فانتزی سکس با زن داداش (۱)

1397/04/11

سلام از خودم زیاد نمی گم از زن داداشم بگم قدش 160 هست سینه های درشت حدود 85 و یک کون قلمبه خوشگل.
برادرم دو سالی بود که ازدواج کرده بود و من از وقتی که سیما زن داداشم شده بود خیلی دوستش داشتم و همش دیدش میزدم اونم این موضوع رو فهمیده بود و دائم سعی می کرد یه جورائی کیر منو راست کنه لذت ببره از نگاه کردن بهش. بعد از مدتی اونها اومدند و همسایه ما شدند و یه طبقه از خونه ما نشستند. من از زور خوشحالی شبها خوابم نمیبرد. خونه ما به نحوی بود که فقط طبقه ما حمام داشت. همون اولین روزهائی که اومده بودند تقریبا یک هفته میشد. من از بیرون اومدم و هوس یه چائی کردم زن داداشم توی ایوون نشسته بود گفتم زن داداش چائی می خوری ؟ گفت آره منم از خدا خواسته برای اینکه سر صحبت ر
ا باهاش باز کنم رفتم توی آشپزخونه و برای دو تائیمون چائی ریختم. کسی خونه نبود و از این بابت خیالم راحت بود. اینقدر شهوتی بود که قبل از اینکه براش چائی برزیم لیوانش را برداشتم و کیرمو توی لیوان می چرخوندم به این امید که یه دقیقه دیگه از همین لیوان قراره زن داداشم چائی بخوره. خلاصه چائی ریختم و رفتم توی ایوون کنارش نشستم و چائی خودم را برداشتم اونم اون لیوان که من کیرم رو توش کرده بود لبهای رژ زدش رو گذاشت بهش و خلاصه به ته چائیش که رسید من یه خورده آبهام به ته لیوان خورده بود و بعد که چائی رخته یه حالت لیزی پیدا کرده بود که با دستش لمس کرد و گفت این چیه ؟ م
نم که از شدت هوس و ترس که نکنه بفهمه کیرمم داشت میترکید گفتم نمی دونم چیه رفتم جلوش طوری که کیرم رو مالیدم به بازوهاش گفتم نمی دونم یه کمیش رو با انگشت گرفتم و با تعجب گفتم شایید مال چائیه.
بعد اومدم نشستم و همین طور که اون داشت بافتنی می کرد آروم کیرمم رو از کنار شورتم دادم بیرون طوری که متوجه نشه شروع کردم به مالیدن کیرم. این اولین بار بود که از نزدیک داشتم به یاد زن داداشم جق می زم. داشتم کیرم رو می مالیدم که یه دفعه برگشت روبروی من نشست طوری که حرکات منو زیر نظر داشته باشه یکم ترسیده بودم ولی بعد دیدم زیر چشمی داره منو میبینه. منم دیدم موقعیت مناسبیه پامو دراز کردم طوری که پام نزدیک پاهاش بود و آروم کیرم رو از توی شلوارم که از کنار شورتم زده بود بیرون می مالیدم چشمام خمار شده بودند. یه حس خیلی خوبی داشتم دستهاشو میدیدم و کیرمو میمالیدم
پامو آروم به پاهاش میمالیدم و کیرمو میمیالیدم یه لحظه ناگهانی چشمم توی چشمش افتاد دیدم اونم جشماش خماره گفته چه خبر؟ چه کار میکنی ؟ درسهاتو می خونی؟
من یه دفعه با حرف زدنش دیدم داره آبم میاد . همونطور که داشتم بهش می گفتم آره درس میخونم کیرمم داشتم میمالیدم آبم اومد و شلوارم بدجور خیس شد.
اونم فهمیده بود که من آبم اومده. یه دفعه پا شد گفت من برم یه دوش بگیرم و بیام. وای منو میگی داشتم میمردم.
خلاصه یه ربعی گذشت دیدم صدای دوش حمام بلند شد. آروم رفتم دیدم وای شورت و سوتینش رو گذاشته پشت در حموم. یه شورت تور قرمز ناز حریری. منم برش داشتم و پشت در حموم آروم هلش دادم توی شورتم اینقدر حشری شده بودم که شروع کردم به مالیدن شورتش به کیرم و از اون طرف سوتینش توی دهنم بود دیدم داره دوباره آبم میاد. تا اومدم شورتش رو دربیارم آبم ریخت بهش همون لحظه احساس کردم زن داداشم میخواد بیاد بیرون. سریع شورتش رو وارونه گذاشتم و سریع رفتم پشت یه درب داریم که در نشیمن هست اونجا ایستادم و اوضاع را می پائیدم ببینم چی میشه دیدم حدسم درست بود دولا شد و اومد شورت و سوتینش ر
ا برداره دید که خیسه و آب منو دید روی شورتش. با یه حالتی دیوانه کننده شورتش رو برد تو حمام و یه ربع بعدش اومد بیرون. منم زود رفتم توی ایون نشستم و شلوارمم عوض کردم در همین حین. با اون حوله ای که دور سرش پیچیده بود اومد توی ایوون گفت آقا بهنام نمیرید حموم؟ حمومش خیلی خوب بود. من داشتم میمردم فهمیدم که داره تیکه میاندازه . گفتم از اتفاق می خواستم برم منتظر موندم شما بیائید من برم. گفت پس زود برو تا کسی نیومده و الا می گن چی شده دو تا دو تا میرن حموم!! من از حرفش داشتم شاخ در میاوردم چون جو خانواده ما خیلی مذهبیه.
خلاصه با یه ذوق و شوقی رفتم توی حمام در حمام رو که بستم برگشتم دیدم وای شورتش را به دو تا دسته شیر آویزووون کرده طوری که پشت شورتش به من بود. وای من داشتم از این که داره به من اینطوری نخ می ده میمیردم.
خلاصه از شدت حشری که برای من ایجاد کرده بود یه بار دیگه توی حموم با شورتش جق زدم و با خیال راحت همه آبم روی شورتش خالی کردم.
این داستان ادامه داره …
در قسمت بعدی می خوام براتون از خاطره نخ دادنش وقتی اومد بخوابه بگم.

نوشته: تت


👍 6
👎 19
66648 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

699058
2018-07-02 20:58:56 +0430 +0430

اگر دوبلکس بوده که دیگه نمیتونستن به کسی اجاره بدن که مستاجر رفته باشه داداشت بیاد. اگر هم مجتمع بوده مگه ممکنه معمار مجتمع مسکونی بسازه بعد واحد هاش حموم دستشویی نداشته باشه. یعنی خواننده ها رو چی فرض میکنید!!

1 ❤️

699059
2018-07-02 20:59:32 +0430 +0430

نگو مستر تت نگوووووو یعنی انقدر ما مشنگیم؟؟

3 ❤️

699061
2018-07-02 21:00:19 +0430 +0430
NA

اخر چرت و پرت بودجقی

0 ❤️

699072
2018-07-02 21:11:22 +0430 +0430
NA

یه دیقه اون فلکه کیرت ببند آب نیاد ببینیم چی بلغور کردی اصلا

4 ❤️

699081
2018-07-02 21:24:00 +0430 +0430

اسم نویسنده رو الان دیدم تت خدای کتابت و خرد در مصر باستان بود که به شکل انسانی با سر لک لک تصویر میشد. اسکلِ جقیِ کونیِ داداش!!! خدایان مصر شاید واقعی نباشن و حتما جقی نیستن!! پس اسمشونو رو خودت نزار حرمت جوکر رو که شکستید حداقل خدایان رو به گند نکشید!! اهرام الثلاثه تو… ?

1 ❤️

699098
2018-07-02 22:16:45 +0430 +0430
NA

ازبس جق زدی مغزت پوکیده ههههه

0 ❤️

699121
2018-07-03 01:33:22 +0430 +0430

امار جق زدنم بدست خودت جابجا کردی تو بیست دقیقه سه بار جق زدی انوقت انتظار دارید این دیگه براش مغزی مونده باشه

2 ❤️

699133
2018-07-03 03:53:26 +0430 +0430

کصشعر طرف ی بار جق میزنه میمیره این سه بار زده بار اخرم شدتی زده

0 ❤️

699139
2018-07-03 04:31:52 +0430 +0430

آدرس داداش کسکش تو بده باهاش حرف بزنم زنشو طلاق بده
اینجوری ک تو هلاک میشی روزی ۷ ۸ بار حق بزنی که

1 ❤️

699147
2018-07-03 05:14:32 +0430 +0430

آدم میترسه دیگه چای بخوره ، لیوان ها از این به بعد کیری به نظر میان ، و نویسنده ها جقی ، وای خدای من اسم مستعارش تو حلقم تت ، کلاً مصر باستان و به چالش کشید ،

0 ❤️

699154
2018-07-03 06:05:00 +0430 +0430

عالی بود حال کردم مرسی

0 ❤️

699198
2018-07-03 11:24:10 +0430 +0430

من که قابل نیستم کیر کاربرا از پهنا تو ذهن جقیت
فقط تا اونجا خوندم ک دودولتو چرخوندی تو لیوان خخخخخخ کلی خندیدم…

1 ❤️

699224
2018-07-03 15:03:03 +0430 +0430

كصكش با ديدن گربه هاي محلتون حشري نشي جق بزني بريزي تو شورت زنداداشت

0 ❤️

699231
2018-07-03 15:30:49 +0430 +0430

کیرم تو کوص زنداداشت
بیار منم بکنمش

0 ❤️

699256
2018-07-03 19:17:52 +0430 +0430
NA

از همون اول داستانت معلومه که دروغ میگی
بقیه شو نخوندم

0 ❤️

699288
2018-07-03 20:58:30 +0430 +0430

یک جمله میتونم بگم فقط ،
کص نگو جقی

0 ❤️

699414
2018-07-04 07:09:39 +0430 +0430

خیلییییییی تخمی تخیلی بود :/

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها