عشقم رو اغفال کردم

1392/05/21

کنار ساحل دراز کشیده بودم شنهای داغ آفتاب داغ روغن گارنی گولد شاین برای طلایی کردن پوست برنزم، تمام مدت به جشن عروسی که پیش رو داشتیم فکر میکردم و میخواستم بین دخترا بدرخشم. من قدم ۱۶۴ وزنم۵۵ و لبای قلوه ای و چشمای قهوه ای با موهای فندقی با لایت های خیلی محو و بینی کوچولو روی هم رفته قیافم بد نیست ولی چیزی که تو صورتم جذابم میکنه برق دائمی چشمامه
میدونستم شوهر خواهرم یه عموی ۳۴ساله داره که آمریکا زندگی میکنه دندون پزشکه و همسرش دو سال پیش که اومده بوده ایران مسافرت ، تو یه تصادف فوت شده و ایشون دو سال مجردن.
عکساشو تو فیسبوک دیده بودم خوشتیپ بود قد بالای ۱۸۰ و وزن متناسب چشم و ابرو مشکی و قیافه جدی و کمی اخمو، حالا که فکر میکنم به خاطر اخم جذابش از همون اول میخواستمش
من ۲۷ ساله و یه دختر تحصیل کرده و کاری بودم. تو قسمت تحقیقات توسعه یه شرکت معتبر کار میکردم ، چند تا دوست پسر تا اون زمان داشتم ولی عاشق نشده بودم ، دنبال عشق میگشتم یه عشق واقعی.
شب عروسی موقع شام فقط تونستم ببینمش و توسط مهدی دامادم به هم معرفی شدیم با همون جدیت بهم دست داد ، اظهار خوشحالی کرد. بعد از شام یه دور با هم رقصیدیم و این همه سهم من بود. داغ بودم هرم و داغی و شرم از بدنم تراوش میکرد ولی به چشماش زل زده بودم برق چشمامو به چشمای مشکی و جدیش دوختم یهو نفهمیدم وسط شلوغی چطور شد که با کفشای ۱۰ سانتیم سکندری خوردم و مهرداد بازوهامو تو دستاش گرفت که نیفتم، منو به خودش فشرد و بدون هیچ حرفی زل زد به چشمام که بفهمه خوبم یا نه و من قلبم ۱۳۰۰ تا در دقیقه میزد چشمامو دوختم بهش و آروم بهش گفتم میرم بشینم.
. تا آخر شب فقط یک بار دیگه دیدمش و اونم برای پرسیدن حالم اومده بود
خوب بودم فقط عاشق شده بودم فقط با یک نگاه یک تماس تا به حال چنین لرزشی تو وجودم نداشتم حتی وقت ارضاهای مکررم در سکس
. شب بعد به ویلای ساحلی پدربزرگ مهدی یا همان پدر مهرداد در نوشهر دعوت شدیم
بهش نگاه نمیکردم میسوختم مثل اولین حس در ۱۴ سالگی میخواستمش
همه خواب بودن و من بی خواب کنار ساحل که درست جلوی ویلا بود موزیک گوش میکردم و روی ساحل دراز کشیده بودم بی توجه به خیس شدن پاهام. با صدای پایی نفس تو سینم حبس شد برگشتم و اونو دیدم که به سمتم میومد خواستم بشینم که گفت راحت باش ولی من راحت نبودم، نشستم. نشست کنارم، بدون دعوت هر دو ساکت به موزیک و دریا گوش میکردیم و نفهمیدم کی خوابیدم. چشمامو که باز کردم بازوش زیر سرم بود و باد بوی عطرامونو قاطی کرده بود برگشتم سمتش و دوست داشتم خواب باشه تا سرمو رو سینش بزارم چند دقیقه ای نگاش کردم آروم نفس میکشید
خواب بود سرمو آروم رو سینش گذاشتم و بوی عطرشو بلعیدم دستش زیر سر من چیکار میکرد!؟
سینش آروم بالا و پایین میرفت و من یهو انگشتایی رو لای موهام حس کردم که نوازشم میکرد وای خدا بیدار بود
خواستم سرمو بردارم که آروم ولی محکم گفت بمون جات خوبه
موندم تپش قلبش همچنان آروم بود ولی قلب من واااای… یکم که گذشت به نوازشاش عادت کردم و آروم شدم نمی فهمیدم چه اتفاقی داره میفته ولی هفته بعد ازم خواست به آمریکا فکر کنم و پیشنهاد داد برام پذیرش دکتری بگیره، .قیمم هم که داییم بود رضایت میداد برای درس هرجایی برم. فکر نمیخواست، قبول میکردم
یک ماه از اقامتم تو خونش میگذشت از عطشش میسوختم ولی اون تلاشی نمیکرد که نزدیکم شه. سرمو به درس گرم کرده بودم
اون شب شام پخته بودم یه شب شاعرانه یه لباس زیبا پوشیده بودم نگاهش رنگ عشق داشت ،ولی فرار میکرد. اعتماد به نفسم کم شده بود فکر اینکه هرگز از بوسه روی پیشونی فراتر نمیره

داشت میرفت بازم تو اتاقش، تو خودم شکستم، نشستم گوشه مبل پاهامو تو خودم جمع کردم و اشکام میریخت
غربت، تنهایی، بی توجهی عشقم در عین مسئولیت پذیری بی پایانش
داغ و داغ تر میشدم دوش سرد هم تو اون پاییز خنکم نکرد و من با لباس خواب حریر مشکی رنگ روی تراس اتاقم نشستم و اشک ریختم و اشک ریختم و چای خوردم
باز هم نفهمیدم کی چطور بیمار شدم وقتی پارچه خنکی روی سرم بود بی وقفه مهرداد رو صدا میزدم و اون با گفتن جانم عزیزم اینجام آرومم کرد.با اشک گفتم تنهام نزار و قول داد هیچوقت تنهات نمیزارم عشقم
عشقم؟!‌حتی در بستر بیماری علامت سوال بزرگی روی سرم بود من عشقش بودم ؟!
نمیفهمیدم هیچی جز مهرداد نمیخواستم دستامو دور گردنش حلقه کردم کنارم بود لبامو روی لباش بردم و لب میگرفتم با عاشقانه ترین وضع باتب دار ترین بدن تا به حال کسیو اینقدر نخواسته بودم بدنم رو به بدنش چسبوندم و
نوازشم میکرد و برای اولین بار بوسه هاش با عشق و شهوت و واقعی بود
دستام روی بدنش حرکت میکرد حالم دست خودم نبود و انقدر مالیدم و مالوندم که احساس شهوت بر عشق همسرفوت شدش چیره شد و حسش کردم، لبهای داغ و نوازش انگشتهاش سنگینی بدن عشقم و کیرش کیرش واااااای
لباس حریرم رو در آورد منم تیشرت و شلوار گرمکنش رو در آوردم و تو هم میلولیدیم و میمکیدیم ، میبوسیدیم ، میمالیدیم، کیر گندش بعد از دوسال محرومیت مثل شفتی کلفت و دراز بود و من خودم کسم رو به کیرش میمالیدم
بغلم کرد لبا و گوش و گردن و سینه هامو غرق بوسه کرد و خیسی کسم رو با خیسی زبونش تشدید کرد. هر بار ورود زبونش به کسم دیوانه ترم میکرد ، کیرش رو با دستام فشار میدادم و میگفتم میخوامت خیلی خیلی میخوامت
دستامو در حصار دستاش گرفت ، باز و بالا با دستاش قفلشون کرد. زانو هاشو لای پاهام گذاشت و پاهامو باز کرد باز باز طوری که حس شیرین تجاوز توسط عشقت رو به تصویر میکشید، کیرش رو افقی، عمودی و دورانی روی کسم و چوچولم حرکت میداد و دیوانه تر میشدم. آه و ناله ام بلند بود ، میخواستمش خیلی انقدر که اگر کسم تمام کیرش رو هم میبلعید ، سیر نمیشد از گایش.
بعد از ناله های بلند و التماسم کیرش رو روی سوراخم گذاشت. میدونست هنوز اپن نیستم تو نمیبرد ، دیوانه شده بودم چرخیدم میخواستم تمامش را، حالا من روی کیرش سوار بودم فقط یک فشار لازم بود فشار دادم و نشستم روی کیرش ولی تو نمیرفت روش دراز کشیدم و حرکت دلفینی به کمرم میدادم که کیر مهرداد بره تو کسم. لبام رو لباش بود و گفتم من میخوام مهرداد. میدونستم از اینکه ازدواج نکردیم میترسه و نمیخواد فراتر بره ولی بهش اطمینان دادم که با تمام وجود میخوام، خودم میخوام مهرداد منو بکن همه ی وجودتو بکن توی وجودم من کییییرتو مییییخوام منو بکن عزیزم
حشرش به بالا ترین حد رسید منو خوابوند و خودش روم قرار گرفت با دستش سینه مو میمالید ، زبونش تو گوشم بود و کیرش رو کسم. با اون دست نوک کیرش رو رو سوراخ کسم گذاشت و آروم آروم عقب جلو کرد تا سرش تو رفت ، با آه و ناله من شدت و سرعت کردن بیشتر کرد، از لذت جیغ میکشیدم خواهش میکنم همشو بکن تو خواهش میکنم تا ته همش میخوام کیرتو میخوااااااام و تا ته کرد تووووو و من جیغ بلندی کشیدم غرق درد و لذت و اون بی خوداز خود بادیدن خون منو خوابوند و غرق بوسه کرد و آروم تو گوشم گفت خوبی عزیزم؟ خوب بودم خیلی خوب. خودمو بهش فشار دادم و مهردادو به خودم فشردم و گفتم:
اوهوم منو بکن به شدت محکم مثل جنده ها خواهش میکنم جرم بده میخوام مال تو باشم
با این حرفم اومد روم کیرشو کرد تو و تلمبه ها شروع شد آنقدر ناله میکردم که شقش جرم میداد و من باز هم کیرش را میخواستم انقدر تلمبه زد تا ارضا شدم ولی نذاشتم کیرش رو در بیاره ،
آروم مثل موج روی بدنش سواری میگرفتم تا اینکه یهو وحشی شد در حالیکه گردنم را به شدت میمکید چند تلمبه محکم زد ، بهم گفت آبمو کجا بریزم گفتم بیا بالا. اومد بالای سرم پاهاش دور سرم بود گردنمو آوردم بالا و شروع کردم باولع کیرشو مک میزدم و مهرداد صداش بلند شده بودتا اینکه آبش اومد و من همشو خوردم با لذتی وصف نشدنی ازینکه عشقمو به لذت رسوندم.
غرق عشق بودیم ، غرق عشق، شهوت، نزدیکی، یکی شدن. بغلم کرد بردتم حموم توی وان باز هم نوازش بوسه لمس عشق شهوت کیر راست شده و کس پر عطش و اینبار با کیرش بالای سرم بود و من ساک میزدم و مهرداد انگشتشو توی کسم میکرد و تند تند ویبره ای عقب جلو میکرد باز هم سکس و کردن ، کردن باز هم ارضا شدیم تو بغل هم در حالیکه کیرش تو دستم بود دستاش توی موهام و سرم روی سینش، روی تخت مهرداد خوابیدیم لخت لخت و این شروع ما شدن بود.

نوشته: mkmkmk


👍 1
👎 0
98763 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

395359
2013-08-12 09:13:36 +0430 +0430
NA

دوست داشتم داستانو . همین بود که می گفتم مرد باید زن رو تشنه کنه، زجر بده بعد بکنه. زن دیوونه که بشه دیگه اوووووووووف.

0 ❤️

395360
2013-08-12 09:19:39 +0430 +0430

والا چی بگم تو اپن نبودی ولی مکرر تو سکس ارضا شده بودی عجب…عجب… ولی داستانت منو به فکر زدن یه تاپیک انداخت،،،خانوما توجه کنن از اونا سوال دارم

0 ❤️

395361
2013-08-12 09:20:57 +0430 +0430
NA

جدای از اروتیک بودن این خواب سکسی سوالی داشتم بانو:
1-شما از اون دسته خانمهایی هستی که وقتی عاشق می شی فورا ارضا هم می شی؟اخه گفتی در یک نگاه چنان لرزشی وجودتو گرفت که در موقع ارضا شدن در سکس هم انطور نبود. مثلا خواستی تشبیه کنی؟ نکن

با خوندن داستانت احساس کردم حجمی از عشق از معده به دهنم هجوم اورد . نگو خواب عشقی دیدی .شرمنده خوشم نیومد.

موفق باشی.

0 ❤️

395362
2013-08-12 09:32:59 +0430 +0430

از این پس در قسمت داستان ها نظر خواهیم گذاشت!/

داستان بدی بنظر نمیاد/ اما در اواخر داستان/ فانتزی گرایی تا نهایت ممکن پیش رفت!/
چطور بدون وقفه، کیر مهرداد رو که تازه موفق به فتح پرده ی راوی شده و خون آلود هست رو با ولع و تا لحظه ی ارضا شدن … :-/
اواخرش یه کمی توضیح بیشتری میخواست

0 ❤️

395363
2013-08-12 09:37:20 +0430 +0430
NA

مسعودددد:
به نکته ظزیفی اشاره کردی. اصلا من موندم تو چرا انقد تو کار ظریف کاری هستی؟ :D

0 ❤️

395364
2013-08-12 09:44:29 +0430 +0430

پروازه!/
با این بطری یک و نیم کشمش و آب انار(قرمز رنگ :-D(
که شباهت فوق العاده ای به بعضی چیزا :-D داره /
تو هم ظریف بین میشدی!/
الآن موندم اشتهام باز شده که بخورم یا نه :-/
:-D

