فقط یک رقص

1396/02/28

دیشب آخرای شب بود و من داشتم یه برنامه تلویزیونی می دیدم که یک فکر عالی به سرم زد. یکی از شخصیت ها که با یکی دیگه کمپ زده بود می گه که داره میره دستشویی. چند دقیقه بعد اون در حالی که می دویده برمی گرده تو چادر و با داد و فریاد می گه که یه گورکن سمی کیرشو گاز گرفته و با چرب زبونی دختره رو قانع می کنه که باید کیرشو ساک بزنه تا سم خارج بشه. چیزی که واضحه اینه که هیچ گورکن سمی وجود نداره، ولی اگه بتونم به گورکن رو به مار تغییرش بدم شاید کلکم کار کنه.
لازمه که بگم، هر دفعه من این کارو انجام دادم فقط یه سیلی نصیبم شد. موقعی که این داستان شروع شد من سه سال بود که سکس نداشتم. با روش هایی که من واسه مخ زدن دخترا استفاده می کردم مثل روش بالا، سه سال به نظر زیاد نمیاد.
به نظرم بهتره یه خورده در مورد خودم واستون بگم. من 22 سالمه و تازه دانشگاهو تموم کردم. علاقه من رقصیدنه، از وقتی که 4 سالم بود می رقصیدم و خواهر دوقلوی منم همیشه تو رقص ها کنارم بوده البته تا وقتی که ما به دو دانشگاه مختلف بریم. خواهر من یه دختر خیلی زیبا با موهای قهوه‌ای و سینه‌های سایز 75 هستش. می دونم الان شما به چی فکر میکنید: به این که تموم دخترای رقاص سینه‌های کوچیکی دارند. ولی با وجود این که استیل بدن خواهر من خیلی خوب و سکسی بود، اون رقاص ماهری هم بود. بعد از فارغ التحصیلی مادرم از من و خواهرم خواست که برای مراسم خیریه ای که آخر تابستون بود کمکش کنیم. اون فکر کرد که اگه من و خواهرم رو واسه در یک نمایش رقص بذاره واسه ما سرگرم کنندست. چرا که نه؟ رقصیدن چیزیه که ما توش مهارت داریم، اگه اون به خواهرم یه مسئولیت واقعی می داد من شک داشتم که اون بتونه اون کارو درست انجام بده.
من و خواهرم قبول کردیم که برای خیریه برقصیم و شروع کردیم به گرفتن تمام اطلاعات از مادرم راجع به این که چه جور رقصی می خواد. اون گفت که می ذاره که ما خودمون تصمیم بگیریم که چه نوع رقصی اجرا کنیم. مشکلی نبود، من با خواهرم درباره برنامش تو تابستون صحبت کردم و قرار شد که ما این یکشنبه برای رقص تمرین کنیم. یکشنبه‌ای که برای همیشه زندگی منو تغییر داد.
من هیچ وقت قبل از این هیچ فکر سکسی در مورد خواهرم نکرده بودم. اون روز با خنده و شوخی شروع شد، ولی یه چیزی راجع به این رقص بود که باعث میشد جدی‌تر برخورد کنیم. وقتی شروع کردیم به جلو رفتن تو مراحل رقص دیگه زیاد نمی‌خندیدیم و راجع به هیچ چیز به غیر از حرکاتمون صحبت نمی‌کردیم. هیچ چیز غیرطبیعی وجود نداشت، این فقط یه رقص بود مثل بقیه رقص‌ها، ولی از همون اول من احساس متفاوتی راجع بهش داشتم. ما چند مرحله از رقص رو با هم تمرین کردیم و آن ها را یادداشت کردیم، و بعد چند مرحله دیگه و در آخر به مرحله پایانی رقص رسیدیم. ما تصمیم داشتیم که امروز قبل از تموم کردن تمرین چند بار کل مراحل رقص رو تکرار کنیم تا کاملا هماهنگ بشیم. در زمان اجرا، یک حرکت بود که تو اون خواهرم بدنشو روی بدن من می‌چرخوند. بعدش اون می چرخید و دستشو می‌ذاشت رو صورتم و بعد دنبال من راه میوفتاد، بعد وقتی که پشت من قرار داشت از پشت منو بغل می‌کرد و دستاشو میذاشت روی سینه های من و بدنشو به پشت من فشار میداد. این جا بود که همه چی شروع شد و من توی دردسر افتادم.