عمو کیر دراز و دختری که از او می گریخت

1395/05/26

عمو کیر دراز همیشه وقتی رو به روی آینه می نشیند و کیرش را می گیرد دستش، یاد آن دختر می افتد. تنها دختر محل که این همه سال توانسته خودش را از دستبرد او دور نگه دارد. همیشه یاد آن دختر که می افتد، چند بار دیگر دست های عمو روی کیرش بالا پایین می رود و حس می کند، آن دختر دارد قدم به قدم بهش نزدیک می شود. دست عمو که می خواهد دور کمر دختر حلقه شود، آبش می پاشد روی آینه و تصویر دختر از جلوی چشم هایش کنار می رود.
دو ماه است که دیگر دلش نمی آید سراغ دخترهایی برود که قبلاً به آن ها دست زده. حتی اگر دوره اش کنند و ازش بخواهند، فقط یک شب در اختیارشان باشد، قبول نمی کند و دوباره می آید سراغ آینه. تنها باری که عمو توانسته آن دختر را تنها گیر بیاورد، روزی بود که تازه داشت از خرید برمی گشت. نزدیک پارکینگ ساختمان کناری یک دفعه چشمش به آن دختر افتاد که تازه ماشینش را پارک کرده بود و داشت از آن پیاده می شد. عمو همان جا همه ی خرید هایش را زمین گذاشته بود و خودش را رسانده بود به دختر. وقتی توانست بالای شلوارش را بچسباند درست جایی که فکر می کرد باید بین باسن های آن دختر باشد، نرمی و داغی ای را روی کیرش حس کرد، انگار آن دختر مانتو شلوارش را در آورده باشد و او کیرش را روی پوست دو تا باسن دختر گذاشته باشد. عمو بدون این که بگذارد لحظه ای تلف شود، دست هایش را برده بود سمت سینه های دختر، اما انگار دختر تازه متوجه شده باشد، دقیقاً دارد چه اتفاقی می افتد، جیغی کشیده بود که عمو را وادار کرد، یک لحظه او را ول کند. اولین مرد که پا گذاشت توی پارکینگ، عمو دوید سمت خانه ی خودشان و همه ی خرید هایی که کرده بود، ماند وسط خیابان. تا چند ساعت گرمی و نرمی باسن دختر را روی کیرش حس می کرد. یادش نمی آمد، در آغوش گرفتن هیچ دختری چنین لذتی به او داده باشد. توی همان یک ثانیه ای که توانسته بود کف دست هایش را بگذارد روی سینه های دختر، متوجه ی سفتی آن ها و رو به بالا بودنشان شده بود. با خودش فکر می کرد، اگر فقط چند دقیقه وقت داشت، چه کار هایی می توانست با آن بدن بکند، اما دوباره فکرش می رفت سمت ماشینی که تازه دختر درش را بسته بود. اگر توی یک چشم به هم زدن، در ماشین را باز کرده بود و دختر با میل خودش سوار می شد، چه لذت هایی را می توانست به دختر هدیه بدهد، اما همه چیز با جیغی که دختر بی موقع کشیده بود، تمام شده بود.
تنها چاره ای که برای عمو مانده، این است که از دختر هایی که می شناسد و همه شان برای چند ثانیه لمس کیر او حاضرند هر کاری کنند، کمک بگیرد. کافی است شرط کند، تا زمانی که آن دختر را نبیند و با او رابطه برقرار نکند، هیچ کدام از آن ها را حتی حاضر نیست لمس کند.
هنوز چند ساعت از زمانی که عمو شرطش را به چند تا از دختر هایی که می شناسد گفته، نگذشته که یکی از آن ها زنگ می زند و می گوید، آن دختر را به مهمانی شان دعوت کردند. عمو چند دقیقه سعی می کند به چیزهای دیگر فکر کند تا کیرش بخوابد و بتواند راه بیفتد برود به آن آدرس. جشن تولد یکی از دختر هاست و دختر دست نخورده ی عمو خبر ندارد قرار است یک مهمان دیگر هم پا توی مهمانی بگذارد. همین که در باز می شود و عمو وارد می شود، دختر بلند می شود تا فرار کند. صدای آهنگ و کف زدن آن قدر بلند است که هیچ کس صدای جیغ کشیدن های دختر را نمی شنود. چهار تا از دختر ها او را می گیرند. لباس هایش را در می آورند و فقط می گذارند سوتین و شورتش تنش بماند. سفیدی تنش می درخشد و اگر دقت کنی، می توانی ضربان نبض را توی رگ های تنش ببینی.
عمو سوتین را که می کند، چند ثانیه هم با سینه های دختر ور نمی رود. مستقیم می رود سراغ شورت و با یک حرکت می کشدش پایین. یکی از دختر ها تا می تواند لوبریکانت روی کس دختر می مالد و می رود کنار تا عمو کارش را شروع کند. دختر انگار یکی سحرش کرده باشد، هیچ حرکتی نمی کند. کیر عمو کسش را باز می کند و فرو می رود و همراه تن عرق کرده ی عمو بیرون می آید تا دوباره فرو برود و دختر را وادار کند، درد کشیدن و لذت بردن را توی چهره ی خودش نشان بدهد. دختری که هنوز لوبریکانت دستش است، به پشت عمو می زند.

