فرشته ی فراری (1)

1393/05/11
Untitled.jpg

سلام، من سعید 22 ساله از تهران.
دانشجو رشته عکاسیم، قدو وزنم متوسطه چند ماهی بدنسازی می رفتم ولی چون سختم بود ولش کردم (کــــون گشادی ) اما در کل فیس خوبی دارم!!! حالا بگذریم…
[هدفم از این داستان نوعی کمک کردن و گفتن تجربیاتم و مرور یه سری از خاطراتم از روی دفترچه خاطراتم به هموطنان خودم بود پس تا اخر بخونید تا بفهمید؛ ضمناً من هیچگونه تبلیغی برای سکس و یا زِنا نمی کنم. هر کی نظر و سلیقه خودشو داره]
اهل محله آریاشهرم (غرب تهران) پدرم تو بازاره مادرمم خانه داره…
اوایل فرودین سال 93 بود که واسه دوست پدرم که تنها زندگی می کنه، یه اتفاقی ناگواری افتاد و باید با اولین پرواز خودشو به ترکیه می رسوند و چون دوست پدرم خیلی آدم حیوون دوستیه و تو خونش قناری و طوطیه گربه و … نگه می داره کلید خونشو داد به ما که هر روز یکی از اعضای خونه برن به خونش مخصوصاً حیووناش سر بزنن…
چند روز از رفتن این آقا گذشت…
یه روز جمعه با چنتا از دوستای لشو بیکارم داشتیم تو تیراژه چرخ می زدیمو آمار بازی می کردیم که یهو از دهنم پرید که من خونه خالی سراغ دارمو از این حرفا…
دیگه رفیقام تا فهمیدن من خونه خالی دارم رفتن تو مخ من که چرا کوس نمی بری بکنی؟ چرا نمی دی ما ببریم توش بکنیم؟ چرا … چرا … های مختلف…
از اون شب حرفای بچه ها رفت تو مخم…
انصافاً خودم دختر باز هستم اما چند بار بیشتر سکس نداشتم (تا قبل این اتفاق) چون به هر حال سکس قبل از ازدواجو زیاد دوست ندارم. نمی دونم شاید چون هیچوقت خونمون آنچنان که بایدو شاید خالی نبوده میل شدید به این کار نداشتم، اما این بار حرف بچه ها رفت تو مخم، که حداقل یه شیطونی ریز تو خونه دوست بابام (بیژن) بکنم…
فردا صبح رفتم کلید خونه بیژنو از بابام گرفتمو به بهونه رسیدگی و سرکشی به خونه و حیوون ها رفتم خونه ی بیژن…
یه خونه ویلایی قدیمی سمت پونک (محله قدیمی و سنتی)
رفتم تو خونه یه ذره این ور اون ور کردم. هر قدمی که تو خونه می زدم بیشتر وسوسه شدم، دیگه طاقت نیوردم یه زنگ به دوست دخترم (بهاره) زدمو یه ذره باهاش صحبت کردم، اما هر وقت می خواستم صحبتو به جاهای حساس بکشونم تفره می رفتو بحثو عوض می کرد، البته دفعه اولش نبود که از قضایای خیلی سکسی با من خودداری می کرد، منم زیاد اذیتش نمی کردم. چون واقعاً دوسش داشتم…
بهاره دختر خوبو مامانی هستش، به قول خودش تو رفاقت با من (که اولین دوست پسرشم) ترسو نیست، بلکه محتاطه… روزایی که با من قرار می ذاره با هزار تا دروغ به خانوادش میاد سر قرار و تو همون چند ساعت بالای 10 بار مامانش بهش زنگ می زنه، از مامانش بدتر مامان بزرگشه که خیلی لوس بارش اورده… خلاصه کلاً خانواده اصیل و با فرهنگی هستن (البته الان دیگه خانواده اصیل تو ایران خیلی کم شده و هر خانواده اصیلی هم نشان از خوب بودن نیس…) خود منم بیشتر واسه فیس نازش مخش کردمو واقعاً هم بهش علاقه دارم…
بعد از خداحافظی از بهاره و یه ذره سرگرم کردن خودم با حیوون ها رفتم خونه.
تو مسیر خونه همش فکرم به خونه بود!!! با خودم می گفتم حالا که جا هست تو شلی؟؟؟
دیگه تصمیمو گرفتم که تو همین امروز فردا یه داف خوب کردنی (که تو تهران خیلی زیاد شده از این کیسا) بلند کنمو ببرم خونه…
یکشنبه صبح که از خواب بلند شدم دیدم که حشرم خیلی زده بالا یه دوش گرفتمو یه سری به دانشگاه زدم، تو کل چند ساعتی که تو دانشگاه بودم، کل دخترای دانشگاه به چش کردنی نگاه می کردم (که این حال و از این دید نگاه کردن به دخترا زیاد خوب نیس اما انسانه دیگه وقتی غریزه بهش غلبه کنه خیلی کارا می کنه) وقتی ار دانشگاه برگشتم خونه به فکر این بودم که یه جوری امشبو بپیچونم برم خونه بیژن…
خیلی ساده به تیپو قیافم رسیدمو به بهونه عکاسی از طوطیو قناری های بیژن خونه رو واسه شب پیچوندم!!!
ساعت نزدیکای 10:30 شب بود. اریاشهر نسبتاً خلوت شده بود با ماشین خیابونارو بالا پایین می کردم که یهو تو یه خیابون خلوت دیدم یه دختر 20،19 ساله با یه کول پشتی کوچیکی کنار خیابون وایساده داره با حرص با تلفن حرف می زنه، جلوی پاش وایسادم شیشه ی ماشینو دادم پایین. یه ذره بهش نگاه کردم، چند قدم از ماشین دور شد. انصافاً خوب چیزی بود یه دختر نازو سکسی با قدی نسبتاً واسه دختر بلند، چشم ابرو مشکی با آرایشی ملایم و بدون عمل (الان دیگه یه سری از دخترا منتظرن که 19 سالشون بگذره برن سراغ عمل دماغو گونه گذاشتن…) با سینه های خوش فرم و صدایی سکسی…
کمتر از اون چند دقیقه که وایساده بودم جلو پاش متوجه شدم که داره با یکی درباره پیچوندنو از این حرفا حرف می زنه، خواستم گاز ماشینو بگیرمو برم یهو شنیدم که داره میگه من بدون تو هم می تونم کار کنمو از این حرفا. یهو گوشیو قطع کرد. دنده عقب گرفتمو رفتم سمتش و جلوی پاش ترمز کردم، گفتم: خانم خوشگله این همه حرص نخور می تونم کمکت کنم؟؟؟
بغض همه وجودشو گرفته بود دندوناشو به هم فشار داد و گفت: گمشو آشغال عوضی حوصله ی تو علافو ندارم…
با خودم گفتم طرف آدم حسابیه، ولی باز دو دل شدم. با خودم گفتم تو این موقع از شب با این فاز با این زبون… که یه هو گفتم تو بیا بالا با هم بریم اونی که پیچوندتتو کله کنیم.
بدون جواب دادن چند قدم رفت جلوتر چشش به خیابون بود انگار منتظر شخص خاصی بود…
رفتم جلوی پاش وایسادم… خودمو زدم به کوسخلیت گفتم: منتظر بنزو بی ام وه ای؟ اینجا بیشتر از پرشیا جلوی پات وای نمیشه…
یه دفعه با لحن جنده واری گفت: پس تو که ماشینت پرایده گورتو گم کن بچه…
خندم گرفت گفتم: ببخشید که مثل شما با این سن پیرزن نشدم.
نیشخندی زدو با استرس نگاشو دوخت به خیابون.
گفتم: تو بیا بالا بد نمیگذرونی امشبو…
یه نگاه بهم کرد یه نگاه به گوشیش بعد زمزمه وار تو دلش یه چیزی گفتو سوار ماشین شد. سوار ماشین که شد بوی عطرش کل ماشین گرفت، سریع گفت مکان داری؟
گفتم خوبشو دارم. تو چی؟
نگاهی بهم کرد…
منم سریع گفتم: منظورم اسمه، اســــــم داری؟
با استرس گفت: من 200 می گیرم. بی چونه…
گفتم: کنار میایم پولو. جواب دادن بلد نیستی؟ من سعیدم تو؟
گفت: شبا اسمم سلیقه ای میشه. هر چی که تو دوست داری صدام کن.
دیگه هیچی ازش نپرسیدم. من خودم مخ زیاد زده بودم اما تا حالا جنده سوار نکرده بودم ولی از رفتارش فهمیدم که خیلی تازه کاره…
تو مسیر خونه چند کلمه بیشتر با هم حرف نزدیم. وسط مسیر یادم افتاد که باید کاندوم بخرم.
بهش گفتم کاندوم داری؟
گفت: نه، بخر.
جلوی یه دارخونه وایسادم از ماشین که پیاده شدم. چند قدم از ماشین که دور شدم یادم افتاد که موبایلمو دم کیلومتر شمار ماشین جا گذاشتم. اومدم برگردم. گفتم الان طرف می گه این یکی چه کوس میخیه واسه یه گوشیه 60 تمانی همه رو دزد می بینه…
خلاصه کاندومو اسپریو از داروخونه گرفتمو نشستم تو ماشین.
گفتش: گوشیت زنگ خورد.
یهو جو منو گرفت گفتم: ولش کن ما امشب واسه همیم. یه نیشخند زدو به بیرون نگاه کرد ماشینو روشن کردم بهش گفتم: تو گشنت نیس؟
گفت: من چیزی نخوردم.
از رفتارش حرصم گرفته بود. هرچی ازش می پرسیدم. قیچی شده جواب می داد.
تو دلم گفتم: شب یه جوری از کوس و کون سیرت می کنم که تا یه ماه چیزی نخوری…
بهش گفتم: چرا انقد عصبی ای؟
یدفعه با صدای نسبتا بلند گفت: می شه انقد سوال نپرسی؟
گفتم: پریودی انقد عصبی می زنی.
خواست در ماشینو باز کنه که یه هو مچ دستشو گرفتم. گفتم: بشین خوشگلم. من کارت دارم امشب.
درو ماشینو بست. مچشو اروم فشار دادم. داشت دردش می گرفت اما به روش نمی اورد. همینجوری بیشتر فشار دادم که یهو گفت: نـــــکن روانی.
گفتم آهـــــــــان. حرف بزن. لال باشی نمی تونی کاسبی کنی خوشگله…
مچشو ول کردمو راه افتادیم. رفتم سمت یه پیتزایی یه دو تا پیتزا با نوشابه گرفتمو رفتیم سمت خونه…
رسیدیم خونه، کیسه پیتزا، نوشابه، کیسه مشکیه داروخونه و دوربین عکاسیم دستم بود.
رفتیم تو هال همه چیزایی که دستم بودو گذاشتم رو میز بهش گفتم: بشین عزیزم راحت باش. کوله پشتیشو در اوردمو گذاشت کنار مبل و مانتوشو روسریشو در اوردو انداخت رو لبه مبل.
دیگه کیرو کمرم راست بودن…
یه بدن خوب سکسی با یه کون ناز قمبلی که داش شلوار لیشو جر می داد. دور گردنش یه گردنبند با پلاک حرف F انگلیسی انداخته بود. موهای مشکی بلند ناز ابروهای مرتب شده لبای کوچولو، سینه های خوش فرم. با اون لباس سغید چسبونش از صد متری هم می شد فهمید این دختر نیم کیلو هم چربی اضافه نداره. رنگ لاک ناخنای دستو پاش با رنگ کش سرشو ماتیک رو لبای خوشگل فابریکیش ست بودو داشت منو دیوونه می کرد. دیگه داشتم با چشام حاملش می کردم. به خودم اومدمو شروع کردم به آماده کردن بساط شام.
یه نگاهی به خونه کردو رفت سمت قفس طوطی.
گفتش: اسمش چیه؟
منم با طعنه گفتم: امشب واسه توئه، اسمش سلیقه ایه.
یه نیشخندی به من زدو در حالی که داشت از بیرون قفس با طوطی بازی می کرد گفت: من اسمم فرشتست. خب چه فرقی به حال تو کرد؟
دیگه کیرم راس شده بود. دوست داشتم همونجا جرش بدم جنده کوچولورو رفتم پشتش چسبیدم. کون فابریکیه خوبی داشت اما معلوم بود تو این مدت کم از کون خوب ترتیبشو داده بودن گفتم: ولی من واقعاً نمی دونم اسمش چیه. می خوای با هم اسمشو بذاریم؟
گفت: دختره؟ پسره؟
دستمو از پشت انداختم دور گردنشو گفتم: دختره خانومم. مثل خودته. دختره دختر…
صدای نفس نفس زدنشو می شنیدم. بوی موهاش دیوونم کرده بود. سرمو کردم تو موهاش. چند بار بو کشیدم. بعدش کش موهاشو باز کردمو کششو انداختم دور مچ دستمو گفتم: این یادگاری من به تو.
