عشق،سکس و مرگ

1390/07/09

سلام به تمام دوستای شهوانی
همه کیرگنده ها،کون گشادا،اهل حالا وبیخیالا
من هیواهستم البته دخترم ولی یه جورایی همجنس باز!خوب دست خودم نیست تا یه چشم سیاه،سینه80وکون گنده میبینم غش که هیچی شق میکنم
خوب داستانی که میخوام بگم ازیکی ازدوستان صمیمیمه وتقریبامربوط میشه به3ساله پیش،کلاس اول دبیرستان!
اسم دوستم شکیلاست وهنرمیخونه،دختری سفیدپوست ،یکم چاق،چشای گردوعسلی ولبای تقریباگوشتی.
شکیلاازاون دسته دخترای شیطونه وازاول راهنمایی اهل دوست پسروقراربودمن تومدرسه راهنمایی باهاش اشناشدم ومن ازاون دختر+اوقتی درمورددوست پسراش میگفت مثل خنگافقط نگاش میکردم البته فقط درمورددوستی با پسرا بلدنبودم وگرنه ازسال چهارم که یباربطوراتفاقی توماهواره شبکه های سکسی دیده بودم،البته بعدازاون یه بار خیلی نیگامیکردم وچیزیم سردرنمی اوردم، میدونستم سکس چیه ولی فکرمیکردم حرامه! و روزیم که در مورد شب اول ازدواج بهم گفتن اصلا برام قابل قبول و ودرک نبود ولی شکیلا فول فول بودچون 2سال زودترازمن پریودش شروع شده بودودوستاییم که داشت همه چیزو میدونست.
داستان ازاونجایی شروع میشه که واسه خونه ی بغلی شکیلا اینا همسایه ی جدیدمیاد،که2پسرویه دخترداشتن اسم یکی ازپسرامهران(دوست شکیلا)بودباقدی بلند،لاغراندام وپوستی سفیدو21سال سن.
شنبه بودوشکیلا ومن دم درکلاس همدیگرودیدیم بعداحوال پرسی گفت خبرای تازه ای داره:
-بیاتابرات بگم همسایمون دیروزاسباب اوردن تیراولوزدم
-چرت نگو!لااقل صبرمیکردی اسباباروزمین بذارن بعددلبری میکردی خوب؟
-پشت پنجره بودم همش نگاش میکردم تایه چشمک زدمنم خندیدم
یکی زدم توسرش:مسخره توکه اینقدپرونبودی؟
-اه چراهمش میزنی خوشکل بودکنترلم دست خودم نبودکه!
اون روزگذشت وپس فرداش شکیلا خوشحالترازهمیشه اومدمدرسه:
-چه خبر!روکوکی .چی شده؟
-اسشوگرفتم
کلی خندیدم:
-عشقش به این زودی عقلتوبرد؟
-بیااینم شمارش نگاکن دیگه!؟
-لامسب فقط بایه نگاه!
کل زنگای تفریحو جروبحث میکردم که طرف حتماجلفه وازاین حرفا…
روزاازپی هم میرفتون وشکیلابامهران صمیمی ترمیشد،مهران سمندداشت وکالامیفرستادتهران وشغل خونوادگیشون بود.
کم کم حرفای شبانه و زیرپتوی اوناشروع شده بودومن مدام به شکیلا هشدارمیدادم که نذاربیشترازاین حرفاجلوتربره اصلاتاالانم زیادی بهش رودادی ولی هم دست شکیلانبود(چون طرفش خودشهوت یاهمون پسربود…(توهین نباشه))وهم یجورایی براش خوشایندبود:
-نمیدونی چه خوش حرفه تون صداش ادمودیوونه میکنه میگفت:کی لباتومیدی بخورم گفتم هروقت شما بخواییدمست بودواتیشی واسم میخوندبعددرموردکردن میگفت:میندازمت روتخت لختت میکنم اینقدلبتومیخورم تاخون بیادتوواسم ساک میزنی منم چوچولتواگه شیطونی کنی میکنمشومیخورمش چیه میخندی پس راضیی؟منم گفتم چرانباشم گفت یه چیزدیگه سینه هاتو چیکارمیکنی که اینقدتوپولن چرابااونا میای کوچه جلوی من نمیگی میمیرم وای هیواشدت شهوتو گرماشوازتوصداش احساس میکردم…
