عشق بازی توی سینما

1393/12/10

سلام خدمت دوستان گلم. خاطره ای که براتون تعریف میکنم راجب عشق بازی من و دوس دخترم سحره.که هردو تجربه اولمون بود وخیلی لذت و رضایت بخش براهردومون بود.من قدم182و وزنم70 هس سحرم یه دخترخوشگل17 ساله با قدبلند 172 و وزن 60.مدتی از دوستی ما می‌گذشت که من رفتم دیدن سحر آخه فاصله شهرمان 200 کیلومتربود. توی پاساژ همدیگرو دیدیم. بعد رفتیم داخل شهر که کجابریم کجا نریم داشتیم از جلو سیما ردمیشیدم که سحرگفت بریم سینما منم قبول کردم رفتیم داخل سالن دوتا بیلیت گرفتم دیدم خانومه داره بد نگاه میکنه حالا راهنمای کرد رفتیم سالن بالا درو که باز کردم سالن یه 10_12تا پله میخورد میرفت بالا دست سحر رو گرفتم رفتیم بالا که دیدم بله همشون دخترو پسر مثل ما نشستن ما هم رفتیم درست سمت بالایی تاریک خونه نشستیم که ما به همه اشراف داشتیم اما اونا باید برمیگشتن تا مارو ببینن.نشستیم کمی حرف زدیدم اما حواس هردومون به دختر پسرها بود که داشتن لب میرفتن بود. من میدونستم سحردختر هاتی بود من خودمم هات بودم با دیدن هم دیگه و اونا هات ترشده بودیم کمی نزدیکش شدم و دستمو دورش انداختم صورتشوبوس کردم میدونستم عاشق لب رفتنه بی اختیارلب همدیگرو گرفتیم و لب رفتیم امابیشتر گاز می‌گرفتیم چون اصلا بلد نبودیم جداشدیم به چشمای سحر نگاه کردم چشماش باز نمیشد دوباره بی اختیارلب رفتیم انگار سینما بی صاحب بود 10 دقیقه میشد لب می‌گرفتیم زبون همدیگرو مک میزدیم دیگه داشتیم یاد میگرفتیم هردو حشری بودیم اصلا توجهی به محیط نداشتیم سینه هاشو میمالیدم دکمه مانتوشو بازکردم بعد دکمه های بلوزشم بازکردم اوف بدن سفیدی داشت سینه هاشو از سوتینش درآوردم اوف سینه های کوچیک و سفید نوک صورتی که چندبرابر حشریم میکرد کمی مالوندم سرمو خم کردم نوک یکیشو گذاشتم دهنم و مک میزدم و میخوردم اصلا تصورکردنی نبود داشتم اولین تجربه عشق بازیم رو میکردم سحر موهامو چنگ میزد و تکون میخورد خیلی حساس بود با خواهش بلندم کرد باز لبامو گرفت لب رفتیم با اجازه دستمو بردم وسط پاهاش منی که تا یه ساعت پیش فکرنمی کردم همچین روز لذت بخشی پیش رومه داشتم اولین تجربمو با دوس دختری که اندام فوق العاده سکسی و اینکه تمایل عشق بازی بامنو داشت رو میکردم یه حرارات خاصی داشت بیشتر بردم دیدم خیس خیسه زود تکون خورد و دستمو گرفت لباشو گرفتم و کوسشو مالیدم دیگه داشت صندلی سینما رو میکند کافی نبود دستمو بردم زیر ساپورت شورتش مقامت میکرد فقط بخاطر اینکه نتونه خودشو کنترل کنه منم حواسم بود دستم که به کوس خیس و داغش رسید هردو یه حالت خاصی شدیم سحر دیگه داشت بیهوش میشد منم که تو اوج لذت بودم کمی مالیدم کوسشو چوچولشو مالیدم کوسش انقد خیس بود که انگشتم لیز میخورد میرفت سوراخش کمی بخودم اومدم دستمو برداشتم دیدم سحر که بی حاله ولی خوشبختانه اطراف هم مشغول بود کسی که به ما توجه نمی کرد لبامو گذاشتم رو لبای داغ سحر باز دستمو بردم کوسش بعد کمی بغلش کردم و سینه هاشو می مالیدم که دستشو برد سمت کیرم گفتم دوسداری ببینش گفت آره کمربندمو باز کردم دستشو بدر زیر شورتم کیرمو گرفت اوخ که میرم داشت منفجر میشد منم دستمو بردم سمت کونش ازش خواستم کمی بلندشه تا دستمو ببر دیر ساپورت شورتش دستم که به کونش رسید دیگه داشتم منفجر میشدم برعکس کوسش خنک بود نشست دوباره دستم موند زیرش کونش خیلی گرم بود انگشتمو رسوندم سوراخ کونش مالوندم هردو دیگه دیونه میشدیم.خیلی حشری شده بودیم بهش گفتم کاش میشد جای بود لخت همدیگرو بغل میکردیم ادامه میدادیم گفت ای کاش. ینی در حدی بودیم که باید ارضا میشدیم. یه فکری سرم زد بهش گفتم اما قبل نکرد دوباره گفتم که من برم دستشویی بیرون تاریک خونه که همون طبقه اول بود و خیلی خلوت و دوز از چشم اون دوتا خانوم اگه کسی نبود زنگ بزنم تا بیاد قبول کرد رفتم دستشویی وسطی رو رفتم تو سالن ساکت اروم بود بهش اس دادم بیا وسطی تا برسه قلبم داشت کنده میشد اومد در باز کردم اومد تو درو بستم بی اختیار همدیگرو بغل کردیم لب رفتیم چون میدونستم اصلا جای مناسبی نیس زود شلوارمو کشیدم پایین و کیرمو گرفت بلافاصله ساپورت و شورتشو کشیم پایین و خم شدم وای خدای من یه کوس سفید توپولی داشت دوس داشتم بخورمش ولی وقت نبود با زبونم چندتا لیس زدم بوسش کردم بعد با دستم مالوندمش تا آبش اومد میخاست بیفته که گرفتمش برش گردوندم اوف چه کون ناز گرد خوش فرمی داشت کیرمو گذاشتم دم سوراخ تنگ کونش که امکان نداشت بره تو نگاه سحر هم باعث شد نکنم این کارو چون ترسش بیشتر شده بود منم اصلا نمیخواستم اذیت بشه کیرمو گذاشتم لای قمبلاش دستامو دورش حلقه کردم هیچ کدوممون حرفی نمیزدیم استرس و ترس و اولین تجربه و حشری بودنمون هیچ چیزی جز عمل سریع نداشت عقب جلو کردم داشت کیرم منفجر میشدم تو بعضی عقب جلوه ها سر کیرم به یجای تنگ و داغ می خورد که شب اون روز سحر گفت سوراخ کوسم بود کمی عقب جلو کردم آبم اومد با فشار ریختم لای کون رو کوسش لذتی داشت که نمیشه نوشت زود تمیز کردیم اومدیم بیرون سحر رفت از داخل کیفشو برداره هنوز تو حالت عادی برنگشته بودیم منم داشتم رو شویی دستمو میشستم که دیدم یه آقای تقریبا سی ساله اومد بالا اومد سمت من گفت دختره کجا رفت من اول خواستم بپیچونم ولی وقتی خواستیم بیرون بیایم از دوربین دیده بود. کمی باهاش حرف زدم خلاصش با مرام بود قبول کرد امروزمونو خراب نکنه. ببخشید عزیزان کمی طولانی شد من خواستم لذت کافی رو برده باشین واسه همون طولانی شد ممنون بای

نوشته: ؟


👍 0
👎 0
51927 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

454793
2015-03-01 16:25:54 +0330 +0330
NA

تو اون تاریکی از کجا فهمیدی بدنش سفیده

1 ❤️

454794
2015-03-01 17:39:00 +0330 +0330

خیلی بدبختی تو یکی
هر کلمه ای یه غلط املایی داشت
خدا شفات بده بدبخت مجلوق

0 ❤️

454795
2015-03-01 19:06:32 +0330 +0330
NA

کیر مرده چطور بود با مرام…

0 ❤️

454796
2015-03-02 01:29:28 +0330 +0330
NA

لب رفتیم!!!
یعنی یه بچه 7 ساله بهتر انشا مینویسه.داستانت بد نبود ولی اینقدر غلط املایی داشتی به زحمت میشد خوند

0 ❤️

454797
2015-03-02 03:00:49 +0330 +0330
NA

کیر تو مغز جلقیت آخه کون گشاد تو اون تاریکی از کجا میشه سفیدی تن کسی رو دید؟
بعدشم کله سکسی یکی هست که هی سر بزنه به صندلیا و چک کنه ببینه چه خبره اون طرفی هم که میاد چراغ قوه دستشه خیلی تخیلی هستی منم رفتم سینما اما نه لب گرفتیم نه سینه مالیدیم چون خونه داشتم.
مجبوری کنج خونه بشینی و کسشعر بگی کونی

0 ❤️

454798
2015-03-02 03:02:14 +0330 +0330
NA

ضمنا داستانت اینقد تخمی بود که تا گفتی سفیدی تنش رو تو اون تاریکی دیدی فهمیدم کس میگی
خاک عالم بر سرت
کیر بردی بر درت

0 ❤️

454799
2015-03-02 07:54:50 +0330 +0330
NA

ميگم که خجالت نکش يهو مينوشتي رو همون صندلي سينما کيرمو کردم تو کونشو شروع کردم به تلمبه زدن…
تو که اينهمه کس… نوشتي اينم روش

0 ❤️

454800
2015-03-02 07:56:44 +0330 +0330
NA

احتمالا داستان از این قرار بوده که بچه های دهتون تو را بردن تو یه طویله تاریک …بعدش کونت گذاشتن

البته تو اون تاریک خونه به قول خودت یه خر سفید هم بوده و تو …توی اون تاریکی و زیر کیر بچه های ده

واسه خودت این داستان را تجسم کردی … حداقل یه بار برو سینما ببین چه شکلی بعد بشین این

کس غزلها را بنویس …کیر جمع تو روانت

0 ❤️

454801
2015-03-02 08:09:38 +0330 +0330

بی اختیارلب همدیگرو گرفتیم و لب رفتیم امابیشتر گاز می‌گرفتیم
بیا من بهت یاد میدم زاخار
اینکه تو سینما اینکارو کردی یخورده باورش سخته
خوب نوشتی بد نبود clapping

0 ❤️

454802
2015-03-02 13:26:03 +0330 +0330
NA

… آقای تقریبا سی ساله اومد بالا اومد سمت من گفت دختره کجا رفت من اول خواستم بپیچونم ولی وقتی خواستیم بیرون بیایم از دوربین دیده بود نگو دوربین هم پخش مستقیم بود به پرده سینما و همه دیده بودن و اون آقا هم کونت گذاشت و بازهم فیلمش روی پرده نمایش داده شد…

1 ❤️

454803
2015-03-02 18:17:19 +0330 +0330

تخیلاتتو برم خان دایی

0 ❤️