عشق اهورایی (۳)

1396/07/14

…قسمت قبل

عشق اهورایی تلفیقی از خون اصیل زرتشت با امیزه ای از خشمی است كه نصل اریایی در تمام نسل ها پیدا كرده تا بتونه در عین عاشق بودن با تمام وجود شكنجه گر باشه از زندگی بیزاره اما با تمام وجودش تلاش میكنه برای ادامه حیات پس تناقض پایه اول رفتار همه ما میشه.
پریدم رو تخت _اخ بااارااااننننننن چقدر خستم تا رسیدیم خوابم نبرد اصلا…
_تو هیچ وقت تو هواپیما خوابت نمیبره ترسو
كشیدمش تو بقلم شروع كردم _إ حالا زدمت میفهمی كی ترسو إ …قلقلك دادمش و اذیتش كردم یه لحظه خیره شدم تو چشاش خشكم زد دستش و گذاشت رو صورتم _اینجوری نگاه نكن تهش همیشه دعوا بوده هاااا خودت میدونی میترسم ازت اینجوری
صورتمو بردم تو گردنش و بو كشیدم پشتشو كرد بهم
_یكم بخوابیم … _نه باران بیا نخوابیم بریم كلاب بریم اینجا دیگه نخوابیم
دستم و بردم لای پاهاش هلش دادم بالا فشار دادم كس تپلشووو اوممم جوووونننن
_ اخ درد اومد اروم چته تو چرا حشرت نمیخوابه
_من هر دفعه تو رو میبینم بدتر میشم
_پس دیگه نباید منو ببینی
_غلط كردی مگه دست توِ
كسشو اروم میمالیدم به خودش میپیچید اروم اروم اه كشیدنش بلند شد منم كس و میمالوندم سینشو هم میمالیدم از رو لباس
دستم و گرفت كرد تو شلوارش فشار داد به كسش سرش و برگردوند و لبامو كشید لای لباش اوم اوم لبا م و گاز میگرفت كمرش و تكون میداد كیرم و چسبوندم به كونش
_من چجوری از كونت بگذرم امشب این كون قلمبه رو باید جر داد فقططططط _خفه شو اهوراا نههه اه اه انگشت كن انگشتتو بكن تو كسم بدوووو حالم بدههه میخوامممم _شورت پات نبود كلك چرااا ؟؟ _فكر كردم تو هواپیما یه كم شیطونی میكنی خواستم راحت باشییی مگه بده؟ _بخورمتتت امشب اینجا دیگه هیچكسس نیست فقط خودمو خودت دیگه لازم نیست از كسی بترسی یا هرچی صدا جیغ كشیدنت هم میخوام بشنوم
سه انگشتی كردم تو سوراخ كس خیس و تنگش یهو جیغ زددد اروم وحشییی اروممم اخ جووون اهورا جرم بدههه اه اه اخ اآی آی _بیشتر بیشتر التماس باید بكنی اینجوری نمیكنم كه انگشتما تند تند عقب جلو میكردم و دیواره واژنش ناخن میكشیدم _اه اه اه اه
كمرشو عقب جلو میكرد خودشو میمالید به كیرم
دستمو بردم زیر لباسش سینه شو محكم فشار میدم و نوكشو میكشم گردنشو لیس میزنم گاز میگیرممممم
خوابوندمش رو تخت لباساشو تند تند در میاوردم
سرمو آوردم بالا “خوبی؟ راحتی؟ میخوای فقط بغلت کنم؟” نه خوبم. دلم میخوادت " باز لباش رفت رو لبام. کم کم رفتم روی گردن و بعد پایین و پایین تر. روی سینه هاش. دیگه حس تو تنش نبود. خیس خیس شده بود ابش از لای لبای كسش زده بود بیرون زبونمو که به نافش کشیدم صدای آهش در اومد. “جووووووووووون. فدای آه کشیدنت. حالا مونده تا آه بکشی.” زبونمو کشیدم به چوچولش پاهاشو بیشتر وا كردم . نوک سینه هاشو گرفتم لای انگشتام و می مالیدم. با زبونم همه جای كسشو خوردم و لیس زدم. زبونمو آروم می کردم توی سوراخ کس و در میاوردم. صدای آهش بلند و بلند تر می شه با شدت بیشتری کسش و می خوردم. روی تخت بند نمی شد “وااااااای ااااااااااا آههههههههههه اوووووووف اااااااااااا” “جووووووووووووووونم جوووووووووووون دلم. خوبه عشقم؟ حال می کنه نفسم؟”
