كاش اينقدر شهوانی نبودم‎

1393/03/27

قبل از هر چيزي چند تا نكته رو ميگم:
1.اين تنها خاطره ي منه،پس لطفا به نشانه اعتراض نگيد ديگه ننويس،چون چيزي
ندارم كه بنويسم
2.طولانيه؛چون همه حرفامه؛كم حوصله ها نخونن
3.از هر كي كه ميخونه ممنونم…
بين كلاس هام چند ساعت بيكاري داشتم.تصميم گرفتم برم داخل شهر هم ناهار
بخورم هم ويترينا رو نگاه كنم.بعد از نهار پشت شيشه يه اتليه ديدم اگهي زده
به يك فتوشاپگر ماهر نيازمنديم.
عموم تو شهر خودمون اتليه داشت من باهاش كار ميكردم.ولي رو حساب فاميلي
اصلا پولي بهم نميداد،واسه اين بهانه مياوردم كه درس دارم،به سرم زد برم
داخل
پشت ميز دو تا پسر جوون نشسته بودند و وقتي گفتم سلام يكيشون پا شد؛يه قد
متوسط،شونه هاي پهن ورزشكاري؛موي روشن و چشم روشن؛يه پسره به تمام معنا
امروزي.
-بفرماييد
-واسه اگهي پشت شيشتون اومدم
-خوش اومديد بفرماييد.
با دست به صندلي رو به روي خودش اشاره كرد.
-سابقه كار و مدرك فتوشاپ داريد؟
-بله.البته تدوين فيلم عروسي هم بلدم.اگه بخواين ميتونيد يه فيلم بديد
ببرم؛تدوين شده بيارم.
ديدم قيافش رفت تو هم
پسري كه كنارش بود معذرت خواست و رفت بيرون
كمي لبشو كشيد تو دهنش و گفت :فكر كردين‎ ‎اينجا بي صاحبه؟فيلم مردمو بهتون
بدم كه ببريد پخش كنيد.نه خانم محترم
خيلي بهم برخورد از يه طرفيم ميدونستم حق داره
نگاهي به ساعتم كردم تو دلم گفتم بيخيال كلاس
-اگه بخواين ميتونم همينجا انجام بدم.اون اقا (يه اشاره به پسري كه رفته
بود بيرون سيگار بكشه كردم)ميتونه بالا سرم باشه كه چيزي رو كپي نكنم
قبول كرد
اون پسرم يه صندلي گذاشت پيشم نشست
از اون پسرا كه جذبم ميكنن بود.يه قد بلند، موي مشكي به هم ريخته، ته
ريش،پوست سفيد و از همه مهم تر يه تريپ مردونه.تمام سعيمو كردم نگاه نكنم و
سرم تو سيستم باشه.دلم ميخواس بهترين كارو تحويل بدم.بعد ۳ساعت تموم شد.رو
به پسري كه اول باهاش حرف زده بودم كردم و گفتم:
-رفع زحمت ميكنم.
-خواهش ميكنم،شمارتونو بذاريد راضي باشم باهاتون تماس ميگيرم
خيلي ناراحت شدم كه واسه حرفش حتي الانم يه معذرت نخواست
-خودم دو روز ديگه سر ميزنم
خداحافظي كردم و اومدم بيرون
دو روز بعد كه رفتم خيلي راضي بود.شرايطمو گفتم كه اينجا دانشجو ام و بين
كلاسهام حتما ميام(از شهر خودمون تا شهري كه توش دانشجو يودم يك ساعت راه
بود كه من رفت و امد ميكردم) روزي سه ساعت
روزي يه فيلم و من كارم‎ ‎شروع شد.
سعي ميكردم تا جايي كه راه داره باهاش هم كلام نشم.از اين پسرايي بود كه
احساس با كلاسي خفشون كرده از بس كه اين دخترا راحت پا ميدادن.دوس نداشتم
مثه اونايي كه ميان عكس بندازن باشم
حالا فهميده بودم اسمش فرزاده و باباش ارتشيه و واسه كار ماموريت چند ساله
خورده بهش با مادرش رفته جنوب و خودش اينجا تنهاس؛نرفته چون كارش اينجا
گرفته
اون پسره جذابم اسمش سهيل و رفيق صميميه صميميه فرزاد و كارش نصب دكل
ا ينا رو لا به لاي حرفا فهميده بودم
بعد چند وقت فرزاد خواست بره جنوب و مغازه رو داد دسه سهيل
من و سهيل تو مغازه تنها بوديم
اين فيلمم كلي كار داشت چند ساعت بود كه داشتم كار ميكردم
سهيل رو بهم گفت -جسارته شادي خانم تموم نشد؟
ته صداش ميلرزيد
از صبح اون حس لعنتي باز اومده بود سراغم
ته كس ام داشت نبض ميزد؛تمام تلاشمو كردم كه تو صورتش نگاه نكنم كه از
چشمام شهوت رو نبينه
-نه اقا سهيل؛ولي ديگه نميكشم
-مامانتونم كه چندين بار زنگ زده؛بريم بقيش واسه فردا
بلند شدم؛كيفم رو برداشتم و خداحافظي كردم
-شادي خانم اگه اجازه بديد ميرسونمتون
گفتم كه خونمون كدوم شهره و تشكر كردم؛اصرار كرد و گفت صداي دلواپس مادرم
رو شنيده
وقتي ماشين رو از كوچه اورد دو دل بودم كه جلو بشينم يا عقب .از پشتم كه
اومد از شيشه راننده چشمم به كيرش افتاد؛باز كس ام شروع كرد به نبض
زدن؛سابقه نداشت اينجوري شم؛من خيلي حشرم بالاست؛اونقد زياد كه بخاطرش دكتر
رفتم؛همش با ديدن صحنه هاي سكسي حتي لب تحريك ميشم؛نه با ديدن يه مرد اونم
با لباس بيرون
در عقب ماشين رو باز كردم و نشستم
اون روز سهيل واسم خيلي حرف زد منم از ترس چشماي خمارم سرم پايين بود
هرزگاهي جواب ميدادم
بعد از اون شب ديگه كم كم روابط ها بهتر شد
فرزاد كه برگشت هر دو سه روز يه بار سهيل ميومد، اونا سر به سر هم ميذاشتن و
من ميخنديدم
-شادي (حالا ديگه فرزاد شادي صدام ميزد) نميدونم درس باشه بهت بگم يا
نه…ولي دل سهيل ما پيشت گيره…
يه لحظه ماتم برد؛من يك سال بود كه ديگه دوس پسر نميگرفتم چون همشون سكس
ميخواستن و من چون ميدونستم چقد حشريم وقتي بحث به لب دادن ميرسيد تموم
ميكردم؛خودمو ميشناختم واسم سخت بود؛از يه طرفم از اينكه قبل شوهرم با كسي
همبستر بشم وحشت داشتم؛ميخواستم به شوهرم بگم كه تمام اين حشر رو نگه داشتم
واسه تو…اما سهيل با اون چشاي خمار مشكيش… گفتم كه بايد فكر كنم
شبش از يه شماره ناشناس واسم مسيج اومد؛ جواب ندادم؛وقتي فرستاد سهيليم
اينه اين بچه راهنمايي ها طپش قلب گرفتم؛كلي حرف زد از خودش از گذشتش ؛از
تصميماتش؛واقعا يه مرد كامل بود؛ما دوستيمون شروع شد و روابط ها بهتر؛من
كمتر دانشگاه ميرفتم بيشتر اتليه بودم؛حالا يك سال از اومدن من به اتليه
ميگذشت؛روزهايي با سهيل داشتم كه هيچ وقت تجربش نكرده بودم؛علايق شديد
جفتمون به شاهين نجفي؛با جيغ خوندن اهنگاش تو اتوبانا؛كتابا…اكثر وقتام
فرزاد با يه دختر ميومد ؛كه يكي از اون يكي بدتر؛هميشه ام با با ماشين سهيل
ميرفتيم.
اوايل محرم بود كه فرزاد مغازه رو داد تعمير كنن؛اين دو ماه مغازه تعطيل
بود و من و فرزاد بايد كاراي مونده رو تو خونه انجام ميداديم
واسه اين من با دوستام و سهيل ميرفتيم خونه فرزاد؛حتي ي بار هم شال رو از
سرمون برنداشتيم؛دوستامم با سهيل صميمي شده بودن و يه جوري ميخواستن مخ
فرزاد و بزنن؛همون جمع كافه سنتي رفتن بود؛قليون و چايي؛ با اين تفاوت كه
ما كارم ميكرديم.اواخر محرم تولدم بود؛سهيل ازم خواست تنها بريم بيرون؛تا
اون روز من تقاضا داشتم كه دور هم باشيم سهيلم هيچ وقت اعتراض نكرده
بود؛ولي اين بار ميخواست تنها باشيم.

