فرار از روزمرگی (۱)

1400/06/06

سلام به همگی.
میخوام یه برش زمانی کوتاه از زندگیمو براتون بنویسم امیدوارم دوس داشته باشین . ممنون میشم همگی نظر بدین .
من فرزادم ، تقریبا هشت سالی میشه با همسرم پریسا ازدواج کردم . پریسا دختر خوشگل و شیطون دانشگاه بود که خوشبختانه سهم من شد .هیکل خوبی داشت کمی فقط سینه هاش کوچیک بودن. من شیفته اخلاق و رفتارش شدم ، زیاد تو ظاهر گیر نکردم و مطمئن بودم انتخابمو کردم . اوایل زندگی خیلی خوب و نرمالی داشتیم ، سکس مرتب ، مسافرتای خوب ، پیشرفتهای شغلی و درآمد بهتر ، هر دو مهندس بودیم و تقریبا به هرچیزی که میخواستیم رسیده بودیم . هر تفریح و سفری که دلمون میخواست انجام داده بودیم و رفته بودیم . اما بعد از چند سال احساس کردیم داریم تو روزمرگی میفتیم ، سکسمون مثل اوایل شور و شوق نداشت و یه جورایی عادت شده بود ، من واسش میخوردم تا ارضا شه بعدم با چند تا تلمبه تو چند تا پوزیشن تکراری خودمو ارضا میکردم. دیگه پریسا بیشتر از یه بار ارضا نمیشد و حس میکردم دوس داره زودتر سکس و تموم کنم. خیلی نگران شده بودم. میدونین که سکس مهمترین رکن زندگیه و اگه به هم بریزه کل زندگی به خطر میفته . یه مدت تو فکر بودم که چیکار کنم که اون شور و شوقمون برگرده . چیزی که اذیتم میکرد این بود که خودمم زیاد تمایلی به سکس نداشتم دیگه. روزها میگذشت و کم کم انگیزه زندگی هم برامون کمرنگ شده بود ولی با یه اتفاق همه چی عوض شد. پریسا یه دوست نزدیک به نام مهلا داشت که رفت و آمد خونوادگی داشتیم. مهلا و همسرش بهروز تنها دوستای نزدیک ما بودن و خیلی با هم راحت بودیم. مهلا هم دانشگاهی قدیم ما بود و شوهرش مغازه داشت . نسبت به پریسا قد کوتاهتری داشت ولی برعکس پریسا که بور بود، چشم و ابرو مشکی بود ، معمولا نسبت به پریسا لباسای بازتری میپوشید و تیپای سکس تری میزد .سینه های خوش فرمی داشت و خیلی با ناز صحبت میکرد ‌. نمیشد بگی نسبت به پریسا خوشگلتره یا نه . تو یه سطح بودن ولی مهلا به خاطر نوع تیپش ، سینه های بزرگترش و همینطور حرف زدنش واقعا سکسی بود. برعکس ، پریسا با اینکه شیطون بود ولی خیلی مراقب رفتار و حرفاش بود. اوایل زیاد توجهی به مهلا نداشتم ولی بعد از مدتی دقت کردم که وقتایی که تنهایی خونه ماست لباسای خیلی بازتری میپوشه بعد که شوهرش میاد مثلا یه شال رو بازوهاش میندازه ‌ برام عجیب بود این رفتارش . پریسا هم زیاد به این چیزا کار نداشت و تو نخ حجاب نبود ‌. تیپ خودش تو دورهمی هامون معمولا تی شرت و شلوار بود . تو همین روزای درگیر روزمرگی بودیم که یه روز پریسا گفت: " وای فرزاد باورت نمیشه امروز بحث تریسام شد با مهلا اصلا نمیدونست یعنی چی . انقدر بهش خندیدم گفتم تو پاستوریزه ای الان بچه دبستانی ها هم میدونن تریسام و ضربدری چیه بعد تو نمیدونی"
برام عجیب بود ، با پریسا زیاد راجع به این چیزا حرف نمیزدیم . گفتم چرا راجع به این چیزا حرف میزدین اینا انحراف جنسیه . نباید باب بشه تو جامعه. پریسا دیگه ادامه نداد و بحث و عوض کرد. فکرم مشغول شده بود . حس میکردم پریسا این حرفا رو زده تا واکنش من رو ببینه‌ . من آدم اخلاق مداری بودم همیشه و تو فامیل و دوستان منو اینطور میشناختن ولی فکرم مشغول شده بود . ناخودآگاه نگاهم به مهلا عوض شده بود . دختر خیلی جذابی بود مخصوصا که من شدیدا عاشق چشم و ابروی مشکی بودم ولی انقدر پریسا ویژگی های خوب داشت و دل من و برده بود که از این قضیه چشم پوشی کرده بودم . چند روزی گذشت یه روز که از سرکار اومدم خونه دیدم مهلا خونه ماس و یه آرایش غلیظ کرده ، یه تاپ که بیشتر به لباس زیر شبیه بود با یه دامن کوتاه پوشیده بود . یکم بازتر از همیشه . پریسا اومد بغلم کرد ، کتم و درآورد و گفت :“تا یه دوش بگیری چای حاضره .” داشتم دوش میگرفتم که دیدم پریسا اومد تو حموم. تعجب کردم معمولا رفتارای جنسی رو تو حضور کس دیگه انجام نمیداد. کلا متنفر بود از این رویه . بهش گفتم مگه مهلا رفت ؟ گفت :“نه ولی دلم هوس کیرتو کرده طاقت نیاوردم “.گفتم زشته دختر . دوستتو اون بیرون تنها گذاشتی . گفت:” نه بهش گفتم هوس کیر کردم تا شب طاقت نمیارم .“گفتم چی میگی واقعا بهش اینطوری گفتی ؟ چشماشو خمار کرد و کیرمو گرفت تو دستاش و گفت :“آره بابا مهلا همه چی زندگی منو میدونه‌ .” بدنم سست شد‌ خیلی وقت بود خودش درخواست سکس نکرده بود . شروع کرد برام خوردن که دیگه طاقت نیاوردم و کیرم و از دهنش بیرون کشیدم ، برش گردوندم به سمت دیوار و یه پاشو با دستم آوردم بالا و کردم تو کسش . خیلی خیس بود شاید چند ماهی میشد که انقدر کسش آماده سکس نبود ‌ . شروع کردم تلمبه زدن . صدای پریسا بلند شده بود . احساس کردم داره بیش از حد معمول صداشو بلند میکنه. ناله هایی میکرد و هر کی میشنید همون لحظه آبش میومد. گفتم چی شده انقدر حشری شدی گفت :“فقط بکن محکمتر بکن .” سینه هاشو از پشت گرفتم خیلی سفت شده بودن . منم سر ذوق اومدم بعد از مدتها ‌ . بلند ناله میکرد و میگفت:” کیر میخوام. کیرتو بکن تو کسم . جووون جرم بده عجب کیر کلفتی داری عشقم.کییییییر کیییییر میخوام” تو حال خودم نبودم ولی تعجب کرده بودم .پریسا اهل حرف زدن نبود فقط ناله میکرد . منم حسابی با این حرفاش تحریک شده بودم و محکمتر تلمبه میزدم. کیرمو دراورد و برگشت سمتم. دستاشو رو شونه هام گذاشت و پاهاشو پشتم حلقه کرد و کیرمو کرد تو کسش . خیلی برام جالب شده بود پریسا هیچوقت سکس و هدایت نمیکرد و من همیشه کنترل پوزیشن ها رو داشتم.حسابی بالا پایین میشد . ناله هاش به گوش مهلا که هیچی به گوش همسایه ها هم احتمالا رسیده بود با یه لرزش عمیق ارضا شد و کیرمو درآورد و کرد تو دهنش جوری ساک میزد که میگفتم هر لحظه ممکنه کیرم زخم بشه ‌. انقدر تحریک شده بودم که خیلی زود آبم با تمام فشار تو دهنش خالی شد. افتادیم گوشه حموم . بعد چند دقیقه پریسا رفت و منم دوش گرفتم و اومدم بیرون . مهلا هنوز رو کاناپه نشسته بود و تلویزیون میدید. از حموم که اومدم گفت :“فرزاد جان یکم به دوستم رحم کن مگه چه گناهی کرده .” تو این چندسال با مهلا از این حرفا نزده بودیم . جوابی ندادم بهش ، به یه خنده بسنده کردم و رفتم تو اتاق. برای شام شوهر مهلا هم اومد ولی برخلاف همیشه مهلا لباسشو عوض نکرد و با همون لباس نیمه لخت شب و سپری کردیم و رفتن.
شب پریسا لخت اومد تو بغلم و گفت:" برات یه سورپرایز دارم . “انگشتم و گرفت و برد تو دهنش . خیسش کرد و کرد تو سوراخ کونش . پریسا کون بی نظیری داشت ، نسبت به سینه هاش که کمی بعد ۸ سال افتاده شده بود ولی فرم کونش عالی بود . من ازش درخواست سکس از کون و نکرده بودم . معتقد بودم باعث بیماری میشه و در آینده براش مشکل ساز میشه. البته مزه کون هایی که تو مجردی کرده بودم همیشه زیر زبونم بود ‌. گفت:” امشب میخوام از کون منو بکنی ." گفتم چی شده الان بعد این همه سال به این نتیجه رسیدی ؟ گفت:" مهلا برام تعریف کرد وقتی شوهرش از کون میکنتش خیلی لذت میبره .میگفت حواست باشه به فرزاد کون ندی میره دنبال یکی دیگه ، شایدم خودم بهش کون دادم. " گفتم واقعا راجع به این چیزا حرف میزنین ؟ راستی نگفتی امروز تو حموم چت شده بود ؟ گفت:" با مهلا کلا از سکس حرف زدیم و حشری شدم. بعدشم فرزاد شاید بدت بیاد ولی وقتی میدونستم مهلا داره صدامو میشنوه و میدونه داریم سکس میکنیم خیلی حشری شده بودم . دوس داشتم بیاد سکسمون و ببینه ولی جرات نکردم بهت بگم. " همینجوری که با انگشتم با سوراخ کونش بازی میکردم گفتم واقعا دلت میخواد ببینه ؟ بین پریسا وارد بد بازیهایی داری میشی. اینا همه ش انحرافات جنسیه ما باید مشکلمون رو طور دیگه ای حل کنیم‌ ‌ .در ضمن شوهرش چی ؟ به نظرت درسته دور از چشمش این کار و بکنه ؟ یه آه حشری کننده کشید و کیرم و از تو شورت درآورد و شروع کرد به مالیدنش و گفت :“فرزاد مگه میخوای بکنیش . فقط میشینه و نگاه میکنه. به شوهرش کاریت نباشه اون زیاد تو این باغا نیست و کاری نداره ‌. من اون چیزی و که حس سکس رو برام دوباره بیدار کرده پیدا کردم‌ ازت خواهش میکنم بذار این اتفاق بیفته ‌. امروز گفتم مگه چقدر جوونیم و میتونیم از سکس لذت ببریم . به تو فکر کردم و میدونم تو هم مثل هر مردی عاشق کردن از کون هستی ولی انقدر جنتلمنی که تا حالا ازم نخواستی ولی من میخوام کمکم کنی تا با یکمی تنوع مشکل سکسمون رو حل کنیم‌ امشب از کون بهت میدم به شرطی که بذاری یه بار مهلا بیاد و سکسمون رو نگاه کنه.” سست شده بودم. فکر کردن کون پریسا که همیشه با خودم جنگیده بودم که با این کار به زنم ضرر نرسونم افتاد به جونم و فوری قبول کردم . یه لب طولانی ازم گرفت و گفت:" قول بده تا وقتی آماده نشده کیرتو توش نکنی ‌ ." خیلی ذوق کرده بودم ‌. تو این چند دقیقه دو تا انگشتم رو تو کونش کرده بودم و کمی جا باز کرده بود . اتفاقای امروز حسابی حشریم کرده بود ‌. تیپ مهلا ، اینکه صدای سکسمون رو شنیده ، اینکه قراره بیاد سکسمون رو ببینه سر ذوقم آورده بود . انگشتام و درآوردم و خیس کردم دوباره به باز کردن کونش ادامه دادم. در ازای اون کون هر چیز دیگه ای هم ازم میخواست قبول میکردم. پریسا هر لباسی که میپوشید کون برجسته ش مشخص بود . بارزترین ویژگی سکسیش همین کونش بود . حس میکردم کم کم داره جا باز میکنه . پریسا چشماشو بسته بود و داشت کیرمو میخورد . منم زبونم و کردم تو کسش و با دستام با کونش بازی میکردم تا باز شه . نذاشت ادامه بدم گفت:" نمیخوام ارضا شم کسمو نخور‌ . " برش گردوندم نشستم پشتش . زبونم و کردم تو کونش و چرخوندم و یه آه عمیق کشید. خوبی پریسا این بود که خیلی به بهداشت اهمیت میداد و همیشه مرتب و آماده سکس بود ‌. ‌انقدر حشری بودم که به این چیزا فکر نکنم. دراز کشیدم پشتش و کیرم و گذاشتم رو سوراخ کونش . کامل خیس شده بود ولی بعید بود به این راحتیا کیرم اون تو بره . یکم سرش و فشار دادم که جیغش رفت هوا ‌. گفتم عزیزم میخوای بیخیال شیم نمیخوام اذیت شی گفت:" نه بکن کونمو پاره کن . میخوام کونم جر بخوره خون بیاد ازش. جوری از کون منو بکن که نتونم از جام بلند شم." با این حرفاش حشری تر شدم و سعی کردم بیشتر کیرمو فشار بدم تو . با فشار بعدی تقریبا سر کیرم داخل شده بود که جیغ بعدی پریسا بلند شد ‌. دیگه حشر جلوی رحمم و گرفته بود . گفتم پس میخوای از کون بدی آره ؟ جوری جرت میدم که پشیمون بشی .پریسا با ناله گفت: " جوووون تو فقط منو بکن . کاش مهلا بود میدید چ کیری داره شوهرم . اصلا کاش شوهرشم بود میدید چه کونی دارم . چند بار دیدم داره کونم و دید میزنه . حتما خیلی تو کف کون منه که هر شب اون مهلای بیچاره رو از کون جر میده. دوست بیچاره م دیگه کون براش نمونده . دیدیش چه سکسی شده بود امروز ؟ میگفت شوهرش ازش خواسته خونه ما لباسای لختی بپوشه . بعدشم انقدر راجع به کیراتون حرف زدیم که حشری شدیم .میگفت یه سری تو مترو یه پسره چسبونده به کونش و بهروزم دیده و هیچی نگفته . پسره هم دیده اعتراضی نکرده از پشت کون مهلا و حسابی با دستاش مالونده . جووووون فرزاد بکن تو کونم همه شو میخوام حس کنم." پریسا خیلی حشری شده بود . مطمئنا این حرفا رو تو هشیاری هیچوقت نمیزد . میدونست من بفهمم بهروز بهش بد نگاه کرده عمرا میذاشتم پاشو تو خونمون بذاره. کیرمو بیشتر تو کونش جا کردم ، پریسا جیغ دیگه ای زد و گفت : “جوووون جرم بده عشقم دارم از کون میدم به عشقم . فرزاد میدونی مهلا چقدر تو کفته .امروز میگفت فرزاد خیلی سکسیه تو چطور زیرش فقط یه بار ارضا میشی اگه فرزاد منو بکنه رگباری ارضا میشم.دوس دارم شوهرت سینه ها مو بخوره گناه داره سینه های تو کوچیکه .” با این حرفا حسابی حشری شدم و کیرم و تا ته تو کونش کردم . چند دقیقه ای تلمبه زدم تو کونش . حس بی نظیری بود ، پوزیشن کون خیلی راحت تر از کس بود برام ‌ . گرمی و نرمی کونش حسابی بهم حال میداد . پریسا وسطای تلمبه های من ارضا شده بود .دیگه توانی برای جیغ زدن نداشت . خیلی داغ شده بودم . اینکه مهلا خودش و زیر من تصور کرده برام خیلی حشری کننده بود . منی که این همه پایبند اخلاقیات بودم به خودم اومدم دیدم به یاد مهلا دارم زنم و میکنم . دیگه صدایی از پریسا درنمیومد ، چند باری ارضا شده بود و کونشم کامل جا باز کرده بود . با چند تا تلمبه دیگه چشمامو بستم و به یاد اینکه مهلا زیرم خوابیده آبمو تو کونش خالی کردم . یکی از بهترین سکسای عمرم بود . کل روزمرگی از بین رفته بود . پریسا از درد یه قرص خورد و گرفت خوابید ولی من تو فکر بودم . اتفاقای جدید زیادی افتاده بود که باید بهشون فکر میکردم .قولی که داده بودم باید عملی میشد ولی من میدونستم که این قول آخر کار نخواهد بود.