شکیلاکم کم دچارکم خوابی شده بودوبیشترزنگ تفریحامیخوابیدچون اغلب تا4صبح بامهران حرف میزدن تاروزموعودکه باهم قرارمیذارن البته قبلناهم قرارگذاشته بودن،شکیلابادخترداییش میره کلاس زبان ازاونجابامهران میره.
-سلام
-سلام جیگرم چه خوشکل شدی!
-مرسی
-کجابریم؟
-خوب اینجامرکزشهره بریم یجای خلوتترچون شایدیه فامیل ماروببینه…
-ای بچشم بروکه بریم…
ساعت10 رفتم مدرسه چون قبلش واسه یه ازمایش صبح زودرفتم ازمایشگاه
وقتی واردکلاس شدم دخترابیکارنشسته بودن چون کلاس صمیمی داشتیم همه تیکه مینداختن “زودبیدارشدی یکم دیگه میخوابیدی”.به معلم سلام گفتم پرسیدکجابودم وقتی گفتم ازمایشگاه بچه هاساکت شدن اخه فهمیده بودن که خواب نموندم .
شکیلاباهاناحرف میزدچون ماه2 پاییزبودیه پلیورتنش بودمنم پلیورخودمودراوردموپیش رویانشستم رویااومدنزدیکتروگفت فکرکنم شکیلا دست گل به اب داده یه جورایی شنیدم دیروزسکس داشته.چیه دچراذل زدی توچشم؟حالت خوبه؟
-اره ولی چطوری؟
-خوب برو بپرس به تومیگه.
بلند شدم گفتم شکیلا کارت دارم. با رویا جامو عوض کردم خیلی ریلکس و مثل همیشه گفتم قرارت چجوری گذشت:
-مثل همیشه
-یعنی چی؟چرا مثل قرارای قبلی با اب و تاب واسم تعریف نمیکنی؟چرادستتو رو شکمت گذاشتی؟(نمیدونم چراشکمش درد داشت.مگه کردن به شکم درد ربط داره؟)
-حوصله ندارم.پریودم شکمم درد داره بذار رو پات بخوابم
-نخیر بگو چی شده؟
-اه هیواگیرنده
-باشه برو کنار
-باشه ماهم یه چیزی گفتیم. بشین تابگم چی شده.
خوب راستش منو کرد
-خاک برسرت عوضی چرا از این غلطاکردی؟
-نترس ازعقب کرد.دردم زیاده نمیتونم بشینم.راستش مجبور بودم.ازکلاس زبان که سوارشدم رفت بیرون شهر.جایی بود که بجز منو اونو خدا کس دیگه ای نبود باورت میشه حتی یه پشه!
-دروغ نگو پشه همه جاهست بقیش؟
-یکم دست رو پاهام کشیدو گفت بروصندلی عقب بشین،خودش پیاده شد و درعقبو وا کرد،گوشیشو خاموش کرد و گفت گوشیتو میدی،دادم دستش مال منم خاموش کردوانداخت صندلی جلو یکم همدیگروبوسیدیم شروع کرد به حرفای سکسی:
الان منو تواییم فقط مادوتا بیاحرفای پشت تلفونو عملی کنیم میدونی چقد دوست دارم.چیزی نمونده بودسینم کنده بشه چقد تنددست میکشیدکم کم داشتم عرق میکردم ازم خواست دراز بکشم منم گفتم نه!
-چرانه؟ازچی میترسی؟پریودی
انگاربرقم بزنن نگاش کردم
-چی شدتعجب کردی؟؟هستی یانه؟
-نه ولی دلم نمیخواد
-نمیخوام مجبورت کنم ولی،ازحرفات فکرمیکردم توهم همینومیخوای؟؟
بیچاره راست میگفت دلم میخواست ولی اگه پردمومیزدچی؟دردش چی.ولی دیگه چیزی نگفتمو اونم شروع کرد:
فقط صدای نفسامون شنیده میشد هرباردستشو روی بدن حس میکردم نفسام کوتاهوصدادارمیشد.دکمه ی مانتوبازکرد فقط یه سوتین صورتی تنم بوداروم روسینم دست میکشدمانتورودراوردوسوتینوبازکردوبایه حرکت روم خوابیدطوری که کیرشو حس میکردم لباموبوسیدگازش میگرفت یه نگام کردوگفت خوب به سینه هات میرسی میوه های خوبین یه نیش خندزدم ورفت پایین سراغ شلوارم یکم روکوسم دست کشید و زیبشو وا کرد.شلوارو دراورد و بدون معطلی شرتمو دراورد یکم بوکرد و گفت پاتوبازکن منم بااشاره گفتم نه،اتفاقا اون روز حمومم کرده بودم کوسم صاف صاف بود.
خودشو پامو باز کردولیس زد زبون میکردتوسوراخ کسم طوری گاز میزد که انگارچوچولمومیخوادبکنه
بلندشد و لباساشو دراورد،حالاکاملالخت بودیم.خجالت میکشیدم به کیرش نگاه کنم ولی بایه نیم نگاه دیدم مثل خودش سفیدنبود ولی عجب کیرکلفتی بود!دستموگرفت بلندشدمونشستم ازم خواست براش ساک بزنم گفتم :
-صورتم جوش میزنه.حس میکنم چندش اوره
-نه اینطوریام نیست.امتحانش کن؟؟
نوکشوکردتودهنم،کیرشو تو دستام گرفتم و میلسیدم یه مزه ی خاصی داشت ولی خوب بود،بازبونم کناره های کیرشوخیس میکردم گفت همشو لیس بزن جون من همه رودارم میمیرم اااااه>چنان اهی میزد و ناله میکردکه انگاراونو میکردن>دیگه کیرش تا حلق تودهنم بودیه دیگه به جوش زدن ودردفکرنمیکردم .تویه لحظه کیرشوکشیدبیرون ومنوخوابوندروم خوابیدتوچشام نگاه کردوسرشوجلواوردچشاموبستم دیگه چیزی ندیدم .لبموگازمیزدومیکشیدزبونمون مثل دوتاماربهم میپیچیدن .اتیش اندازه ی من گرم نبودشروع کردم به اااه اااه کردنودست خودم نبودمثل مارزنگی به دورم پیچیده بودباشدت بیشتری سینموتودستاش گرفته بود گردنمو لیس میزد کیرشو رو کوسم میکشید.ناله هام بیشترشدیکدفه مثل اب رواتیش خاموش شدم ابم اومده بود.چنددقیقه ای گذشت خواست منوبکن.
کیرشونزدیک سوراخ کونم حس کردم یکم استرس داشتم واززیرش دررفتم وجاخالی دادم بهم یه نگاه کردوخندید وگفت کجامیخوای دربری؟کیرمن که تاتورونکنه ول کنت نمیشه.خندیدم وازپنجره عقب ماشین به خطی که ازیه هواپیما تو اسمون جامونده بودچشم دوخته بودم ردشودنبال میکردم ومهران سینه وشکممومک میزد که یه لحظه دردوحشتناکی روتوکمروباسنم حس کردم که فرصت نفس تازه کردن نمیداد .مهران سرشوبلندکردوگفت دردت زیاده؟بازحمت یه نفس کشیدم گفتم اره.گفت خودتو شل کن فقط سرکیرم روگذاشتم.وای من فکرکردم همشه انگاریه راه طولانی بود که پایان نداشت .دستشوبه موهام کشید بوسم کردویکم خودموشل کردم ویه جیغ زدم داشتم بدنشو حس میکردم اره تاته کرده بوداروم شروع کردتلمبه زدن .ازگوشه ی چشمم یه قطره اشک غلتیدوتالبم بندنشد.دردداشتم امابدن گرمش،صدای نفساش،وهوس…
ازشدت تلمه زدنش انگاریکی ماشینو تکون میداد.احساس کردم کیرش بادکرده ویکدفعه بیحس وحال روم افتادخبری ازهوس چنددقیقه پیش مهران نبودارضاشده بودوتمام ابشوریخته بودتوکونم.
یکم گذشت بلندشدبادستمال کاغذی کوس منو کیرخودشو تمیز کرد و کنارم درازکشید بعدچندتابوس و بهم مالیدن حس میکردم چشاش خمارمیره.رودستش تکیه داده بودوپشتش به صندلی عقب چسبیده بودبادست کیرشوگرفت سرشوبه کوسم میمالیدویکم توکوسم میبردجلو.
گفتم مهران بسه دخترداییم الان کلاسش تموم میشه مجبوربخاطرمابایدتوخیابون معطل بشه.لب گرفتیموبلندشد دستموگرفتوبلندم کردم وسوتینوبهم دادوقفلشوواسم بست.لباسامونوپوشیدیم ورفت صندلی جلووگوشیاروروشن کردومال خودموداددستم.من عقب نشستم چون حس میکردم کونم پاره شده.ماشینوروشن کردوبرگشتیم توراه دستمودورگردنش حلقه کردم ازتوایینه نگام کردگفتم:
-گفتم مهران بادوست دخترای قبلیتم سکس کردی؟
