عشقم اما بر من نبود

1391/07/08

سلام این داستانی که براتونون تعریف میکنم واقعا راسته من دروغ نمیگم ی مدته دارم داستانهای شما رو میخونم خواستم داستان خودمو براتون تعریف کنم
من از راه چت با ی پسره دوست شدم و این رابطه خیلی طول کشید حدود 4 سال من با خواهر این پسره دوست شدم باهم رابطه برقرار کردیم رفت امد خانوادگی پیدا کردیم خیر سرش فرزند شهید بود مامانش دوباره ازدواج کرده بود اما ناپدریش ادم خوبی بود
بالاخره مامان و بابای (علی)اسم مستعار رفتن مسافرت این به من زنگ زد که بیا خونه ما من اونموقع خیلی کوچیک بودم 15 سالم بود خودشم برا کنکور میخوند ما انروز جمعه برا اولین بار من و از پشت کرد خیلی درد داشت اما چون واقعا عاشقش بودم درد و تحمل کردم خیلی درد داشت گذشت این کارا که تا برا اولین این خواست از جلو منو بکنه خیلی میترسیدم از بابام و مامانم من ی خواهر کوچیکتر از خودم دارم اونروز من رفتم خونشون اندامم خوبه خوب کوچیکم دبودم کسم تنگ بود منو خوابوند شروع کرد به خوردن من لیس زدن من وای من واقعا عاشقش بودم اما الان متنفرم ازش بعد من براش ساک زدم بلعد نبودم عی دندونام میخورد به کیرش با انگشتش کسمو باز کرد یواش یواش کیرش و برد داخل بعد پردمو زد من خیلی گریه کردم چون واقعا درد داشت لذتم بردم اما چیکار کنم چون اونموقع دوسش داشتم
دیگه منو علی هفته ای 4 دفعه باهم سکس داشتیم تا اینکه این قبول شد دندانپزشکی شهید بهشتی تهران گفت که من میخوام برم من قبول نمیکردم اما رفت
قبل رفتن ی شب به بهانه رفتن خونه خواهرش از بابام اجازه گرفت رفتم موندم شب و اونجا خواهرش ازدواج کرده من و علی با هم رفتیم اتاق خوابیدم نمیدونم اما فکر کنم اونشب من حامله شدم
3 ماه بود پیرود نمیشدم به علی گفتم گفت برو ازمایش من خیلی میترسیدم رفتم ازمایش گفت 3 ماه باردارم و دارم میرم ف4 ماهگی خیلی دیگه سرم گیج رفت از حال رفتم
علی به خواهرش گفت اونم ی نفرو پیدا کرد که غیرقاونی بچه رو سقط کنیم رفتیم فکر کنید بدون بیحسی بچه رو سقط کرد دیگه داشتم میمردم تو یه اتاق کوچیکی قیچی برد داخل کسم بچه رو تکه تکه کرد بعد من از حال رفتم
من و علی 5 سال باهم دوست بودیم تا من 20 سالم شد ی روز دوست این زنگ زد که اره برو جلو در خواهرش ببین علی با کی رفته من رفتم دیدم با ی دختر در اومد بیرون دیگه انگار ی لیتر اب داغ ریختن سرم من رفتم جلو درشون با مامانش و خواهرش دعوا کردم تا اینکه زنگ زد به من که اره میخوای پول بدم برو پرده بدوز من خیلی ناراحت شدم گریه میکردم هر روز میرفتم بیمارستان مامانم فهمیده بود با علی تموم کردم من خواستگار زیاد داشتم اما میترسیدم برم اما از یکیش که واقعا خانواده دار بود مذهبی بود من همه چیز و تو 3روز خواستگاری بهش گفتم اون قبول کرد من الان زنشم از پولم که اصلا کم نداره خونه ماشین شغل الانم میرم دانشگاه ازاد خیلی شوهرمو دوست دارم واقعا عاشقشم الان اون پسرم با اون دختره عروسی کرد تو عروسیش مادرو خواهرش نرفتن من واقعا نفرینش میکنم

نوشته: هستی


👍 0
👎 0
26710 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

336661
2012-09-29 05:57:47 +0330 +0330
NA

Halam az in pesara be ham mikhore!

0 ❤️

336662
2012-09-29 06:47:24 +0330 +0330
NA

خدایی خودت فهمیدی چی نوشتی؟

0 ❤️

336663
2012-09-29 06:55:47 +0330 +0330

میدونی اگه الان جلوم بودی چیکارت میکردم؟
یه مداد دست میدادم و الفبا رو از اول بت یاد میدادم. بعد همون مدادو میکردم تو کونت تا حواست باشه سرکلاس به جایه جق زدن درستو گوش بدی. پسر/دختر جان. یه بار این کس نوشتتو بخون و بعد بفرستش واسه سایت. ادمین جون دقت کن

0 ❤️

336664
2012-09-29 08:56:13 +0330 +0330
NA

حق داشت بره طرف دندانپزشک بوده با یک آدم با سواد اکابر و نهضت سواد آموزی که حرف زدن و نوشتن معمولی بلد نیست که نمیتونه ازدواج کنه S)

0 ❤️

336665
2012-09-29 12:27:56 +0330 +0330
NA

استخدام زنان بیوه و مطلقه کاملا" شرعی و قانونی

0 ❤️

336666
2012-09-29 18:12:42 +0330 +0330

يه نفر بنام كسخول(مستعار نيست، اسم واقعي شه) ميخواسته برگرده شهرشون و پنجاه هزار تومن پول داشته ولى قبل از اينكه برسه ترمينال وبليط بخره همه پولاشو خرج ميكنه؛
به ترمينال كه ميرسه از زمين و زمان شكايت ميكنه كه پولامو دزديدن به من ظلم كردن تقصير من چيه كه خريد دوست دارم!
خلاصه ينفر كه مسيرش به شهرى كه كسخول ميخواسته بره يكى بوده، سوارش ميكنه و كسخول هم براى تشكر عاشقش ميشه ولى هميشه به نفرين كردن و مظلوم نمايى ادامه ميده.

<ستاد مسافركشى>

0 ❤️

336667
2012-09-29 18:38:17 +0330 +0330
NA

admin bere to konet, dige nanevis

0 ❤️

336668
2012-09-29 18:41:36 +0330 +0330
NA

نزن این حرفا رو،با این پایان خوبی که تو توصیف کردی فک نمیکنی یه دختر بچه اینو بخونه رو حساب این تبلیغاتی که کردی ممکنه کار دست خودش بده

0 ❤️

336669
2012-09-29 22:38:02 +0330 +0330
NA

تو واقعا دانشجویی ؟

این همه غلط املایی و جملات نامفهو م از کجا اووردی؟

داستانت می تونست قشنگ باشه ولی خرابش کردی.مرسی.

0 ❤️

336671
2012-09-30 10:37:31 +0330 +0330
NA

ای خدا پسرایی که اینکارو میکنن را تو چیکار میکنی؟
یکی با خواهرتون اینکارو بکنه چیکارش میکنین؟
تف به شرف و غیرتت تو ایرانی نیستی … :(( :((

0 ❤️

336672
2012-09-30 11:12:59 +0330 +0330
NA

آخه گوساله مگه تو مخت ریدن؟؟؟؟این چه طرز داستان نوشتنه؟؟؟مجبوری ؟؟
پر از غلط املایی …کلافه شدم با خوندن این مزخرفات

0 ❤️

336673
2012-09-30 11:23:39 +0330 +0330

خسته نباشید استاد!!
خودت فهمیدی چی نوشتی؟

0 ❤️

336674
2012-09-30 13:23:46 +0330 +0330
NA

ان آقا!
ريدم توي اون دهنت!
كونده ي ابنه اي!
تورو ارواح كس خواهرت ديگه ننويس!
كونكش دوجنسه ي دلزده از نقش ديگه ننويس.
خرخودتي!

0 ❤️

336675
2012-09-30 15:30:35 +0330 +0330
NA

داستانت اینقدر بی سر و ته بود که نمی دونم واقعا چی باید گفت اما یه چیزو راست گفتی که دانشجوی دانشگاه آزاد هستی چون هیچ خر دیگه ای در هیچ دانشگاه دیگه ای اینقدر غلط املایی تویه یه من 10 خطی نداره.
به به موفق باشی

0 ❤️

336676
2012-09-30 18:35:19 +0330 +0330

لقب برترین کسشعر سال از طرف ملکه انگلیس (الیزابت خاتون) به این داستان اعطا شد!
. . .
“مشکل ما فرار مغز ها نیست، بلکه ماندن کسمغزهاست”
.
.
.
(دکتر شریعتی پس از بازدید از دانشگاه آزاد)
بقول مهندس (بالایى) احتمالا دانشگاه آزادی هستی. یه دانشجوی دانشگاه آزاد میشناسم که دو ترمه که داره میخونه فقط چهار واحد پاس کرده. نکنه خودتی پخمه؟

شیپور تو کونت بدمن دیگه ننویس
بخاری تو کونت روشن کنن
کولر تو کونت خاموش کنن
راه خون رسانی به کونتو ببندن
دیگه ننویس…

0 ❤️

336677
2012-10-01 19:50:13 +0330 +0330
NA

الان این چی بود؟؟؟؟؟

0 ❤️