نمی‌تونستم کاریش کنم من هیچ کاری با خواهرم نداشتم ولی کیرم تو شلوارم داشت بزرگ میشد. فکر کردم به محض این که یادم بیاد که دارم با خواهرم می‌رقصم دوباره به حالت عادی برمی‌گردم ولی نشد. حرکت بعدی این بود که اون دستشو به بدن من می مالید و بعد اون خودشو خم میکدر و پشت بدنشو به جلوی بدن من می مالید. توی همین حرکت بود که قسمت راست بدنش مستقیم به کیر راست شده من برخورد کرد و اون بلافاصله حرکتشو متوقف کرد و صاف وایستاد. می‌دونستم که اون کیرمو احساس کرده به همین خاطر رقصیدن رو متوقف کرد ولی هنوز چیزی نگفته بود. بعد از چند لحظه اون با کمی تعجب به من نگاه کرد و گفت “اوم…آیا من باعث این شدم؟ " با خجالت تو چشاش نگاه کردم سعی کردم توضیح بدم: “به خاطر تو نیست، بیشتر به خاطر اینه که تو یه دختری و این یه رقص خیلی تماس فیزیکی توش هست.” سعی کردم کیرمو درست کنم و یه جوری زیر شرتم قایمش کنم که معلوم نباشه، ولی بلافاصله دوباره به همون وضعیت قبل برگشت. اون داشت لبخند میزد و با کمی خجالت گفت اگه لازمه که به اون رسیدگی کنی و بعد برگردی مشکلی نداره. چیزی رو که شنیدم رو نمی‌تونستم باور کنم، خیلی خجالت می‌کشیدم. خواهرم داشت راجع به کیر راست شده من که به خاطر رقصیدن با اون اینجوری شده بود صحبت می‌کرد.بهش نگاهی کردم ولی نمی‌دونستم چی بگم.
اون گفت: “آروم باش این چیزا همیشه واسه مردا پیش میاد و زیاد چیز مهمی نیست.”
من گفتم: “از نظر من مهمه، خیلی شرمندم ! من داشتم با خواهرم می‌رقصدم و راست کردم؟ منظورم اینه که چه جوری این چیز مهمی نیست؟”
اون با صداقت گفت: “گفتم که می‌تونی بهش رسیدگی کنی، ما باید این رقصو تموم کنیم. پس خواهشا می‌شه بری تو اتاقت و بهش رسیدگی کنی تا بتونیم کارمون رو تموم کنیم؟”
حرف بعدی که از دهنم اومد بیرون قبل از این که بهش فکر کنم این بود که: “راستشو بخوای اگه من بخوام برم و بهش رسیدگی کنم باید به این فکر کنم که چجوری رقصیدن با تو باعث این شده و نمی‌تونم تمومش کنم.”
اون پرسید: “من می‌تونم کمک کنم؟”
“چی؟!!”
“منظورم اینه که، تو گفتی اگه خودت سعی کنی فایده نداره، می‌خوای من انجامش بدم؟”
“نه! شوخیت گرفته؟ نمیتونم اجازه بدم این کارو بکنی.”
اون با آرامش جواب داد:” آروم باش، چیز مهمی نیست، فقط فکر کن من یه دختر دیگه‌ام، یه شریک رقص دیگه، که می‌خواد به تو کمک کنه تا برگردیم سر تمرین. نگو که تا حالی هیچ کاری با هیچ کدوم از شریکای رقصت نکردی."
“خوب آره، داشتم، ولی تو خواهرمی! فکر نمی‌کنم که این فکر خوبی باشه.”
