عشق قدیمی

1397/10/22

سلام خدمت دوستان
من ساسان هستم۳۰ساله قد۱۸۲ وزن۸۸ مربی رشته کشتی کچ و Mmaکار. فیسم زیاد شاید جالب نباشه(البته ب نظر خودم)ولی بدن عالی و دختر کش دارم.
قضیه برمیگرده ب حدودا سال۸۸ ک من با دختری ب اسم مهسا (نام جایگزین) آشنا شدم.مهسا اونموقع۲۵ساله بود و من۲۱.از مهسا براتون بگم یه دختر تقریبا ساده با پوست سفید اندام دوس داشتنی سینه سایز۷۵وباسن تقریبا بزرگ نسبت ب بدنش.موهای مشکی پرکلاغی ک زیباییشو دوچندان میکرد
حدود دوسال باهم بودیم و گه گاهی باهم بیرون میرفتیم و کم کم عاشق و دلباخته هم شده بودیم.صب ک بیدار میشدیم باهم درحال صحبت بودیم تا اخر شب(تا دیروقت)دیگه چشممون کس دیگرو نمیدید.همه چیز خوب و عالی بود تا یک دفعه برای چند روز از مهسا خبر نداشتم ونگران شدم.جویای حالش از خواهرش هانیه شدم
(من از طرف مهسا ب خانوادش معرفی شده بودم)هانیه بعد از کلی احوال پرسی و ایندر و اوندر زدن گفت ک مهسارو بیخیال بشو براش مشکل پیش اومده و درگیری داره.
اما من قبول نکردم و پیگیر بودم تا بعد چند روز کنه شدن من هانیه گفت مهسا داره ازدواج میکنه زندگیشو خراب نکن.من کلا لال شدم دنیا رو سرم خراب شدش و قطع کردم تلفونو.
دیگه زندگی برام بی معنا شده بود و اصلا ب هیچی اهمیت نمیدادم. روال زندگیم چند ماهی اینطوری گذشت تا کم کم با نبودش کنار اومدم و همیشه میگفتم ایشالا خوشبخت بشه.

گذشت و تقریبا دیگه مهسا توی ذهنم ب تاریکی رفته بود و فراموش شده بود تا روز عیدفطر سال۹۶.تمام فامیل خونه مادر بزرگم بودیم ک گوشیم زنگ خورد.شماره ناشناس بود.جواب دادم
الو سلام
سلام
ببخشید اقا ساسان
نخیر اشتباه گرفتید
قطع کردم
(من بخاطر فعالیت ورزشیم مزاحم دختر زیاد داستم ولی بخاطر عشقی ک ب مهسا داشتم همرو رد میکردم)
صدا خیییلی اشنا بود.انگار یه چراغ تو دبم روشن شد
تا اخر شب با خودم کلنجار رفتم و بالاخره اخر شب یه اس دادم ک شما ببخشید کار داشتید تماس گرفتید
جوابی نیومد تا فردا بعداظهر ک گفت نه ببخشید شماررو اشتباه گرفتم
گفتم نه درست گرفتید شما??
گفت مهسام
وااااااای خدا مگه میشه من خوابم!!!مهسا ک ازدواج کرده.پس چرا ب من زنگ زده و اس داده
پیش خودم گفتم نه ایستگاه کرده یکی منو ک میدونسته داستانمو
ولی با چنتا نشون خصوصی توی اون دوران فهمیدم خودشه
گفتم چی شد یاد ما کردی باوفا
گفت میشه ببینمت
گفتم نه اگه شوهرت بفهمه بد میشه برات
گفت نه باید ببینمت
قبول کردم و قرار گذاشتیم ک فردا برم دنبالش دم خونشون
رفتم دنبالش و مهسا اومد,واااااای چقد ناز تزشده بود.یه زن جاافتاده و بدن توپرتر و خیییلی سکسی
بعد سلام و احوال پرسی گرم صحبت شدیم
مهسا ب من گفت یه سیگار روشن کن دلم برا سیگار کشیدنت تنگ شده(مهسا سیگار کشیدن منو خیییلی دوس داشت.میگفت باعشق و لذت سیگار میکشی)روشن کردم و مشغول کشیدن شدم
گفتم باوفا یه دفعه رفتی من از هانیه باید بفهمم ک رفتی
گفت دیگه روم نمیشد بهت بگم.
بغص کرد و صداش میلرزید.سرشو گذاشتم رو شونهاش شروع کرد اشک ریختن.صورتشو پاک کردم گفتم چی شده
گفت من گول پول شوهرمو خوردم باهاش ازدواج کردم از نظر مالی مشکلی نیست ولی خب همیشه تشنه ام.گفت فقط ماه اول ازدواج خوب بود ولی بعد اون از زیر رابطه و سکس تفره میرفت و هرچی میگفتم پرخاش گری میکرد.کلی دکتر رفتیم ولی درست نشد منم الان یه ماهه درخواست طلاق دادم ک جدا بشم دیگه خسته شدم
اغوشی گرمتر از تو ندیدم برای تنهاییم
بوسیدمش و گفتم گلم هرکار داری ب خودم بگو و رفتیم باهم نهار خوردیم و بردم رسوندمش

گذشت و باهم کارای طلاقشو کردیم و تو این هین همدیگرو زیاد میدیدیم و در حد لب و مالوندن باهم بودیم ولی من تا حرف سکس میزدم میگفت نه من هنوز تعهد دارم و اسم اون عوضی تو شناسناممه.
منن چون عشق گذشتم بود دوس نداشتم اذیتش بکنم و زیاد اسرار نمیکردم بهش

طلاق جاری شد و مهسا ازاد.راه منم باز و دیگه بهونه ای نداشت
دوباره بهش پیشنهاد دادم برای سکس ولی رد کرد گفت حالم خوب نیست فعلا. بعد حدود دو هفته گفت نهار بیا پیش من گفتم بریم بیرون گفت نه حالم خوب نیست حونه راحت ترم.منم قبول کردم

فرصتو قنیمت شمردم و حسابی ب خودم و بدنم رسیدم.گفتم امروز دیگه باید تیرو ب هدف بزنم
اماده شدم و رفتم.
رسیدم و درو باز کرد
مهسا یه تونیک بلند سفید و سرمه ای پوشیده بود با یه ساپورت مشکی چسبناک ک رونای درشت پاشو کاملا میشد دید.
برام شربت اورد و خوردیم
وقتی داشت شربتو میخورد ردی تونیکش ریخت و خیس شد
رفت لباسشو عوض کنه
حدود ده دیقه ای طول کشید
صدا زدم مهسا داری لباس میبافی??!
گفت نه لباس مناسب پیدا نمیکنم بپوشم
گفتم بابا فرقی نداره یه چی بپوش بیا دیگه
گفت اخه همع لباسام ناجوره
گفتگ تشکال نداره
گفت باشه پس تو نگاهم نکن تا من بیام بشینم
منم مثلا چشمامو بسته بودم مثلا
مهسا اومد بیرون وااااای یه تاپ جلوباز پوشیده بود ک یقش تا پایین چاک سینش باز بود با یه کرست سفید صورتی راه راه ک جذابیت سینهاشو ده برابر میکرد.بدون اراده چشمامو باز کردم و تا دیدچشمم بازشد سریع با دست جلو سینهاشو گرفت و گفت مگه نگفتم نگاهم نکن تا بشینم
گفتم عزیزم من و تو این حرفارو نداریم ک!!!
همونطور ک رو مبل نشسته بودم جلوم وایساد و گفت باشه اصلا نگاهم کن ببینم ییر میشی
دست انداختم دور کمرش و صورتنو چسپوندم ب شکمش و دو سه تا بوسه ب سکمش زدم و کفتم عاشقتم دیووونه
اومد نشست کنارم
دستمو انداختم دور گردنشو و شروع کردم ب بوسیدن صورتش.چیزی نمیگفت و از خجالت نگاهم نمیکردش
من هی شیطونی میکردم و دست میزدم ب سینهای نازش
گفت دوس داری
گفتم اره
گفت مگه بجه ای
گفتم اره اصلا ب من شیر بده و سرمو چسموندم ب سینهاش
یه نفس عمیق کشید و گفت خودت شیرتو بخور خب
سینهاشو بوسیدم و اومدم کنار گوشش شروع کردم نفس کشیدن و بوسیدن لاله گوشش و و گردنش.کم کم بوسهام تبدیل شد ب لیسیدن و مکیدن گردنش و نفساس نهسا عنیق شده بود و هی میگفت نکن حالمون بد میشه
دستسو گرفتم و گذاشتم رو کیرم گفتم نگا کن من خیییلی وقتی حالم بده عزیزم(کیر من۲۱/۵سانته)
گفت این دیگه چیه تو شلوارت چرا انقد بزرگه
از رو شلوار دستشو رو کیرم میکشید و منم سینهاشو داشتم میمالیدم و تاپشو دراوردم و دوباده بلندش کردم جلوم وایساد سوتینسو دادم بالا و سینهاسو دراوردم.عجب سینهایی
نوک صورتی و گرد و سفت
با ولع افتادم ب جون سینهاش و اونم سر منو فشار میداد ب سینهاش بعد از ده دیقه خوردن دستشو کرد تو شلوارم و شروع کرد کیر منو مالوندن
شلوارمو کشیدم پایین یع دفعه کیرمو ک دید هنگ کرد گفت عجب کیری داری تو
گفتم مال خودته عشقم
شروع کرد سر کیرمو بوسیدم و با زبون از ته کیرم تا نوکشو زبون میکشید و میلیسید.کیرمو کرد تو دهنش و شروع کرد ساک زدن.خیییلی حرفه ای نبود ولی خیییلی داغ بود و من هی سرشو فشار میدادم تا کیرم بیشتر تو دهنش جا بشه و اون هی اوق میزد و دوباره ادامه میداد