گفتش: یادگاری می گیرن. غارت نمی کنن.
گفتم: آخه موهای باز بیشتر بهت میان.
دستمو کشیدم رو سینه هاش اونم بی شرف کونشو هی می مالید به کیرم. دیگه مخم جواب نمی داد. برشگردوندم به سمت خودمو شروع کردم به خوردن لبش. طعم لبش عالی بود آب دهانشو می فرستاد تو دهن منو هی زبونش می کرد تو دهنم… بغلش کردمو بردم انداختمش رو کاناپه. افتادم روشو یه بار دیگه شروع کردیم به لب گرفتن. دستشو انداخت دور کمرم. منم یه دفعه لب گرفتنو ول کردمو پاشدمو لباسمو در اوردم. بهش اشاره کردمو گفتم: لباساتو در بیار.
گفتش: خودت درشون بیار.
بیشرف انگار دلبری کردن تو خونش بود.
پیرآهنو از تنم در اوردمو زیپ شلوارمو کشیدم پایین تا کیرم یه ذره نفس بکشه.
لباسشو از تنش در اوردم. بدن سفید نازش دیوونم کرد. تا چشم به نافش خورد یه لیس یه نافش زدمو گفتم: اینو زدم به سلامتی مادرت که خوب جنده ایو تحویل جامعه داده…
گفتش: بگو خدابیامرز…
یهو شوکه شدم. بهش خیره شدمو گفتم: خدابیامرزه مامان عزیزمو.
دستمو کشیدم رو سوتین سبزش… رو همون سوتین ممه های خوشگلو سکسیشو فشار دادمو دستمو انداختم پشتشو سوتینشو باز کردم. جووون سینه هایش خوش رنگو خوش فرم بود تا چشم به سینه هاش افتاد. گفتم: تو چند سال دیگه چی می شه دیووونه…
شروع کردم به خوردن هلوی های فرشته جونم. صدای آهو ناله ی جنده کوچولو بلند شده بود یه سینشو مثل بچه 6 ماهه میک می زدمو اون یکو با دستم می مالیدم. همیجوری داشتم هلوهای خوشگلشو میخوردم که یهو بلند گفت: برو پایین عشقم بالا بسه دیگه. توی صداش شهوت موج می زند دکمه شلوار لیشو باز کردمو مثل وحشیا شلوارشو از پاش کشیدم بیرون.دیگه طاقت نداشتم. شروع کردم از نوک انگشتای پاشو لیس زدن تا شورت ست سوتینش… بوی کوسش دُز بدنمو بالا پایین می کرد… شورتش خیس خیس بود. به چشاش خیره شدمو نیشخندی بهش زدم… دستشو کرد تو شورتشو شروع کرد به مالیدن کـــــوسش. شورتو شلوارمو دراوردم. کیرم سیخ زد بیرون. تا کیرمو دید. بلند گفت: بیا عزیزم بیا عشقم امشب کوسمو واسه اونه بیارش اینجا بکنش اون تو اونو… شورتشو کشیدم پایین… از یه همچین بدنو فیس خوش برو رویی بایدم یه همچین کــــوس خوبیدر می اومد… یه کوس تنگ سفید. نسبت به این که یه دختر خیلی جووون بود اما کسش قشنگ جا افتاده بود ولی جا واسه شاسی باز کردن خیلی داشت… خط کسش قهوه ایه کم رنگ بود… بهش گفتم: خواب دیدم این کوس امشب پر پر می شه!!!
انگشت فاکشو کردش تو کوسشو گفت: پر پرش کن دیگه بی عرضه بیا تا آخرش واسه خودته…
کیرمو بردم جلوی دهنش. بدون اینکه چیزی بگم خودش شروع کرد به ساک زدن چند ثانیه کیرم تو دهن کوچولوش غرق بود که یه ذره به خودم اومدم چشم خورد به پیتزاها اما دیگه دیر شده بود…
بهش گفتم: به جای پیتزا یه چیز بهتر بهت می دم عشقم. بخور عزیزم بخور تا سیر شی…
