عشق دیرهنگام (۱)

1396/12/05

من امیرعلی ام الان 27سال دارم و درسم تموم شده و سرکار میرم. سال 92بود سال آخر دانشگاه برای همه بچه ها بجز منو چند نفر دیگه که بزور دوازده ترمه تموم کردیم!
ماه دی بود تولد سارا. یکی از دافای شاخ دانشگاه که انقدر شاخ بود کمتر کسی جرئت میکرد بهش پیشنهاد دوستی بده.دورو برشم پر بود ازین خرمایه های پا به سن گذاشته که سارا فقط میدوشیدشون و خرجشو ازشون میگرفت. بهش میگفتیم رابین هود!چون بااینکه اونارو میدوشید واسه حقله نزدیک دوستاش که ماها بودیم هرزگاهی خرجای اساسی میکرد. یکی از این هرزگاها تولدش بود! یه ویلای عجیب غریبی توی رامسر ازیکی ازین مایه دارا گرفته بود که تولد بگیره توش. هیچوقت سر از کارش در نمیاوردی که چجوری اونارو خر میکرد که خودشونم نمیومدن فقط کلید میدادن بهش! شایدم خود باباشینا خرمایه بودن اینجوری میگفت ما ریز نشیم روش…نمیدونم بگذریم… دیگه چهار سال گذشته بودو آماره همه رو بود. مهمونیامون اینجوری بود که ساعتای 6 یا7 عصر شروع میشدو همه بودن بعد ساعتای 10 نصف بچه ها که مثبت تر بودن میرفتن خونه هاشون مامانشون نگران نشه! تا ساعتای 12ـ1 هم بقیه میرفتن. فقط میموندیم ما 6نفر من سعید پویا ارغوان سارا عاطی. عاطفه بود عاطی صداش میکردیم. هیچوقت هیچ اتفاقی بین ما6نفر نیوفتاده بود ولی همیشه آخر هرچیزی شیش تایی کنار هم بودیم نمیدونم شاید همینکه هیچوقت رابطه ای نبود باعث ثبات دوستیمون شده بود. انگار یه قانون بود که بهم کاری نداشته باشیم. داشتیم وسایلو جمو جور میکردیم که سارا یه جارو گرفته بود دستشو تلو تلو میخوردو میخندید ??? از نگاها ماها متوجه شد گه باید بگه به چی میخنده که ماهاهم بخندیم! با خنده و بریده بریده رو به ماها که متعجب نگاش میکردیم گفت انقد مستم که همین میام دستم رو خم کنم جارو بزنم رو به جلو با مخ میخوام بیام روزمین هی وسط راه میترسم برمیگردم! همیشه عادتش بود عن مشروبو در میاورد منم چون معدم بگاس نمیخورم. از سه شات بیشتر بزنم کسو کونمو بالا میارم! اینه که منو ارغوان و عاطی خلافمون گل و هرزگاهی کوک بود بقیه مشروب میخوردن سارا هردوتاش! کلی خندیدیم بهش. چشمم افتاد به کاغذ روی میز که روش یکم گل شیک شده بود کنارشم دوتا بهمن دودول افتاده بود.رفتم دوتاشم خالی کردمو بارزدم و فندکو زدم زیر یکیش وسط کام گرفتنم بود که ارغوان اومد قاپید دوتا سوت زد داد به عاطی عاطیم دوتا سوت زد اومد بده بمن همیشه این کرمو میریختن که کام اخر که میخوره به سیگار بیوفته بمن. اومد بده بمن که سارا اومد رو هوا گرفتو تلو تلو خورد و افتاد زمین شروع کرد کام گرفتن! دیگه پاچیده بودیم از خنده عاطی گفت جنده خانوم بگا میری باید زنگ بزنیم آمبولانس هممونم چشاموم قرمزه میگیرنمون نکن ابنجوری ساراهم وسط کام گرفتن دومش یهو شروع کرد سرفه های محکم کردن اخماش رفت توهم رو به من کرد گفت هنوز تهشو خالی نمیکنی کسکش؟ گفتم اونا ریه نیست که پمپ خلا دور بالاست کامی که تو گرفتی فیلترشم آب میکنه! خندیدیمو بعدش یکم سکوت شد همه چیز که جمو جورشد لش شدیم روی کاناپه یه تلوزیون خیلی بزرگ توی هال بود که متاسفانه به طرز کسخولانه ای توارتفاع 2متری نصبش کرده بودن فک کنم بین 60تا70 اینچی بود چون دور میشستیم ازش والا مارکشو ندیدم??? سقفای بلندی داشتن بخاطر دوبلکس بودن. واسه همین ارتفاع دو متری تلوزیون باید دراز میکشیدی تا سرت بیاد بالا بتونی بدون خم کردن گردن ببینی لش بودیم روی کاناپه ها که سارا زد پی ام سی . یه آهنگ ترنس گذاشته بود و همه تو فاز بودن که دونه دونه خوابشون برد من چت کرده بودم رقص نور پارتیشونو دنبال میکردم و قفل روی تلوزیون که سارا گفت اوی امیر؟ گفتم هان؟ گفت بیا یه دیقه آشپزخونه؟ بدووو. منم با کون دادن از جام پاشدم انقد لش بودم انگار جنازم. رفتم دیدم یه دستش به دیواره یه دستش روی صورتش گفتم چی شده؟ گفت نری بگیا گفتم بگو بابا چته گفت فک کنم خراب کردم پسر میترسم خیلی میترسم دیدم روی بینیش گرد کوکه گفتم کسخول روی همه اینا کوکم زدی؟؟؟؟؟ گفت کم زدم بخدا ولی میترسم یه حالیم اومد سمتمو بغلم کرد منم شونه هاشو ماساژ دادم گفتم چیزی نیست دیوونه بیا یه چیزی بخور فشارت افتاده رنگت پریده صندلی نزدیک بهشو از میز توی آشپزخونه کشیدم بیرون کمکش کردم نشست واسش یکی از پیتزاهای دست نخوردرو بایه نوشابه اوردم بخوره گفت نمیتونم دیگه دستمو بالا بیارم دیگه دونه دونه دادم بهش خورد و کمکش کردم بردمش توی یکی از اطاقا دراز کشید یکم باهاش شوخی کردم خندیدو حالش بهتر شد که یهو گفت وای امیر دارم بالا میارم دوییدم بلندش کردم که بریم توی دستشویی اطاقه که همین رسیدیم توش داشتم دمپاییارو با پا میکشیدم جلو که بالا آورد روی تی شرت منو اصن یه گه کاریی شد. شانس اوردیم توی دستشویی بودیم. بالا که اورد انگار اصلا حالش خوب شد بعد یکم مکث افتاد به التماس که ببخشید گه زدم بهتو غلط کردمو اینا منم گفتم فدا سرت حالت خوب نیست عزیزم فکرشکم نکن میخوای درارم بشاشم روت تلافی شه؟! گفت اره بشاش فکر خوبیه منم الکی واسه تهدید کردنش رو شوخی کیرمو از روی شلوار فشار دادم خندیدو گفت بذار بشورمت گفتم نمیخواد صورتتو بشور برو بیرون من دوش بگیرم دیگه شست خودشو رفت بیرون منم دوش گرفتمو تمیز کردم دستشویی حمومو با شورت اومدم بیرون لباسمو داشتم میبردم که یه جایی آویزون کنم خشک بشه دیدم اونم تاپشو دراورده باسوتین و یه لگ مشکی رودتخت نشسته سرشم پایینه گفتم چرا اینجوری کردی گفت گرممه بخدا نگا نکن گفتم فک کن الان یکی از در بیاد تو. تو توی این وضع منم تازه دوش گرفته با شورت! فک میکنن زدم ترکوندمت! دوتایی زدیم زیر خنده گفتم الان میامو دوییدم لبایامو یه جا اویزون کردمو رفتم از روی اپن آشپزخونه نخ دومو که بار زده بودم اوردمو روشنش کردم دوتایی کشیدیم ساعت شده بود 5صبح هنوز هوا تاریک بود. گفتم بهتری؟ گفت اره ردیفم توپ توپ و زد زیر خنده منم یکم خندیدم اومد جلو گفت امیر؟ چرا ما نباید باهم داستانی داشته باشیم؟ گفتم چون مثه خواهر برادریم هرچی پیش بیاد اولش شاید خوب باشه ولی وقتی جدایی میاد وسط میشاشه به کل جمع گفت راست میگی. بعد بازم یکم ساکت شدیم نمیدونم چرا ولی اون لحظه اون حرفش وضعیت ماها و اون سکوتش باعش شد خیلی تحریک بشم یه نگا بش انداختم لبای بدون رژ لبش رنگ خیلی جذابی داشت همینطور فرم لباش با اینکه صورتشو شسته بودو آرایشش تقریبا بگا رفته بود کلی. واسم خیلی جذاب بود تاحالا ازین دید بهش نگا نکرده بودم. اون سمت راست تخت دراز کشیده بود منم سمت چپ تخت دونفره وسط اطاق. با یه صدای آرومی که ملوم بود دو دله گفت اگر یه بار باشه فقط چی؟؟ داشتیم به سقف نگاه میکردیم. ساکت بودم و داشتم فکر میکردم خیلی تحریک کننده بود جو کم کم کیرم بلند شد و از روی شورت مشخص بود. با یه صدای ارومتر گفت هیشکیم نفهمه چی؟ گفتم سارا میدونی که هیچ بنی بشری از سکس بدش نمیاد. من از خدامه ولی الان چتی بعدش یهو قاطی نکنی و رابطمون خراب بشه؟ جوابی نداد. برگشتم سمتش نگاش کردم. چشماشو بست. بقدری تحریک شده بودم که ناخداگاه هی برجستگی سینشو نگاه میکردم توی اون سوتین مشکی سفیدی پوستش بدجور تحریک کننده بود صورتمو بردم نزدیکتر نزدیک صورتش. گفتم خوابیدی سارا؟ گفت نچ. بلند گفتم پشیمون شدی که؟؟ بعد زدم زیر خنده اونم خندید ولی خیلی آروم. گفت نمیدونی چققدر تحریک شدم! همینجور که کنارش دراز کشیده بودمو به پهلو بودم دست راستمو که بالا بود کشیدم روی کسش از روی لگ یهو خودشو جمع کرد گففت چیکار میکنی؟؟ گفتم میخواستم ببینم خیس شدی یا نه! لبشو گاز گرفت گفت خیییییلی بیشوری امیر! گفتم بابا از رو لگ توش که نکردم چرا شلوغش میکنی! گفت نه تووخدا بیا بکن توشش!! خییییلی حرفش تحریکم کرد ناخداگاه گفتم جوووووون! نگاش به لبام افتاد منم به چشماش قفل شدم. یه دیقه ای قشنگ ساکت بودیم. کم کم لبمو به لبش نزدیک کردم انقد نزدیک شده بودیم که نفسشو داد بیرون خورد به لبم… خیلی تحریک شده بودیم جفتمون جفتمونم اینو میدونستیم. همینکه پوست لبم به لبش خورد زبونشو دراورد و کشید روی لبامو یکم فاصله گرفت از صورتم تو چشمام نگاه کردو خندید. ولی من اصلا خندم نگرفت! وسط تحریک شدن چرادور میشی لامصب! خیلی حالم گرفته شد دارز کشیدمو پشتمو کردم بهش. گفت اه اه اه انقدم نونور بودی؟؟؟ جوابشو ندادم بعد از پشت اومد بغلم کرد گفت نونور کی بودی تو؟؟؟ گفتم اخه تو اوج اوجش یهو میری عقب خوب یا نکن از اول یا باش تا اخرش! باورم نمیشد دارم این حرفارو به سارا میزنم! یه لحظه ساکت شدیم هنوز بغلم کرده بود از پشت و سینه هاشو رو کمرم حس میکردم سرشو آورد کنار گوشم اهسته گفت پس هسسسستم تا آخرشششش… کیرم در عرض چند ثانیه دوباره مثل سنگ شد! برگشتم یه لب عمیق ازش گرفتمو وسطش لبامون توی هم قفل شد. بعد از چند ثانیه با یه بوس محکم لبامون جدا شد. گفت فقط امیر هیچکس حتی شکم نکنه. گفتم باشه. دوباره لبامون توی هم قفل شد. انقد لب گرفتیم که لب پایینم باد کرده بود دستمو بردم زیر سوتینش سر سینه هاشو گرفتمو شروع کردم به مالیدن همزمان لبم میگرفتیم. وسط لب گرفتن بودیم که اوووووم بلند گفتو لباشو جدا کرد گففت نمیخوای بکنی منو؟؟ لامصب توی اون لحظه هر کلمه ای که میگفت بیشتر تحریک میشدم.دوباره لباشو گرفتم به لبامو با دست راستم لگشو دراوردم شرتشم پشت سرش. خوابوندمش کامل روی تختو پاهاشوباز کردم اومدم روش. از بغل دستامو بردم زیر کتفاشو بغلش کردم چون قدم بلند تر از اون بود کیرم فاصله داشت با کسش. دوباره لب گرفتیم و آروم خم شدم وکیرمو آوردم جلوتر گذاشتم دم کسش. انقد خیس بود که نیازی به خیس کردن نداشت. یکم فشار دادم سرش رفت تو یهو خودشو کشید بالا گفت امیر اولش آروم. گفتم چشم ببخشید هولم! دوباره لباشو گرفتم به لبمو آروم شروع کردم تو تر بردن کیرم. لبمون روی هم بودو ناله میکرد تا نصف که کرده بودم تو درش آوردمو دوباره کردم تو کم کم بیشتر میکردم تو و در میاوردم یهو لبشو ازم جدا کرد گفت خیلی کلفته امیر جونم چی بودی اخه من خر نمیدونستم دوباره وحشی تر لبامو گرفت به لبشو منم تند تر تلمبه میزدم دیگه تقریبا تا اخر میکردم تو که لبشو ازم جدا کرد گفت امیر یه لحظه اروم تا ته ته بگن توش منم آروم آروم کردم توش یه سانت آخرش بود که یهو خودشو کشید بالا گفت جوووون چقدم درازه دردم گرفت نرفت تا اخر! گفتم الان مالته مال خودت دوباره لب رو لبو تملبه دیگه زانوم خسته شد گفتم به پهلو میخوابی سارا؟ گفت یکم دیگه تند تند بکن دارم میشم گفتم جووووووون شروع کردم به تند تند کردن دیگه داشت لبمو گاز میگرفت یهو یه آه کشیدو کسش داغتر شد. کم کم آرومتر کردم و بعدش وایستادم گفتم شدی؟ گفت اوهوم! گفتم جوووون و لبشو تند تند بوس کردم.