فاطمه کون تکرار نشدنی در تاریخ

1392/12/01

دقیق نمیدونم علاقم به فاطمه از کجا شروع شد,ولی خوب یادمه از بچگی با خانوادشون رفت و آمد داشتیم. درست یادمه حداقل ماهی 2 بار میرفتیم خونه حج اکبر که بابای مریم هست حج اکبر رفیق بابام وشریکش بود با هم کامیون شریکی داشتن که بعدا از هم جدا شدن البته تو شراکت جدا شدن, اونا خانواده پر جمعیتی هستن 6 تا دختر ویه پسر کوچولو البته ثروتمند حج اکبر کلی کامیون داره اصلا این حرفا رو ول کن بریم سر اصل مطلب,یادمه کوچیک که بودیم وقتی میرفتیم خونه مریم اینا میرفتیم طبقه ی بالای خونشون بازی میکردیم البته شیطونی هم میکردیم مثلا دودول بازی و از این کارا که خودمون به هم میمالیدیم البته بچه بودیم ومن و مریم حدود 8 سالمون بود ودقیق نمیدونستسم شهوت چیه همینجوری یه چیزی یاد گرفته بودیم بعد از گذشت چند سال و جدایی پدر و مادرم من و مادرم از تهران برگشتیم شیراز شهر مادرم و تا چند سالی دیگه باهاشون در تماس نبودم تا اینکه دانشگاه قبول شدم تهران و بابام که دوباره ازدواج کرده بود یه سویت کوچیک تو تهران برام اجاره کرد. یه روز بابانم گفت میخوایم بریم باغ حج اکبر تو هم میای منم یه دفعه یادم افتاد به مریم که هنوز علاقه ی دوران بچگی رو بهش داشتن گفتم آره دلم برا حج اکبر تنگ شده!!! وقتی رفتیم باغ بعد از خوش و بش و… یه دفعه به فاطمه گفتم عضو فیسبوکی گفت آره تو چطور؟میخوای ادم کنی؟ گفتم پ ن پ میخواستم ببینم اگه عضو قیسبوکی نصیحتت کنم که فیسبوک خوب نیست و… بعد از کلی خوش وبش و مزه پرانی مهمانی تو باغ تموم شد که من از طریق فیسبوک باب دوستی رو با فاطمه باز کردم و مدت 1 ماه با هم تلفنی حرف میزدیم وچند باری هم رفتیم بیرون یه روز که داشتیم با هم اس بازی میکردیم ازم پرسید تا حالا دوست دختر داشتی منم گفتم آره 2 تا تو شیراز اونم گفت باهاشون سکس هم داشتی یه دفعه تمام بدنم گر گرفت گفتم چطور , گفت میخوام صداقتت رو بسنجم گفتم با اولی که نه ولی دومی که یک سال باهاش بودم الانم 6 ماهه ازش جدا شدم یه 5 یا 6 باری رابطه داشتیم بعد به من گفت میتونم بپرسم چرا تا حالا به من پیشنهاد ندادی؟ یک دفعه بدنم شروع کرد به گر گرفتن مجدد و احساس کردم حرارت بدنم رفته تو آسمون آخه اصلا باورم نمیشد همچین حرفی بزنه چون دختر بی حیایی نبود منم در اون حد خوشتیپ و خوش هیکل نبودم که یه دختر همچین حرفی بهم بزنه, منم بهش گفتم آخه گفتم شاید بدت بیاد عزیزم, تا 5 دقیقه جواب پیاممو نداد بهش گفتم چی شد گفت هیچی چیزی نشده , بهش پیام دادم عشقم اگه الان بهت این پیشنهاد روبدم قبول میکنی پیام داد دیگه پر رو نشو من همینجوری ازت سوال پرسیدم, منم دیگه ولش نکردم تا دیدم تنش میخاره رفتم رو مخش و راضیش کردم که دو روز بعد بیاد خونمون, عجب حسی بود تا دو روز از فکرش شق درد گرفتم آخه چندین ماه بود سکس نداشتم و کلی تو کف بودم روزی که میخواست بیاد قبلش رفتم دم خونه یکی از رفیقام یه قرص ازش گرفتم آخه میخواستم دفعه ی اول حسابی بهش حال بدم رفیقم گفت اینو بخوری به همین راحتی آبت نمیاد بهش گفتم خودم میدونم تو خفه شو !!!,قرارمون ساعت 4 بعد از ظهر بود, رفتم دنبالش اوردمش خونه تو راه حتی یک کلمه هم حرف نزدیم وقتی اومدیم خونه بعد از ده دقیقه صحبت یه دفعه ازش لب گرفتم,پیش خودم فکر کردم شاید اولش یه کم ناز کنه مثل دوست دختر قبلیم ولی اونم شروع کرد به لب گرفتن وقتی لباسامون رو در اوردیم تازه فهمیدم عجب چیزی شده ومن چقدر از دنیا عقب بودم و رفته بودم با مهشید(دوست دختر قبلیم) وای عجب هیکلی قدش یه کم کوتاه بود ولی هیکلش قشنگ بود پایین تنه پر,باسن برجسته و بالا تنه لاغر وکمر باریک وسینه هاش متوسط و پوستش برخلاف مهشید یه دونه جوش هم نداشت وای یه دفعه که شلوارش رو در اورد پریدم طرفش و خوابوندمش شروع کردم گردنو سینه هاشو لیس زدن به شکمش که نزدیک میشدم تعداد نفسهاش بیشتر میشد کم کم رفتم سمت چوچولش و لیس زدن و خوردن تعداد نفساش فکر کنم 1000 تا در ثانیه شده بود!!! زیاد آه و اوه نمیکرد,فقط تعداد نفساش زیاد و سنگین شدن وقتی کیرمو گذاشتم رو کسش یه دفعه دستش رو گذاشت رو کسش گفت یه دفعه پردمو نزنی گفتم نه بابا فقط میمالمش روش یه کم که کیرمو مالیدم رو کیرش کم کم حشرم زد بالا انگار کیرم نیازداشت بره تو یه سوراخ من که دیدم انگار یه کم ارضا شده دیگه قید کس قشنگ وتپلش رو زده بودم بهش گفتم برگرد از پشت اول گفت نه ولی گفتم مسخره بازی در نیار آروم میکنم برگشت و به حالت چهاردست و پا قرار گرفت اول حواسم نبود کیرمو گذاشتم سر کونش و یه هو نصفشو حول دادم تو مقعدش!!!تا اومدم یه کم دیگه فشارش بدم یه دفعه خودش رو کشید کنار و گفت مگه حیوونی این جوری محکم میکنی منم تازه دوزاریم افتاد که اصلا نه کرمی زدم نه تفی نه انگشتی آخه محو هیکلش شده بودم یه کم تف زدم و آروم کردم توش بازم میخواست خودش رو بکشه کنار که این دفعه محکم با دو دستم شکمشو گرفتم و چند تا تلمه به زحمت زدن آخه خیلی تنگ بود انگار داشتم نخ رو سوزن میکردم هر چی میزدم نمیرفت به زحمت چند تا نلمبه زدم بعد خوابوندمش و نشستم رو کونش و نشسته کردم توش این بار سخت تر رفت توش چنان آهی کشید که فکر نکنم این آهو موقع زایمان هم بکشه بعد حسابی نشسته کردمش هی میگفت نیما تو رو خدا بسه دیگه داشت گریش میگرفت منم داشتم کم کم وحشی تر میشدم و فکر میکردم هر لحظه ممکنه آبم بیاد زیر پام دستو پا میزد و هی میگفت تو رو خدا پاشو یه کم برام عجیب بود آخه مهشید درسته ناز میکرد ولی این کولی بازیا رو در نمیورد کیرمو در اوردم گفتم پس بخورش تا آبم بیادگفت نه بهش گفتم ببین بر میگردم کونتو این بار جر میدم یه کم خندش گرفت و شروع کرد ساک زدن!!!برعکس همه که اول ساک میزنن این آخر داشت میزد,به یه دقیقه نکشید که دیگه داشت آبم میومد بهش گفتم محکم سر کیرمو میک بزن که یه دفعه آبم اومد یه کمش ریخت تو دهنش ولی بقیش رو زمین البته با مهشید میریختم تو کونش ولی خیلی حال داد رابطه ی ما هنوز بعد 2 سال که الان 21 سالمه هنوز ادامه داره ولی الان دو هفته میشه که با هم قهریم البنه دوباره اشتی میکنیم آخه واقعا کونش در تاریخ تکرار نشدنیه!!!.امیدوارم با این نوشته ی طولانی که سکس من و فاطمه بود لذت برده باشین.

نوشته:‌ نیما


👍 0
👎 0
76203 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

413271
2014-02-20 02:42:39 +0330 +0330
NA

مريم يا فاطمه؟ با خودت چند چندي؟

0 ❤️

413272
2014-02-20 03:57:11 +0330 +0330
NA

سواد نداشتت تو کون حج اکبر خخخخخخخخ
راسی بیا ماله منم بخور زیاد به دودولت فشار نیار خون بزنه بیرون کمتر جغ بزن
راسی بابانم نفهمیدم بابات میشه یا مامانت بیسواد

0 ❤️

413273
2014-02-20 07:04:35 +0330 +0330
NA

ای نویسنده سرت تو کس مادرت ،قروم ساق .

0 ❤️

413274
2014-02-20 15:44:32 +0330 +0330
NA

از عنوان میشه حدس زد تخمیه…پس نخونم بهتره.

0 ❤️

413275
2014-02-21 07:25:06 +0330 +0330

""درست یادمه حداقل ماهی 2 بار میرفتیم خونه حج اکبر که بابای مریم هست “”
حالا این وسط مریم کی بود؟
کامیون حاج اکبر بره تو کونت

0 ❤️

413276
2014-02-21 07:36:34 +0330 +0330

""درست یادمه حداقل ماهی 2 بار میرفتیم خونه حج اکبر که بابای مریم هست “”

مریم کی بود؟
کامیون حاج اکبر تو کونت

0 ❤️