عشق ممنوعه با زن شوهردار

1400/09/05

سلام و عرض ادب خدمت دوستان شهوانیو حشری
امروز میخوامیکی از داستانای منو عشق ممنوعه ام که شیش سال باهم بودیمو براتون بگم
سالم ۹۴ بود اوایل تابستون بود تازه بیخیال درسو دانشگاه شده بودم اومده بودم شهرم ول میگشتم بیکار نباشم اون موقع ها بیتالک توشهرما باب شده بود و خیلی دوستام داخلش مخ زده بودن منم رفتم تولیست نزدیکا به چندتا دختر پی ام دادم که بعدچندساعت یکی شون جواب داد به اسم زهرا زیاد پانمیداد از روش ابجی داداش استفاده کردم تونستم مخشو بزنم که شمارشو بگیرم سراز کارش در اوردم عقد بسته بودو شوهرشم رفته بود خدمت درجا کیر تیز کردم براش که یه کس مشت افتادم بعد یه ماه تونستم بکشونمش بیرون که باماشین بریم دوری بزنیم دیدمش پشمام ریخت که یه دختر باقد ۱۶۰ بینی عملی اندام ترکه ای بایه کون تپل که درجا سیخ کردم براش اون روز نشد کاری کرد چون فاز ابجی داداش برداشته بود گذشت تا بعد چندماه که زهرا یه عمه داشت تقریبا پایش بود اونم دوست پسرداشت شوهرشم کارش یه جوری بود که هفته ای یه شب شیفت شب بود بخاطر همین که شبا دوست پسرشو بتونه ببینه زهرا رو میبرد پیش خودش منم ازاین موقعیت استفاده کردم گفتم باهاش حرف بزن که راضی بشه شبی شوهرش شیفته من بیام خونه عمت ببینمت
اونم اوکیو ازعمش گرفتو اون شب طلایی که عشق بینمونه به وجود اورد رقم خورد خلاصه شب به هزار بدبختی ازدست زنای توکوچه شون که تا نصف شب بیرون نشسته بودن تونستم برم داخل خونه که رفتیم داخل یکی ازاتاق خوابای خونه عمش که یه پسر چهار پنج ساله داشت که داخل حال خواب بود عمه شم بادوست پسرش رفت بیرون من موندومو زهرا خانوم بعد شیش ماه موقعیت عالی نصیبم شده بود نباید ازدستش میدادم زهرام بدجور بهم وابسته شده بود فقط بخاطر شوهرش راه نمیداد
اون شب دلمو زدم به دریا بزور ازش لب گرفتمو به هزار خایه مالی گذاشت لاپایی بکنمش
دیگه رابطه منو زهرا از ابجی داداش یه رابطه عاشقانه خوب تبدیل شده بود که واسه هم میمردیم
گذشت تابعد دوهفته دوباره رفت خونه عمش منم گفتم که میام اونم ازعمش اوکی گرفتو اومد
من اون روز به خودم رسیدمو رفتم حموم پشمامو زدمو یه کم شیره زدم بالاکه کمرم سفت بشه که بتونم خوب حال بدم بهش
بالخره شب شدو ساعتای دوازده شب به مکافات رفتم داخل خونه شون ازدست همسایه های عمش
باز رفتیم داخل همون اتاق (هنوز که یاد اون شب میفتم دلم اب میشه چون خیلی خوش گذشت)
رفتم دراز کشیدم یه کم که حرف زدیم زهرا رو کشوندم‌رو خودم شروع کردم ازش لب گرفتن اولش یه کم مقاومت کرد بعد گفت کاری که نباید میشد شد دیگه و خودشو ازاد کرد جوری لبامو مک میزد که لبام دردمیگرفتن دیدم اتیشش ازمن تند تره
از لباش اومدم پایین گردنشو لیس میزدم با بوسای ریز کم کم بالای سینه شو میخوردم یه کمم بلوزشو میدادم پایین بالای ممه هاشو میخوردم ممه هاش ۶۵ بود دست نخورده به گفته خودش همش دوسه بار سکس داشته باشوهرش که زهرا تازه حلقوی ام بود و پرده نداشت و کسش تنگ تنگ میموند
بلوزشو ازتنش دراوردم یه سوتین صورتی ناز داشت که ممه های بلوری شو از داخلشون دراوردم شروع کردم به خوردن بعد شیش ماه توکفش بودن میخاستم تا میتونم بخورم فقط اونم موهامو نوازش میکرد فشار میداد یه وقتایی سرمو به ممه هاش
سوتینشو باز کردم کامل دوباره شروع کردم به خوردن رفتم پایین تر همه جای شکمشو لیس زدمو داخل نافش زبون زدم که زهرا هی قربون صدقم میرفت دستمو از روشلوار گذاشتم‌روکسش میمالیدم براش که هی دستشو میذاشت رودستم که فهمیدم خیلی حساسه رو کسش که بیشترمیمالیدم