“تو فقط دراز بکش، زود باش دراز بکش و چشاتو ببند. به یه دختری که قبلا باهاش رقصیدی فکر کن باشه؟”
“تو مطمئنی؟”
“آره، خیالت راحت ، فقط دراز بکش.”
من دراز کشیدم و چشامامو بستم. خواهرم اومد سمت پاهای من و دکمه‌های شلوارمو باز کرد. دستشو برد تو و کیرمو گرفت بعد از این همه صحبت راجع به کیر من اون خیلی سفت شده بود. من فقط اونجا با چشم بسته دراز کشیده بودم. خواهرم به آرومی شروع به مالیدن کیرم کرد اون می‌دونست که من هنوز راجع به این قضیه نگرانم و مرتب به من میگفت که آروم باشم اون در همون حال که داشت واسم جق میزد کنارم دراز کشید و در گوشم گفت:" فقط به دختر رؤیاهات فکر کن. الان اون کنارت درازکشیده و داره کیرتو می‌ماله آروم باش آروم."
نفس‌هام کندتر شده بود داشتم به این که خواهرم کیرمو می‌ماله عادت می‌کردم و داشتم اون دستای نرمش رو حس می‌کردم که رو کیرم بالا و پایین می‌ره. حتی کم کم فکر کردن به این که خواهرم داره این کارو می‌کنه باعث می‌شد بیشتر از قبل حشری بشم. اون مدام تو گوشم زمزمه می‌کرد و سعی می‌کرد منو آروم کنه. یک لحظه احساس کردم که اون جاشو عوض کرد و بین پاهای من نشست. اون خم شد و سرش رو به طرف کیر من آورد و اجازه داد که کیرم با نرمی و خیلی آروم بره بین لب‌هاش. می‌تونستم نرمی لباشو حس کنم که روی کیرم بود و کلفتی کیرم دهنشو کامل باز کرده بود و کیرم تا حلقش فرو رفته بود. اون زبونشو زیر کیرم حلقه کرده بود و سرشو به آرومی جلو و عقب می‌برد، مثل این که داره آبنبات مورد علاقشو می‌خوره. اون همینجوری آروم و نرم ادامه می‌داد و این باعث لذت بیشتر من می‌شد. می‌دونستم که چیزی به ارضا شدنم نمونده. دستمو گذاشتم پشت سرش و به آرومی موهاشو نوازش کردم و به آرومی بهش گفتم که من دارم میام. اون سرشو بلند کرد و به آرومی کیرمو می‌مالید و گفت مشکلی نیست همشو بریز تو دهنم. نگران نباش فقط آروم باش و همشو بریز تو دهنم. اون دوباره سرشو برد پایین و دوباره شروع کرد به ساک زدن کیرم. من توی دهنش ارضا شدم و بعد شل شدم، نه فقط کیرم بلکه کل بدنم. این بهترین تجربه سکسی عمرم بود. خیلی لطیف و خوب بود و در عین حال این خواهرم بود که این کار رو انجام داده بود. اون به من نگاه کرد رفت روی تخت نشست و با لبخند گفت: “خیلی خوب،الان آماده ایم که برگردیم سر تمرین.” نمی‌تونستم باور کنم من الان بهترین سکس دهانی عمرمو داشتم، اونم از خواهرم و عجیبتر این که الان اون میخواد که برگردیم به رقص انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده. در عین حال بدن من به خاطر این تجربه خیلی شل شده بود و نمی‌تونستم از تخت بلند شم. فقط به اون خیره شده بودم اون پرسید: “خسته‌ات کردم نه؟” من با خنده گفتم آره “باشه پس فردا تمرینمونو تموم میکنیم” “حتما”
“خوبه، باشه از تختم بلند شو اگه بخوای همین جوری اینجا دراز بکشی نمی‌تونی بری تو اتاقت.” اون به آرومی با دستش ضربه ای به من زد و من رو از اتاقش بیرون کرد.
اون شب نمی‌تونستم بخوابم. همش تو تخت غلت می‌زدم و به اتفاقی که امروز افتاده بود، فکر می‌کردم. همش بلند می‌شدم و می‌رفتم دستشویی و صورتمو آب می‌زدم، هنوز نمی‌تونستم باور کنم که واقعا این اتفاق افتاده. برگشتم به تختم و سعی کردم بخوابم ولی هنوز خوابم نمی‌برد همینطور که تو تخت غلت می‌زدم شنیدم که در به آرومی باز شد و خواهرم آروم گفت بیداری؟ جواب دادم آره. منظورم اینه که حالت خوبه؟ من از توی اتاقم می‌شنیدم که همش اینور اونور می‌ری. جواب دادم: “نمیتونم به اتفاقی که افتاد فکر نکنم.” اون با شوخی گفت: “پس تقصیر منه که نمی‌تونی بخوابی؟” و اومد تو اتاق و کنار من دراز کشید و گفت: “متأسفم اگه این اتفاق ترسوندتت اون اتفاق تموم شده و چیز مهمی نبود.” من با سردرگمی پرسیدم: “چی؟ سکس؟ یا این که من برادر تو هستم؟”
اون گفت: “هیچ کدوم من تو رو دوست دارم تو هم منو دوست داری و تو بهش نیاز داشتی. چرا من نباید اون کارو میکردم؟”
“نمی‌دونم فکر کنم من واسش آماده نبودم.”
“منظورت چیه؟”
"منظورم اینه که من فکر می‌کنم از موقعی که تو وارد اتاق شدی من بیشتر می‌خوام. " من یه خورده نگران این بودم که اون با عصبانیت از اتاق بره بیرون.
“منظورت سکسه یا این که دوباره واست ساک بزنم؟”
غافلگیر شده بودم، اون خیلی بی پرده حرف می‌زد. ولی به نظرم این خوب بود.
“منظورم سکسه نمی‌خوام دروغ بگم دلیل این که نمی‌تونم بخوابم اینه که فکر می‌کنم هنوز نمی‌تونم تو رو بکنم.” احساس کردم که زیاده روی کردم شاید باید می‌گفتم سکس داشته باشیم یا عشقبازی کنیم، خیلی مضطرب بودم.
اون تو چشمای من نگاه کرد و گفت: “یه بار دیگه بهت می‌گم آروم باش اگه تو می‌خوای امشب منو بکنی پس می‌تونی امشب منو بکنی.”
من از این همه خونسردی اون تعجب کرده بودم که ادامه داد: “دوست داری رو باشی یا زیر؟”
“اوم، مطمئن نیستم.”
“خوب ببین تو می‌خوای موقع کردن من کنترل دستت باشه یا این که من بشینم رو کیرت؟”
هر دفعه که اون به این راحتی در مورد سکس حرف می‌زد باعث میشد که بیشتر بخوامش. گفتم که می‌خوام که کنترل با من باشه. اون گفت خیلی خوب پس من زیر می‌مونم.
اون به پشت غلت خورد و پیراهنشو در آورد. بعد دستشو آورد و دکمه‌های پیژامه منو باز کرد. اون دستای منو گرفت تو دستاش و دستامو به سمت گیره سوتینش هدایت کرد. به راحتی گیره سوتینشو باز کردم و چرخیدم و اومدم روش. اون دستاشو گذاشت رو کیرم و آروم اونو می‌مالید تا برای رفتن تو کسش آماده بشه. کیرمو تا جلوی کسش برد ولی وایستاد و گفت فکر کنم تو باید منو یه خورده آماده کنی . منم بدون درنگ، خزیدم به سمت کسش و زبونمو بیرون آوردمو و به آرومی کسشو لیس می‌زدم. به آسانی چوچوله اش را پیدا کردم و با زبون ماساژش می‌دادم. با زبونم داخل کسشو لیس می‌زدم و هر کاری که می‌تونستم و بلد بودم، انجام می‌دادم تا بتونم اونو حشریش کنم. الان بدجور میخواستم خواهرمو بکنم و حتی بیشتر از اون می‌خواستم اونو ارضا کنم. الان خوشحال