  • گناه داره! اولین بارشه!
    عمو بلند می شود و کیرش را کامل از کس دختر بیرون می آورد. رگ های درشت کیرش ورم کرده و سرخی کم رنگ بکارت دختر روی پوست کیرش پرده ی صورتی کشیده.
  • هر کی حاضره بخوابه!
    دختر ها یکی یکی می خوابند و همین که عمو آبش می پاشد روی تنشان، چند دقیقه با دختری که با خودشان آوردند، حرف می زنند و دوباره مشغول می شوند. انگار سال ها انتظار چنین شبی را کشیده باشند و نگران باشند دیگر چنین فرصتی گیرشان نیاید. عمو کیر دراز خودش دختر را می رساند در خانه شان و بهش می گوید، نگران نباشد! توی کل محل یک دختر هم نیست که یک بار با او نخوابیده باشد و به او اطمینان می دهد، وقتی بزرگ تر شود، به خاطر کاری که عمو برایش کرده، حتما از او تشکر می کند. مثل همه ی دختر هایی که این کار را کردند.

نوشته: مصطفی جعفری


👍 0
👎 6
52761 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

552812
2016-08-16 21:01:45 +0430 +0430

واااای خدا… ببین جق داره کجا میبره مارو…

0 ❤️

552821
2016-08-16 21:22:12 +0430 +0430

فانتزی تخمی - تخیلی

1 ❤️

552828
2016-08-16 21:47:16 +0430 +0430
NA

ذهنت خیلی به هم ریختس فک کنم ی دور دگه بخونی بفهمی چه عنی نوشتی

1 ❤️

552842
2016-08-16 22:40:43 +0430 +0430

مادر تو و عمو را گایدن کوس مغز جلقو …

0 ❤️

552845
2016-08-16 22:44:14 +0430 +0430
NA

نخودم ولی طبق نظر دوستان ننتو گا ییدم

1 ❤️

552846
2016-08-16 22:44:30 +0430 +0430

احتمالا عمو در حال گاییدن کوس و کون ننت بود سوراخ مامانت سایزش را بنویس مرکز دایره ضربدر سیاهی دور سوراخ …

1 ❤️

552863
2016-08-17 03:16:49 +0430 +0430

راستش داستان تخمی تخیلی تو نخوندم؛ولی:اسم فامیل چی بود انوقت

0 ❤️

552864
2016-08-17 04:54:21 +0430 +0430
NA

این دوستان که ققط فحش میدن خیلی ک س خل هستن هر داستانی مینویسن میان فحش میدن خب کس مخا خودتون چه گهی هستید مگه که فحش میدید این گوی و اینم میدا بفرما وسط یا زر نزن…در مورد داستان تخیلی بود ولی قشنگ دستت درد نکنه

0 ❤️

552871
2016-08-17 08:02:40 +0430 +0430

باتوجه به اینکه دوستان خدمات ارزنده ای به فک وفامیل نویسنده کردن تنها یک مورد از ذهن دوستان لایی در رفته که حقیر با اجازه دوستان جبران مینمایم…خرطوم فیل آفریقائی توکون زنداییت با این داستان تخمی

1 ❤️

552895
2016-08-17 15:58:21 +0430 +0430

کیر عمو تو کونت

1 ❤️

552907
2016-08-17 21:42:09 +0430 +0430

کیر تو این داستان

0 ❤️

552933
2016-08-18 09:57:00 +0430 +0430

…دختر ها تا می تواند لوبریکانت روی کس دختر می مالد و می رود کنار تا عمو کارش را شروع کند…
عموجان لوبریکانت نبود برو توی چال سرویس واسکازین توتال یا گریس نسوز بزن بعد از 10000 کیلومتر قول میدم دختره آخ هم
نگه (dash) (dash) (dash)

0 ❤️

553132
2016-08-20 11:30:56 +0430 +0430

بعد از خمینی
جق ایرانو گایید…!

0 ❤️