فتح

1396/11/22

با سلام دیدم همه داستان می نویسن گفتم منم بنویسم ۷سالم بود اولین بار شنا رفتم همه داشتن دستمالی می کردن عمه ام رسید منو برد خونه یه چکم زد در گوش یکی از همون بچه ها .یکی از فامیلا که دوسالی از من بزرگتر بود به بهانه فوتبال منو برد تو یه باغ شلوارمو در اورد منو خوابوند بلد نبود روم خوابید جز یه سوزش سوراخ برام چیزی نداشت ۱۰ ساله بودم که با همخونه مون (جفتمون تو یه خونه مستاجر بودیم )مصطفی هم دیگرو بغل می کردیم و می مالوندیم خواهرش که ۶ سال از من بزرگتر بود همیشه منو می برد تو اتاقش منو بغل می کرد و می خوابیدیم دو سه بارم منو مصطفی تو حموم انگشت تو کون هم کردیم بیشتر از این بلد نبودیم و خیلی هم ترسو بودیم یه تو یه خونه خرابه منو مصطفی داشتیم با هم ور می رفتیم که یکی دید خفتمون کرد شلوار جفتمون دراورد هی کیرشو به سوراخ ما می مالید ما لال بودیم از ترس که با صدای مادر مصطفی نجات پیدا کردیم یا رو فرار کرد ماهم اومدیم خونه

روزگارمون به همین منوال می گذشت که بلاخره بابام تو یه محل جدید خونه خرید محلی پر از هم سن های خودم با تفاوت سنی ۲ سال کمتر یا بیشتر سال اول دبیرستان بودم بمال بمال ها انگشت کردنها و …خیلی چیزها به اوجش رسیده بود حرف اکثر بچه ها در مورد یکی دیگه فقط این بود که کی کیو کرده کی به کی داده اینا که میشنیدم خیلی می ترسیدم ابروم بره ولی خوب هوس وجودمو گرفته بود تا اینکه یه روز یکی از همسایه ها به نام میلاد به بهانه فوتبال با من رفیق شد هم سن بودیم ولی تو یه مدرسه نمی رفتیم همون دوسه بار اول کار به انگشت کردن و مالیدن هم رسید ولی خیلی محتاط بودیم نزدیک خونمون یه خونه نیمه کاره بود و قرار هر روز غروب مون اونجا دیگه کار به نشستن روی کیر هم دیگه رسیده بود از رو شلوار ولی چون خیلی ترس داشتیم کل کارمون به ۵ مین نمی رسید یه سالی به همین منوال گذشت کار اکثر روزهامون بود تا اینکه خونواده میلاد رفتن مشهد و مادرش اونو و خواهر بزرگشو به مادرم سپردن فصل امتحانات بود که تلفن خونه زنگ خورد مادرم گوشیو ورداشت وبعد از چند کلمه که نه مشکلی نیس با هم دیگه انشالله قبول میشین گوشیو گذاشت و رو به من کرد که برو خونه میلاد و تو درسها بهش کمک کن وباهم درس بخونید شک کردم میلاد انسانی بود و من ریاضی .بلاخره کتابمو ورداشتم رفتم خونوشون زنگ زدم رفتم تو تنها بود سلام کردمو گفتم چی شده تو مگه انسانی نیستی چیو کمک می خوای خواهرت مگه نیست کمکت کنه که اومود سمتم وبغلم کرد گفت جون تو دارم می ترکم خواهرم کتا بخونس از شق درد دارم میمیرم که شلوار و شرتمو یه جا کشید پایین از هوس داشت می مرد شروع کرد به بازی کرد با سوراخ کونم من مال اونو می مالوندم که انگشت وسطش به سوراخم رسید خارش شدیدی احساس می کردم خودم برگشتم وبهش گفتم بیشتر انگشت کن نصف انگشتش تو سوراخ داشت می چرخید خوابیدم رو زمین اونم خوابید روم همجوری با نگشتش داشت منو از حال می برد کلفتی کیرشو که به پاهام می مالید حس می کردم از پشت همجوری کیرشو گرفتم سیخ بود انگار زمین می خواست سوراخ کنه یه چند دقیقه ای براش مالوندم شلوارشو در آورد اب شهوتش دستمو خیس کرده بود یه تف خفن ریخت رو کیرش کل دسم خیس شد یکی دیگه ریخت تو دستش قشنگ سوراخمو تف مالی کرد ریلکس قمبل شده خوابیدم ترس عجیبی داشتم ولی شهوت و کنجکاوی نمی زاشت از جا تکون بخورم با خوردن گردنم فهمیدم که خیلی بهم نزدیکه واز لیزی لپ های کونم کیرش سوراخمو پیدا کرد کله کیرش بدون هیچ توقفی رفت تو سوزش داشتم ودرد وتحمل کردم توی چند ثانیه حس درد سوزش چند برابر شد چون فتح کونمو توسط کیرش احساس کردم تا اومدم چیزی بگم خودش درآورد یه تف دیگه به کیرش زد ودوباره فرو کرد احساس خوبی بود دوباره دآورد که برای بار سوم گفتم میلاد بکن توش بکن توش نزار بیاد بیرون که تلمبه های نرمی از طرف میلاد حس کردم قمبلی کونمو به بیرون میدادم و کیرشو تا ته حس می کردم اونم که داشت ارضا میشد وحشی تر شده بود ومحکتر می زد جوری که با تمام زورش کیرشو می داد داخل ولی کونه تپل من خیلی راحت از پسش بر اومد تا اینکه لرزش میلاد رو خودم و محکم بغل کردنشو حس کردم که اخرش با یه داغی تو عمق وجودم که بعد چند ثانیه فرش زیر شکمم داغ شد ‌خیلی حال داد خیلی الان هم من می کنم هم اون ۴ ساله که باهم هستیم و این داستان هر دوتامون نوشتیم.

نوشته: پژمان


👍 2
👎 7
1748 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

673295
2018-02-11 23:31:59 +0330 +0330

بیا روی کیر مام بشین سیدی!!

0 ❤️

673325
2018-02-12 07:27:35 +0330 +0330

ای جااان بیا منم بکنمت

0 ❤️

673358
2018-02-12 11:34:37 +0330 +0330

این جور که معلومه تو ایران یه آدم سالم نداریم .

0 ❤️