فصل بهار و دختران مسکو

1391/01/11

سلام دوستان عزیز سایت شهوانی
ما ایرونیها ، چندتا چیز داریم که تو دنیا تکه ! واقعن باید بهش افتخار کنیم … مثلا شعر فارسی ، جک های فارسی و … اما به عنوانه کسی که ۵ تا زبان دنیا رو بلده باید بگم که داستان های سکسی ایرانی هم تک هستند.
بخاطر همین تصمیم گرفتم یه داستان از خودم رو براتون بنویسم، امیدوارم خوشتون بیاد. حتما کامنت بزارید . در ضمن داستان کاملا واقعی هست و برای خودم اتفاق افتاده.

فصل بهار تازه فرا رسیده بود و بوی شکوفه ها تمام شهر مسکو رو فرا گرفته بود ، و این طراوت بهاری وقتی با پرتو های خورشید و زیبایی دخترهای روس همراه میشد، آدم روچنان مست خودش میکرد که هوش رو از سر آدم میبرد. دختر های مسکو هم که با آمدن بهار همین حس رو داران، انگار تو خون همه هورمونه سکس تزریق کردن . حسو حالی بسیار زیبائی بود. تو همین حین ، من که داشتم دندانپزشکی میخوندم باید از صبح تا ۴-۵ بعد از ظهر میرفتم بیمارستان و لحظه شماری میکردم که تعطیل بشیم و برام عشقو حال. بلاخره ساعت شد ۵ و فوری با همه خدافظی کردم و ماشینو سوار شدم ، که برام خونه آماده شم واسه یه آخره هفته درست حسابی .اونروز جمعه بود و قرار بود شب رو دوست دخترم بریم سینما و فرداش با دوستان بریم پیکی بزنیم و کبابی درست کنیم… ترافیک تو مسیر خونه خسته کننده بود ولی وقتی این دخترا رو میدیدم که همه مثله ماشین های که کرک میشن و سقفشونو باز میکنن ، اونا هم ، همه یه دامن کوتاه که اگه دقت میکردی از زیرش دمو دستگاشون معلوم بود، پوشیده بودن ، و من فقط داشتم به این فکر میکردم که …امشب چه شبیست ، شب مراد است امشب … تو همین افکار بودم که یه دفع موبایل زنگ خورد، دیدم امیره ، گفتم سلام دوکی ، گفت، حاجی آب دستته بذر زمین ، باشو بیا پیشه من ، گفتم چی شده، گفت، بز کوهی رو با دوستاش دعوت کردم بد از دانشگاه خونم ، اونا هم قبول کردن! گفتم الان پرواز میکنن به سمتت …بز کوهی رو ما به یه دختر تو دانشگاه میگفتیم. این فرشته به قدری خوشگل بود که یقین دارم ، کمتر کسی دختری به زیبائی این دیده باشه، واقعن نمیدونم چجوری توصیفش کنم…از امریکا عمده بودن دنبالش واسه اینکه مدل بشه اما قبول نکرده بود، چون دوست دشت داندونپزشک بشه.

مسیرو کج کردم و زنگ زدم به دوست دخترم ، به هزار بدبختی پیچوندامش و سره راه هم رفتم یه بطری کنیاک گرفتم، ولی لامصب ۲ ساعت طول کشید تا رسیدم خونه امیر، بس ترافیک سنگین بود . رفتم تو دیدم ، بله ، جمع همه جمه… سلام کردم وامیر گفت بابا چرا اینقدر دیر آمدی و رفتیم به پیک زدن …بز کوهی رو که دیدم اصلان دیگه هیچ چیز حالیم نبود، پیش خودم داشتم نقشه میکشیدم که چجوری مخشو بزنم که یه نیم ساعت گذشت ، موبایل یکیشون زنگ خورد …رفت صحبت کرد و آمد گفت که مامانش زنگ زاده و باید بره خونه، تا اینو گفت همه پا شدن که ما هم دیگه باید بریم، دیر وقت شده، من و میگی انگار ، یه سطل آب یاخ روم ریختن ، هر کار کردیم، نتونستیم دیگه متقاادشون کنیم که بمونن، ولی وگفتن که فردا میام باهامون شیشلیک ، اما من میخواستم همون شب کلاکشونو بکنم، خلاصه رفتن و من و امیر موندیم تنها…عصابم خورد بود، دوست دخترمو پیشونده بودم ، حالا امشب که همه رو کاران ، من باید تنها باشم، گفتم امیر کونی، حالا یه فکری بکن ، من حالیم نیست، امشب باید کس بکنم ، واگر نه خودتو میکنم ))))) گفت حالا بیا بشین بقیه کنیاک رو بخوریم، آقا ۳ تا بطری کنیاک بود، که ۱ بطری رو دخترا خورده بودن ، من و امیر هم ۲ تا دیگرو خوردیم… خوب گرفته بود، و میشه گفت که مست شده بودیم، چون شام هم نخورده بودیم، حسابی گرفته بود…امیر گفت ، آقا اینجا یه کلاب هست، بهش میگن (Z club ) بیا بریم اونجا. منم که دیگه واسم مهم نبود که کجا بریم، گفتم بریم…اونجا که رسیدیم، امیر رفت ۴ تا کوکتل گرفت از اینا که روشون آتیش داره، گفتم چرا ۴ تا، گفت میخایم امشب بترکونیم …آتیششو فوت کردیم و رفتیم بالا، یه نگا کردم به دورو برام دیدم که وااای چقدر شلوغ پلوغه ، دیسکو شده ، پراز کس …

امیر گفت ، بیا یه دست سنوکر بزنیم ، خیلی هوس کردم ، گفتم چرا کس میگی ، تو مستی کی تاحالا سنوکر بازی کرده که من دومش باشم، گفت من بازی کردم ، از خنده میمیری ، بیا بریم بخندیم )))) گفتم کس خولی تو امیر، رفتیم دیدم امیر، به جای اینکه توپ رو بزنه داره، سایه توپ رو میزنه ، هی هم میگه خار کوسه ، چوبش کجه!!! دلمو گرفته بودم میخندیدم ، یه چندتا روس هم اونجا داشتن میخندیدن …خلاصه گفتم امیر بیا بریم یه دوری بزنیم …داشتیم میگشتیم که دیدم یکی بهم چشمک زاد، همونجا دستشو گرفتم و شروع کردیم رقصیدن ، مست بودم اصلان واسم مهم نبود که که، خوشگله یا نیست، اما یه نگا کردم، دیدم ای بدک نیست، یه ۵ دقیقه رقصیدیم ، یدفه آهنگ متوقف شد، گفتن که وسطو خالی کنین ، میخایم مسابقه بزاریم …۱۰ نفرو انتخاب میکنیم ، ۵ تا پسر ، ۵ تا دختر ، هر کی بهتر برقصه یه بطری شامپاین بهش جایزه میدیم …داشتن ۱۰ نفر رو تو جمع انتخاب میکردن که یه دفع دیدم نور پروژکتور اومد رو من…آقا گفتم امیر گاومون زاید…آقا من انتخاب شد، گفتم امیر من تو این مستی نمیتونم برقصم، بیا تو برو، گفت نه بابا من روم نمیشه ، هیچ آقا ، خودم رفتم و مسابقه شورو شد، من دنیا دشت دوره سرم میچرخید، بعد یکی اومد هر پسر رو با یه دختر انتخاب کرد ، گفت باید ۲ به ۲ باهم برقصید…تو همون مستی یه نگا کردم ، دیدم وااااااااای خدای من …عجب کسی این پارتنر ما !!! شروع کردیم رقصیدن ، دیدم انصافان داره قشنگ میرقصه ، منم گفتم کم نیارم ، دیگه سنگ تموم گذاشتم ، مسابقه که تموم شد، منو این دختره رو برنده مسابقه ایلام کردن …یهو دیدم امیر عینه مسابقه فوتبال پرید روم ، که هوراااا تو بردی …یه چندتا کس خوله دیگه هم پریده رو سره من بدبخت …قبلش تو این فکر بودم که چجوری بعد این مسابقه مخه دختررو بزنم …گفتم امیر، کیرم دهنت ، دختر رو پروندی…بدو بریم پیداش کنیم تا گم نشده…یه دور زدیم ، دیدیم نیست، هر چی فحش بود، حواله امیر کردم… گفتم دختر هم چه نامردی بود، نگفت بیا بگه شامپاین ماله تو … خلاصه دیدم امیر باز از این کوکتل ها گرفته، کوکتله یه جوری بود، همون لحظه که میزدی، انگار مخت ، همون جا یه دور تو جومجومت میزد… خلاصه با اصرار امیر 2ta دیگه زدم، و دیگه واقعا مست بودم… رو بار نشانسته بودم و سرمو گرفته بودم تو دستم ،دنیا داشت دمیچرخید که یهو دیدم یه دختر داره از پشت میزنه به شونم …نگا کردم ، دیدم همونی که داشتیم میرقصیدیم…خودمو زدم به اون راه ، گفتم ببخشید شما قیافتون آشناست ، کجا من شما رو دیدم …بعد یه چشمک بهش زدم…زد زیره خنده ، گفت من مارینا هستم ، میخواستم بگم که خیلی قشنگ میرقصی ، کجا رقصیدن یاد گرفتی …شروع کردم به تعریف کردن …گفت ببخشید شما کجائی هستید، ترک هستید؟ گفتم نه! من ایرانی هستیم. گفت اوه، من شنیدم که ایرانیها خیلی هات هستن… گفتم اره، میخای بکشم پایین ، هات بودنشو همین جا احساس کنی، که زد زیره خنده، گفت دارم میمیرم از خنده، تو خیلی آدم فانی هستی …گفت میشه تورو با دوستآم آشنا کنم ، گفتم چرا که نه … رفتیم پیشه دوستان که ۲-۳ تا دختر دیگه بودن ، گفت بیا بشین سره میزه ما …نشستم ، رفت بار ، دیدم یا خدا …داره با مشروب میاد…تو دلم گفتم، انا لله ، و انا الهه راجعون … یه چیزی آورد داد من خوردم که فقط یادمه وقتی داشتم میدادمش پایین ، قلومو دشت میسوزوند، یه جور مشروبه گاز دار بود… اما شامپاین نبود …مشروب که رفت پایین، دیگه هیچ چی یادم نیست…

