فوتجاب با پسر سفید و چشم آبی

1397/06/11

سلام اسم من… هست من از بچگی حس خوبی نسبت به کف پای خانوما داشتم در ضمن من الان چهارده سالمه.
خلاصه من عاشق این بودم که یه بار با پای یکی فوتجاب کنم که یک از روزای زندگیم وقتی وارد کلاس هفتم شدم
یک پسر سفید چشم آبی نسبتن چاق پاشم با شماره سی و نه فکر کنم البته .
یک از اون سال گذشت و اون رو به رویم شد من برای این که نمک گیرش کنم شروع کردم به دادن تقلب بهش آخه من درسم خوبه هیچی باهم کلی رفیق شدیم که تابستون اون سال دعوتش کردم بیاد خونمون خوش باشیم ولی خونم نبدمش همسایمون یک سوئیت خالی داشت دستش درد نکنه گذاشت بریم اونجا من رفتم تو سوئیت به پاش نگاه میکردم خیلی حشری شدم با اون لباساش بلوز آستین کوتاه شلوار جین جذب با کفش سوپر استار
وقتی کفشش و در آورد ضربان قلبم رفت رو صد راست کرده بودم اومد تو رفت از ساکش لباس خونه ای آورد رفت تو اتاق عوض کرد اومد.
هر دوتامون تلوزیون روشن کردیم اون خیلی سکس دوست داشت.منم فقط به پاش نگاه میکردم منتطر بودم جورابشو در بیاره که یهو پای سمت راستشو انداخت رو پاش به سمت من حسابی حشری شده بودم.
که بعد یک ربع دل و زدم به دریا و بهش گفتم میدونی فوتجاب چیه بعد گفت نه چی هست بهش گفتم به سکس
مربوط میشه گفت توضیح بده من شروع کردم به توضیح تبلتمو در آوردم فیلماشو نشون دادم سعی کردم گی هاشو نشون بدم.
بعد که فهمید چیه ازم پرسید فوتجاب دوست داری منم گفتم آره دوست دارم تجربش کنم یجوری نکردم که فکر کنه کشته مرده پاهم
بعداز پنج دیقه جوراباشو در آورد که فهمیدم فهمید من خیلی دوست دارم بعد ازم پرسید میتونم پامو دراز کنم کمرم خش شد منم که از خدا خواسته سریع گفتم آره بزار ایراد نداره آروم پاشو دراز کرد گذاشت رو رانم
من حسابی شق کرده بودم هرکاری میکردم معلوم میشد اونم دیده بود بعد از سی ثانیه پاشو آروم چپ و راست میکرد بعد گفت سردمه من سرماییم آخه کولر روشن بود.
میشه پتو بنداز رو پام فهمیدم میخواد چی کار کنه.منم انداختم و بعد پاشو آروم برد جلو یهو گذاشت روش من اون لحظه نفسم بالا نمیومد از رو شلوار نرمیه پاش احساس میشد منم دل و زدم به دریا و پاشو از زیر پتو گرفتم وای اینه پنبه بود بعد شروع کرد به چپ و راست کردن.
من اژجزش پرسیدم از قسط این طوری میکنی اونم گفت تلافی اون تقلبایی که بهم دادی هر کاری خواستی بکن
من یک دیقه دریغ نکردم سریع پتو رو برداشتم و تا میتونستم لیس و بو کردم داشتم عشق میکردم که بعد گفتم رو شکم بخواب اونم خوابید منم شلوارمو کندم و سه دست با پاش فوتجاب کردم یهو دیدم بغض کرده بهش گفتم چی شده
گفت چرا آخه اینقدر سفیدم هرکی منو میبینه حشری میشه منم عذاب وجدان گرفتم بهش گفتم دوستداری برات چیکار کنم.
اونم گفت میشه تو هم پا بدی فوتجاب کنم آخه کفپای منم خیلی سفیده گفتم باشه اونم فوتجابشو زد و تموم شد امیدوارم ازش لذت برده باشین
نوشته: یک دانش آموز


👍 2
👎 14
29965 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

714794
2018-09-02 20:26:41 +0430 +0430

حیف زحمات مرحوم دهخدا با این نوشتنت

0 ❤️

714829
2018-09-02 21:52:32 +0430 +0430

تا چهارده سالمه خوندم.برو جقتو بزن فاک فیس

0 ❤️

714916
2018-09-03 11:09:23 +0430 +0430

ی سوال : اقا این بچه مچه هارو کی راه میده؟
ی سوال دیگه : چرا تو همه داستانای فوتجاب طرف از بچگی عاشق پا بوده اخه بچه چی حالیشه؟

0 ❤️

714927
2018-09-03 11:52:34 +0430 +0430

گمشو بیرون

0 ❤️

714940
2018-09-03 13:31:19 +0430 +0430

تو برو کتاب دفتر بخر چن روز دیگ مدرسه شروعه :(

0 ❤️

716801
2018-09-12 06:51:52 +0430 +0430

اولین کس شعرت این بود که گفتی بچه درس خونم ، و با استناد به جمله ات میگم گوه خوردی ، اگه بچه درس خون بودی اینقدر ضایع نگارش نمیکردی داستانت رو و اینقدر غلط املایی نداشتی :
“نسبتا” درسته ، نه نسبتن
“عین پنبه” درسته ، نه “اینه پنبه”
“از قصد” درسته ، نه “از قسط”

0 ❤️

848623
2021-12-18 23:01:56 +0330 +0330

اونوقت منم ۱۸ سالم نشده بود سایتا نوشته بود زیر ۱۸ ای برو بیرون من میرفتم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها