خاطره من مربوط به دو سه سال پیشه. پدر من حدود چهار سال هست که فوت کرده و شوهر خالم قیم من و مادرم شده. من اون موقع ها بچه بودم و خیلی دلتنگ پدر. شوهر خاله ام مرد مذهبی و خوش اخلاقیه. از همون اول جای پدر را در قلب من گرفت. اکبر اقا همیشه وقتی منو میدید بغلم میکرد و ماچ آبدار از لپهای بزرگم می گرفت. من چاقم و از بچگی بر خلاف پسرها سینه های تپلی دارم. اکبر آقا سینه هام را از پشت میگرفت و منو میچسبوند به خودش بعد لپمو ماچ بارون میکرد. گاهی هم ریشاشو میمالید زیر گردنم که من قلقلکم میشد و میخندیدم. از این حرکات اکبر اقا خوشم میومد. یه روز اکبر اقا اومد خونمون. موقع رفتن گفت ماشینش پنچره و کمک می خواد. مادرم از من خواست برم کمک کنم. وقتی اکبر اقا خونه ما بود مادرم جلوش حجاب کامل داشت. من رفتم تو پارکینگ پیش اکبر اقا. داشتیم کار میکردیم که دیدم زیپ اکبر آقا بازه و یه چیز سیاه بزرگ پیداست. خنده ام گرفت. اکبرآفا با خونسردی گفت به چی میخندی. با چشم بهش نشون دادم. گفت ای داد بیداد شیطونک دوباره پیداش شد. گفتم شیطونک چیه؟ گفت همون که تو هم داری. میخوای با بازی کنی؟ بعد اون چیز سیاه را از تو خشتکش درآورد. من میخندیدم. اکبر آقا جلوی صورتم گرفت . من با دست لمسش کردم. بعد رفت از توی صندوق عقب یه شیشه کرم کارامل آورد مالید سزشیطونک و گفت کرم کارامل دوست داری گفتم بله و بعد شروع به لیسیدن کرم کارامل کردم. بعد چند ثانیه اکبر اقا لرزید و یه مایع سفید از شیطونک پاشید تو دهنم. گفت این خامه اش بود. منم خامه ها را خوردم.
تا چند روز اکبر اقا میومد دنبالم منو میبرد بیرون بهم کرم کارامل میداد بخورم. بعد هم میگفت مامانت نفهمه این یه راز مردونس. منم چیزی نمیگفتم. تا یه روز که مامانم خونه نبود اکبر اقا اومد خونمون. گفتم کارامل آوردی گفت نه امروز میخواهیم دکتر بازی کنیم. من رفتم پیشش و اون مثلا آمپول نوشت. بعد گفت باید آمپول بزنی. منم شلوارمو کشیدم پایین و خوابیدم رو تخت. اکبر اقا شروع کرد یه باسنم و رونهام دست بکشه. بعد دست کرد زیر شکمم و ممه هام. من مور مور شده بودم. کیف کرده بودم. اکبر اقا گفت حالا مثل حالت سجده باسنت را بیار بالا. بعد لای قمبلهامو باز کرد. با زبون شروع کرد سوراخ کونمو بلیسه. من خنده ام گرفته بود. سوراخ کونم خیس خیس شده بود. اکبر اقا اومد رو تخت شیطونک را در آورد. مالید روی سوراخ کونم. حسابی قلقلکم شده بود که یهو درد شدید احساس کردم و با جیغ از روی تخت پریدم. اکبر اقا گفت این درد آمپوله یا امپول میزنی یا دیگه از شیطونک بازی خبری نیست. من مثل بره خوابیدم روی تخت. قمبلهامو بردم بالا. اکبرآقا شیطونک را کرد تو سوراخم. بعد از چند لحظه آبش اومد. روی قملهام احساس گرمی و لزجی کردم. تا چند ماه کار اکبرآقا همین بود تا یه روز وقتی فکر میکدیم مامانم دیر میاد من و اکبر آقا مشغول بودیم که مامانم اومد تو!! اکبر آقا سریع از خونه در رفت. مامانم شوکه شده بود. من لباسمو پوشیدم و نشستم کنار مامان. مامان گفت چیکار میکردید. من همه چیز را گفتم. وسط تعریفهام مامان هی تکون میخورد. گاهی پاهاشو به هم میمالید. بعد به من گفت برم حموم. شب از اتاق مامان صداهایی می اومد. فکر کردم نماز شب میخونه اما صداش فرق میکرد. رفتم از لای در دیدم مامانم قمبلشو هوا کرده و با دست بین پاهاشو میماله میگه اکبر جون… کیرتو بورم… اکبرجون کیرت تو کسم… چند رور بعد از بیرون اومدم دیدم اکبرآقا خونمونه. پریدم تو بغل عمو اکبر. زود منو پایین گذاشت و گفت برم تو اتاقم. مامانم چادر مشکی سرش بود اما یه تاپ قرمز زیرش پوشیده بود. چند دقیقه بعد صدای آه مامانمو شنیدم. دیدم اکبرآقا مامانم قمبل کرده. بعد منو صدا زد. رفتم پیشش. مامانم گفت مصطفی جان این کیر تو کونت میرفت؟ شلوارمو در آوردم و موازی مامانم قمبل کردم. اکبر آقا کیرشو کرد تو کونم. مامانم جیغ زد درش بیار درش بیار کیرت مال منه. اکبر آقا دراورد و گرفت جلووی صورت مامانم. مامانم خامه حسابی خورد!! از اون روز کسی نیست منو بکنه. کونم کیر اکبر آقا را میخواد.
