فرشته کوچولو

1397/10/15

سلام من اسمم پرهام هست اهل تهران۲۵ سالمه خانواده پولدار وراحتی هستیم ازنظراجتماعی فکر کنم منظورمو گرفتین
از قیافه خودم بگم خوب بدنیستم قیافم خوبه کیرمم حدود شونزده سانتی هست
راستش قضیه دوسال پیش از اونجا شد که رفیقم فرهاد تو ویلاشون میخواست یه مهمونی پارتی برگزار کنه رفتیم اونجا دیدیم تموم دخترای مرفح و بی غم وهمچنین پچه پولدار جمعن اکثرا به واسطه باباهاشون میشناختمشون چون مهمونی هایی که میرفتیم آشنا ها توشون میومدن واونایی که یا شرکتشون یا کارخونه شون با کارخونه ی پدرم همکاری داشتن به خاطر همین این مهمونی ها کنار اون کیف ورقص و شماره دادن به اونایی که جدیدا وارد جمع شدن یک جور بیزینس وبحث های وایجاد همکاری تجاری هم بینشون هست بگذریم
اونجا که وارد شدم میون همه اون دخترا یه داف دیدم خیلی خوشگل بود ازش خوشم اومد به فرهاد گفتم ابن دختررو میشناسی گفت این دوست هانیه است اون آوردش هانیه ابجی کوچیک فرهاد حدود نوزده هجده سالشه همیشه تو اینجور مهمونی ها با داداشش که فرهاد باشه هست از فرهاد پرسیدم دختره اهل حال هست یعنی اهل سکس گفت اینهمه کیس اینجاس خودت کردیشون یکیشون وردار لازم نیست مخ اینو بزنی گفتم هیچکدومشون به خوشگلی این نیستن از قیافش بگم چشماش درشت وعسلی بود صورتش گرد لپای نمیتونم بگم بزرگ ولی یک ذره تپلی وچال گونه موقع خنده شبیه فرشته هاکرده بودش از لبش نگم که رژ نزدش دل آدمو زیر رومیکنه حالا که رژ هم زده بود بگذریم
به فرهاد گفتم میشه گفت باید از هانیه بپرسم رفت بعد تقریبا ده دقیقه اومد تو این ده دقیقه باچشمام داشتم میخوردمش با خودم میگفتم اگه اهل سکس باشه که هیچی میکنمشو خلاص ولی اگه نبود هرجورش شده مخشو میزدم تا دوست دخترم بشه شاید بعدا حتی فکر ازدواج هم باهاش رو میکردم واقعا ازش خوشم اومده بود دوست نداشتم ازش دل بکنم
فرهاد اومد گفت اهل این نیست که بیاد پا بده تا بکنیش دختره از اوناش نیست تو دلم هم خوشحال شدم هم ناراحت خوشحالی برا اینکه شاید میتونستم مخشو بزنم وناراحتی بابت اینکه نتونستم بکنمش همچنین لعبتی واقعا کردن داشت اما خوشحالیم به ناراحتیم می چربید گفتم ینی راه نداره گفت بخوای بکنیش نه ولی اگه بخوای باش دوست بشی شاید بشه تو قیافت بدک نیست شاید خوشش بیاد از بچگی بدم میومد کسی از قیافم تعریف کنه اعتراض کردم خندید گفتم فرهاد جان داداش ینی میشه؟ گفت نمیدونم بستگی به مخ زنی خودت داره گفت هیچ دختری دلتو انقد نبرده بود آقا پرهام گفتم ارزششو نداشتن شاید این داشته باشه منتظر بودم موقع رقص شه تا بهش پیشنهاد رقص بدم لحظه موعود رسیدو رفتمو بش گفتم خانم محترم افتخار رقصو میدین یه دفعه دخترای که اونجا نشسته بودن تعجب کرده بودن من شاید با همشون رقصیده بودم ولی اینجوری بشون محترمانه نمیگفتم شاید من بشون افتخار میدادنم خخ یهو مهسا دختری که هی سعی میکرد خودشو بم بچسبونه گفت اوه اوه چیشده آقا پرهام با ادب شده گفتم شاید شما قدر بدونی با کسی غیر من هی نپلکی شاید لیاقت این حرفاروهم پیدا کنی ویاهم بتونی تاچندوقت هرچند کوتاه بامن باشی راستش همه جارو پر کرده بود پرهام دوست پسر منه من خواستم یه جور عنش کنم که بیخود از من استفاده نکنه دیدم همه زدن زیر خنده حتی فرشته من اسمشو گذاشتم فرشته خخ
گفتم افتخار میدین خانومی گفت خواهش میکنم حتما
رفتیم وسط اولش یه موزیک آروم بود دستاش تو دستام قفل کرده بودم سعی میکردم خودم بش نزدیک کنم قشنگ میرقصید انگار یه عمر اینکاره بوده من اون رفته بودیم وسط محوطه موزیک عوض شد یک ذره راحت تر باهم میرقصیدیم به طوری که بدنمون بهم میخورد یه دفعه موزیک قطع شد برای اجرای موزیک بعدی که چشم تو چشم نگاهش کردم توجهش کامل بهم جلب شد با ابن نگاه گفت باخنده چیه داری با چشمات قورتم میدی گفتم دختر خوشگلی مثل تو خوردن نداره ؟