کردن اون اولویت اولم بود. می‌دونستم اگه الان به نظر میاد که لذت می‌بره به خاطر منه، ولی من الان بدجوری می‌خواستم اونو ارضا کنم این برای من حیاتی بود کسشو لیس میزدم و لیس میزدم و هرکاری که می‌تونستم می‌کردم تا ارضاش کنم. یکم دیگه چوچولشو با زبونم ماساژ دادم و انگشت وسطمو فرو کردم تو کسشو شروع کردم به جلو و عقب کردن بعد از تقریبا 15 دقیقه اون جلوی منو گرفت و ارضا شد. تنش شروع کرد به لرزیدن و چنگ انداخت تو موهای من. می‌تونستم احساس کنم که کسش کاملا انگشت منو خیس کرده. اون منو کشید بالا طوری که صورتمون روبروی هم بود و گفت: “این بهترین ارگاسمی بود که من تا به حال داشتم.” بعد شروع کرد به لب گرفتن از من جوری که انگار هیچ وقت نمی‌خواست لباش از لبام جدا بشه. همونطور که در حال لب گرفتن بودیم اون کیر منو گرفت و به سمت دهانه کسش هدایت کرد. اون لب گرفتن رو متوقف کرد و گفت: “منو بکن من کیرتو می‌خوام، منو بکن.”
کیرمو به راحتی فشار دادم تو کسش و کسش انقدر خیس بود که راحت کیرم تا ته رفت توش . شروع کردم به تلمبه زدن تو کسش اونم همینجور که داشتم می‌کردمش شروع کرد به بوسیدن لبام. اون داشت به آرومی ناله می‌کرد ولی ناله‌هاش زیاد و بدون توقف بود. وقتی که در حال بوسیدن من ناله می‌کرد باعث میشد که من به ارضا شدن نزدیک‌تر بشم. حالا دیگه داشتم با شدت تو کسش تلمبه می‌زدم. این حقیقت که اون خواهر منه دیگه اهمیت نداشت. اون الان معشوق من بود که یه سکس خیلی احساسی باهاش داشتم. بعد از ده دقیقه تلمبه زدن اون به من نگاه کرد و گفت: “الان می‌تونم بشینم رو کیرت؟”
الان دیگه می‌دونستم که این اتفاق یه چیز دو طرفه هستش، نه فقط یه کاری که اون واسه من می‌کنه. با لبخند گفتم: “حتما خوشگله”. به پشتم دراز کشیدم و اونم اومد روم و کیرم رو گرفت و گذاشت تو کسش و شروع کرد به بالا و پایین رفتن رو کیرم و سینه‌هاش داشت جلوی صورتم بالا پایین می‌رفت. یکیشونو گرفتم تو دهنم و شروع کردم به خوردنش. همینجوری با سینه هاش بازی می‌کردم و می‌خوردمشون و اون با هر حرکتی که روی کیرم میکرد ناله میکرد. اون با سرعت بالا پایین میرفت و همینطور ناله میکرد بالاخره من نزدیک به ارضا شدن بودم و دیگه نمی‌تونستم جلوشو بگیرم. تو چشاش نگاه کردم و اون می‌دونست که چی میخوام بهش بگم بدون گفتن هیچ حرفی از من اون گفت: “میخوام بریزیش تو کسم. میخوام کسمو با آبت پر کنی.” بعد از چند ثانیه من ارضا شدم و آبمو ریختم تو کسش اون می‌تونست احساس کنه که دارم تو کسش ارضا می شم ولی بالا پایین شدن رو کیرمو ادامه داد تا زمانی تا آخرین قطره آبم تو کسش خالی شد. اون رو من دراز کشید درحالی که هنوز کیرم تو کسش بود . بالاخره وقتی اون بلند شد کیرم افتاد بیرون. همینجوری کنار هم دراز کشیده بودیم و تا یه مدت زیادی هیچ چیزی نمیگفتیم بعد از تقریبا یک ساعت که کنار هم دراز کشیده بودیم اون چرخید و گفت: “پس ادامه تمرین باشه واسه فردا؟”

ترجمه blockin


👍 4
👎 9
10447 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

596554
2017-05-18 21:40:39 +0430 +0430

نظرم راجع به خارجیا بالکل عوض کیرم تو این کصنوشته :|

0 ❤️

596563
2017-05-18 21:48:48 +0430 +0430

نخونده دیس لایک خخخخ تاحالا نگفته یودم چقد کلاس داره ? (dash)

0 ❤️

596569
2017-05-18 21:54:40 +0430 +0430

ترجمه و شونصد بار از ضمیر “اون” استفاده کردن به کنار ؛ من فقط میخوام بدونم تو این کُستان رو از کجا گشتی پیدا کردی؟!

جرجیس پیغمبر روسفید شد با انتخابت مخ پشمکی

3 ❤️

596572
2017-05-18 21:57:22 +0430 +0430

آیا جق در خارج به صورت صنعتی زده میشود ؟
آیا جق زنان خارجی هم همانند سایر رشته ها از ما سر ترند؟
وزیر جلق و صنایع دستی پاسخ میدهد
امشب در گفتگو ویژه خبری…

1 ❤️

596587
2017-05-18 22:16:09 +0430 +0430

کلاور داداچ اون وزرات خونه کلا کارشون رسیدگی به جق جوانان این مرز و بومه که ایشالا تو دولت کار و کرامت ۵میلیون شغل ایجاد خواهد شد و یکی از اون ۵ میلیون شغل جلق زدن برای جوانان مومن و متدین خواهد بود با آهنگ تتلو
نه میتونم جلوت این زیپه رو بازش کنم
نه میتونم با غم جق زنی سازش کنم
ولی من دلم پر میزنه تخماتو نوازش کنم
یچیزی میگم بت در حد گله اذیت میشم بس که کلیدای حسن خوشگله

0 ❤️

596593
2017-05-18 22:26:53 +0430 +0430

سامان بوللاه که تتلو همینقدر کصشعر میگه

0 ❤️

596605
2017-05-18 22:48:33 +0430 +0430

کلاور داداچ امیدوارم چه دول اَت کار و کرامت چه دول اَت تمدید و نَمیر هر کدوم سر کار اومدن در امر گایش حرفه ای باشن و جوری بکنن که ماتحت ملت سرافراز‌و همیشه در صحنه به درد نیاد ان شاء الله و قلب نازنین آقا امام زمان خدای نکرده آزرده نشه

1 ❤️

596619
2017-05-18 23:52:23 +0430 +0430

خارجی هم لوث شد

0 ❤️

596638
2017-05-19 04:17:45 +0430 +0430

سلام خدمت همه دوستانی که داستان رو خوندند و تشکر بابت نظرات و انتقادتون
یه چند تا نکته هست که میخواستم بگم
اول راجع به اشکالات نگارشی عذرخواهی میکنم از همه دوستان، من مترجم حرفه ای نیستم و اشکال توی ترجمه من یه چیز عادیه، ولی انتقادات شما باعث میشه که اشکالاتمو بفهمم و اونا رو رفع کنم
دوم راجع به موضوعاتی که برای ترجمه انتخاب میکنم، من از وقتی که شروع به ترجمه داستان تو این سایت کردم موضوعات مختلف رو سعی کردم ترجمه کنم تا همه جور سلیقه ای رو پوشش بده و الزاما ترجمه کردن یک داستان با یک موضوع خاص نشان دهنده علاقه من به اون داستان و حتی به اون موضوع نیست.
سوم درباره کیفیت داستان ها اکثر داستانهای با نمره بالا تو سایتی که از اون داستانهامو انتخاب میکنم داستان های بسیار طولانی هستش، و شهوانی اجازه قرار دادن داستان بیش از پنج قسمت رو نمیده و از این نظر مقداری محدودیت برای من به وجود میاد.
چهارم اینکه باز هم از کسایی که این کامنت رو میخونند درخواست میکنم که اگه به موضوع و سبک خاصی از داستان علاقه دارند نظرشونو بگند تا من بتونم داستان هایی که مخاطب بیشتری دارند رو ترجمه کنم.
بازم میگم من از هیچکدوم از انتقادات و حتی مسخره کردن های شما ناراحت نمیشم و ازش حتی استقبال هم میکنم چونکه باعث میشه که من اشکالات کار خودمو بفهمم و برای هرچه بهتر شدن تلاش کنم.
شاد و پیروز باشید.

0 ❤️

596640
2017-05-19 04:43:10 +0430 +0430
NA

ﺟﻘﻲ ﺧﺎﺭﺟﻲ/:
ﺭﺍﺟﺒﻪ ﻛﺎﻣﻨﺘﺖ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻃﻨﺰ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻛﻦ/:

0 ❤️

596671
2017-05-19 13:45:09 +0430 +0430

کوس و شر بود دیس 4

0 ❤️

596682
2017-05-19 18:03:52 +0430 +0430

واقعا بعضیا خیلی تخیلات تخمی دارن. خاک تو سرت

0 ❤️