سلام خدمت دوستان
تلفن جواب داد جانم رضا خوبی عزیزم كجای ارایشگاه كارت كی تمام میشه یك ساعت دیگه اوكی غذامو گرم كن زود امدم
غذا نداریم تا شب
یهو قطع شد من هنگ بودم
زنم دانشگاه شهرستان بود دو هفته ای بود سكس نكردن بودم بین خودمون این رمز گذاشته بودیم وقتی میگفتم غذامو گرم كن یعنی خودتو اماده كن میخوام سكس كنم
توی فكر بودم دیدم اس امد رضاااا خدا خفت نكنه روی ایفون بود گفتم خب باشه كی شك میكنه گفت فرناز هی سوال میكنه منم جریان بهش گفتم شب عروسی خواهر زنم بود زنم مثل همیشه خشكل شده بود شبنم زنم قد یك ١٥٥ وزن ٦٠ سینه های ٧٠ خوردنی توی عروسی همش چشم دنبالش بود دوست داشتم زودتر عروسی تمام بشه تا بخورمش منم یكم مشروب خوردم سیگارم كشیدم شبنم زیاد خوشش نمیومد توی رقص هی بهش میمالیدم این وسط فرناز هم مثل خروس بی محل هی اضافه میشد بهمون باهام میرقصید میخندید منم هی چشم فقط ب شبنم بود دیدم شبنم در گوشم گفت منو بیین كجا چشم چرونی میكنی فرناز زن پسر دایی زنم بود اونم قد ١٦٥ سینه های ٧٥ چشمهای درشت خلاصه عروسی تمام داشتیم میرفتیم سمت ماشین ك بریم خانه دیدم فرناز نزدیك ماشین ما یه چیزی ب شبنم گفت خندیدن رفتیم سمت خانه تا درو بستم شبنم بغل كردم شروع كردیم لب خوردن شبنم ظهر باید بر میگشت دانشگاه منم باید از فرصت استفاده میكردم یكم كه لب خوردیم گفت بریم توی اتاق گفتم اره بریم كه گرسنمه دیدم بیهوش شد از خنده گفتم چرا میخندی گفت جریان ب فرناز گفتم مرده بود از خنده رفتیم توی اتاق لباسهامو. در اوردیم شروع كردم لیس زدن وحشی شده بودم دیگه انداختمش روی تخت شروع كردم بدنش لیس زدن رفتم سمت سینه هاش شروع كردم خوردن موبایل شبنم زنگ خورد فرناز بود گفت بزار ببینم چی میگه موقعی ك داشت حرف میزد منم لباش میخوردم دیدم خندید گوشی انداخت شروع كرد لبامو خوردن گفت بیا غذاتو بخور غذای منم بده منظورش این بود 69 بشیم شروع كردیم ب خوردن من ك دیگه داغ بودم زدمش نكنار یه لب ازش گرفتم بهش گفتم داگی شو شروع كردن تلمبه زدن اونم فقط اههه میكشید عاشق اینم وقتی ابم میاد میریزم توش چشماشو ببینم ببوسمش روی كمر خوابید محكم بغلش كردم محكم شروع كردم ب تلمبه زدن ابمم ریختم تو كلی همدیگه بوسیدیم همونجا خوابمون برد تا صبح شبنم ساعت یك حركت داشت ساعت ده بلند شدیم از خواب رفت حمام گفتم من هنوز گشنمه گفت بیا توی حمام توی حمام هم یه بار سكس كردیم ساعت یك شبنم رفتم منم بیهوش خواب بودم ساعت هشت نیم شبنم زنگ زد گفت رسیدم منم گفتم تازه بیدار شدم شاید برم بیرون داشتم اماده میشدم دیدم فرناز زنگ زد گفت خانه هستین گفتم اره گفت دارم میام قطع كرد نزاشت بگم ك شبنم رفتن ده دقیقه بعد امد منم داشتم توی بالكن سیگار میكشیدم تا دیدمش در باز كردم امد بالا یه ست مشكی زده بود ك تا دیدمش كیرم توی شلوارك بلند شد امد تو زود مانتو روسری مانتو در اورد گفت وسایل شبنم اوردم گفتم شبنم ظهر رفت دیدم گفت وای راستی ها یادم نبود گفتتم امدی بشین یه چای بخور خندید گفت مشروب با دوستات میخوری ب من چای میدی گفتم مگه تو میخوری گقت دور از چشم محسن اره گفتم بیارم پس خندید گفت بله دیگه گفتم پس محسن كجاست الان گفت شب كاره منو رسوند رفت خلاصه شروع كردیم خوردن پیك پنجم شیشم بودیم گفتم شام چی میخوری بگم بیارن خندید گفت شام امشب با من گفتم یعنی حال شام درست كردن داری گفت زیاددد میخندید منم شكه اخه شوهرش یه ادم بیخود بود دیدم گفت سیگار بده شروع كرد كشیدن بین سیگارش دو تا پیك دیگه هم خورد بلند شد رفت توی اتاق منم داشتم با شبنم پی ام میدادم دیدم