0 ❤️

395365
2013-08-12 09:52:27 +0430 +0430
NA

خوب نوشتی؛ روان، کم غلط، جذاب. بعضی از توصیف‌ها و استعاره‌ها و تشبیه‌هات خوب بود؛ یا دست‌کم چون داستان سکسی به انگلیسی خوندی، خوب به فارسی ترجمه کردی و برای خوانندۀ فارسی‌زبان بکر و تازه است. از این نکته بگذریم که عنوان و محتوا چندان هماهنگ نبودند و کاملاً داستان‌ات خطی بود (از «من» شروع شد، به «ما» رسید)، به نظرم متن داستان دو تا اشکال عمده داشت:

1 ـ کمی شتاب‌زده و فاقد شخصیت‌پردازی بود. انگار که سردبیر مجله دیده داستان طولانیه، از چند جا وسط‌هاش رو قیچی کرده و داستان رو کوتاه کرده. بعضی‌جاها به قدری سریع و خام رد شدی که انگار عجله داری زودتر به بخش سکسی ماجرا برسی. اگه واقعاً این طوریه، پیشنهاد می‌کنم که قبل از نوشتن، سعی کنی یه نفری یا دو نفری ارضا بشی و بعد بنویسی.

2 ـ اما مهم‌ترین اشکالش اینه که هیچ‌وقت یه داستان خوب با این توصیفات شروع نمی‌شه: من اسمم اینه، قد و وزنم فلانه، دور باسنم این قدره، گودی کمر دارم، چشم‌هام این رنگیه، پارسال شب یلدا آپاندیسم رو عمل کردم، از دور شبیه نگاتیو آنجلینا جولی‌ام، و . . .
با این همه عدد و رقم و رنگ و . . . احساس می‌کنم که داری به خیاط‌ات سفارش لباس می‌دی!
این نکات رو (اگه اصلاً اهمیتی دارند) باید در لابه‌لای داستان به خواننده منتقل کنی.

یک نکتۀ فنی که خانوم‌ها بهتر می‌تونند نظر بدن: بعد از پارگی بکارت، امکان لذت بردن از سکس وجود داره، یا درد و خون مانع می‌شه؟ البته خیلی مهم نیست . . . داستانه دیگه. در خیال همه چی امکان‌پذیره.
موفق باشی.

0 ❤️

395366
2013-08-12 11:56:03 +0430 +0430
NA

مسعود :
اقا بخور نوش جان. فقط قربونت حستو بعد از خوذدنش بیان کن :D
جای شیر جوان خالی یکبار دیگه طعم هارو یهش یاد اوری کنم. :D :D

0 ❤️

395367
2013-08-12 15:59:49 +0430 +0430

بد نبود ولی ننویس . . . . . . . . . . .
وقتی هنوز نمی‌دونی که پرده پاره می‌شه و خون میاد و نمیشه لیسش زد معلوم می‌شه که هنوز سکس نداشتی. بیخیال شو و دیگه ننویس. قشنگ نوشته بودی ولی خوشم نیومد. حوصله هم ندارم برات شعر بگم. ننویس.

0 ❤️

395369
2013-08-12 18:28:17 +0430 +0430
NA

یعنی متاسف هستم واسه اون دسته از دوستان که مزخرفات این لاشی رو تایید کردن…
کمی تو داستان دقت کنید واسه نقد هم میتونیم نظر بدیم نه اینکه داستانی باشه که کیروکس رو اب بیاره …بله در کنارش طرز نوشته و دست به قلموووونه اینکه طرز کس شعر نوشتن این خالی بند …بعدش یه سر تو ارشیو سایت بزنید همه داستان ها مثل هم هستن فقط چون کپی میکنن کمی تغییر میدن…دقت حرف اول رو واسه یه حس رویای میده حسی که خواننده رو با نوشتهای نویسنده از خود بیخود میکنه و ابتون راه میفته…

0 ❤️

395370
2013-08-13 06:13:37 +0430 +0430
NA

پروازی
مسعود
میبینم که واسه هم پپسی واکردین؟؟؟ :-D
نظر:
داستانو با حس نوشته بودی ولی یکم داستانش کرده بودی در کل مرتب بود

0 ❤️

395371
2013-08-13 11:27:29 +0430 +0430

خوب بود. انگار نگارش نویسنده آشنا بود.
یه سری اشکال داشت که دوستان اشاره کردند. بهتره قبل از اپ کردن بدی چند نفر بخونن که سوتی نداشته باشه.
موید!

0 ❤️

395374
2013-08-22 09:35:04 +0430 +0430
NA

ajab!!!

0 ❤️