رفتم بین پاهاش خاستم شلوارشو دربیارم یه کم مقاومت کرد که یه کم نافشو زبون زدم شلوارشو تا زانو کشیدم پایین از رو شورت کسشو میبوسیدمو با لبام گازمیگرفت بی صبرانه منتظر دیدن کسش بودم ولی میخاستم اروم اروم پیش برم که یه شب رویایی براش بسازم
شلوارشو کامل دراوردم خودمم پیرهنمو دراوردم خوابیدم کنارش دستمو از زیر شورت کردم داخل و شروع کردم به مالیدن کسش با چوچولش زهرام شروع کرد لب گرفتن باهام که کم کم رفت پایین گردنمومیخوردو لیس میزد هی میگفت دیوونم کردی رضا
بعد رفت نوک سینه هامو شروع کرد به زبون زدنو خوردن که خیلی حس خوبی بهم دست داد قلقلکمم میومد منم مشغول مالیدن کسش بود تا خوابیدم روش رفتم بین پاهاش شورتشم دراوردم شروع کردم به خوردن کسش که نذاشت گفت خوشم نمیاد منم دیگه نخوردم شلوارشورت خودمو دراوردم اومدم پاهاشو دادم بالا کیرمو روکسش میمالیدم یه کس کوچولو که اصن خط کسش معلوم نبود تنگ تنگ که با دیدنش تودلم گفتم عجب کسی گیرم اومده شروع کردم سالارو مالیدن روش که زهرا درجا صدای ناله هاش دراومد سرشو میکردم داخل درمیاوردم میخاستم خوب تشنش کنم که همینجورم شد باصدای ضعیف میگفت رضا بکن داخل دارم دیوونه میشم
منم سالارو فرستادم که بره داخل بهشت جوری تنگ بود پنج دقیقه یواش یواش جا دادم داخل تا کامل رفت نگه داشتم بهش عادت کنه زهرا بلوزشو داخل دهنش گرفته بود جیغ نزنه منم‌کم‌کم شروع کردم به تلمبه زدن جوری تنگ بود کیرمو میکشیدم بیرون لبه هاش کسش باهاش میزد بیرون‌واقعا خیلی تنگ بود
کم کم سرعت تلمبه هامو زیاد کردم به لطف شیره ای که زده بودم خیالم راحت بود به این زودیا نمیاد
زهرام میگفت سوختم منم جوری حشری بودم گوش نمیکردمو فقط تلمبه میزدمو روش میخوابیدم ازش لب میگرفتم که از درد لبامو گازمیگرفت
پوزیشنو عوض کردم داگ استایلیش کردم باز شروع کردم به تلمبه زدن اونجا بود کونشو دیدم یه کون تپل که هرتلمبه ای میزدم میلرزید منم سیلی میزدم رو لمبرای کونش
تاخایه میکردم داخلو روش خیمه میزدم ممه هاشو اززیر میمالیدم
زهرا خسته شده بود بخاطر تنگی کسشم خیلی داشت اذیت میشد
پوزیشنو‌عوض کردم خودم به پشت خوابیدم گفتم زهرا نشستم روش توبغلم گرفتمش خودش کیرمو جا داد داخل کسش خودم شروع کردم با اخرین سرعت تلمبه زدن
داشتم لبای زهرا رومیخوردم یه حس کردم لبامو داره محکم میخوره حدس زدم داره ارضا میشه که خودش شروع کرد بالا پایین شدن یهو اومد روم کسشو‌محکم‌رو کیرم فشار داد محکم بغلم‌کردو ارضا شد که منم قربون صدقش میرفتم پیشونیشو سرشومیبوسیدم بعد یکی دودقیقه شروع کردم به تلمبه زدن با اخرین سرعت که خودمو ارضا کنم‌چون ازتنگیش کیرم درد گرفته بود
پوزیشنو عوض کرد خوابوندمش پاهاشو دادم بالا شروع کردم به تلمبه زدن که زهرا التماس میکرد که ابمو بیارم بعد پنج دقیقه تلمبه زدن سنگین حس کردم ابم داره میاد گفتم‌کجا بریزم‌گفت بریز شکمم منم چندتا تلمبه سنگین‌زدم ابمو ریختم روشکمش اینقدر اب ازم اومد بود نه سوراخ نافش پر شده بودو شکمش پر اب من بود
خودمم خیس عرق بودم‌دراز کشیدم کنارش یه لب ازش گرفتم بهش گفتم‌مرسی ازت دیوونم‌کردی تو دختر عاشقتم
اونم‌یه لب ازم‌گرفتو‌گفت‌مرسی ازخودت که همچین‌حالی بهم دادی
ابمو باشورتش پاک‌کردمو لباسامو پوشیدمو یه نیم‌ساعت دیگه پیش همدیگه دراز کشیدیم ازخستگیو‌نهشگی بخاطر شیره ای که زده بودم نمیتونستم‌پاشم‌ازجام
بالخره ازجام پاشدمو ازش یه لب اساسی گرفتمو قربون‌صدقش رفتمو خدافظی کردم زدم بیرون ازخونه واقعا خیلی خوشحال بودم ازهمچین‌ عشقی‌که گیرم‌اومده بود
امیدوارم‌شمام‌همچین‌دختری به پستتون‌بخوره طعم‌یه کس تنگو بچشین ببخشین‌که بد تایپ کردم چون‌اولین‌داستانم بود اگه خاستین‌سکسکای‌بعدمونم براتون‌مینویسم
پایان…

نوشته: Reza


👍 6
👎 25
47701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

844591
2021-11-26 01:50:32 +0330 +0330

زن شوهردار کردی؟ زن شوهردارتو میکنن

2 ❤️

844603
2021-11-26 02:27:20 +0330 +0330

زن شوهر دار خیلی بده چون به یکی دیگه تعلق داره اگه شوهر دار نبود باز یه چیزی

3 ❤️

844609
2021-11-26 03:18:15 +0330 +0330

چقدر بی شرمانه بدون حتی یه ذره عذاب وجدان در مورد کار زشتی که کردی نوشتی بعد تازه آخرش برای دیگران هم آرزو می کنی تجربه کنن؟ :/

6 ❤️

844627
2021-11-26 05:05:57 +0330 +0330

کس کش ترین آدم میره سراغ زن شوهر دار حتی خود زنه بگه بیا منو بکن امیدوارم یکی هم پیدا بشه زن تو رو بگاد تا قشنگ بفهمی چه گهی خوردی که میای با افتخارم تعریف میکنی عن اقا

5 ❤️

844629
2021-11-26 05:39:31 +0330 +0330

افرین برتو از دیدگاه من هر کی مده رو باید خووووب گایید تا درس عبرتی شود برا ایندگان

0 ❤️

844631
2021-11-26 07:15:57 +0330 +0330

خیانت و عشق دو صفت متضاد هستن.خیانت در هیچ فرهنگی تایید نشده و باعث افتخار نیست

3 ❤️

844655
2021-11-26 11:39:00 +0330 +0330

.
.
شما رو حواله میدهیم به کاهنان معبد آمون

0 ❤️

844680
2021-11-26 15:30:25 +0330 +0330

اینجا سایت اخلاقه یا سایت سکسی؟
همه اون کوسکش ایی که میگن زن شوهردار بده، اگه پا بده ننه خودشونم میکنن
گاییدید ما رو
اینجا برنامه زلال احکام نیستش که همچین نطق اسلامی میکنید
اگه اهل فانتزی و این چیزا نیستید پس اینجا چه گوهی می‌خورید؟
حالا اگه یه زن اینو نوشته بود درجا برای کوس لیسی بهش مدال هم میدادید

2 ❤️

844699
2021-11-26 18:42:17 +0330 +0330

امیدوارم داستانت واقعی نباشه
ولی اگر واقعیت داشت حتما از زنت بپرس ببین زیر کیا که نخوابیده

0 ❤️

844700
2021-11-26 18:48:21 +0330 +0330

از خواهر برادر تا سالار و بهشت کمتر از ۲۴ ساعت.

0 ❤️

844723
2021-11-27 00:01:30 +0330 +0330

رضا جون دمت جیز کم فیلم عمو جانی رو نگاه کن دانشگاه رو بیخیال شدی اومدی دهاتتون بعد ول میچرخیدی بیکار نباشی ماشین رو عمو جانی محل برات گرفته بود عجیجم کم جیغ بزن

1 ❤️

844727
2021-11-27 00:54:40 +0330 +0330

این داستانو قبل از جق نوشتی یا بعد از جق؟

0 ❤️

844805
2021-11-27 09:54:33 +0330 +0330

شیره ای

1 ❤️

844852
2021-11-27 18:14:30 +0330 +0330

ننویس شیره ای کصکش😂😂😂😂
سرمون درد گرفت

0 ❤️