بلندش کردم و بردمش تو اتاقش و شلوارشو کشیدم پایین و از رو شرتش شروع کردم کسشو مالیدن
شورتش کاملا خیس خیس بودش.
شورتشو در اوردم و خواستم برم لای پاش ک گفت نه تاهمینجا بسه
ب زور پاشه باز کردم و سرمو کردم بای پاش و شروع کردم رونای پاشو لیسیدن و بوسیدن
بعد چند دقیقه دیگه شل شد و مقاومتی نمیکرد و فقط اروم آه میکشید
زبونمو روی کسش کشیدم و بعد لای چاک کسش
یه آه بلند کشید و من مشغول خوردن کس و چوچولش شدم.حسابی لذت میبرد و ب خودش میمیچید و تو موهای من چنگ زده بود و گهگاهی سرمو ب کسش فشار میداد حدود ده دقیقه ادامه دادم تا بدنش شروع ب لرزیدن کرد.فهمیدم داره ارضا میشه و منم سرعتمو بیشتر کردم تا کامل ب ارگاسم رسید و با یه آه همراه با یه جیغ کوچولو رضایتسو ب من نشون داد
کمی صبر کردم حالش جا بیاد و دوباره شروع کنم
اومدم بالا و تا خواستم بکنم گفت نه بدون کاندوم خطرناکه
منم از قبل اماده رفتم از توجیبم یه کاندوم اوردم و کشیدم رو کیرم و سرشو گذاشتم دم کسش و فشار دادم ب زور سرشو جا کردم تو ولی دردش زیاد بود و داست اذیت میشد
خوابیدم روش و شروع کردم ازش لب گرفتن و حسابی مست لب گرفتن ک شد یه دفعه تمام کیرمو با یه هل جا کردم تو کسش.لبامو گاز گرفت و قرمز شد.نفسش بالا نمی اومد.یه دفعه داد زد واااااای جر خوردم توروخدا درش بیار.گفتم دیگه رفته تو در نمیاد و شروع کردم اروم تلنبه زدن و کمکم کسش حاباز کرد و صدای داد جای خودشو ب صدای آه با لذت داده بود و من سرعتم هی بیشتر میشد
بعد ده دقیقه برگردوندمش و۴دست و پا دوباره کردم تو کسش اندفعه راحت تر رفت تو و شروع کردم تلنبه زدن مهسام از زیر کسشو میمالید و هی میگفت جووون جرم بده لعنتی.پاره کن کسمو عشقم.تا ته بکن دوس دارم سر کیرت بخوره ب ته کسم.بعد چند دقیقه تلنبه زدن کیرمو دراوردم و سوراخ کونسو شروع کردم خوردن و کاندومو از رو کیرم برداشتم(من کاندوم رو کیرم باشه ابم ب این زودیا نمیاد)از طرفی ام دوس داشتم مهسارو بدون کاندوم بکنم.
بهم گفت با کونم کاری نداشته باشیا من ب شوهرمم ک نصف تو کیر داشت از کون ندادم
تو کسمو همینطوری جر دادی کونم ک هیچی بکنی میمیرم.یه تف سر کیرم انداختم و بدون کاندوم کردم تو کسش و شروع کردم تلمبه زدن ک گفت کیرت چرا انقد داغ شده.گفتم چیزی نیست و همینطور تلنبه زدم و مهسا مبگفت سامان جر بده منو بکن تو لعنتی اون عوضی ک کیر کردن نداشت…تشنه کیرتم جر بده کسمو جلو عقبمو یکی کن
دوباره بدنش شروع کرد ب لرزیدن و من ب کردن ادامه میدادم و هی سرعتمو بیشتر میکردم تا ب ارگاسم رسید و بیحال دمر افتاد روی تخت
یه بالش گذاشتم زیر شکمش و دوباره زدم تو کسش و بعد حدود ۵ دقیقه ابم داست نیومد گفتم کجا بریزم
گفت بریز تو دهنم هزیزم بپاش رو سینهام کیرمو در اوردم و برگشت شروع کرد ب ساک زدن و تمام ابمو تو دهنش خالی کرد و کیرمو بوسید گفت ممنونم عشقم
کنار هم دراز کشیدیم و بعد چند دقیقه ک ب حال اومد گفت کاندوم کوشش
گفتم تو کار دراوردم ک حال کنیم حسابی
یه چند دقیقه ای مشغول لب بازی شدیم و بعد خوابیدیم تو اغوش هم و بعد حدود یه ساعت منو صدا کرد ک نهار بخوریم.نهارو خوردیم و بعد من رفتم و از اون ببعد چندین بار دیگه سکس داشتیم.
اگه دوس داشتید داستانمو و مورد پسند بود بازم براتون مینویسم.
داستان کاملا واقعی و شیرین ترین خاطره زندگیم بود فقط نامها جایگذین بودن.