ادامه...

نوشته: فرزاد


👍 72
👎 8
81701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

828558
2021-08-28 00:56:06 +0430 +0430

نگارش و جمله بندی و رسوندن اتفاقات داستانت خوب بود 😎

4 ❤️

828567
2021-08-28 01:07:05 +0430 +0430

خوب بود. همین فرمون ادامه بده

1 ❤️

828607
2021-08-28 03:18:56 +0430 +0430

برش کوتاهت دراز بود ، نخوندم😃

2 ❤️

828616
2021-08-28 03:50:42 +0430 +0430

فقط اونحاش که گفت چون خیلی جنتلمنی ازم کون نخواستی 😂😂.

1 ❤️

828639
2021-08-28 07:04:33 +0430 +0430

بد نبود

1 ❤️

828640
2021-08-28 07:05:35 +0430 +0430

بد نبود

1 ❤️

828642
2021-08-28 07:49:49 +0430 +0430

قشنگ بود،،،،، 😁😁

1 ❤️

828644
2021-08-28 08:54:28 +0430 +0430

عالی بود.از اول داستان سیخ کردم 😊

1 ❤️

828660
2021-08-28 11:49:52 +0430 +0430

خوبه ادامه بده

1 ❤️

828679
2021-08-28 15:41:50 +0430 +0430

کونتو بده چاقال

1 ❤️

828687
2021-08-28 16:12:03 +0430 +0430

ادامه بده تا آخر

1 ❤️

828693
2021-08-28 17:06:25 +0430 +0430

نمی‌دونم باید باز هم ببینم چی میشه بعد نظر بدهم

1 ❤️

829143
2021-08-31 01:17:20 +0430 +0430

ریدم. سکس مهم‌ترین رکن زندگیه!
بیا پایین از منبر کص نگو باو

0 ❤️

830575
2021-09-06 14:59:15 +0430 +0430

عالی 👍 👍 👍

1 ❤️

830690
2021-09-07 03:53:03 +0430 +0430

🌹🙏

1 ❤️