عشق در نگاه اول

1397/02/04

من خونه مجردی کوچیکی داشتم
خب پول زیادی نداشتم مث رفیقام؛
اما خب زندگیمو میکردم!

سامان(رفیقم) گفت بیا بدبخت تو رو هم امشب میبریم پارتی،
زیاد اهل پارتی اینا نبودم!!
نمیدونم چی شد ک قبول کردم ؛

تعریف از خود نباشه،من تقریبا هیکلی،
کلی ریش،پرمو،کاملا جذاب و مردونه،

خلاصه دوش گرفتم،
پیرهن مردونه سفید پوشیدم،
عطروادکلن…رفتیم و رسیدیم

سرصدا بود،یکی مست بود،اون یکی لب میگرفت!
من رفتم گوشه ای و نوشیدنیم دستم بود!چشمم
خورد ب اون دختر،پرنسس… وااای …چ میکنه!
خیلی زیبا میرقصید!قشنگ معلوم بود زیادی مست کرده!
لباسش خیلی باز بود،
رفتم سمتش،
کتمو انداختم دورش‌وگفتم فرار کنیم؟!
تو چشای هم دیگه خیره شدیم!
کمی ازم دور شد!دستش شیشه مشروب گرفتو رفت سمت در،منم دنبالش کردم،

همینطور ک قدم میزدو مشروب میخورد گفت منتظر چی هستی؟بیا
فرار کنیم…نگام کرد وخندید!یهو صدا ماشین های پلیس اومد!ما پشت ماشینی قایم شدیم!تمام افراد پارتیو بردن!!رفتیم سمت ماشینم!گفتم سوار شو… یهو خندید با صدای مستی گفت اینه ماشینت؟(رنوپنج) سوار شد!
پرسیدم کجا میری؟
(در حالی ک مشروب میخورد)
راستش امشب جایی واسه موندن ندارم!
هرجاپیادم کنی ممنون میشم!گفتم هه میریم خونه ما!
.
.
.
رفتیم طبقه بالا،
گفتم:خونه خودته راحت باش!
کتمو بهم داد و گفت:پس میتونم دوش بگیرم؟
ابرومو بالا انداختم گفتم:البته…،

نشستم تلوزیونو روشن کردم!
بعد چند دقیقه صدام زد اقای ریش سیاه!!!
رفتم جلو دستشویی،درو گرفته بود جوری ک بدنش پیدا نشه!گفتم علی!گفت:علی‌دایی،
میشه ی لباس بهم بدی اصلا با اونا راحت نیستم!

خندیدم و داشتم نگاش میکردم!
موهاش خیس بود
ارایشش پاک شده بود،
اون شونش ک پیدا بود ی تتو روش بود!
خیره شده بودم بهش…

رفتم سمت کمدم ی پیرهن مردونه ابی رنگ بهش دادم!
باز رفتم نشستم رو کاناپه!ضربان قلبم تند میزد!
انگار قلبم از گلوم میخواست بیاد بیرون!
چشام خمار شده بود…انگار حشری شده بودم!

از اتاق امد بیرون،پیرهنه واسش خیلی بزرگ بود!
نیشخندی زدم: +بهت میاد!
مرسی-
بیا بشین اسم پرنسس چیه؟+
سحر+
بعد نزدیکم شد گفت: اهنروبایی؟
چرا؟+
نمیدونم چرا همش دلم میخواد بچسبم بهت-

نزدیکم شدولب خیلی آرومی داد!
آروم،از هم جدا شدیم…
یهو پاشد(سر گیجه داشت)
گفت من باید برم
نگاهی ب خودش انداخت،لباسم!
رفت سمت اتاق طوری ک همش ب درودیوار میخورد…

این بار من نزدیکش شدم!دستامو دور کمرش حلقه کردم، اون سرش پایین بود!چونشو گرفتم سرشو بالا گرفت!
چشای خمارش دیدمو بوسه ای ب لباش زدم

ازم جدا شد گفت من از اونا نیستم باور کن
نمیخوام…

نذاشتم ادامه بده لباشو بوسیدم!
اون هم دستاش دور گردنم حلقه شد تو همون حالت افتادیم رو تخت!من قشنگ روش بودم،

دکمه های پیرهنو باز کردم!
سینه هاشو چنگ مینداختم!
احساس کردم زیادی مسته یا این ک خوابش میاد
حال عجیبی داشت!
اما همکاری میکرد لب میداد گردنمو میبوسید!

دیگه طاقت نداشتم کاری نکنم!پاهاشو باز کردم کیرمو گذاشتم رو کسش،یکم فشار دادم،چشاش بسته بود و اخم کرد فهمیدم درد داره…باز فشار دادم ملافه رو چنگ انداخت!..بار سوم تا ته کردم توش! فقط جیغ میکشید
،چون مست بود نمیدونست درد از کجاست!
فقط احساس میکرد درد داره!