صدام كرد گفتم بله گفت بیا غذا حاظره گفتم چی میگی رفتی توی اتاق میگی غذا حاظره گفت تو بیا رفتم توی اتاق چشمام چهارتا شد فرناز فرناز با شرت سوتین مشكی روی تخت دراز كشیده گفت بیا دیگه غذا امادست من تازه فهمیدم جریان چیه مونده بودم چكار كنم بلند شد امد سمتم چسبید بهم لباشو گذاشت روی لبام شروع كرد خوردن تا زبونش خود ب لبام دیگه وحشی شدم شروع كردم ب صورت وحشیانه ای ب خوردنش خندید گفت بخور تا از دهن نیفته شروع كردم ب لیسیدنش از عطر شبنم هم زده بود دیگه بدتر حشریم كرده بود لباش میخوردم با دستم سینه هاشو میمالیدم دست دراستم ك ب كسش خورد اهههش در امد گفت نمیخوای شروع كنی گفتم صبر كن من غذای داغ نمیخورم گفت من غذای داغ دوست دارم دستشو برد روی كیرم اروم شلواركم در اوردم كیرم شروع كرد ب بالا پایین كیرم گفت رضاااا هر كاری با شبنم میكنی با منم بكن منم ك تازه مشروب داشت روم تاثیر میزاشت گفتم بدتر شبنم میكنمت گفت مثل دیشب ك كسش خوردی مال منم میخوری یهو برق گرفتم انگار گفتم تو از كجا میدونی گفت دیشب داشتم با شبنم صحبت میكردم قطع نكرد منم تا اخرش گش دادم حشری شدم هركاری كردم منو نكرد فقط بخور چون اون نمیخوره منم ك دیگه تو ابرا بودم اون شرت مشكی توری ك اون كس تپل بف كرده توش بود كشیدم پایین تازه موهاش نك زده بود خیس هم بود ولی دیگه نمیفهمیدم شروع كردم خوردن زبونم تا اخر میكردم تو كسش لیس میزدم یه جیغ زد بیحال شد فهمیدم ارضا شده امدم بغلش شروع كردم بوسیدنش یكم امد سرحال شروع كرد لب خوری لیس زدن بدنم رسید ب شورتم گفت خاك تو سر شوهرم ك همنوز مامان دوز میپوشه شروع كرد خوردن دندونش ب كیرم ك میخورد كل حسم میپرید ببندش كردم گفتم داگی شو یكم تف زدم روی كیرم دم كسش مالیدن انگشتش كردم یهو فرستادم داخل یهو پرید جلو پهلوهاشو گرفتم شروع كردم تلمبه زدن كل بدنم خیس عرق شده بود نزدیكهای امدم ابم بود گ گفتم برعكس شو پاهاشو دادم بالا یه لیس زدم در كسش فرستادم داخل مثل وحشیهای نكرده فقط تلمبه میزم پاهاشو قفل كرد دورم منم تلمبه میزدم ابم ریختم داخل شروع كردم ب لب گرفتن توی بغل هم یكم خوابیدیم بعد اماده شد ك بره گفتم بزار خودم برسونمت رسوندمش خانه تا رسیدم خانه دیدم زنگ زد عشقم رسیدی گفتم اره گفت هر وقت غذای تازه خواستی خودم بهت میدم شروع كرد خندیدن یكم بعد شبنم زنگ زد گفت فرناز امد وسایلم داد گفتم اره گفت غذا برات اورد گفتم گفت شرمنده عزیزم نرسیدم برات غذا درست كنم تا پرسید چی اورد گوشی قطع كردم زنگ زدم ب فرناز گفتم چی گفتی ب شبنم پرسید غذا چی اوردی گفت بگو ماكارانی تا قطع كردم شبنم زنگ زد گفتم قطع شد گفت اره خوابگاه انتن نمیده گفتم ماكارانی اورده بود یكم صحبت كردیم تا قطع كردم پی ام فرناز امد گفت بیداری گفتم اره گفت ای كاش الان اینجا بودی گفتم بیخیال شو گندش در میاد گفت این شوهر بیشعور من فقط فكر پوله همش سرش تو كاره ب فكر من نیست بعد اون جریان تا نزدیكهای ترم اخر درس شبنم با فرناز هفته ای یكی دو بار سكس میكردیم تا باردار شد
اامید وارم خوشتون امده باشه اگه كامنت خوب گرفتم یكی دیگه هم مینویسم
غلط املای هم ب بزرگواری خودتون ببخشید معلم های املا ?
نوشته: رضا
واقعا چقدر بعضی از مردا بیشعورن صبح تا شب جون میکنن نون دربیارن خانوادشون کمبود نداشته باشه شب میان خسته و کشته تازه نمیشینن برا ی خانوم شعر چه سری چه دمی عجب پایی بخونن واقعا دمت گرم که رفتی تو خونش زنشو کردی حقشه که اینقدر برای رفاه همسرش تلاش نکنه…
راستی قهرمان با شرف خبر داری لقب خانومت تو دانشگاهش چیه؟؟؟ سلف سرویس!!! ?
