عشق تلخ

1392/04/21

قبل از هرچیزی بگم ک این داستان اصلا تخیلی نیست و کاملا واقعیته.درضمن شماهایی که از داستانا خوشتون نمیاد خب نخونید.بعدشم لطفا فحش ندید.خب دوس ندارید نظر ندید.

داستان:
من سپیدم.18سالمه.اما از مشخصات ظاهریم بگم:قدم:172.وزنم68.از خود تعریف نباشه خیلی هم خوشگل و خوشتیپم…
قضیه از اونجایی شروع میشه که من سال سوم راهنمایی بودم که بای پسری به اسم رضا اشنا شدم.ک پسرعموی دوستم بود.رضا زیاد خوشگل نبود ولی خیلی خوشتیپ بود.قدش 182.ولی لاغر بود وزنشو نیدونم
من اون موقع زیاد از سکس چیزی نمیدونستم.و تازه با سکس اشنا شدم.اون موقع بچه بودم.گذشت وما دوتا بد عاشق هم شدیم.یه روز بهم زنگ زد و گفت که بیا خونه عمو میخوام ببینمت.منم فک کردم زن عموش اینا هستن چون اونا خبر داشتن با همیم.خلاصه رفتم دیدم دربازه.در زدمو رفتم تو.ولی هیچکس خونه نبودرضا از اتاق اومد بیرون.منم نشستم رو مبل.اومد کنارم نشست.راستش داشتم از ترس میمردم.گفت چته چرا دستات میلرزه؟گفتم هیچی مهم نیس.پرسیدم پس بقیه کجان؟خندید.داشتم میمردم که دستمو گرفت گفت نترس بخدا کاریت ندارم فقط میخوام با هم حرف بزنیم تنها باشیم همین.یکم خیالم راحت شد ولی باز ترس داشتم.کم کم داشت بهم نزدیک میشد که سرمو گذاشت رو شونش منم دیگ هیچی نگفتم…یکم ک اروم شدم صورتمو بوسید اروم لباشو به لبام نزدیک کرد.من بلد نبودم لب بخورم اما اون خوب میخوردشالمو کشید موهامو نوازش کرد میخواست لختم کنه ک مامی زنگ زد برم خونه و خدا بدادم رسید…گذشت بعد یک سال ک من سال اول دبیرستان بودم ک سخت باهم دعوامون شد و به جدایی کشید. یروز زنگ زد من مدرسه بودم که بیا میخوام ببینمت شاید جدا نشدیم.منم با هزار بدبختی از مدرسه زدم بیرون.بش گفتم ک زنگ بزنه مدرسه بگه داداشمه برام مرخصی بگیره ولی کاش نمیرفتم…خلاصه اومد دنبالمو و رفتیم خونه خواهرش.خونه خواهرش نزدیک خونه خودشون بود.رفتیم تو هیچکی اونجا نبود.کنارم نشست ودستشو انداخت دور گردنم.لباشو قفل کرد به لبام راستش منم بدم نمیومد چون خیلی حرفه ای لب میخورد.منو خوابوند خودشم اومد روم لبامو زیر گردنمو خورد.دکمه ی مانتومو باز کرد گفتش ک گرمه.هرکاری کردم مانعش شم نشد.زورش زیاد بود دستامو گرفت با اون یکی دستش هم دکمه هامو باز میکرد
ولی تی شرتم هنوز تنم بود.بلوز خودشو دراورد.خوابید روم لبامو میک میزد.اروم اروم دستشو برد زیر لباسم ک دستشو گرفتم.نمیدونم چرا ولی یهو مث وحشیا شد.ی ان تی شرتمو سوتینمو دراورد.روم نمیشد خودمو جم و جور کردمک ولو شد روم سینه هامو میخورد.با ی دستش سینمو میمالید اون یکی سینمو هم که تازه دراومده بودن میخورد.شکممو لیس میزد.میخواست دکمه شلوارمو باز کنه ک داد زدم.ولی گوش نکردو بازش کرد.بش گفتم نکش پایین پریودم باور نکرد.کشید پایین دید.دوباره شلوارمو پام کرد .ولو شد رومو همه بدنمو خورد گفت ابت میاد؟منم فک کردم منظورش اینه ک تشنته گفتم نه مرسی.بعدها فهمیدم چ سوتی لالیگایی دادم.رفت دستشویی و خالی شد. برگشت لباسامو تنم کرد و بوسم کردو گفت خدافظ برا همیشه من موندم دنیایی از غم.5 ساله اون رفته و من هنوز دارم میسوزم.
پایان

نوشته: سپیده


👍 0
👎 0
16577 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

391266
2013-07-12 13:28:50 +0430 +0430
NA

همون خدارو شکر پریود بودی وگرنه پردتو میزد و بعد میگفت خداحافظ والا…

0 ❤️

391268
2013-07-12 13:34:02 +0430 +0430
NA

خوب شد پریود بودی وگرنه پردتو میزد بعد میگفت خداحافظ والا…

0 ❤️

391269
2013-07-12 15:03:03 +0430 +0430
NA

نفهمیدم چرا جدا شدید؟خوب که چی؟
اصلا حس نکردم یه دختر داستان رو نوشته.
در کل بی هدف و بد نوشتی

0 ❤️

391270
2013-07-12 15:14:58 +0430 +0430
NA

برو خدا رو شكر كن به جاهاي بيخ دار نكشيده هاجر خانوم والي … بقيش سانسور

0 ❤️

391271
2013-07-12 15:54:05 +0430 +0430
NA

آمریکاییا میگن وقتی بهت تجاوز شد ازش لذت ببر!!!
یعنی اینکه اون کارشو میکنه،پس تو هم حالشو ببر

0 ❤️

391272
2013-07-12 16:06:12 +0430 +0430
NA

اصلانخوندمش

0 ❤️

391273
2013-07-12 17:54:45 +0430 +0430
NA

تا تو باشی موقع مریضی ماهیانه نری خونه پسر… :D :D :D :D
اها داشت یادم میرفت مگه سینهات تابه تا هست ؟؟؟؟؟؟یکی تازه در امده یکی بوده؟؟؟؟جریانش چی بود

0 ❤️

391274
2013-07-12 18:26:43 +0430 +0430
NA

توفیق محمدی بسیجی بیچاره ازکامپیوتراموزش وپرورش دیواندره واردسایتای سکسی میشه پاسدار بدبخت

0 ❤️

391275
2013-07-13 01:53:21 +0430 +0430
NA

???///

0 ❤️

391276
2013-07-13 03:42:57 +0430 +0430
NA

خیلی مزخرف بود
فقط عنوان داستانت خوب بود که با داستانت ر… تو عنوانش

0 ❤️

391278
2013-07-13 08:23:22 +0430 +0430
NA

ریدی…

0 ❤️

391279
2013-07-13 11:38:08 +0430 +0430
NA

الان باید بهت جایزه بدیم؟ :? :?
آفرین که هنوز دختری =D> =D>
ولی دخترم این خاطره یا داستان شما چه ربطی به اسمش داشت؟

0 ❤️

391280
2013-07-13 14:35:06 +0430 +0430
NA

کیرم تو داستانت. هیچ دختری 5 سال بخاطره یک پسر خودشو محکوم نمیکنه. تازه تو اگه بدت میومد نمیرفتی خونه خالی + والا دوس دخترای ما پریود باشن بازم میدن!!

0 ❤️

391281
2013-07-26 19:05:53 +0430 +0430
NA

تو هم که هردفه که مارو میبینی پریودی ههههههه :)) :))

0 ❤️