یکم آرومش کردم!نوازشش کردم!گریه میکرد!عقب جلو کردم،خیلی خونریزی داشت!من خودم ترسیدم!
داشتم تلنبه میزدم،چشاش باز شد…لبخندی زد!
امیر آشتی؟-
نزدیک گوشش شدم بوسه ای ب گردنش زدم
بلندش کردم،طوری ک دوتاپاش حلقه شده بود
دور کمرم و کیرم قشنگ داخلش بود…
از بالای کمرش تا پایین نوازش میکردم
بوسه ب بازوهاش،حتی ب انگشتاش ب دستاش!
باز خوابیدم روش! هربار که میکردم داخلش نا خواسته
کمرش بلند میشد…
ارضا شدم شل شدم روش

بعد پنج دقیقه از روش پاشدم!اون خواب بود!
تا صبح بیدار موندم عذاب وجدان داشتم
چون پردشو زدمو اون مست بود!
همش میگفت امیر،

صبح رفتم بقلش دست کشیدم ب موهاش…
دیدم محکم بقلم کردم گفت امیر …
آی‌ی‌سرم داره میترکه !
امیر دیگه قهر نباش!

گفتم سحر!!!

یواش بلند شد!
دورو ورشو نگاه کرد!
زیر شکمشو گرفت
!اخ‌خ‌خ …درد … درد دارم
نگاهی ب خودش انداخت
لختم!!!باز نگاه کرد…خون…
با ملافه خودشو پوشند …

وقتی منو کنار خودش دید انگار دیوونه شد!
گفتم ببین تو دیشب مست بودی گفتی جایی واسه موندن نداری!!!منم مجبور شدم…
گمشو عوضی !لباسام کو؟
سحر گوش کن،
خفه شو …
همش مشت میزد بهم!
من چیکار کردم‌…نه…امکان نداره
جیغ میکشید میگفت میکشمت!!!

خیلی عصبی بود با یه حرکت بغلش کردم
دستو پا میزد:ولم کن عوضی ولم کن لعنتی!
بردمش زیر آب یخ!
ملافرو ازش گرفتم! دستاشو گذاشت روی سینش
…یکم ب خودش اومد
رفتم حوله برداشتم پیچیدم دورش!
…موهاشو خشک کردم،لباس سفید مردونه تنش کردم،
لپشو بوسیدم!

گفت چرا؟؟؟چرا باهام همچین کاری کردی؟
اینبار چونشو بوسیدم و گفتم
اگه بگم با نگاه اول عاشقت شدم چی؟
باور میکنی؟؟؟
دوست دارم،
نمیدونم کی هستی
چیکاره ای
اون شب اونجا چیکار میکردی!
نمیخوام چیزی بدونم
فقط میدونم با نگاه اول عاشقت شدم…
هرکاری بگی میکنم فقط… با من باش!

نوشته: یاس


👍 4
👎 2
2467 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

683755
2018-04-24 21:08:55 +0430 +0430

زیادی تخیلی بود کسی که مست بشه ممکنه راه خونش یادش, نیاد اما دیگه نمیگه جایی برا رفتن ندارم هرجا میخوای پیادم کن…

0 ❤️

683774
2018-04-24 21:31:27 +0430 +0430

هااااااافیلم هندیه که پلیس یهو بیاد همرو بگیره جز شما
هااااااااااا جنگم هست خون و خونریزون بوده برو بابا جمعش کن
عشق در نگاه اول بخوره تو سرت منگول

0 ❤️

683806
2018-04-25 02:48:37 +0430 +0430

استعداد نویسندگی داری و ادای دیگران رو در اوردی، خیلی جا واسه پیشرفت داری…

0 ❤️

683838
2018-04-25 06:42:52 +0430 +0430

بسی مسخره بوووووود.

0 ❤️

683863
2018-04-25 09:09:16 +0430 +0430

یکم تمرین کنی خوب میشه ادامه بده

0 ❤️

683893
2018-04-25 11:48:45 +0430 +0430
NA

فیلم سوپر هندی زیاد نبین مغزت پوسیده شده

0 ❤️

683951
2018-04-25 16:37:09 +0430 +0430

پشمک جان غیر اینکه خیلی جذاب و اهنربایی علم غیبم داری… خو کسکش تو از کجا فهمیدی پلیس داره میاد که گفتی فرار کنیم؟ نکنه خود کونیت لو دادی که دختر مردمو بدبخت کنی خاک برسرت کنن توهمتم ته لاشی بازیه

0 ❤️

683966
2018-04-25 18:53:20 +0430 +0430

والا من ك استعدادي نديدم چن تا جمله روتينو پشت سر هم چيده بودي نه مضموني نه هيجاني نه چيزي… يه روند خطي رو گرفتي و خيليم مزخرف و از خود راضي نوشتي.

0 ❤️

684074
2018-04-26 06:43:23 +0430 +0430

عاخیییی
تو کف پارتی هستی؟؟
پارتی دوس داری؟؟
عشق در نگاه اول یعنی ببری تو حالت مستی پردشو بزنی؟؟
خدا این یکی رو شفا ندادی هم ندادی مهم نیس

0 ❤️