حال نداشت چشاش خمار خمار شده بود . بار آخری که زبونمو کردم توی کسش همه تنش شروع کرد به لرزیدن بی حال افتاد منم ولو كردم خودمو روش
كیرم سیخ سیخ بود هی میخورد به پاش اروم كیرم و میمالم به پاهاش رفتم بالاتر كیرم و گذاشتم رو سوراخ كسش با ابش خیسش كردم اروم سرشو كردم تو بیشتر و بیشتر اروم اروم كردم تو دستاشو دورم حلقه كرد كمرمو چنگ مینداخت و ناله میكرد _هیس شییشش اروم شل كن عشقم الان دردش اروم میشه فقط چند لحظست بعدش بیشتر حال میكنی نفسم عزیزممم اهه اهه… تا ته كردم تو كسششروع كردم تلمبه زدن اه اه اه ای جوووونننن كست مال منههه جرش میدممم اوممممم اههه سینه هاشو دو دستی میمالونمممم میچلونممممم تند تر تلمبه میزنم اه اه اه ای گردنشو همزمان میخورممم ای ای اخخ جونم مال خودمی خانم خودمییی تند تند تند تر تند تر كیرم تا ته میكوبم تو كسش… _ باران داره میییاااااددد هیچی نمیگه … ریختم توش … نگاش كردم باران؟؟؟ چرا گریه ؟؟؟
خوب درد داشتی چرا هیچی نگفتی از روش رفتم كنار رفت زیر پتو جمع شد _حرف نزنم؟ _نه الان نه _اما تو هر دفعه همین كار و میكنی چرا یه دفعه بگو چرا
_نمیتونم نمیخوام بگم
_یا الان یا هیچ وقت باران خسته شدم از این رفتارا
نمیخوای چرا میزاری بهت دست بزنم ؟ خوب بگو دیگه لامصب كشتی تو منو ای بابا
برگشت نگام كرد . _اهورا من دوست دارم از روزی كه اومدی عاشقانه میپرستمت اما نمیتونم من نمیتونم بهت وفا دار باشم هیچ وقت نبودم تو خوبی خیلی اما من از روز اول زندگیم تمایلاتم با بقیه فرق داشت عاشق توام اما میزارم بقیه بهم دست بزنن لذت و عذاب وجدان داره دیوونم میكنه چیكار كنم تو بگو ولم كن الان ولم كن
پاشدم كیفشو برداشتم موبایلشو از پنجره انداختم بیرون
_میخوای دیوونم كنی؟؟؟ از قصد؟؟ میخوای من برم ؟؟ واسه همین اینارو میگی عوضی اشغال كثافت بخواب از جات تكون نمیخوری هر چی من میگم اون كارو میكنی همین تمومش كن این حرفارو انگار من تورو نمیشناسم
_همین كه گفتم حقیقته باور كن ببخشید… خوابید پشتشو كرد و خوابید
باور نكردم همیشه بهش دست میزنم دیوونه میشه هذیون میگه تا دیگه ولش كنم عصبانی نشدم نمیدونم مطمئنم دروغ گفت نه نمیشه تو كتم نمیره از خستگی چشام رو هم رفت و تاریكی همه جا رو گرفت …
نور زد تو چشام و به زور باز كردم … نمیخواستم صبح شه خستگی همیشه میمونه تو تنم همیشه میمونه به هیچی نمیخوام فك كنم _ باران باراان كجایی؟
كوشی ؟ باران ؟
صدای دوش اب میاد.تق تق تق تق بله؟ خوبی؟ _اره خوبم حموم كنم میام بیرون _باشه
زنگ زدم رسپشن صبحانه بیاره …
_بیا عزیزم بیا صبحانه
با تعجب زل زد بهم _بیا دیگه چایی یخ میكنه بیا لقمه گرفتم بیا بشین عزیزه دلم آ كن… اهااا افرین بخور
خوب خوابیدی نفس؟ _وا تو را انقدر خلی؟ اصلا گوش كردی حرفای دیشب منو؟ یا نه! یا چی؟ چرا هیچی نمیگی
_ درست میشه همه چی من این حرفا رو باور نمیكنم دیگه هیچی نگو . صدا موبایل میاد؟ مگه خاموش نكردی موبایلتو؟؟ _نه گفتم كسی كار واجب داره روشن باشه
_ بده من _نه نمیخواد ناشناسه نمیخواد جواب بدم
بزور گرفتم ازش شماره ذخیره بود علی نویسنده
_این ناشناسه؟؟ اره؟ _من بهت گفتم وضعیت و تو نخواستی باور كنی بده به من موبایلمو اه
هلش دادم رو تخت جواب دادم موبایلو
"به به چه عجب جنده خانم گوشی رو برداشت بعد سه ساعت خوشم از انتظار نمیادا … گفتی ؟ انجام دادی؟ الو گوسفند كوشی من منتظرم تا برگردی بیای زیرم حسابی دلم برات تنگ بازیات تنگ شده كوچولو "
"سلام " گوشی قطع شد صدام و شنید قطع كرد
_تهدید به چی میكنه؟ _هیچی هیچی ولم كن
_خفه شو فقط یه جواب واسه چی تهدید میكنه؟
_تو تو تو تو رو میكشه میفهمی همونجوری كه تا پای مرگ كتك خوردی.تو نمیدونی اون كیه اون وحشی كیه
من باهاش ازدواج میكنم و همه چی تموم میشه تصمیم و گرفتم
صبحونم و شروع كردم خوردن تخمم بود علی جان تخمم و هم نمیتونی بخوری چه برسه به این كه به عشقم دست بزنی همین و بس … بیا این جا ببنیم خوشگل ترین سكسی من باران من همیشه با تو حشریم كشیدمش تو بقلم و محكم بقلش كردم بوسش كردم تند تند پاشو بریم بیرون امروزروز گردش به هیچی فك نكن دیگه
_تو یا دیوونه ای یا احمق!! میرم حاضر شم وایسا تا بیاما جایی نری
رفتیم كلاب هتل تا سه ساعت با هم خوردیم و رقصیدیم مست مست برگشتیم هتل پاره ترینننننننننننن بودیم
_اهورا؟
_جانم
_حالا باید چیكار كنیم ؟ میكشه مارو تو نمیشناسیش
_هیچ غلطی نمیتونه بكنه من فكر همه چی رو كردم به من اعتماد كن یه ذره فقط یه ذره تكیه كن به من

نوشته: اهورا


👍 9
👎 0
1206 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

656745
2017-10-06 20:43:33 +0330 +0330

اهورا من هربار داستانت رو خوندم اما راستش هیچ وقت باران رو درک نکردم واینکه هربار وسط عشق وحال بهت ضد حال میزد وانجوری داغون میشدی اینم نتونستم درک کنم میاست همون اول بهت بگه که داره با تو تهدیدش میکنه اونوقت فکری میکردی حالا هم نصفه تموم شد ننوشتی میخوای باهاش چکار کنی بهرحال لایک

0 ❤️

656762
2017-10-06 21:06:20 +0330 +0330

منتظر ادامشم
لایک دوم از من
فقط فاصله بذار بین گفت و گوها
کمی گیج کنندن

0 ❤️

656802
2017-10-06 22:09:07 +0330 +0330

لایک سوم… فقط اینکه بغل… با غ نوشته میشه
قصد بی احترامی ندارمااااا رو اعصابم بود وسط خوندن :)

0 ❤️

656936
2017-10-07 21:08:56 +0330 +0330

o\جالب بود مرسی

0 ❤️

656998
2017-10-08 11:36:38 +0330 +0330

داستانت خوبه لایکا چرا پایینه

0 ❤️