فرشته شکسته (۱)

1398/02/29

یه پک عمیق به سیگار…
قطره های اشک سردی که روی گونم سرازیر شده بود…
و اون توده بغض لعنتی که هرچقدرم اشک میریختم انگار نمیترکید…
ساعت ۴ صُبِ کنار پنجره اتاق رویاهامو دود میکردم…
این منم؟
من کی وقت کردم همه زندگیمو ببازم؟
ارزوهام چی شدن؟
محمداومد همون کوه پرغرور…تا دیدمش اون دستای لعنتی مردونشو که لمس کردم و گونمو بوسید …
اخ که من قربون اون چشمای مشکیش برم که اینجوری زل میزنن بهم دستمو بردم سمت موهاش که…
نیلووووفر؟
نیلووووفر کجایی؟
صدای سروش و که شنیدم همه چی محو شد به خودم اومدم سریع سیگارمو از پنجره انداختم …اخه لعنتی الان موقع بیدار شدن بود…
جانم سروش چرا بیداری؟
یعنی چی تو چرا بیداری از خواب پاشدم میبینم نیستی
خب حالا چیشده مگه
نیلو چته؟بگو ببینم
هیچی چمه سروش گیر نده بخواب
دستمو کشیدو گفت بیا ببینم تو چرا بو سیگار میدی
ولم کن سروش
محکم منو کشید سمت خودش گفت باز سیگار کشیدی؟مگه منه پدرسگ به تو نگفتم تو این خونه حق نداری سیگار بکشی ها؟بگو ببینم من کیم شوهرت؟یا یه بی غیرت که زنش شبا یواشکی سیگار میکشه تو نمیدونی من متنفرم از این کارا؟
سروش راحتم بزار
نیلوفر دفه بعدی انقد ملایم باهات رفتار نمیکنما!
مثلن میخوای چه غلطی بکنی کثافت؟اینو گفتم از شدت ضربه سیلی که خورد توی صورتم پرت شدم روی تخت ناخوداگاه اشکام مثل دریا میریخت
میخکوب شده بودم رو تخت زل بودم به سروش
ای لعنت بهت دختر لعنت بهت اینو گفت و دستشو کوبید تو دیوارو رفت بیرون اتاق…
سیلی که خوردم درد داشت اما نه به اندازه نبود مادر توی زندگیم نه به اندازه ترد شدنم از خانواده نه به اندازه از دست دادن محمد نه به اندازه هیچکدوم درد نداشت یخ زده بودم درو قفل کردم و نشستم تکیه دادم به درو همونجور اشکام میریخت و به تموم دردایی که تو این سالها کشیدم فک میکردم به این که چرا من زن این عوضی شدم؟شاید چون پدرم بهم گفت مادرت بخاطر تو مارو ترک کرد و من دختری مثل تورو نمیخوام…
نه مادرم بخاطر خیانت پدر ترکمون کرد خیانتی که من لو دادم …
اخ لعنت به اون روزی که من تو این خانواده به دنیا اومدم…همینا باعث شدن من زن این روانی بشم این روانی که عاشقم بود ولی محمد نبود من عاشق محمد بودم لعنتی کجایی؟روم دست بلند کردن لعنت بهت چرا نمیای دنبالم؟
باصدای کوبیدن دستای سروش تو در به خودم اومدم
نیلوفر غلط کردم گوه خوردم درو باز کن
الهی من فدای اشکات بشم درو باز کن
خوب به التماساش گوش کردم پاشدم درو باز کردم
دوتایی زل زدیم بهم اینبار اونم داشت اشک میریخت دستشو کشید رو صورتم
الهی دستم بشکنه الهی من بمیرم واسه این چشمات که انقد غریبی میکنن با من
ببخشید غلط کردم…نیلو من عاشقتم بفهم اینو نیلو وقتی میبینم سیگار میکشی تمام وجودم اتیش میگیره من به بودنم شک میکنم اینجوری میبینمت نیلوفر سیگار دستت یعنی داغونی یعنی خوشبخت نیستی من چیکار کنم برات لعنتی چرا منو دوس نداری؟گناه من چیه که پدرت یه پست فطرت لاشی بوده ها؟گناه من چیه که مادرت بی عاطفه ولت کرده رفته؟منو ببین من زندگیمو واسع تو میخوام عروسکم من بمیرم واسع این چشمای سبز که همش داره میباره نیلو من بی تو میمیرم سیگار نکش نیلو ترکم نکن نیلو …با زجه اینارو بهم میگفت من انگار کر بودم بی هیچ عکس العملی واسه زندگیم اشک میریختم آخ کاش مامانم اینجا
بود سرمو میذاشتم رو شونه هاش تا صب زارمیزدم …
با دستاش اشکامو پاک کرد گریه نکن فداتشم بیا بغلم قربونت برم جون من گریه نکن …
منو کشید باخودش برد سمت تخت دراز کشیدیم…هنوز داشتم اشک میریختم لحظه ای که پدرم میخواست منو خفه کنه رو خوب یادم اومد همون پدر قوی هیکل که بخاطر مشکل اعصابش دستاشو دور گلوی نحیف من گذاشته بودو فشار میداد پدری که یه میلیاردر سرشناس بود از لحاظ مالی خیلی بهم میرسیدولی کافی بود به کثافت کاریاش اعتراض کنم عصبی میشدو با جنون حمله میکرد به من انگار که من یه مانع بودم واسش یه دختر ۲۴ساله بی کس که جای محبت زیر چشمای کبودم بود…
نیلو عشقم گریه رو بس کن باشه جون من؟
جلوی اشکامو گرفتم سرمو گذاشت رو سینش آروم اروم نوازشم کرد نگاش کردم لبامو بوسید چند دیقه همینطوری لباشو رو لبام نگه داشت آروم لباسمو دراورد و نازم میکرد تن سنگینشو انداخت رومو و شلوارشو دراورد
سینه هامو بوس کردو گفت عاشقتم چشم رنگیه خوشگل من…
شروع کرد به تلمبه زدن
تند تند تلمبه میزدو لبامو بوس میکرد من مثل یه مرده متحرک سقف اتاقو نگا میکردم…تو این ۸ ماه که زنش بودم هیچ وقت به ارگاسم نرسیده بودم شاید بخاطر مشکلات روحیم بود شایدم بخاطر این که عاشقش نبودم…
وقتی ارضا شد ولو شد کنارمو گفت تو تموم زندگیه منی نیلوفر هیچوقت چشماتو روم نبند…و اروم بغلم کردو خوابید…
پلکامو روهم گذاشتمو به رویای نیمه تمومم با محمد ادامه دادم و مثل همیشه تو آغوش خیالیش خواب رفتم…

نوشته: angel


👍 8
👎 4
8451 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

768418
2019-05-19 20:56:25 +0430 +0430

یکی بود موقع سکس ترک های سقف رو میشمرد
فقر و بی پولی و محتاج دیگری بودن از مرگ هم بدتره

1 ❤️

768428
2019-05-19 21:43:12 +0430 +0430

غلط املایی داشت مثلا ترد غلطه…طرد درسته و چندتای دیگه…یه ویرایش بکن قبل فرستادن
دوم اینکه داستانت یه جور نیست که من منتظر ادامه اش باشم…خب الان چه بخش هیجان انگیزی داشت که برای ادامه جذاب باشه؟؟
سوم اینکه از بوسیدن سینه چطور یهو رفتی رو تلمبه زدن؟ :/ آخراشو فقط سرهم کردیا
چهارم و از همه مهمتر انگار زندگی حنا کلفتی در مزرعه بود ://// بدبختی و بیچارگی تو داستان خوبه ولی نه انقدر…اونم همه ی بدبختیای طرفو تو پنج خط خلاصه کنی طرف خودش اگه بخونه رگشو میزنه :|
و…
ولی درکل لایک میکنم که تو قسمت بعد بهتر بشه :)

1 ❤️

768491
2019-05-20 04:48:29 +0430 +0430

نقد و ول کردی نسیه رو چسبیدی . برا ی مرد خیلی سخته اعتراف ب عشقش . اگ محمد قرار بود بمونه تو زندگیت تحت هر شرایطی میموند . چی بگم والا خود خدام تو کار شما زنا مونده ما ک دیگ جای خود داره .

1 ❤️

768525
2019-05-20 09:17:44 +0430 +0430

انجل جان، خوب بود، ولی توصیفاتت خصوصا تو نیمه‌ی دوم داستان خیلی سرسری بود و اصلا فضاسازی خوبی نداشت. غلطهای ویرایشی و املائیت رو هم یه چک بکن… موفق باشی

1 ❤️

768541
2019-05-20 13:58:58 +0430 +0430

داستان در کل چندان جذابیتی برای من حداقل نداشت،اما انقدر داستان های آب دوغ خیاری اینجا خوندیم که داستان شما در مقابلشون پادشاه ست،امیدوارم در پارت بعد جذابیت و خلق دیالوگ های جذاب در نگارش شما به وفور دیده بشه،لایک هفتم تقدیم شما

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها