عشق اول یا حس بچگی

1397/04/17

سلام دوستای گل یه داستانی رو میخوام تعریف کنم ک هرموقع ک بهش فکر میکنم خیلی اعصابم خورد میشه. این داستان به درد خود ارضایی و اینجور چیزا نمیخوره… از خودم بگم مهدی هستم از یزد با قد 196 و وزن 70. نصبت ب قدم لاغرم. قیافم هم که نه ادعام میشه نه شماها منو میشناسید پس به قول اطرافیانم خوشگلم
تقریبا سال سوم دبیرستان بودم یه بنبست اونور تر یه دختری زندگی میکرد به نام مینا اصالتن شیرازی بودن ولی یزد زندگی میکردن. فک میکنم تازه اومده بودن توی محله چون ما یک سال قبل از اینکه ببینمش اونجا زندگی میکردیم ولی ندیده بودمش تا اون زمان. ما توی بن بستی بودیم که همسایه رو به رومون یه دختر همسن مینا داشت. روزی که مینا رو دیدم مثل همه روزای دیگه با اون صورت سبزه و شیطونش با کلی عشوه های الکی جلوم خودشو نشون میداد من نمیدونستم دوس دختر چیه و با رفیقام راجب مینا میخندیدیم. گذشت تا یه روز بازی انلاین میکردم مامانم رفته بود عروسی. راستش من بچه طلاقم و خواهر
برادر ندارم از بچگی تنها بزرگ شدم و خیلی افسرده بودم. داشتم میگفتم مامانم رفته بود عروسی و همون دختر همسایه رو به رویی از خروج مامانم به دختره خبر داده بود. ساعت تقریبن نزدیکای 7 و 8 شب بود که صدای زنگ اومد. پای کامپیوتر بودم هدفون رو از گوشم برداشتم رفتم گفتم
-کیه؟
+یه لحظه میای دم در
شوکه شده بودم چون خیلی خجالتی ام با کمی مکث رفتم در خونه
دیدم با همون تیپ و قیافه همیشگی جلوم وایساده انگاری توی اون تابستونه گرم سرما خورده بود. یه دستمال دستش بود دوتا رفیقاشم سره بنبست داشتن میخندیدن. با یکم مکث بهم گفت دوست دارم. منم نمیدونم اون لحظه چم شد انگار ترسیدم و بدم اومده بود گفتم برو بابا دیوونه درو بستم و رفتم تو خونه افسرده شده بودم نمیدونم به خدا اصن چم شد. هنوز وقتی یادم میاد میرم تو فکر
داستان داره طولانی میشه خلاصش میکنم
بعد از مدتی هی چشمک و خندیدن منم باهاش داشتم راه میومدم و بعد از بک سالو نیم گذشتن باهم دوست شدیم و براش سیمکارت خریدم و… مدتی گذشت سال دوم هنرستان بودم قبل از مدرسه صبحای زود مامانم میرفت سره کار اونم میومد تا قبل مدرسه توی راه پله های ما مینشستیم. تولدم بود بهم گفت میخوام بهت کادو بدم. فرداش که مثلن میخواست بهم کادو بده مثل روزای دیگه میومد توی راه پله مینشستیم لبشو به لبم نزدیک کرد منم مثله دیوونه ها برق از کلم پرید. خجالت میکشیدم اما ازش لب گرفتم. باز هم یه مدت گذشت تا…