غذا چی میخوری الان بچه ها برات میارن
کلفت باریک پهن
بعد خوردن ماکارونی جق نزن برات خوب نیست
یعنی الان خیالم راحت باشه که چون کامنت خوب نمی گیری دیگه نمی نویسی ؟
خزعبلات نویسی اسمش داستان نویسی نیست
دیسکلایک
وباز یکی دیگه از جق زدن زیاد گوه خوری کرده و حاصلش شد ریدن از دهان در داستان تخیلیش که میپندارد خاطر است. گوسفند (dash) ****
خیلی کیری بود
موقع نوشتن دستتو از شورتت درار
قبل نوشتنم یه جقی بزن شاید از نوشتن منصرف بشی
یه مدته ک عاشق شدم…بعد سه سال رابطه با همکلاسی دانشگام کاملا ب فکر ازدواج بودم و هستم باهاش…طرف علاوه بر همکلاس فامیلمم هس…منتها این وسط عشقو حالامم با دوس دخترام داشتم و چون اون نخاستع ک تا موقع ازدواج سکس باشه منم از یه راه دیگه تخلیه کردم همیشه خودمو…الان بعد سه سال خوردیم به یه بن بست خیلی بد…هرکاری میکنم درس بشو نی رابطمون…میخاستم بگم چوب خدا صدا نداره…هر بلایی سرم اومده از خیانته و از لاشی گریمه…هیچوقت به یه دختر یا پسریکه از ته دلت دوسش داری و فقط شما تو زندگیشی خیانت نکنین ک یه روز پشیمون میشین و زندگیتون نابود میشه…
کلا حالتو بکن و خوش باش،بها دادن به کسی جز خودت یعنی گرفتاری اسارت
خیانت
واقعا مشکل شما جقیها چیه که سواد ندارید؟ شاید عقل کم دارید، نمیدونم. مثلا نوشتی “اههه”. خب این یعنی چی اونوقت؟ شاشیدم توی خودت و فرناز و شبنمت. حد اقل یاد بگیر موقع نوشتن جق نزن کونمشنگ خان. احتمالا زمانی که زنت رفت دانشگاه در واقع نرفت. شوهر فرناز که فرناز رو آورد خونهی شما، از اون طرف رفت زنت رو برد خونه تا اون رو بکنه. میشه گفت ضربدری از راه دور. شاشیدم توی تخیلاتت.
ها کـُکا
گشنته بیا اینو بخور
کسکش تو خونه عمو پورنگ را انداختی?
گشنمه بیا گشنمه برو گشنمه
شعر داغ
بیا که شام تو حاضر شد امشب
سوسیس داغ داغ حاضر شد امشب
بشو آمادهی دادن به اغیار
که کیر داغ ما حاضر شد امشب
ها کـُکا
خوب حالا قهوه ایت کنیم که دیگه ادامه ندی
شام چی دوس داری عمو جون؟؟ اینو دوس داری ؟
عیال مربوطه هم که آشپزخانه بیرون بر زده بود تو شهرستان
بعدم بچه کونی شورت مامان دوز چه مشکلی داره مگه؟؟؟؟
چرا آخه ؟؟!!!
بیا شورت بچه های سایت رو بکش پایین یه در میون شورت مامان دوز پاشونه
تازه مال من از این شورتای چاه کنا ( مغنی) هست
هوا خورش ملسه ، باد میاد و میره همه جا خنک میشه
عین کولر هست تو تابستون
دفعه دیگه نبینم به شورت مامان دوز توهین کنی
حالا هم برو جقت رو بزن. انتر
میلیون دفعه هم من هم سایر استاید ب شما و امثال شما جقیا گفتیم ک قبل و بعد داستان جق بزنید ک انقد غلط املایی نداشته باشید اما کو گوش شنوا . ولی ناموسا هرجور ک فک میکنم جندشم انقد زود پا نمیده یارو چجوری اومده بدون اینک مخ بزنی اومد ک جرش بدی .
داستان خیانت جالب نیست ب نظرم
اونم وقتی کسی رو داری ک بهت علاقه داره و نیازت رو تامین میکنه
با اصل داستان مشکل دارم وگرنه قلمت قلم نگارش نیست ، ضعیفه و خیلی محاوره ای مینویسی وگرنه همین داستان با نگارش و نثر قوی ، ب چشم خواننده خیلی جذابتر میشه
مطمئنا زنت هم به همین راحتی بهت خیانت میکنه. تاوان کردن زن شوهردار خیلی سنگینه. اینو با تکتک سلولای بدنت لمس میکنی… متاسفم واست
دادا اگه گشنه ای امشب واست هادتاگ بیارم با سس مایونز غلیظ
کیسه کش آدم زن شوهر دار رو میکنه آخه عمه ننه
کثیف و بی همچیز و هرزه
حالمو بهم میخوره از تو و امثال تو
چه خواهر لجن و هرزهای
خدا از رو زمین ورتون داره
کصکش داری تایپ میکنی دست تو از تو شرتت دربیار کونی خان
تمام دانشگاه ها قبل و بعد انقلاب تو کونت
خیانت
خوشم نیومد