عشق بازی با عشقم

1396/07/20

سلام به همتون ااین داستان یكی از عشق بازیای منو عشقمه كه دوس داشتم براتون بنویسم اول از خودم بگم براتون ٢٠ سالمه اسمم تمناس دانشجوام ،سینه هام زیاد بزرگ نیست ولی كونم گردو قلنبس و چون كمرم باریكه تقریبا میشه گفت هیكل سكسی دارم… ٢ سالی میشه با امین رابطه ی جدی دارم امین یه پسر خیلی جذابه كه شدیدا هاته و واقعا دیوونه كنندس ٢٦ سالشه و خیلیم رومانتیكه… چن ماه پیش بود كه زنگ زد بهم و گفت كه خونشون خالیه و برم پیشش منم به خودم رسیدم و خودمو رسوندم…پامو كه گذاشتم تو خونه اون عطر فوق العاده سكسیش پیچید تو مشامم و داغم كرد لباسامو عوض كردمو تو اتاقش منتظرش بودم تا بیاد، خب منتظر پذیرایی نبودم چون خیلی وقت بود هوس بدنشو كرده بودم بدون هیچ مقدمه ای اومد و لباشو گذاش رو لبام یه لب بازیه داغ و طولانی كه داشت دیوونم میكرد… هر لحظه دستاش جای جدید از بدنمو انتخاب میكرد برای نوازش، آروم آروم با نوك سینه هام ور میرفت دیگه عقلم كار نمیكردو خودمو سپرده بودم بهش، لبامو ول كرد با بوسه های ریز اومد سراغ گردنم شروع كرد به میك زدن نفسام دیگه نامنظم بود كه یكی از سینه هامو گرفت تو دهنش دیگه واقعا نفسم بند اومده بود زبونشو میكشید دور هاله ی سینم و از پایین داشت با كُصی كه دیگه لیزه لیز بود ور میرفت حركت دستاش دیوونه كننده بود نمیخواستم زود ارضاشم برا همین من دس به كار شدمو این بار من نشستم روش رو گردنش و گوشش حساس بود زبون میكشیدم رو لاله ی گوشش و اسمشو صدا میزدم هر لحظه میدیدم كه چقدر داره بیشتر تحریك میشه بوسه های ریزمو آووردم تا به روی سینش همزمان كه با لباشو گردنش مشغول بودم از پاینیم خودمو میمالیم به كیرش … حس بزرگی كیرش خیلی داغم میكرد امین از پسرایی بود كه رومانتیكو آروم شروع میكردو دوس داش آخرش دیوونه كننده تموم بشه ، واسه همینم لباشو ول كردم سینه هامو میكردم تو دهنش سرشو فشار میدادم… بیطاقت شدم دیگه رفتم سراغ كیرش لیس میزدم آروم آروم از پایین تا بالا چشماش خمار خمار بود خیلی سكسی كیرشو تو دهنم میكردمو زبونمو میكشیدم روش دیگه خیلی حشری شده بود … منو از خودش جدا كرد انداختم رو تخت دستامو بالای سرم قفل كرده بود داشت با زبونش با كصم بازی میكرد، وای روی اَبرا بودم با هر حركت زبونش بیشتر لذت میبردم زبونشو آروم رو چوچولم بازی میداد بوسه های ریز روی رونم میزد لباشو میكشید روی كصم صدای آهم كل خونه رو برداشته بود كم كم داشتم ارضا میشدم كه زبونشو برداش منو دمر كرد و از پشت كیرشو گذاشت لای پاهام از بس هردومون لیز بودیم و داغ خیلی راحت داشت لای پاهام تلنبه میزد .داشتم از حس كیرش روی كصم بال در میاووردم همزمان با تلنبه هاش از پشت گردمو لیس میزد سعی میكرد سینه هامو بگیره تو دستش هر دومون عرق كرده بودیم بعد از چنتا تلنبه ی جانانه همزمان ارضا شدیم. داغی آب امینم ریخت رو كصم و باعث شد بیشتر حال كنم…بعد ارضا بغلش خوابم برد بیدار كه شدم عصرونه ای از قبل حاضر كرده بودو خوردیمو منو آورد خونمون… ببخشید اگر طولانی بود یا اینكه نتونستم خوب بنویسم …

نوشته: تمنا


👍 7
👎 0
3360 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

657752
2017-10-12 20:28:47 +0330 +0330

کسی نیست،عجب داستانی بود ?

1 ❤️

657753
2017-10-12 20:30:04 +0330 +0330

خب فقط توصيف سكس بود ، بد نبود ، خسته نباشيد

0 ❤️

657810
2017-10-12 21:59:01 +0330 +0330

حالا چرا کص رو با لهجه عبدالباسط نوشتی؟

1 ❤️

657813
2017-10-12 22:09:26 +0330 +0330

انصافا دل راضی، رب راضی، صاحبخانه ناراضی؟؟
بزن اون لایک قشنگه رو، واسه ی دوتا کفتر عاشق.
اروتیکش بقول بچه ها کم بود، اما خوندم عالی بود.
آفرین 3 ?

1 ❤️

657838
2017-10-13 03:26:29 +0330 +0330

خوب بود داستانت توصیف خوب بیان خوب افرین امیدوارم با هم ازدواح کنید

0 ❤️