فورسام (۴)

1400/01/06

...قسمت قبل

صبح انقدر دیر بیدار شدم که نتونسم سرکار برم وقتی بیدار شدم فکر کردم همه اینها خواب بوده ولی از کاندومهای تو سطل فهمیدم واقعی بوده. احساس سبکی داشتم ولی یه فکر مغزم را راحت نمی ذاشت چرا؟؟؟ علی خیلی عوض شده بود هرچقدر تو سکس بم محل میزاش تو زندگی روزمره بام غریبه بود، حتی اگه عروسی بودیم و۴صبح خوابیده بودیم صبح ۷من را بیدار میکرد باهم صبحانه بخوریم ولی الان بی توجه به من خورده بود .
تا وقتی تو چشم یکی باشی هستی و هیچ کس جز اون نمیتونه بیرونن کنه ولی اگه از چشم افتادی دیگه خودت را بکشی فایده نداره دیگه از چشم افتادی ۲روز گذشت و علی کمترین صحبت و تماس رابمن داشت از نگاه بمن طفره میرفت شبها به بهانه کار پای لپ تاپ توی حال میخابید شب دوم رفتم پیشش علی من تو را دوست دارم دلم برای خودت تنگ شده وبوسش کردم مثل بیشتر وقتا من را از خودش روند فردا باید این طرح را تحویل بدم فرداشب باهم جشن میگیریم ویه خبر خوب برات دارم .- علی علی الان بگو دلم یه خبر خوب میخاد که علی بااخم گف برو بخاب که آماده باشی برای یه سکس توپ وبه خبر خوب .
گفتم علی شیدا هر روز زنگ میزنه ومن رد تماس میزنم بگم فرداشب بیاد ؟( از طرفی اگه فور سام نباشه شاه ایکس میاد برای من از ۱تا ۱۰را به انگلیسی میشماره یه فکری بکن خخخخخ)
اسم شیدا که اومد عصبی شد گف آرزو هر چی من گفتم از شیدا خوشم نمیاد کلا از زنهای جنده خوشم نمیاد الان هم پاشو برو بخاب .
تو تخت فکر میکردم اگه از جنده بدش میاد چرا بم میگه جنده یاد روزهای اول عروسیمون افتادم که بهم میگفت بخاطر معصومیت صورتم دوستم داره بم گف زن باید معصوم وپاک باشه اگر نه همه زنا یه کس دارند و۲تا پستون .تو را نه بخاطر زیباییت که بخاطر حس پاک بودنی که بم می دادی انتخاب کردم اینکه دست مردی بت نخورده و واقعا بکری …وراست میگفت انقدر تو خونه ما حس ترس و بدبودن مردا و داستانهای تجاوز و خشونت علیه زنها تکرار و تکرار میشد که من هر پسری که بم نزدیک میشد را با حداکثر توانم میروندم. بااینکه خیلیا تو دانشگاه تو نخ من بودن ولی من بهمه مردها حتی سوفور محله به چشم یه متجاوز که تنها دلیل سلامش بمن فرو کردن کیرش تو کسمه.من با همه شهوتاموکنجکاویهام درمورد سکس و مردان جنگیده بودم و خودم را محروم کرده بودم بعد که به ساحل ازدواج رسیدم مثل فاتحی که میخاد حالا دلی از عزا در بیاره فکر میکردم باید تمام عقده های سکسیم
یکی یکی باز بشند .کاش زمان به عقب برمی گشت ومن هوشیارتر بودم عقلم تو کسم نبود وبکارهام و کارهای علی بیشتر فکر میکردم .می فهمیدم دارم تو چه لجنی دست وپا میزنم و خودم را نجات میدادم .
اون روز با انرژی کارهام و کارهای خونه را انجام دادم خوشحال بودم از خبر خوبی که قراره شب بشنوم و سکس جالبی که خواهم داشت هیجانش و اینکه امشب کی میاد ته دلم دوس داشتم احسان باز بیاد ولی از رفتارهای علی فهمیده بودم که حق ابراز محبت به اون را ندارم شب شد اون شب انقدر عطر سکسی زدم که خودمم گیج شده بودم یه لباس خواب مشکی بلوری وروفرم بودن هیکلم را بیشتر نشون میداد بالاخره شب شد و انتظار من برای چرخش کلید تو در پایان گرفت به استقبال رفتم اول علی با دیدن احسان خوشحال شدم طوریکه علی هم فهمید احسان اون را نیشگون گرفت و گفت چه میکنی با دوری ما ومن مثل بیشتر اوقات که تو زندگیم منفعل بودم وجواب درست وحسابی برای سوالهای بقیه نداشتم فقط با لبخند جواب دادم .