عشق یا عقل

1396/11/12

سلام به همه دوستان عزیز من محمد هستم و داستان خودمو با عشق قدیمی ام رو میخام براتون بگم. همه چی از سال هشتاد و دو شروع شد تا به خودم اومدم دیدم عاشق دختر عموم شده بودم و اون هم همین حس رو نسبت به من داشت و مدتی با هم بودیم خونواده ها هم در جریان بودن و اون موقع کار ما فراتر از بوسه نرفت تا نمیدونم چه اتفاقی افتاد که از این ور اون ور شنیدم بله خانم به یکی از خواستگارش جواب مثبت داده تو شوک بودم خونواده هیچی نمی گفتن تا اینکه با خواهرش که تازه عروسی کرده بود حرف زدم اونم گفت مریم همه رو گیج کرده و هیچی نمیگه خلاصه منم دیگه بیشتر از این پیگیر نشدم ولی داشتم از داخل میسوختم و همه چیو انداختم گردن روزگار تا اینکه رفتم خدمت و بعد خدمت هم با دختری از آشناها ازدواج کردم ولی مگه میشد مریمو فراموش کنم دورادور از وضع زندگیش با خبر بودم .تا چشم به هم زدم چارده سال از اون سالها گذشت تا اینکه بالاخره برا جشن تولد پسرش بهش پیام تبریک دا دم و اون جواب پیام رو داد یه خورده با هم چت کردیم و قصه عشقمو ن دوباره شروع شد. چن وقت گذشت تا ازش پرسیدم چی شد که به این پسره جواب مثبت دادی فقط یه حرف داشت خودم هم نمیدونم چطوری سر سفره عقد با این پسره نشستم . افکارش خیلی فرق کرده بود چیزای عجیب غریبی میگفت از شوهرش که به اون پیشنهاد سکس ضربدری با یکی از دوستاش رو داده بود میگفت خیلی هاتم و شوهرم همیشه از صحنه های سکس ضربدری برام تعریف میکنه تا ارضا شم .اصلا برام باور کردنی نبود مریمی که من میشناختم با این خیلی فرق داشت .کارش به جایی رسید که بهم پیشنهاد سکس ضربدری داد و گفت راضی کردن شوهرم با و تو زنتو راضی کن ، ولی من حتی فکرشم برا قابل هضم نبود چه برسه به عمل کردنش خلاصه گفت باشه پس بزار رابطه مون توی همین حد بمونه منم قبول کردم منم بش گفته هر جور که تو بگی چن وقت با هم بودیم تا اینکه یه بار برا کاری رفتیم خونشون و قبل از اینکه بریم گفت دوس دارم اگه موقعیت پیش اومد بوسه ای از هم داشته باشیم .همین طور هم شد وقتی شوهرش رفت سر کار منم موقعیت رو غنیمت شرمم و رفتم توی اتاقش که با تاب و شلوار راحتی خابیده بود آروم رفتم زیر پتو اون از جاش سیخ شد و ترسیده بود و میگفت الان زنت بیدار میشه آبرومون میره ولی من گوشم بدهکار نبود و فقط سر و سینه خوش فرمش بوس میکردم خلاصه که اون روز چن دقيقه فقط در حد لب گرفتن تموم شد ولی منو حسابی به فکر کردن مریم انداخت. بعدا که درباره اون روز حرف میزدیم اونم میگفت حسابی منو حشری کردی و فقط در یه صورت دوس دارم بخابم باهات اونم با سکس ضربدری نمیدونم این دختر دلیل اصرارش به سکس ضربدری چی بود .ولی من در هیچ صورتی نمیتونستم خودمو قانع کن، تا جای پیش رفت که یه بار گفت شوهرم داره قرار یه سکس ضربدری با یکی از دوستاش رو گذاشته و همین روزاست که عملی بشه منم بش گفتم هر جور که تو و شوهرت راضی هستی .بعد از چن وقت گفت که قرار سکس ضربدری رو گذاشتن و این بهترین سکس زندگی اون بوده که تا حالا تجربه کرده ، منم بش گفتم ترجیح میدم این رابطه به همین جا ختم بشه اونم به ذاتی گفت هر طور دوست داری ، الان که کل قضایا رو با خودم مرور میکنم میبینم که چقدر خدا منو دوس داشته.

نوشته: مهاجر


👍 0
👎 4
4533 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

671813
2018-02-01 22:07:42 +0330 +0330

عزیزم اونی که قبل قول و قرار بهت میداده از همون اول جنده بوده الان فقط یکم جنده تر شده چون شوهرش کونیه همین
حیف تگ عاشقانه که رو این داستانه

0 ❤️

671853
2018-02-02 03:16:28 +0330 +0330

خدا همیشه آدمای کصخل و کص مشنگ رو دوست داره

0 ❤️

671874
2018-02-02 09:15:50 +0330 +0330

کیرم تو خودت و خدات و اون مغز کپک زده ت کسکش دهاتی… کاری به ضربدری ندارم ولی بیشعوری و اوج خریتت از داستانت معلومه… اگه میشناختمت همچین زنتو از کون میکردم آدم بشی

0 ❤️

671886
2018-02-02 13:29:18 +0330 +0330

اون دنیا دست مارم بگیر : ))

0 ❤️

671903
2018-02-02 18:20:00 +0330 +0330

بیشتر تراوش های ذهنت بود تا واقعیت

0 ❤️

671905
2018-02-02 20:09:39 +0330 +0330
NA

تصمیم درستی گرفتی ازش دور شو زندگیتو به هم میزنه

0 ❤️