم پس چیشد ، انگاری من مثل یه کش که تازه آزاد شدم پریدم سمتش و سوتینشو کشیدم پایین و افتادم رو سینه هاش یه جوری میخوردم انگاری ۱ ساله هیچی نخوردم پرینازم میگفت یواش تر کبود میشه سعید میفهمه منم انگار تو گوشم پنبه کرده بودن فقط میخورم از گردن شروع میکردم تا سینه و همین مسیرو ادامه میدادم به سمت بالا پریناز حشری شده بود و داشت لذت میبرد منم که نگم براتون داشت شلوارو جر میداد .
حین خوردن دستمو بردم سمت کسش تو فیلم سوپرا زیاد دیده بودم چجوری میمالن شروع کردم همونجوری مالیدن و لب گرفتم بعد رفتم پایین و شرتشو از پاش در آوردم افتادم رو کسش دیدن بچه ها رو سُرسُره سُر میخورن همنجوری زبونمو بالا پایین میکردم و پرینازم فقط موهامو میکشیو نفس نفس میزد بعد چن دیقه گف بکن توش دیونه شدم بکن پاشدم شلوارمو در اوردم شرتم و کشیدم پایین و پاهاشو وا کردمو کیرم گذاشتم رو کسش رو کسش بالا پایین میکردم میگف بکن تو دیونه شدم منم اذیتش میکردم و نمیکردم تو
کسش انقد خیس بود که نیازی به تف من نداشت کیرمم حسابی خیس شده بود سرشو گذاشتم پایین کسشو آروم فشار دادم تو انگاری آتش فشان بود انقد داغ انقد داغ که نگم برات دو سه تا تلمبه زدم احساس کردم داره آبم میاد کشیدم بیرون ریختم رو پتو انقدی حشری بودم که با یکم مالیدن دوباره راس کردمو کردم تو کسش شروع کردم تلمبه زدن پرینازم فقط بازو هامو گرفته بود و چنگ مینداخت و نفس نفس میزد ۵-۶ دیقه تلمبه زدمو پریناز لرزید و منو صفت بقل کرد انگاری تو کسش آب جوش ریختن رو کیرم و منم دیدم دارم ارضا میشم سریع کشیدم بیرون و دوباره ریختم رو پتویی که زیرش خوابیده بودم دیه حال نداشتم تکون بخورم ولی پریناز مگه ول میکرد من به پشت خوابیدم و اومد شروع کرد به ساک زدن توله سگ انگاری دکترای ساک زدن داشت انقد ماهر بود که دوباره راس کردم پاشد نشست روم و کیرمو گرفت کرد تو کسش دوبار شروع کرد بالا و پایین کردن ۱۰-۱۵دیقه بالا و پایین کرد و دوباره لرزید و خودشو ول کرد رو من،منم دیه یه قطره ام تو وجودم حس نمیکردم که بخواد بیاد یکم تو همون حالت موندیمو هی قربون صدقه هم رفتیم تا پریناز گف پاشو باهم بریم حموم…
قسمت دو ادامشو براتون میگم .
داستان واقیعه البته با کمی پیاز داغ و اینا دیه .

نوشته: لوده


👍 16
👎 15
77401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

807820
2021-05-05 00:27:00 +0430 +0430

اصل ماجرا! : پسر عمه متوجه پیام های ناجورش به همسرش شده گوشی زنش رو گرفته زنه رو فرستاده خونه پدر مادرش نشسته تا این بیاد. وقتی از پادگان میاد میبینه پسر عمش خونس! میگیره میخوابه شاید بره وقتی پا میشه میبینه پسر عمه که نرفته هیچ! لاتای قهوه خونه دسته جمعی بالا سرشن!! 😁 از اون به بعد تا معافی پزشکیش بیاد تو قهوه خونه میخوابیده و هرشب لوده میشده فالوده! 😁


807822
2021-05-05 00:27:21 +0430 +0430

تو روت نمیشد هی اون خودشو میخاس به تو قالب کنه چرا هر کوس کشی میاد داستان. میگه یاد یوسف پیامبر میفته به طرفش پا نمیده

2 ❤️

807823
2021-05-05 00:28:51 +0430 +0430

این اسم لوده دیگه چه سمی بود؟

1 ❤️

807830
2021-05-05 00:31:43 +0430 +0430

خیلی خوب بود یکی نیست اینجوری بما بده 😔😔

0 ❤️

807833
2021-05-05 00:36:32 +0430 +0430

بروسلی از تو گور دربیاد ببینه جونارو

0 ❤️

807921
2021-05-05 12:03:05 +0430 +0430

قسمت دوم قلیون تا دسته تو کونته😂😉

0 ❤️

808000
2021-05-06 00:53:46 +0430 +0430

فقط پیازش قرمز باشه مامیت میخواد آش بپزه

0 ❤️

808202
2021-05-07 01:05:32 +0430 +0430

این از پیاز داغ گذشته یخورده خیار و گوجه توشه😂😂😂

0 ❤️