عشق سینا به نیما

1390/09/28

میخوام براتون خاطره سکس خودم با دوس پسرم که خیلی دوسش دارم رو بنویسم
من 17 سال داشتم و تازه وارد پیش دانشگاهی شده بودم روز اول مدرسه بود من تازه به اون مدرسه رفته بودم همه بچه ها داشتن باهم حرف میزدن و من یه گوشه تنها ایستاده بودم یکم که گذشت دیدم یه پسر خوشگل داره میاد طرف من اود جلو گفت سلام من نیما هستم خوبی منم گفتم سلام مرسی خوبم منم سینا بهم گفت تنها نمون بیا باهم باشیم تو مدرسه گفتم باشه بعد مدرسه راه افتادیم طرف خونه که متوجه شدم چنتا خونه با خونه ما فاصله دارن ( آخه ما تازه به محل اومده بودیم ) رسیدیم دم درشون با هم خداحافظی کردیم رفتم که درو باز کنم دیدم وایساده دم در تا من برم خونه رفتم خونه چند ساعت بعد بهم زنگ زد گفت چند روز دیگه از درسای سال سوم امتحان میگیرن مییای باهم بخونیم
گفتم باشه رفتم خونشون تا درس بخونیم رفتیم تو اتاق نیما به مامانش گفت درس داریم صدام نکنین من که ریاضیاتم خوب بود داشتم براش مسئله حل میکردم که متوجه شدم به جای مسئله داره به من نگاه میکنه برگشتم طرفش گفتم چیه مگه تا حالا آدم ندیدی گفت آدم دیدم ولی تو فرشته ای عصبانی شدم گفتم من میرم خونه گفت ببخشید منم گفنم نه نمیشه میرم خونه رفتم خونه فردا تو مدرسه محلش نذاشتم رفتیم خونه برگشتم بهش زنگ زدم گوشیرو برداشت صدامو شنید هنگ کرد بهش گهنم اون حرفا یعنی چی گفت بیا خونه ما بگم گفتم نه تو بیا خونه ما اومد دید کسی نیس خونه خندید گفتم بگو یعنی چی اومد نشست کنارم رو مبل گفت از وقتی اومدین به محل میخاستم باهات حرف بزنم ولی نمیشد گفتم باشه حالا بگو گفت از وقتی دیدمت یه جوری شدم دست خودم نیس دوست دارم دستامو گرفت و گفت ودست دارم فقط چشماش پر اشک شد و گفت دیگه باید برم بلند شد که بره دستاشو ول نکردم گفتم بشین نشست منم گفتم که منم دوست دارم رلی نه مثل تو با اشکای چشمش خندید و گفت همون برا من بسه نمودنم چی زد به سرم لباشو بوسیدم اولش تعجب کرد ولی بعد راضی شد بهش گفتم دیگه الانه که مامان اینا بیان برو بوسم کردو خندون رفت اون شب تا صبح نخوابیدم رفتم مدرسه دیدیم چشاش قرمز شده گفتم چته گفت نخوابیدم گفتم منم نخوابیدم تو را خونه داشتیم باهم حرف میزدیم که برگشت بهم گفت دیونم کردی اون جه کاری بود کردی گفتم دوست دارم اگه نمیخوای دیگه نمیکنم گهت امروز بیا خونهی ما مامان اینا رفتن مسافرت تا 3 روز بر نمیگردن گفتم باشه رفتم خونشون و از خونه براش ناهار بردم داشتیم درس میخوندیم که دیدیم دستمو گرفتو گفت عاشقتم اومد جلو که از لبام ببوسه منم رفتم جلو تر داشتیم لب میرفتیم که دیدم داره تیشرتمو داره درمیاره منم نتوتستم جلو خودمو بگیرم دستمو بردم طرف شلواش ارو دستمو کشیدم رو کونش وای داشتم پرواز میکردم تو اوج لذت بودیم که هردو لخت شدیم و خوابیدیم رو تخت همون طور که داشتیم بدامونو بهم میمالیدیم بهم گفت میخوام کیرتو بخورم گفتم باشه ( منم از خدام بود ) یکم که ساک زد اومد بالا گفت نمیخوای برا من ساک بزنی گفتم باشه کیرش بزرگ بود کردم تو دهنم دفه اولم بود ولی خوشم اومد بعد برگشت گفت میخوام منو بکنی وای چه حسی بود منم دراز کشیدم روش و اروم کردم تو کونش یه جوری که عذاب نکشه داشتم تلمبه میزدم که آبم اومد ریختم رو کونش بعد او اومد منو بکنه ولی هر کاری کردم کیرشو نکرد تو کونم اونم آبشو ریخت رو کونم بعد هر دو تامون بی حال افتادیم روی هم خوابیدیم تا اینکه مبایلم زنگ خورد دیدم مامانه برداشتم دیدم گفت دیگه دیره بیا خونه گفتم باشه ازش پرسیدم چرا نکردی تو کونم گفت نمیخواستم عذابت بدم خندیدمو لبشو بوسیدم گفتم هر چه از دوست رسد نکوست من میخوام عذاب بکشم بوسم کردو رفتم خونه از اون روز هر هفته باهم سکس داریم
ما عاشق هم دیگه هستیم

نوشته: سینا


👍 1
👎 1
45868 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

307305
2011-12-20 01:58:48 +0330 +0330
NA

خدا به هم ببخشه تون،آخه تو مملكتى كه اينقدر دختر خوشگل هست گى ديگه چه صيغه ايه؟
برو بابا حال ندارى!

0 ❤️

307308
2011-12-20 04:47:37 +0330 +0330
NA

حال ندارم داستان این چاقال ماقالارو بخونم

0 ❤️

307310
2011-12-20 12:19:00 +0330 +0330
NA

خیلی کیری بود واقعا ،خدا زنو آفرید تا کس مغزایی مثل شما همدیگرو نکنن

0 ❤️

307311
2011-12-20 13:40:07 +0330 +0330
NA

جالب بود عزیزم

0 ❤️

307312
2011-12-20 16:11:40 +0330 +0330
NA

akhey tabrik migam b paye ham fosil shin

0 ❤️

307313
2011-12-20 19:29:05 +0330 +0330
NA

بخيلي خوب شد كه مردا باردارنميشن والا جمعيت ايران بايد چيزي به اندازه چين يكم بيشتر ميشد …ميبينم ميوه هاي هم تراز خيار كم ياب نگو خانما از بي كيري به خنين اقسامي رجوع ميكنن …نتيجه اخلاقي =هركس خواست درس بهش بدين 1000درصدميخواد كونتون بزاره يابلعكس

0 ❤️

307314
2011-12-20 23:15:11 +0330 +0330
NA

اهاي بچه كوني بجاي كس و شعر گفتن بهتره بري كونت رو بدي! كوني كونده!

0 ❤️

307315
2011-12-21 00:33:35 +0330 +0330
NA

akhe inam shod dastan? Bache koni.

0 ❤️

307316
2011-12-21 01:30:22 +0330 +0330
NA

آقا يا خانم اسب!!؟
كه فرموده ايد وقتى دو تا پسر هم ديگرو عاشقانه دوست داشته باشند حس برتر هست و٠٠٠ و اينكه گفته اى :
بقيه كامنت دهنده ها نميفهمند، و اينك جواب:
دوست داشتن پسر توسط پسر ديگه نه تنها بد نيست كه خيلى هم پسنديده اس ،چيزى كه نميشه هضمش كرد قضيه تجاوز دو پسر به هم ديگه اس وگرنه دوست داشتن در هر شرايط و توسط هركسانى
چه پسر چه دختر خيلى هم خوبه

0 ❤️

307317
2011-12-21 09:44:26 +0330 +0330
NA

چرا بعضي ها فقط عشق و علاقه رو براي جنس مخالف مي پسندند؟ كي گفته كه يه نفر نميتونه عاشق همجنس خودش باشه؟ حالم به ميخوره از تموم ادمايي كه هنوز معني عشق رو نميفهمند.فقط عشق رو به چند تا دختر لاشي خلاصه ميكنند. (با عرض معذرت از دختراي باحال ).سلامتي تموم عاشق هاي دنيا نوووووووووووش بازم بنويس.دمت گرم

0 ❤️

307319
2011-12-21 16:25:54 +0330 +0330
NA

badak nabod vali man hamjensbaziro dost nadaram mage taraf kheyli mal bashe =D> L)

0 ❤️

307320
2011-12-22 14:02:51 +0330 +0330
NA

عشق دو پسر به هم واقعا جالبه گرچه بیمزه به نظر میرسه
اما من سکس جنس مخالف رو ترجیح میدم

0 ❤️

307321
2011-12-25 04:04:08 +0330 +0330
NA

مرد و زنش مهم نیست بده من بکنم فقط:دی

0 ❤️

307322
2011-12-25 06:38:53 +0330 +0330

به گرایشهای جنسی هم احترام بذارین
حق ندارین کسی رو بابت گرایش جنسیش سرزنش کنین

0 ❤️

307323
2011-12-28 08:23:58 +0330 +0330
NA

دمت گرم.خيلي خوب بود.خسته نباشي.هر وقت اين داستانو ادامه دادي،آدرسشو برام بفرست بيام بخونم.خيلي عالي بود

0 ❤️

866696
2022-04-02 07:13:54 +0430 +0430

عزیزی معلومه واقعا واقعیتو نوشتی بدون کوچکترین دخل و تصرف

0 ❤️