-نه
-راست میگی؟
-خندیدوگفت نه.نمیدونم چرا خندش تلخ بود. تو چشاش یه غمی موج میزد.به داخل شهر رسیدم. حدودششو نیم بود.دخترداییموسوارکردیم ومارو رسوند خونه.چندکوچه پایین ترپیاده شدیم.خیلی قشنگ خدافظی کردبایه حس خاص.شب خونه ی داییم دوسه باربابام تذکر داد چرا اینقد بد نشستی.واقعا درد داشتم اصلانمیتونم دستشویی برم.ازدیشب باش حرف نزدم زنگ میزنم جواب نمیده حتما کار داره!
چند روز گذشت و شکیلا بیخبر از مهران. تا اینکه یه روز پسرعموی مهران زنگ میزنه و میگه:
مهران گفته بگم خیلی دوست داره ولی دوستیتون فایده نداره چون مادرش گفته سنت کمه نمیتونه باهات ازدواج کنه. ازاون روز به بعدگریه کردن کارشکیلا بود.منم اینقددوسش داشتم که همش میگفتم که بهت هشداردادم ولی قبول نکردی وازاین حرفا.دیگه پسرای محل اسم شکیلارو با مهران میاوردن .یه ضرب المثل هستش که میگه»به درمیگن دیواربشنوه«مادرمهران پیش همسایه ها میگفت براش زن پیداکرده وحال شکیلا روز به روز بدتر میشد.
چندماه گذشت. پنج شنبه عصرفقط منوبابام خونه بودیم بابام تلفن زنگ خوردصدای گریه ی شکیلابودگفتم
-لااقل صبرمیکردی شنبه تومدرسه کلی زارمیزدی؟
-هیوادارم میمیرم مهرانم،مهرانم رفت
-دیوونه شدی اونکه رفته چی داری میگی؟
-تصادف کرده
بابام اومدتو اتاقمو کاغذ میخواست و شکیلا همش گریه میکرد. الکی گفتم فقط منوبابام خونه ایم اره …
اونم فهمید و چیزی نگفتم تا بابام رفت بیرون.جدی میگی کی؟
-دیشب تو تهران بایه تریلی تصادف کرده.الان جنازشو میارن. وقتی بهم گفتن دنیاسرم خراب شد.دیشب همون موقع که اون تصادف کرده من خوابشودیدم بهم گفت منتظرش نباشم همین که ازخواب پریدم از تو کوچه سروصدا میومد و شکیلا شروع کرد به هق هق گریه کردن.شنبه تومدرسه دیدمش داغون بودگفت تو کوچه وقتی جنازرو اوردن رو به من گفته عروسمو بیاریدکه دامادش اومد…و همه فهمیدن که منومیگه.بعدخاکسپاری مادرم منوگایید:
بگوچراگریه میکردی وانگارشوهرت بوده. زنیکه ی احمق نمیفهمه چی داره میگه…
-خوب راس میگه مادرت توچرارفتی پیش مادرش همون بودکه از هم جداتون کرد یادت رفته؟احمق دیوونه.بغلش کردم فقط گریه میکرد و گفت :
-کمد و لب تابو لباساشو اوردن خونه ی ما تواتاق من ومادرم درشو قفل کرده ازش خواهش کردم بذاره برم لباساشوبوکنم نذاشت دیگه باهیچکی دوست نمیشم.
-بیخود چرت نگو مال این حرفا نیستی(حقم بامن بودبعد3ماه دوست پسرگرفت).
شکیلا با موضوع مرگ مهران کنار اومد ولی ضربه ی روحی بدی براش بود.امیدوارم این بازیای سرنوشت به اسم کسی نیفته. بعد6ماه مرگ مهران برادر و پسرعموشم توی تصادف فوت شدن وخونواده ی مهرانم خونشونو فروختنو از اون محل رفتن چون فکرمیکردن خونه ی بدشومی بوده.شکیلادوست پسرداره باهاشام رابطه داره با این تفاوت که الان ماهرتره!
ممنون هرچندخیلی طططططططولانیه و مغز ادموبگامیده ولی خوبیش به اینه کس شعروتخیلی نیست.
1.دوستان بیخودفحش ندیدچون هرچی بوده وگفتم واقعیه اگرم دادیدبه کیرنداشتم
2.مابابت اینترت پول میدیم پس بیخودکس شعرننویسید