بی شرف هنوز هیچکی مثل اون جنده خانم نتونسته واسه من ساک بزنه در عرض کمتر از چند دقیقه کل کیرمو غرق تف کرد در حالی که داشت کیمو می خورد با اون چشای مشکیه خوشگلش هی به من نگاه می کردو چشمک می زد. موهای مشکیه سکسیشو گرفتمو بلند گفتم بزن عزیزم ساک بزن عشقم همش واسه خودته دیگه احساس کردم که آبم داره میاد… سریع کیرمو از دهنش کشیدم بیرون. کیرمو لیز لیز کرده بود جنده خانم. رفتم کیسه ای که از داروخونه خریدمو برداشتمو کاندومو اسپریو از کیسه در اوردم. یهو فاز اینو گرفتم که ترتیب فرشتمو بدون بدون کاندوم بدم. اسپریو خالی کردم رو ناحیه کیرم…
فرشته گفت: مگه کاندوم نخریدی؟
اسپریو پرت کردم رو میزو اومدم سمتش گفتم: ببین خوشگلم با کاندوم که کسی چیزی از سکس نمی فهمه. نه من حال اساسی می کنم نه اون بهشت تو کیر منو به خودش می گیره. من پاک پاکم. از خودمم مطمئنم. تو اگه مریضی پریضی …
با عصبانیت وسط حرف پریدو گفت: من مریضی ندارم ولی با کاندوم بهتره…
تو دلم گفتم" کوسده خانم به جایی که من نگران باشم اون نگرانه…
دستمو کشیدم روی موهاشو گفتم: بدون کاندوم امشب رو هواییم. با کاندوم یه پلاستیک کیری می خواد حس منو تو رو یک چهارم کنه. بعدشم نترس من حواسم جمعه حاملت نمی کنم، فرشته خانمم…
کیرم داشت می خوابید. به کیرم نگاه کردو گفت: باشه، فقط تا گفتم بکش بیرون…
تو کونم عروسی شد. گفتم: جونم، تو عمر بخواه جیگرم.
خوابوندمش رو کاناپه چند بار کوسشو لیس زدم تا حسابی خیس شه آب دهنم با آب کوسش به دهنم مزه کرد. حشرم حسابی زده بود بالا واسه این که مزه آب کوسش از دهنم بره چنتا لب حسابی ازش گرفتم. انگشت فاکمو کردم تو کوسش چند بار پشت هم انگشتمو عقب جلو کردم…
دیگه تو حالا خودش نبود. همینجوری داشت لباشو می خورد کم کم داشت به ارگاسم می رسید…
انگشتمو از کسش کشیدم بیرونو کردم تو دهنش… مثل بچه ها انگشتمو میک می زند. دیدن دخترا تو این حال منو حشری تر می کنه.
کیرم داشت می ترکید از شــــــــق کردن. انگشتمو از دهنش کشید بیرون. صدای ملچ ملوچ کردنش شهوتمو دو چندان می کرد. چنتا نفس عمیق کشیدمو کیر سیخ شدمو آروم آروم کردم تو کوس خوش فرمو جا افتاده ی جنده کوچولوم.
+جووووون این کوس کیه امشب واسه من؟
+کوس منه، امشب واسه سعید جونم. واسه خوده خودشه. تا می تونی جرش بده.
کیرمو تا ته کردم تو کوسش. هیچ صدایی ازش در نمیومد. پتیاره خانم داشت عشق می کرد واسه خودش. دستمو کشیدم رو موهاشو دم گوشش زمزمه کردم: تکون بدم؟
دیگه چشاشو بسته بود. رو هوا بود با سرش حرفمو تایید کردو شروع کردم به تلمبه زدن. صدای جیغو آهو نالش بلند شده بود دیگه واسه خودم نبودم. مثل سگ تلمبه می زدم با هر بار عقب جلو کردن کیرم یه سال جوون تر می شد. صدای آه آه آه بلندو مردونه ی منم یواش یواش بلند شده بود. کل بدنم عرق شده بود ولی چون کلاً دیر کم نمیارم پشت هم تلمبه می زدم که یهو دیدم فرشتم داره تو چشام زل می زنه، ساکت شدو یهو اروم چند بار لرزید. فرشته خالی شدش… شروع کرد به نفس نفس زدن ولی من هنوز داشتم تلمبه می زدم. تو دلم گفتم: ترکوندی آقا سعید جنده خانم کم اورد ولی تو باز داری مثل بنز می کنی کوسشو. صدای نفس نفس من با نفس نفس فرشته تو خونه پیچیده بود بدن عشقمم خیس عرق بود. چنتا لب حسابی ازش گرفتم.
فرشته: نمی خواد بیاد؟
من: خسته شدی؟

  • نه ولی هر وقت اومد بکش بیرون
  • حواسم هست عشقم
    فرشته چنتا چیز زیر لب گفت که متوجه نشدم. دیگه داشت آبم میومد مخم هنگه هنگ بود که یهو کیرمو از کوس خانم کشیدم بیرونو همه آبمو ریختم رو ناف فرشته…
    واقعاً خودمم تعجب کردم که چقدر دیر آبم اومد اما وقتی اومد کل شیره وجودمو ازم گرفــــت.
    با یه آه بلند افتادم رو بدن عشقم. صدای نفسای بلند فرشته هنوز قطع نشده بود چشامو بستمو چند دقیقه ای تو بغل هم روی هم خوابیده بودیم وقتی چشامو باز کردم دیدم که داره با دستش موهامو نوازش می کنه. فیس تو فیسش شدمو دماغمو به دماغش نزدیک کردمو گفتم: تا حالا پیتزای سرد خوردی؟ پایان قسمت اول!!! قسمت دوم بزودی…

نوشته: سعید


👍 0
👎 0
40775 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

429789
2014-08-02 18:21:25 +0430 +0430
NA

جالب بود . ادامه بده ببینیم به کجا می رسونی خاطرتو.مرسی. give_rose

0 ❤️

429790
2014-08-02 22:21:26 +0430 +0430
NA

تو كه مغز ندارى مثل كرم خاكى، خر كونت گذاشته كه بيائى اينجا مهملات بنويسى؟ الدنگ!

0 ❤️

429791
2014-08-02 23:38:31 +0430 +0430
NA

جالب بود هرکی نمیدونه کس شعر نزنه

0 ❤️

429792
2014-08-03 04:17:13 +0430 +0430
NA

خوب بود منتظر بقیه داستان هستم

0 ❤️

429793
2014-08-03 06:17:31 +0430 +0430
NA

khob bod damet garm

0 ❤️

429794
2014-08-03 09:48:14 +0430 +0430
NA

کیرم تو داستانت نصفشم نخوندم خوابم برد رمان مینویسی یا داستان کون گشاد

0 ❤️

429796
2014-08-03 11:03:22 +0430 +0430
NA

خوب بود.
ولی حتما به یه متخصص انگشتان دست مراجعه کن.
ما که چش وچالمون دراومد.

لت وپار

0 ❤️

429797
2014-08-03 19:35:22 +0430 +0430
NA

قسمت دومش و گذاشتی یه نظر کلی میدم

0 ❤️

429799
2014-08-04 01:55:17 +0430 +0430
NA

قشنگ بود دمت گرم give_rose

0 ❤️

429800
2014-08-04 10:50:25 +0430 +0430
NA

قشنگ بود ولی یه جاهایی که داخل پرانتز توضیح میدی ادم میخواد با کله بره تو دیوار! توضیحاتتو واسه خودت نگهردار و اب به داستانت نبند. ادامه بده

0 ❤️