شب قبل توی سایتا خونده بودم ک گردن خیلی تحریک پذیره اما چون دوست دختر نداشتم نمیدونستم تحریکه گردن یعنی چی. فردای اونروز خیلی از هم لب گرفتیم. دیدم چشماش داره خمار میشه. بغلش کردم نفسش خورد به گردنم دقیقن همون روز تند نفس میزد. دیگه دست خودم نبود. دیگه رفتم… گفتم حالا نوبت منه منم ایندفعه شروع کردم اروم گردنش رو مک زدن. دیدم نمیتونه خودشو کنترل کنه لبامو گذاشتم روی لباش ولی بازم با احتیاط از روی لباس دستمو اروم بردم روی سینه هاش و گرفتم توی دستم. هیچی نگفت دوباره رفتم روی گردنش که هیزم اتیش رو بیشتر کنم دستمو از روی شلوار بردم سمت کسش هیچی نگفت. یهو دیدم خیلی داغ سد دستمو بردم که بکنم توی شلوارش. یهو مچ دستمو محکم گرفت وای بدترین لحظه زندگیم انگار برق از کلم پرید گفتم مینا اشکال نداره ما مال حمیم یکم حرف زدم دستشو برداشت داشتم کسش رو میمالیدم لبامم گذاشته بودم رو لباش. دستم رو توی شلوارش در اورد و با بغض بهم گفت خیلی پستی مهدی. خیلی پستی. رفت از در بیرون. منم رفتم توی اتاق از خودم بدم میومد. نرفتم مدرسه اونروز
ساعت 9 بود بهم اس ام اس زد که مهدی فکر میکردم منو برا آینده میخوای. اشکمو در آوردی آقا مهدی. گفتم تو چرا مدرسه نرفتی گفت با صورت اشکی برم مدرسه؟ دوباره گفت زنگ مامانم زدم گفتم نمیتونم برم مدرسه گفتم بیا خونمون مامانمم سره کاره. گفت دیگه پامو اونجا نمیزارم… کلی التماسش کردم تا قبول کرد بیاد حرف بزنیم. اومد و شروع کردیم به حرف زدن و معذرت خواهی اشتی کردیم که خواست بره خونشون گفتم دیوونه بیا بوست کنم بعد برو خونتون. باز ازش لب گرفتم نشوندمش رو مبل گفتم زندگیم من پسرم پر از نیاز خب از دستم دلخور نبا‌ش گفت منم نیاز دارم اما… گفت قول میدم فقط اینبار. منم ه
یچی نگفتم همینطوری ازش لب میگرفتم رفتم روی سینه ها‌ش شروع کردم به خوردن وای آمپر چسبونده بود. شلوارشو دادم پایین از روی شرت کسش رو بوس میکردم. اروم شرتشو دادم پایین یکم خجالت میکشید صورتمو بردم لای پاهاش شروع کردم ب خوردن صداش در اومد
گفتم بخواب به پشت. گفت پرده دارم گفتم به جلوت دست نمیزنم گفت پس چی گفتم عقب گفت فکرشم نکن. خلاصه با کلی خواهش قبول کرد منم کیرم رو باتف خیس کردم و یکمم با اب کسش هی خیسش میکردم اروم سر کیرمو دادم توی کونش دستو پا میزد و کلی گریه کرد نزدیک 5 بار جلو عقب کردم هنوزم کونش جا باز نکرده لود قشنگ ولی با 5 تا تلمبه ابم اومد. اون موند با یه کون با درد. یه بدن با کلی شهوت. با بیمیلی کلی براش خوردم تا ارضا شد
گذشت رابطمون خواستم بگیرمش اما لب رو لب رفیقم دیدمش. کلی گریه کردم براش
سیگاری شدم قیافم روز ب روز زشت تر میشه… هوفففف
چندساله ندیدمش دلم برا اقایی گفتناش تنگ شده. کاش هیچوقت باهاش رابطه جنسی نداشتم که ازم زده بشه. خودم اینطور فکر میکنم.
مهم نیست راستی الان 21 سالمه توی کار موزیک هستم.
امیدوارم خوشتون اومده باشه هرچند زیاد سکسی نبود اما خاطرات بچگیم بود.