نوشته: هیوا


👍 0
👎 2
51951 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

301081
2011-10-01 22:35:45 +0330 +0330
NA

:? :? :? :?
عجب
:? :? :? :?

0 ❤️

301082
2011-10-01 23:16:22 +0330 +0330
NA

فقط يك كلام كيرى بود

0 ❤️

301083
2011-10-02 01:54:39 +0330 +0330
NA

عالي بودگلم منتظر
بعدي هستيم

0 ❤️

301084
2011-10-02 02:06:44 +0330 +0330
NA

داستانی بسیار معمولی با نگارشی بسیار ضعیف.

  1. خواستم چند نمونه از غلط‌های فاحش نگارشی‌ات رو بیارم (مثلاً: بابام تلفن زنگ خورد!!!)، دیدم کل داستان‌ات نمونه است! اصلاً میشه در کلاس‌های تدریس نگارش، به عنوان تمرین به بچه‌ها داد تا صد تا غلط از توش در بیارند و اصلاح‌اش کنند.
  2. عنوان داستان ربطی به محتوا نداشت. در واقع، مرگ مهران ارتباطی با عشق و سکس نداشت و در یک حادثه کشته شد. با این حساب، عنوان زندگی‌نامۀ پدربزرگ من هم می‌تونه «عشق، سکس و مرگ» باشه؛ چون عاشق مادربزرگم شد، سکس کرد و در نود سالگی مرد!
  3. یکی از کامنت‌دهنده‌ها دست به کشف بزرگی زد و فهمید که تو پسری نه دختر! احتمالاً ایشون به جرج الیوت، نویسندۀ معروف انگلیسی هم که اسم اصلی‌اش ماریان اوانزه، و در واقع زنه و نه مرد، گفته برو بمیر! ما که فهمیدیم تو زنی!! دوستان عزیز، یه فرضیۀ اثبات‌نشده‌ای هست که میگه: داستان رو با آلت تناسلی نمی‌نویسند و بنابراین، فرقی نداره که نویسنده مرد باشه یا زن! مهم خود داستانه که ارزش داره یا نه.
0 ❤️

301085
2011-10-02 02:11:36 +0330 +0330
NA

با اون مقدمه ای که تو نوشتی داستانت معلومه چیه .
آره تو با این لحن حرف زدنت دختری !
داستان بد نبود ولی خود یه جورایی همجنسبازت مشکل داری .
اون پولی هم که بابت اینترنت میدی برو خرج روان درمانیت کن !
دیگه هم داستان ننویس وقت ما رو نگیر .