کیرمو کشیدم بیرونو کنارش دراز کشیدم سرشو گرفتم تو بغلم. چند دیقه ای گذشت داشتم موهاشو ناز میکردم که یهو پاشد نشست. ریدم به خودم گفتم الان قاطی میکنه میگه چرا منو کردی! که برگشت گفت تو نشدی کهههه! گفتم همچین پاشدی ریدم به خودم که! خندید و زبونشو کشید روی لبش اومد سمت کیرم پاهامو دو طرفش گذاشتم موهای بلندشو از پشت با کش بستو کیرمو گرفت تو دستش یکم فشار دادو نگاهش کرد گفت خیلی کلفته امیر! منم ناخداگاه خندم گرفت بعد شروع کرد به خوردن تا زیر سرش بیشتر تو دهنش نمیرفت بلدم نبود خیلی خوب بخوره واسه اینکه ناراحت نشه الکی میگفتم جوووون چه حالی میده! یکم که خورد گفتم دلم اون کس داغو میخواد خندید گفت روت میشه بمن این حرفارو میزنی؟! گفتم الان داشتم میکردمت!!روم نشه بگم؟! گفت پس بازم بکن! گفتم چششششم کیرم دوباره سیخ سیخ شد گفتم پس به پشت بخواب. به پشت خوابید منم یکم کونشو ماساژ دادمو بلند شدم زانومو گذاشتم دو طرفش سر کیرمو خیس کردمو گذاشتم دم کسش. کم کم فرو کردمو خوابیدم روش از کنار صورتش کلی بوسش کردم گفت بکن عشق من! اولین بار بود کلا لغت عشق رو ازش میشنیدم. شروع کردم به تلمبه زدن صدای تلمبه توی اطاق پر بود. حین تلمبه زدن نگاه میکردم به بدنش که قوس کمر فوق العاده و کمر باریکی داشت باعث میشد گردی کونش بیشتر به چشم بیاد نگاهمو اوردم بالاتر آرنجاشو گذاشته بود روی زمینو بهشون تکیه داده بود واسه همین یه گودی سکسیی بین دوتا کتفش افتاده بود پوستش خیلی سفید بود منی که یکم سبزم پیشش سیاه پوست بنظر میومدم! نگاهم اومد روی گردن ظریفش موهای بلندش که دو طرف شونش ریخته بودو باهر ضربه تلمبه یه موج براقی روشون میوفتاد به خودم گفنم لامصب به یاراهم رحم نکردی؟! ازینکه داشتم سارا رو میکردم دو برابر تحریک شده بودم! فکرشم نمیکردم همچین اتفاقی بیوفته بینمون کم کم حس کردم آبم داره میاد ضرب تلمبمو بیشتر کردم گفتم سارااا گفت جاااان؟ گفنم داره میاد گفت بریز توششششش منم بااینکه ترسیدم ولی چون خودش گفت ته تحریک شدن بودمو تا قطره آخر ریختم توش و روش دراز کشیدم. گفتم سارا ریختم توشا! گفت اشکال نداره پسفردا پریود میشم الان چیزی نمیشه. راست میگفت با زیدای قبلیمم همینجوری طی میکردیمو میریختم توش. دو روز قبل از پریودی دو روز بعد از پاکیش! کشیدم بیرونو کنارش دراز کشیدم. از روی میز کنار تخت پاکت سیگارو برداشت همیشه لایت باریک میکشید. دوتا نخ آتیش کردو یکیشو داد بمن. گفت باورم نمیشه امیر یه کام سفت گرفتمو گفتم ولی چسبید نمیدونم چرا گفت عذاب وجدان دارم میترسم دیگه مث قدیم نشه صمیمی باشیم میفهمی چی میگمکه؟ گفتم آره بابا ولی یه چیزی بگم ناراحت نمیشی؟ گفت بگو نمیشم گفتم خیلی وقت بود هیجانی نبود توی زندگیم یه حس جدیدی دادی بهم ولی همین یه بار باشه؟ من نمیخوام دوستیمونو از دست بدم. ببین من با دخترای زیادی بودم ولی هیچکدوم چیزی جز یه دوست دخترعادی نبودن فقط سکسو خوش گذرونی اما تو آدمی هستی که هروقت داغونم پیش کسی غیر از تو و عاطی و ارغوان نمیرم شماها خط قرمز اخلاقیم بودید نمیدونم چجوری منظورمو بگم. گفت میفهمم. اما تعارف ندارم باهات از اول ازت خوشم میومد همینکه خودتی هیچوقت پشت پرده کس دیگه ای نبودی ازم سو استفاده نکردی یه لحظه ساکت شدیم باخنده گفتم الان که کردم! خندید گفت نه امیر خودت میدونی که منم میخواستم. چشمامون دوباره روی لبای هم قفل شد اما ایندفه نمیدونم بخاطر حرفایی که ردوبدل شد یکم سروسنگین تربودیم! دیگه کار به لب نکشید انگار از هم خجالت میکشیدیم سیگارا تموم شد و از پنجره انداختیم بیرون پاشدیم لباسامونو پوشیدیم منم لباسام هنوز خیس بود ولی یکم خشک شده بود اخه انداخته بودم روی شوفاژ دیگه هرجوری بود پوشیدمشون داشتم خودمو مرتب میکردم بهم گفت امیر. فقط کسی نفهمه؟ گفتم شک نکن. رفتیم توی هال پیش بقیه هنوز همه خواب بودن ساعت 8صبح بود. ماهم دراز کشیدیمو خوابیدیم.
بسته به کامنتا قسمتای بعدیوهم میذارم…