نوشته: مهدی


👍 0
👎 5
8359 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

700621
2018-07-08 21:35:08 +0430 +0430

???
او از قبل جنده ایی بیش نبوده که با نقشه قصد لذت بردن و همزمان قصد شوهر پیدا کردن داشته و تو خود را بیهوده مچل و اوسگول کرده میباشی??? بازم اگه از اینجور دخترا دیدی بزن توش و زودتر از اینکه مچشا بگیری خودت ولش کن???

0 ❤️

700623
2018-07-08 21:37:49 +0430 +0430

سلام قرمساق (dash)

0 ❤️

700682
2018-07-09 00:04:56 +0430 +0430

ما مال حمیم؟؟؟…نصبت؟؟؟

0 ❤️

700734
2018-07-09 06:09:38 +0430 +0430
NA

ببخشيد ولي واقعاً خيلي پست و آشغالي به اسم عشق و عاشقي و ازدواج و زندگي در آينده و اين كصشرا، دختره بيچاره رو كلك و گول زدي؛(يكي نيست به اين دختراي احمق بگه كه كسي كه عاشق توعه، تمام اعضاي بدنش با تو يكي ميشه و اگه عضوي از بدنت درد بگيره، همون عضو بدن عاشقت ميليارد مليارد برابر بيشتر درد ميگيره) همين شما هستين كه عشقو ازبين بردين و منقرض كردين؛ عاشق واقعي حاضر نميشه زجر كشيدن عشقشو ببينه؛ اونوقت تو ميگي زيرك دست و پا ميزد و گريه ميكرد تو به فكر و مشغول ارضا شدنت بودي؟!!! كثافت
خداسرشاهده من عاشق يك دختري بودم، خيلي هات بود، با ميل خودش يه بار خواست باهم سكس كنيم (براي اون دوستاني كه الآن ميخوان كاسه داغتر از آش بشن و بگن كه دختره حتماً جند*ه بوده و ميخواسته سوار گردنت بشه، بگم كه چون مادر من پزشك زنان بهم ياد داده كه واژني كه پرده داره و باكرست چجوريه و چه فرقي با واژني بي پرده داره؛ خلاصه مطمعن بودم و هستم كه باكره بود) گفت توروخدا از عقب بيا بكنم، گفتم نه طاقت ندارم درد كشيدنتو ببينم؛ خيلي اسرار كرد با اكراه قبول كردم؛ همين كه يه سانت از كيرم رفت تو كونش بخداقسم يه آخ گفت، چشام سياهي رفت و حالم بد شد و كارو تموم كردمو رفتم لباسامو پوشيدم از خونه دختره رفتم و بهش اس دادم خيلي نامردي كه بخاطر شهوت خودت حاضر شدي من عذاب وجدان بكشم يه عمر؛ يه هفته هم باهاش قهر بودم و بعد يه هفته دل خودم طاقت نياورد و از هم معذرت خواهي كرديمو الآنم باهم نامزديم و ميخوايم عقد كنيم.
در ضمن دلمم يخ كرد كه ولت كرد، سزاي آدماي پستي مثل شما تنهايي و تباهيه. بازم ببخشيد يكم تند رفتم.

0 ❤️

701124
2018-07-10 19:27:05 +0430 +0430

عه تتلو تویی؟ ???

1 ❤️

701159
2018-07-10 21:01:34 +0430 +0430

قد ۱۹۶!!! ضمنا چجوری عاشقش بودی که داشت مثل خر زیرت دست و پا میزد به یه ورت هم نبود؟ با این توصیفت حق داشته بهت خیانت کنه. راستی بحث خیانت شد دقیقا در لحظه ی لب گرفتن دیدیشون؟؟ کجا بودن انقدر راحت سر لب گرفتن دیدیشون؟؟ بعد کجا زندگی میکردی که هر روز میومد خونتون کشیم از همسایه ها به تخمم نبود؟؟ من که دخترا رو نگاه میکنم همسایه ها زنگ میزنن گشت ارشاد چه برسه هر روز صبح بیارمشون خونه (dash) (dash) (dash) بعد اومد در خونتون گفت بیا رو بزنیم تو هم با این حجم از حشر گفتی گمشو دیوونه درو بستی (dash) به قول حصین فیلم هندیه حاجی
لطفا قبل از نوشتن داستان تا سر حد مرگ جق نزنید مرسی اه (dash)

0 ❤️