0 ❤️

301086
2011-10-02 02:21:30 +0330 +0330
NA

کیرم تو مخت بااین داستان کیریت همش غلط املایی بود.چه جالب میمون نظرداده.

0 ❤️

301087
2011-10-02 02:40:09 +0330 +0330
NA

هیوا جان گفتی که همجنس باز هستی. از داستانهای خودت هم بنویس. مرسی عزیزم

0 ❤️

301088
2011-10-02 02:49:12 +0330 +0330
NA

خيلي مسخرست همه داستانا يك نواخت شده ديگه جذابيت نداره همشون يه جور شروع ميشنو يه جورم تموم ميشن واقعا مسخرست همش عمر تف كردنه

0 ❤️

301091
2011-10-02 02:53:23 +0330 +0330
NA

خيلي مسخرست همه داستانا يك نواخت شده ديگه جذابيت نداره همشون يه جور شروع ميشنو يه جورم تموم ميشن واقعا مسخرست همش عمر تلف كردنه

0 ❤️

301092
2011-10-02 03:41:37 +0330 +0330
NA

واقعا شماها بیکارید!ساعت 8 صبح میاید داستان سکسی میخونید!متاسفم :S

0 ❤️

301093
2011-10-02 04:13:49 +0330 +0330
NA

ميمردي يه كم ادب به خرج بدي ؟

0 ❤️

301094
2011-10-02 05:52:57 +0330 +0330
NA

چرا داستان سکس خودمو خودت رو ننوشتی،زیاد حال نکردم با داستانت

0 ❤️

301095
2011-10-02 06:04:19 +0330 +0330
NA

salam. bad b0d.

0 ❤️

301096
2011-10-02 07:30:50 +0330 +0330
NA

داستانت عالی کس شر بود.بیسواد حداقل غلط املایی رو کم کن که چشممون درد نگیره. داستان لز کردنتو بزار ببینم این یکی رو چیکار میکنی.اولی رو که ریدی!!!

0 ❤️

301097
2011-10-02 09:21:09 +0330 +0330
NA

جالب بود مرسی…

0 ❤️

301098
2011-10-02 12:07:32 +0330 +0330
NA

قبل از هر کاری برو یه کلاس املا و نگارش خودتو ثبت نام کن
بعدم
تو نمیخواد یادآوری کنی که بخاطر اینترنت پول میدیم بجاش برو کس وکونتو جمع کن

0 ❤️

301099
2011-10-02 12:21:06 +0330 +0330
NA

ببخشید ولی سکس دوست شما با یه بابای دیگه به شما چه مربوطه که میای تو نت مینویسی.
اگه حرفی راجع به خودت داری بنویس با ملت چیکار داری آخه

0 ❤️

301100
2011-10-02 13:44:41 +0330 +0330
NA

توجه کردین از وقتی که مدرسه ها شروع شده تعداد داستان ها خیلی اومده پایین!

0 ❤️

301101
2011-10-02 14:17:38 +0330 +0330
NA

فیلم هندی تعریف کردی؟
:? :? :? :?
خیلی مسخره بود

0 ❤️

301102
2011-10-02 14:41:18 +0330 +0330
NA

راستی یادم رف بگم. کس شعرو تو نوشتی جنده ترافیک بی زبونم به گا دادی پس واسه ما تایین تکلیف نکن.