ادامه…

نوشته: امیرعلی


👍 11
👎 2
1960 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

675013
2018-02-24 22:33:35 +0330 +0330

من نخوندم
فقط اومدم حاضري بزنم
???اولم???

1 ❤️

675018
2018-02-24 22:47:02 +0330 +0330

بذار ادامشو. خوب بود

0 ❤️

675026
2018-02-24 23:42:28 +0330 +0330

ریدی ننویس… گنده گوزی های ناشتای یه جقی متوهم

1 ❤️

675035
2018-02-25 00:25:59 +0330 +0330

???اونوقت منه خر همیشه درس و مدرسه فراری بودم.
ای خاک تو سر من

1 ❤️

675081
2018-02-25 06:30:38 +0330 +0330

فیلم زیاد میببنی انگار
اون چمدون دلارو الماسا رو فقط نگفتی

0 ❤️

675086
2018-02-25 07:14:26 +0330 +0330

بازم بنویس. . . . . . . یه داستان کاملا اروتیک که بسیار آروم و عمیق تو خوندنش آدمو تحریک میکنه…از اینکه جز به جز لحظات و احساسات این مواقع رو بدون اغراق های ناشیانه از کار در اوردی خوشم اومد…

0 ❤️

675096
2018-02-25 10:41:00 +0330 +0330

مگه پسر نبودی ؟ پس چرا نوشتی بیشتر از سه تا شات بزنم کسو کونمو بالا میارم ؟
مسئولین رسیدگی کنن لطفا .

1 ❤️

675106
2018-02-25 11:39:25 +0330 +0330

نخوندم ولی دمت گرم

0 ❤️

675168
2018-02-25 21:31:27 +0330 +0330

خوب بود به نظرم

0 ❤️

675285
2018-02-26 16:05:44 +0330 +0330

خوب بود دمت گرم لایک کردم واقعی و تحریک امیزجالبیش اینجاس این نیمو کس کش خودش کس شعر نویس عالمه و تخمی ترین و چیپ ترین داستانای سایت و میزاره میاد زیر این داستانای به این خوبی گوز گوز می کنه اسکل جقی با ایدی عابر۱۱ میاد زیر داستانا خودش تعریف می کنه هاها ها
جقیییی برووووو خوووونه

0 ❤️