ادامه ماجرا رو دیگه فقط از انجا یادمه که یهو دیدم یجائی هستم انگار پشت دیسکو بود…دیدم دختر شلوارم رو کشید پایین و داره میخوره واسم، گفت که راست میگفتی خیلی داغه ، کم کم داشتم به هوش میومدم که گفتم هنوز داغ تر هم میشه ,بچرخ که باید حسابی ترتیبتو بدم…دست کردم تو کیفه پولم ببینم کاندوم دارم ،که دیدم خوارشو گایدم کاندوم نیست ، ازش پرسیدم تو کاندوم نداری، گفت وااااا از دختر کاندوم میخای؟؟؟؟ گفتم، مجبورم بدونه کاندوم بکنمت…گفت که نه نمیشه، گفتم شعر رو ور نگو …منو آوردی پشت دیسکو ، کیرمو بلند کردی ، بعد میگی نمیشه؟؟؟ گفت اصلان راه نداره. گفتم الان میرم ، از امیر بگیرم، گفتم بشین من الان میام، رفتم هر چی گشتم امیر پیدا نکردم ، امدم گفتم ، پیدا نکردم ، گفت، من واست ساک میزنم ، منم گفتم …بابا با مرااااام )))) شرو کرد به ساک زدن …یه ۱۰ - ۱۵ دقیقه دشت میزد، اما آب من نمیومد ، مست هم که بودم ، دیگه بعد تر شده بود، گفتم مارینا، این حالت طبیعی دیر میاد آبش، دیگه الان واویلا…گفت فکم درد گرفته، بیا بکن …گفتم بابا من دندانپزشکم، هیچ مشکلی ندارم …گفتم اونی که باید نگران باشه منم…گفت میکنی یا نه ؟ هنوز نه نگفته بود که دید کیرم رفته تو کسش… چنان اخ و اوخ میکرد که نگو و نپرس، یه ۳۰ دقیقه تلمبه زدم، دیگه دیدم داره شلوغ پلوغ میشه ، گفتم اینجا تابلوئه بیا بریم، پشته این دیواره…گفت تمومش کن دیگه…گفتم اگه بزاری تو دهنت تموم کنم، تمومش میکنم…گفت عمرا ، من واسه هیچ کس این کارو نکردم… گفتم خود دانی…ادامه دادم یه ۵ دقیقه دیگه ، گفت که باشه بیا تو دهانم خالی کن، منم که عاشقه این حرکت بودم، تا این حرفو زد، حشری تر شدم ، تمرکز کردم، گفتم بچرخ بیا …چرخید آمد ، رو زمین جلوم نشست، منم سره کیرمو گذاشتم تو دهنش و با دست شرو کردم به جق زدن ، تا ابم بیاد، یکم زدم تا دیدم داره ابم میاد…گفتم آماده باش …یهو آنچنان ابی از کیرم فوران کرد که ناخاسته یه مقدار آبمو مجبور شد قورت بده…کلی فحشم داد ))))منم میخندیدم…

نوشته: fuckinggoodlooking


👍 2
👎 0
52077 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

315083
2012-03-31 00:02:21 +0430 +0430
NA

رفیق این داستانت کیر مارو هم نتونست بلند کنه

0 ❤️

315084
2012-03-31 01:30:34 +0430 +0430
NA

كس خل جقي_از بس غلط داشت حوصلم نكشيد تا ته بخونم_او بز كوهي تو كونت

0 ❤️

315085
2012-03-31 01:42:36 +0430 +0430

آخه عقده ای آخه مادرقهوه آخه کیر پوتین (ریس جمهور روسه) تو کونت
به قول مکس شفته کوس
تو این همه فحش میخوری سیر نمیشی؟؟؟
برو عقده هات رو سره قبره بابابزرگت باز گو کن تا اونهم از قبر بلند شه وکیرش رو بکنه توکونت اینجوری شاید آدم شی ولی نمیشی

0 ❤️

315086
2012-03-31 05:42:47 +0430 +0430

بز کوهی زیادته…جفت شاخاش از پهنا تو کونت…کسکش…

0 ❤️

315087
2012-03-31 09:09:52 +0430 +0430
NA

خالی بندیه نخونین

0 ❤️

315088
2012-03-31 09:49:29 +0430 +0430
NA

از کامنت ها معلوم بود چی نوشتی. نخوندم.

0 ❤️

315089
2012-03-31 13:28:47 +0430 +0430
NA

اگه بیخیال سوپرمن توصیف کردن خودت میشدی بهتر میشد…
میتونستی جای اینهمه مجیز سکس یکی دیگه از اهالی اون جمع رو بنویسی…
حالا اگه امیر کرده و تو نکردی که دلیل نمیشه بیای تو قصه جاتونو عوض کنی…
از یه دکتر بعیده تحریفه واقعیت…

خدایی تو قراره دندونپزشک شی؟ ای کیر تو این دنیا
راستی ممکنه از امریکا بیان دنبالت… برو حتما…اونجا پیشرفت میکنی

0 ❤️

315090
2012-03-31 14:05:02 +0430 +0430
NA

5 تا زبان زنده، این اولین خالی بندیت. دوم اینکه دانشگاه مسکو خیلی معتبره وشما ها رو راه نمیده بری دندانپزشکی بخونی، امثال تو یک سری آدم تنبل هستند که باید برید ارمنستان، بلاروس یا اوکراین واسه دندانپزشکی. بقیه داستان هم نخوندم، چون این سبک نگارش مال یک سری افراد بی سر و ته هست که همه میدن دستشون میان اینجا کلاس بذارن.