نوشته: Sasan8896


👍 2
👎 8
8440 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

741026
2019-01-12 21:03:45 +0330 +0330

خب بدنساز که هستی
شربتم داشت داستانت
چیزتم بزرگه
بی سوادم که هستی

واجد شرایط فحش خوردن هستی :)

1 ❤️

741050
2019-01-12 21:47:33 +0330 +0330

میسپرم به بقیه . هیچی نمیگم . ولی خودت بفهم چی میخاستم بگم .
نزن کور میشی

0 ❤️

741066
2019-01-12 22:48:56 +0330 +0330

نخونین این کسشرو

0 ❤️

741071
2019-01-12 23:58:45 +0330 +0330

بیا با کون بپر روش

بیشین بینیم بااا

«مربی کشتی کجم»
مرتیکه معتاد بی سواد

0 ❤️

741086
2019-01-13 04:13:17 +0330 +0330

دوست عزیز خیلی سعی کردی داستانت رو واقعی جلوه بدی ولی غلو کردن در برخی جملات اونهم تو رابطه اول در همبستر شدن چندان درست نیست و باور کردن اون برای خواننده خیلی ضعیفه…!!!
درثانی پیشنهاد من اینه که در جنس پسر یا دختر اگر هرکدوم از طرفین دیگری را برای پول رها کردند . این فرد قابل اعتماد برای زندگی مشترک نیست.
عشق بی نهایت مقدسه و سکس چکیده ای از رابطه طولانی دوعاشق و از عشق مقدس تره و صدالبته بالاتر…

ما انسانها خیلی مونده تا بفهمیم سکس و رابطه زناشویی چه هدیه نابی هستش که خداوند به انسانها ارزانی داشته!!!

0 ❤️

741093
2019-01-13 05:05:10 +0330 +0330

فکر میکردم این عشق کشتی کجا دیگه منقرض شدن
نه تنها اشتباه میکردم
بلکه نسل شربت خورا هم همچنان کما فی السابق!
آقا جدی،ناموسا،من فکر نمیکنم شربت انقدر نوشیدنی رایجی باشه حداقل یکم خلاقیت به خرج بدید شربتم خوردید بگید شیکی،کیر خری چیزی خوردین
خدایا بسسسسسسسه دیگه

0 ❤️

741164
2019-01-13 15:47:37 +0330 +0330

ببین تو دیگه کی هستی مزاحم دختر داری اونم زیادش خخ

0 ❤️