0 ❤️

301103
2011-10-02 15:48:50 +0330 +0330
NA

هیوا (خانم/آقا) شما که حوصله درست نوشتن وویرایش و تدوین درست داستانت و نداری مجبوری ملت وسرکار گذاشتی؟؟؟؟؟؟؟!!!

0 ❤️

301104
2011-10-02 16:00:12 +0330 +0330
NA

اینارو بگم برو واسه خودت…
چون طرفش خودشهوت یاهمون پسربود…(توهین نباشه)) یعنی هیف که دستم بهت نمیرسه وگرنه یکاریت می کردم اشک بریزی التماس کنی کیر بخوای منم بشینم نگات کنم تخمه بشکونم…

(نمیدونم چراشکمش درد داشت.مگه کردن به شکم درد ربط داره؟) حیف که دارم تخمه میشکونم وگرنه یکاری میکردم درد بی درمون بگیری کس خل

-دروغ نگو پشه همه جاهست… آخه توکه منو کشتی دختر چقدر تو بانمکــــــــــــــــــــــی… نمیگی دوستت دلش درد می کنه تو این کله قندارو میپرونی دلش از حال می ره کس پر میشه؟؟؟

نمی دونم حالا تورو بذارم تو صف جنده ها یا تو کس خلا… خودت چی فکر میکنی؟

0 ❤️

301105
2011-10-02 17:38:42 +0330 +0330
NA

هی روزگار مادر هر چی خالیبنده بگا

0 ❤️

570096
2016-12-24 20:50:33 +0330 +0330

من نمیفهمم چجوری تو اولین سکس کیرو فشار ميده بلاخره ميره تو کون؟
چرا تو کون من نميرفت؟
چند ماه با کونم ور رفت، بازم به زور کیرش رفت تو کونم، همیشه هم درد داشتم
این داستاناتون چجوریه آخه

0 ❤️

678855
2018-03-25 05:44:22 +0430 +0430

سلام.اسم دخترونم تمناست و اسم پسرونم ماهان.ترنس ام تو اف♡از نظر ظاهری خشگلم و چهره ام دخترونس و اندامم تا حدود زیادی دخترونس بجز اون یه قسمت لعنتی …
24سالمه.قد182 وزن65.رنگ پوست گندمی.لاغر و فیت .پر احساس و کاملا دخترونه ام…و داخل رابطه ی لزبین شخصیت دخترونه تر از طرف مقابلمو فکر میکنم داشته باشم .خونه ی پدر بزرگ و مادر بزرگم قم هست و خیلی وقتا قم هستم و بعضی روزای هفته هم تهران.پس مشکلی ندارم اگه فرد مورد نظرم از قم یا تهران باشه.ولی راه دور واقعا برام سخته.
*ام تو اف:پسری که روحیات و شخصیت کاملا دخترونه داره و مغز و قلبش دخترونه تصمیم میگیرن.
دنبال یکی هستم که لزبین باشه و یا خانمی که به ترنس علاقه داشته باشه.سنش برام مهم نیست فقط پخته باشه و بتونیم همو درک کنیم .دنبال آرامشم نه رابطه ی پر از استرس. دلیل این خواستمم شاید اذیت و آزاراییه که آقایون به سرم اوردن و میارن هرروز.شاید برای اینه که ازشون میترسم و نمیخام باهاشون وارد رابطه بشم…الانم دنبال یه آدم و یه اتفاق جدیم تو زندگیم تا همیشگیه هم باشیم.در ضمن خواهش میکنم کسی دنبال فانتزیای ذهنش روی من نباشه چون من عروسک کسی نیستم …کسی هم دنبال اینکه من مرد یا دوست پسرش باشم نباشه و منو همینجور با تمام احساساتم و دخترونه بودنم دوست داشته باشه .لطفا آقایون پی ویم نیان و کسایی که فیکن.خواهشا به همدیگه احترام بذاریم و بزاریم اتفاقات قشنگی توی زندگی هم بیافته و هرکسی به اون چیزی که میخاد برسه.ممنونم از همتون♡

0 ❤️