نوشته: ؟
خاک بر سرت مردتیکه ولد الزنای عوضی
میخوای بدی! بده! چرا دیگه دادنت رو با تخیل دادن مادرت قاطی میکنی؟
حیوون خودتو خود معرف به دارالمجانین معرفی کن! یه اشغال از سطح شهر کم شه! باز جای شکر داره!
اورانگوتان ننویس حالمون به هم خورد
عزیزم خوش بحاله بابات که گور به گور شد و ندید تو کونی شدی و مامانت جنده البته فکر نکنم اون مامانت بوده باشه احتمالا مامانه واقعیت مرده اون جنده بوده شیطونکه اکبر اقا تو کونه خالت بره کونی کیری جنده اینقدر زدی که باباتو گور بگور کردی ننتم جنده خودتم اوبی خوب نزن عزیزم کونی نزن اینطوری به ۲۰ سالم نمیرسی جقی حان
این بچه با کی کار داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟کیر میخوای بیا بکنمت این کس شعرا چیه نوشتی
برو تو اتاقت بگیر بخواب بچه تا این وقت شب بیدار نمیمونه
ادمین از تو دیگه انتظار نمیره این داستانا رو اپ کنی
رفتی بخوابی بچههههههههههههههههههههه؟
ولم کنین تا نکشمش اروم نمیشم
خودتو ننتو اکبرو کلاشهرتونو گله سگه ارمنی بگاد این چی بود آخه
wacko
الان اکبر مذهبی بود؟
اون ننه جنده ات مذهبی بود؟
فهمید اکبر بچشو میکنه بهش حسودی کرد؟گفت اکبر تو منو بکن.
کارامل با ژله شیش رنگ به صورت لرزون تو کونت
به جون خودم این کاربر ۸ ساله از کلان شهر یا خرد شهر هستش. من تا حالا ندیدم پدر کسی بمیره شوهر خاله بشه قیم ادم. یعنی انقد عمو و پدر بزرگ ها و دایی ها و اقوام پدری و مادری نه یک راست قاضی رفته سراغ کرم کارامل؟ببخشید شوهر خاله؟
جون خودم این دیگه ۸ سالش بود. من فکر کنم یکی می خواد مارو بخندونه نمیدونه چجوری بخندونه.
به جرأت میتونم بگم تخمی ترین داستانی بود که تا حالا خوندم
اخه کسکش
از کدوم دهاتی اومدی که کیر ندیدی!!!
خامه اومد!!!
واقعأ برای همه بچه هایی که میان این کس شعرا رو میخونن و نظر میدن متاسفم یه گشتی تو سایت بزنید متوجه میشید چه خبره !!! این کس و شعرا همه ش تخیلات تخمی ذهن جقی ادمین همین سایته که همه تونو گذاشته سرکار . هر دفعه هم کس و شعراشو یه جوری میتابونه.برای اطمینان وقتی یوزر وپسورد زدید و وارد سایت شدید برید تو قسمت حساب من و پیگیری اسم نویسنده داستان میاد.خودتون میبینید که اکثر داستانا از ذهن مجلوق ادمینه.
این ملت چه فانتزی هایی دارن !!!
والا با این نوناشون… :-D
با این داستانت فقط خواستی دینو مذهبو زیره سوال ببری لاشی چرا پایه نمازو وسط میکشی اخه کسه ننتو خودت کنم عوضی
بسیار بسیار بسیار مزخرف و دروغ و احمقانه و هرچی تو این مایه ها بگم، بود
خااااااااااک بر سرت
اون اکبر آقا بوده یا سوپری سر کوچه؟همش داشته کرم کارامل و خامه عسل بهت میداده اونم از تولید به مصرف :|
پتانسیل کونی شدن رو داری ولی به مادر بدبختت چیکار داری یابوووو…
مهدی دیوث گاییدمتتتت ننویس ازین کس شعرا اینجا نظر بده چاقال
همچین شیطونک همه شهوانی ها توی دهنت که یه گالن خامه بخوری شیطونک تو کونت بود؟خاک تو سرت بدبخت اکبر آقا خوب خودتو مادرتو گاییده خوب بلایی سرت آورده از خدا میخوام این حقیقت داشته باشه چون تورو باس با شیطونک جلو مامانت آمپول کاری کرد.گرفتی مارو؟
خیلی بچه ای.
برو خودتو درست کن.برو برو نبینمت
آبرومونو پیش همه شهوانی ها بردی به تو هم میگن مرد؟
خیلی خرابی nea
اشغال عوضی کونی کس کش حرومزاده بی ناموس …مامان توی فرهنگ و خراب شده ای که بزرگ شدی یعنی چی؟؟؟
اخه -بچه کونی کمتر دروغ بگو -اینجور می خوای مذهبی ها را خرا کنی .کونت پاره می کنم.
و باز هم کصشری دیگر از قیور مرغان کونی… مملکت دسته شماهاس وضعش اینه دیگه
دوستان این بنده خدا راس میگه الان یه هفتس هی میاد پیشم براش امپول بزنم اذیتش نکنید D:
چجور مادری از تجاوز به بچش (بله آقا تجاوزه. سکس با کسی که سکس رو نمیشناسه تجاوزه) تحریک میشه؟ حالم به هم خورد
خواستی از این اکبر ها بدمت پیام بده