0 ❤️

315091
2012-04-01 00:47:23 +0430 +0430
NA

از امریکا عمده بودن دنبالش واسه اینکه مدل بشه اما قبول نکرده بود، چون دوست دشت داندونپزشک بشه.
، یه سطل آب یاخ روم ریختن
نتونستیم دیگه متقاادشون کنیم که بمونن،و… و… و… الخ
دوستان در غیاب پیشکسوتان مثل جناب مکسی و خانم ساینا و دیگران(که معلوم نیست چرا همه با هم میروند سفر ) ؛ من جسارت کردم و یک کامنت از نوع شرلوک هلمزی میذارم:
آخه آقا یا خانم محترم ، دوست خوب من ، قربونت برم ، عزیز دل برادر ، بی ناموس ، ک…کش، خانم بیار ، هیچی ندار ، یابوی مسلّم ، نکبت ، … ، …، چی بگم آخه به تو ؟؟ {من خودم از دسته آدمایی هستم که با ناسزا گفتن به همه نویسنده ها مخالفم ها ولی شرمنده نتونستم جلوی خودمو بگیرم}
آدم ناحسابی؛ حالا اینکه تو در سایت شهوانی داری تمرین می کنی که یکی از نوابغ ادبیات یوروتیک که لایق جایزه نوبل ادبیاته ولی پلّه های ترقّی را برعکس به سمت پائین طیّ کرده!!! یک وقت حروم نشه و بتونه پرچم ایرانی ها را در قسمت پنجم اون پنج مورد بالا نگه داره خیر سرش !(که البته میبینید داره پرچمو می کنه ته دبّه ی فضولات !! به جای بالا نگه داشتن ) به دَرَک!! ما که دیگه عادت کردیم و به این که یک نفر با هویّت ها و اسم های مختلف هر روز داستانهای فضائی و علمی - تخیلی می ذاره هم همینجور و فکر کنم همه کاربرایی که سری به قسمت داستان میزنند بتونند داستانای شما را جدا کنند (از بس که بی نظیر و قابل ارائه به کمیته داوران نوبل ادبیاته؟!!!) همه اینا بخوره تو سر ِ …؟؟ چه میدونم تو سر یکی بخوره دیگه؟!!
ولی جان هر کس که دوست داری خودت فکر نمی کنی که با این کارای مسخره و ابلهانه که می کنی مثل همین گندی که زدی یعنی << از قصد غلط املائی نوشتن و خیرِ سر ِ خودت برای باور پذیر شدن ماجراهای عبرت آموز سکسی ات با لهجه روسی نوشتن !!!>> داری به شعور و ادراک وشخصیت همه خواننده های این بخش توهین می کنی ؟؟!
خوب مردم حق دارند عصبانی بشوند دیگه و لیچارای هفت طبقه یِ چاله میدونی بارِت کنند؟!! باور کن حق دارند چون تو به شعورشون توهین می کنی اونا هم به همه چیز ِ تو توهین می کنند .آخه آدم نا حسابی ؛ هر کس که از ناف در خونگاه و کوچه آبشار پا شد رفت مسکو دندونپزشکی بخونه تو ی این مدت پنج ساله لهجه فارسی حرف زدنش مثل شخص استالین ! می شه؟؟
و دست آخر هم یک سوال که فکر کنم یک بار دیگه هم از شما و سایر نویسنده ها -که فکر نکنم کسی منکر زحمتاشون بشه - پرسیدم :
"حالا اگه مردم داستان شما را خاطره ندونند و فقط به عنوان داستان نگاهش کنند اگر خوب و درست و با ایده نوین و با جذبه و کشش نوشته شده باشه چیزی از ارزش هاش کم می شه؟؟ مگه اجباری وجود داره که همه داستانای سکسی خاطرات صد در صد واقعی و عینی نویسنده هاش باشه؟؟ که برای تحقق این امر مهم باید این جنگولک بازی ها را در بیاری؟؟ جدی میپرسم : اینجوریه؟؟

0 ❤️

315092
2012-04-01 16:32:57 +0430 +0430
NA

چی میگی .چلنگر 5تا زبون بلد نیست.

0 ❤️

315094
2012-04-09 01:16:45 +0430 +0430
NA

ای هوار ملت… کجای این داستان سکسیه؟!!! این دکتر کس مغز زبون نفهم که عمرا" بدونه روسیه شماله یا جنوب…؟ هواش فصل بهارپر از عطر گهه یا گل،،؟ پاشو از علی آباد کتول یه قدم اونورتر نذاشته…! فرق کوکتل و کنیاک رو عین جای دوست و دشمن بر عکس میگه…! از رو دوتا ازین فیلم های درپیتی نشسته یه سری مهمل بافته که چطوری یه شب تو خواب رفته سن پطرزبورغ الواتی… چند بار هم چند تا دختر دیده…! این دو خط آخر تو خواب و بیداری نمیدونه ریده تو شلوارش یا کیرش فرو رفته به جایی…! این شد داستان سکسی؟؟؟

0 ❤️

315095
2012-04-16 12:21:12 +0430 +0430

کوس کش دیگه ننویس …
بچه کونی 5 زبان بلدی؟ تو هنوز فارسی هم بلد نیستی. از کی تا حالا روسها از کلمه فان استفاده میکنند؟ کیرم تو غلط های املایی که داشتی. 2 تا بطری مشروب خوردی بعدشم رفتی دیسکو 10 تا پیک زدی؟ تو رقاص هستی یا دندانپزشک؟ کله کیری بیسواد برو جلقتو بزن بچه کونی. از آمریکا عمده بودن دنبالش؟ ریدم تو ادبیاتت با این داستان تخمیت. دیگه ننویس

0 ❤️

586963
2017-04-01 09:11:07 +0430 +0430

قربونت برم تو فارسیشم نیم جون بلدی 5 تا زبون؟

0 ❤️