جدا باید تو زندگی بتونی مهارت ارتباط باافراد واینکه بفهمی از تو چی میخاند تو ذهنشون در مورد تو چی فکر میکنند دلیل رفتارهاشون …را داشته باشی اگر نه مثل من بد میبازی خیلی بد .نفر سوم یه پسر حدود ۲۲یا۲۳ زیبا وخوش لباس بود باهام دست داد و دستم را فشار داد و گفت خوشحالم که امشب کنار زن زیبا وارومی چون شما هستم وابهام را بوسید علی باز عصبی بود این را از نگاهش می دیدم این دفعه پسر جوون که احمد نام داشت رفت تو آشپزخونه و پیک آورد واز با کسی که همراهش بود ۲تاشیشه بزرگ آورد بیرون پیک ها من را یاد جمله علی انداخت که روز جهاز چینی گف آرزو این چیه خریدی ما شرابخور نیستیم این را نزار اینجا فامیلامون ببینند میگند زنش شرابخواره برش گردون خونه بابات ومن با اصرار که اینها تزیینیه بابام کلی پولشا داده قایم میکنم بعد می زارم بیرون …راضیش کرده بودم اونروز باورم نمی شد حتی تا اخر عمرمون بکارمون بیاد ولی الان …احسان گف بانو در فکرند سریع سری بنشونه نفی تکون دادم و گفتم چی میل دارید که علی گف میبینم که گارسون هم شدی این حرفش خیلی داغونم کرد که احسان سریع گف ما بیرون غذا خوردیم خودت هر چی دوس داری بخور به علی گفتم برای تو هم بگیره گف حتما یه عالمه غذا پخته بااینکه احسان داشت هنوز صحبت میکرد سربزیر و داغون برگشتم تو آشپزخونه صدای علی که میگف خوب به سلامتی شروع کنیم ت گوشم مثل پتک پیچید قهوه ساز را روشن کردم و انقدر تو فکر بودم که یه لحظه وقتی دست احمد را روی کونم حس کردم شوکه شدم احمد پسر زیبایی بود طوریکه دوست داشتی نگاش کنی یه بوس از روی لپم کرد وگف من هنوز گشنمه چیزی داری بیار باهم بخوریم به سمتش چرخیدم و خودم را تو بغل مردونش جا دادم که گف ای جان عاشق دخترای هاتم وهمونطوز که کونم را می مالید سرش تو سینه هام فرو میرفت همینطور پایین رفت تااینکه دماغش وسط سینه هام بود خودم سوتین را پایین کشیدم و احمد برقی تو چشماش زد وگف وای عاشق شونم تا صبح میخام بخورم وسریع دستش را روی یکیش ودانش را روی اون یکی گذاشت ایستاده سکس کردن آرزوی من بود که بیشتر اوقات علی ازش طفره میرفت صدام دراومده بود بس که محکم و شهوتی میخورد ومیمالید دستم رفت روی کیرش که زیر شلوار لی جذبش بدجور بالا اومده بود آخ آخ بخور برام احمد چقدر تو خوبی به فاصله ۳دقیقه کس من آبش راه افتاده بود واماده دادن بود چیزیکه باعلی کمتر پیش میومد دستش رف رو کسم وگف وای تو معرکه ای دختر بعد باصدای بلند گف علی آقا نگفته بود انقدر تیکس احسان و علی درحال نوشیدن و انگولک کردن کیر هم وخنده بودند که احسان گف آرزو ما رو دوووور ننداز وباعلی خندیدن علی گف امادش کن تا ما بیاییم که احمد چشم جانانه ای گفت ومن را باخشونت به یخچال چسبوند ومحکم فشارم داد که احسان گف نه باخشونت وباز خندیدند تو گوش احمد گفتم فقط بریم؟ جرم بده تند ومحکم ولی اول میشه کسم را بخوری که گف ای به چشم درحالیکه سینه ام را یه فشار محکم داد رفت پایین ولی دستاش هنوز روی سینه هام بود انقدر کشیده بود که بتونه همزمان هم ممه هام را بمال وهم کسم را بخوره احمد ریش داشت همیشه فکر میکردم لیس زدن کسم توسط یه مرد ریشی بد وجودش باشه ولی ریشاش نرم بود و بیشتر کسم را قلقلک میداد زبونش راتوکسم فرو کرد وقت مالیش کرد چه کس خوشمزه ای داری که گفتم نوش جونت و بیشتر کسم را تو دهنش فرو کردم چشمام داشت بسته میشد از لذت که احسان از روبه رو نوک سینه ام را تو دهنش کرد وگف زود ماروفراموش کردی سراحسان را بالا آوردم وباش لب تولب شدم صداهام بلندتر شده بود علی اهنگ گذاشت . ابر میبارد ومن میشوم از یار جدا چون کنم گریه که باشم زدلدار جدا …تواوج لذت بودم که احسان من را بغل کرد وبه سمت خواب رفت روبه احمد گف تو یکم استراحت کن احمد گف نه منم میام که احسان باتشر گف علی گفته برو پیش علی اونموقع فقط فکر کردم علی میخاد کونش بزاره وخوشحال از اینکه بااحسان تنهایی و رمانتیک سکس میکنم خودم را احمق ترین ادم روی زمین کردم .احسان بعد از بستن در اتاق اون را قفل کرد وسریع گفتم چقدر منتظر این لحظه بودم دستان را پشت گردن احسان گره زدم ولباس را بوسیدم اون خیلی آروم سینه هام را مشت کرد وگف دل تنگت بودم واز جیبش کاندوم درآورد وگف برو رو تخت فکر میکردم بیشتر بام معاشقه کنه ولی یه جنده را هیچ کس لایق محبت نمیدونه حتی شوهر خودش از حالت صورتم فهمید که ناراحت شدم اومدم روم وباکلی بوس گف بس که دلتنگتم دلم کس تنگ وداغت رامیخاد حال اومدی بعد اگه خاسی از پشت پریشب دوس داشتی ؟؟ -اره ولی درد داشت -امشب دردش کمتره وکیلش را تو کسم فرو کرد اخخخخخ وای چه خوبه کیر بلندش تا ته رحمم میخورد وبم لذت میداد که بعد از چند تا تلمبه با یه دستش قوزک پاهام را گرفت وبردبالا .سرکیرش را تو سوراخ کسم که الان خیلی تنگ بود گذاشته بود وباشدت تلمبه میزد گفتم ای دردم میاد گف درد خوبه بعدش لذته من فکر میکردم علی چون هیکلیه سنگین ومحکم تلمبه میزنه ولی انگار همه مردا حتی احسان که لاغر بود چشمشون به کس که میفته یه نیروی عجیب پیدا میکنن از درد ساکت شده بودم که احسان گف ناله کن دوس دارم ویعد از چند تا تلمزه گف دوس نداری عوضش میکنیم احسان چهار زانو نشست وب من گف از پشت بشینم تو دلش پوزیشنی که بار اول بود تست میکردم ممه هام را سفت گرفت از پشت نمالید جوون به این پستونا آرزو کسده خوشگل من ومن هم باصداهای سکسی تایید میکردم دستش روی کمرم من را به پایین هل داد وگف سجده کن واز پشت گذاشت تو کسم. کسم خیس و چرب شده بود معلوم نبود احسان بخاطر کاندومش بود یا بخاطر حرکات عجیب وجدیدش تو سکس که من را انقدر حشری میکرد ۲تا تلمبه که زد با جیغ وناله بدنم شروع به لرزیدن کرد که گف اره خودشه ودستش رف روی چوچولم و شروع به مالیدن کرد تف زد روی دستش و دوباره شروع کرد کیرش طول کسم را میرفت نمیومد مثل علی نبود که سریع ضربه بزنه تا آبش بیاد تا نزدیک خارج شدن میورد بیرون وبعد با شدتی که من پرت میشدم به جلد تلمبه میزد با دستش من را عقب میکشید واز نو …آرزو تو چند بار میتونی ارضا شی هنوز تموم نشده ارضاهای بعدی بهتر و عمیق تره میریم دور دوم برم گردوند رو تخت پاهام را روشنه هاش گذاشت کیرش را داد جلو وافتاد به جون کسم دوتاانگشتش را خیس کرد وافتاد به جون سولاخ کونم جوون احسان بکنم جرم بده من جندتم محکم تر بگا منا که با ضربه در و صدای علی که آرزو آروم تر دسته را چرخوند و وقتی دید قفل با عصبانیت گف احسان چرا در را قفل کردی …

ادامه...
نوشته: آرزو


👍 9
👎 4
41201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

799506
2021-03-26 01:13:56 +0430 +0430

چقدر غلط ملایی داشتی …

0 ❤️

799540
2021-03-26 01:48:30 +0430 +0430

احسان چرا در را قفل کردی؟ آخه این انصافه؟

0 ❤️

799825
2021-03-27 03:17:08 +0430 +0430

دیس بخاطر تنفر از خیانت، غلط املایی زیاد و سبک نگارش و لحن نامناسب با عرض پوزش

0 ❤️