نفهمیدم چیشد یه دفعه لبامو به لباش چسبودندم گفتم الانه که ضایم کنه ولی نه فقط چشاش چهارتا شده بود یه دفعه لبام برداشتم با تعجب همو نگاه میکردیم توجه همه جمع بمون جلب شده بود بی توجه به همشون در گوشش گفتم من ازت خوشم اودم فرشته کوچولو میشه باهام باشی تعجبش بیشتر شد اون حرف بزنه قاطی میکرد یه دفعه گفت من قاطی کردم چی بگم گفتم چیزی نگو شمارتو بده میخوام فقط مال من باشی گفت اینجا ؟گفتم نه بیا بریم با هم شام نخورده مهمونیو ترک کردیم از فرهادم عذرخواهی کردم جوابم فقط خندید سوار ماشین شدیم رفتم تو یه خونه آپارتمانی که با رفیقام تنهایی میرفتیم اونجا یه موقع یکی رو میخواستیم بکنیم خلاصه مکان بود ولی با این حال که کسی ثابت توش زندگی نمیکرد همیشه یه زن خدمتکار ماهانه پول میدادم تابره اونجا رو تمیز کنه برای همین تر تمیز بود آقا خلاصه بردیمش تو اتاق دختر توچشاش یه کم ترس بود لبشو خوردم گفتم نترس فرشته کوچولو خندید گفت من فرشته نیستم گفتم میدونم منظورم اینه قیافت عین فرشته ها زیباست دلبری از چشمات میریزه برا همین دل منو بردی گفت واقعا انقد زیبام؟ گفتم حتما همینطوره با همون لحن دلبرانه ش از تشکرکردگفتم راستی من اسمتو نپرسیدم گفت غزاله گفتم چه اسم قشنگی وا قعابرازنده اسمت هستی بازم تشکر کرد گفتم اهل سکس هستی گفت نه اصلا گفتم بم اعتماد داری گفت نه کامل خندیدم گفتم ولی من میخوام بکنمت ترسش بیشتر شد گفتم میخوام بکنمت اما نه به زور میخوام اولین سکستو بامن تجربه کنی چون میخوام مال خودم باشی از داشتنت مطمئن شم گفتم قبل من با پسری دوست بودی؟گفنت اصلا گفت تو اولیشی گفتم همینطور که اولین دوست پسرت شدم اولین سکستم الان بامن میکنی گفت نه گفتم نترس پردتو از دست میدی اما منو تا آخر عمرت پشتیبان داری من دوستت دارم همه هم میدونن حرفم حرفه ترس گرفتش لبشو شروع کردم خوردن آی چقدر لذت بخش بود کت دامن پوشیده بود کتشودرآوردم سوتینش هم همینطور ممه هاش مه کوچیک بود نه بزرگ شروع کردم خوردن گردنش یه دفعه ترس جای خودشو به لذت داد اومدم زبونم از همونجا تا خود ممه هاش کشیدم شروع کردم نزدیک پنج دقیقه خوردم دامنشو کندم رفتم سراغ کوص شروع کردم کص لیسی خوردم دوسه دقیقه بعدش ارضا میشه ادامه دادم تاارضا شه ارضا که شد گفتم نوبت توعه گفت چی گفتم ساک بزن شروع کرد ساک زدن مبتدی بود کیرم تیکه تیکه شد بعد دودقیه خوب شد روون شد دیگه دندوناش کمتر خورد آبم اومد دیگه میدونستم دیر تر دیگه ارضا میشم بعد این کیروبردم طرف کوسش گفت نه گفتم میگم که نترس من حرفم حرفه هیچی نگفت کیرمو مدام به کلیتوریسش میزدم به اوج شهوت میرسوندمش دستمال کاغذی اونجایبود برداشتم دستم گرفتم وکیرمو کامل فرو کردم خونش همه روبا دستمال پاک کردم درآوردم کیرو اونم پاک کردم نگرانیو میشد توچشماش خوند به من اعتماد کرده ابود اما پردشو از دست داده بودبرا آروم شدنش گفتم خانوم شدنت مبارک خانوم خانوما گفت اگه ولم کنی چی گفت پس چی ولت میکنم دیگه ترسید دیدم داره به گریه تبدیل میشه بوسیدمش وگفتم نترس خوشگل دختری مثل تورو چطوری ول کنم گفت بدجنس اذیتم نکن بغلش کردم کلی بوسیدمش تا آروم شد دوباره شروع کردم تلمبه زدن تلمبه هارو تند تر کردم انقد زدم حدود بیست دقیقه آبم اومد همه رو رو شکمش خالی کردم برش گردوندم حالت داگی استایل گفتم میخوام کونتو افتتاح کنم گفت نه ترو خدا خیلی درد داره من از کون ندادم که گفتم بالاخره که باید کونتو بکنم گفت جرواجرم میکنی تو امشب خندم گرفت تو خونه همه چی بود رفتم روغن سرخ کردنی برداشتم هم کیر خودمو هم کونشو چرب چرب کردم کیرمو گذاشتم روش او فشار دادم کشیدیم جیغ کشید شروع کرد به گریه بعد دوباره فرو کردم یواش یواش فرو کردم پنج دقیقه کشید کامل کیرم جا بشه گذاشتم جاباز کنه قشنگ بعد تلمبه زدم خیلی جیغ ناله کرد به دوسه دقیقه حال کردن اونم شروع شد به زمان اهمیتی ندادم نفهمیدم چقد طول کشید اما اینو میدونم انقد زدم بالا بیست دقیقه نیم ساعت بود آبم اومد در آوردم کمکش کردم لباسشو تنش کرد بردمش رسوندمش اونجا که میخواست بش قول ازدواج دادم برای قولمم شده باید باش ازدواج میکردم
الان دوسال گذشته من با غزال ازواج کردم پسرمون هم تو راهه
ممنون

نوشته: پرهام


👍 4
👎 10
20113 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

739689
2019-01-05 21:00:58 +0330 +0330

راستش منم همیشه قبل خواب میرم تو این رویاها امیدوارم مال تو راست باشه

0 ❤️

739694
2019-01-05 21:05:27 +0330 +0330

الان کیرت چه تاثیری تو حال ما داره نکنه میخای تک تک خواننده ها رو به فاک فنا بدی

0 ❤️

739702
2019-01-05 21:17:51 +0330 +0330

خدا بده شانس

0 ❤️

739714
2019-01-05 21:32:02 +0330 +0330

پسر کارخونه دار ، میشه بگی تو شهوانی چ گوهی میخوری؟?

0 ❤️

739736
2019-01-05 22:10:11 +0330 +0330

و اما اصل داستان اقا پرهامه پشمامم هر چی،آرزوی پولدار شدن تو سرش بود و بهترین کارو تو کون دادن میدونست.یه روز که میبرنش مهمونی که خدنگی بکنه یه کُرد سیبیل کلفت میبینتش و میبرتش همون خونه ای که هر ماه میرفته توش کون میداده و اونجارو تمیزم میکرده و ترتیب کونشو میده و چون کیر کلفت تو کونش رفته بود پاره میشه و کلی خون میاد و با دسمال پاک میکنه.الانم 2 سال گذشته و هنوز به داره به ادمای زیادی کون میده حتی باقر

0 ❤️

739745
2019-01-05 22:36:16 +0330 +0330

بچه های تویِ خونه پرهام کوچولو علاوه بر اینکه بعد گُه خوری دهنشا میشوره شوشولِشَم خودش میشوره…
یِ دستا جیغا هورا

2 ❤️

739758
2019-01-05 23:17:57 +0330 +0330

تا اونجا خوندم که داشتی ناراحتیتو با خوشحالیت جمع و تقسیم میکردی
پرهام اسمش بیشتر میخوره کیرش 2 سانت باشه ها
نظر بالایی ها خیلی محترمه
کیر پایینی هم محترمه پس همون تو کونت
پینوشت:کونش کردن داره ها حتی با اینکه گشاده

0 ❤️

739804
2019-01-06 07:09:37 +0330 +0330

گویا مستراب خونه خراب بوده اینجا اومدی کارتو کردی

0 ❤️

739823
2019-01-06 08:53:08 +0330 +0330
NA

پشتیبانت زنگ زده از قلم چی…پشتیبان…

0 ❤️

739830
2019-01-06 10:48:52 +0330 +0330

این داستانی ک گفتی واقعی بود (dash) (dash) (dash)

0 ❤️

739856
2019-01-06 14:34:44 +0330 +0330

خیالباف حقی
تو خایه های باقر هم نداری
کیر پدر پسر شجاع تو مغزت

0 ❤️

739991
2019-01-07 04:59:14 +0330 +0330
NA

OK bye

0 ❤️

740039
2019-01-07 13:20:12 +0330 +0330
NA

فهمیدیم پولداری بابات کارخونه داره بی غمی خیلی هم آشنا داری . تا همینجا خوندم جمعش کن باو

0 ❤️