اواخر محرم تولدم بود؛سهيل ازم خواست تنها بريم بيرون؛تا اون روز من تقاضا داشتم كه دور هم باشيم سهيلم هيچ وقت اعتراض نكرده بود؛ولي اين بار ميخواست تنها باشيم
بايد قبول ميكردم؛اماده شدم و سهيل اومد دنبالم؛وقتي سوار ماشين شديم دس كه داديم دستامو بوسيد؛باز طپش قلب من شروع شد؛دستمو ول نكرد و دستم تو دستش دنده عوض ميكرد پوست زبر مردونش با موهاي دستش؛ديگه به وضوح خيسي لاي پاهامو حس ميكردم؛رسيديم به يه رستوران شيك.اون شب بهترين شب زنديگيم بود؛بعد شام منو تا سر كوچمون اورد؛زير تير يه چراغ برق پارك كرد كه لامپ نداشت؛اروم سرشو اورد جلو لباشو گذاشت رو لبهام؛بيست و دو سالم بود؛ بيست تا دوس پسر داشتم ؛ولي اولين بارم بود كه لب ميدادم؛لذت تو تنم پيچيده بود؛بوي تلخ سيگارش، تاريكي ؛خيسي بيش از اندازه لاي پاهام؛وقتي يه ثانيه مكث كرد از ته دلم ااااااه ه ه ه كشيدم؛يه لبخند زد؛سرمو كشيدم كنار و گفتم من ديگه ميرم
پياده كه شدم نميتونستم از شهوت رو پاهام وايسم
دلم سكس ميخواست اونم شبي كه بيست و دو ساله شدم؛اومدم مسيج داد كه رفته خونه فرزاد
معذرت خواست كه منو تو عمل انجام شده قرار داده‎.‎منم نميخواستم ديگه تكرار شه ميدونستم كه ديگه نميتونم تحمل كنم حتما تو بوسيدن جيغ ميكشم كه كير ميخوام
اونشب واسش همه چي رو گفتم؛گفتم از صد تا زن يكي مثه منه؛از شهوت زيادم؛گفتم هيچوقت به زني تمايل نداشتم ولي حتي فيلمي از لزبين ها هم تحريكم ميكنه؛اصطحكاك كه ميبينم مالش كه ميبينم رواني ميشم…چيزي نگفت و بعد چند تا مسيج خدا حافظي كرديم؛بعد از اون ديگه اصلا در رابطه با اين موضوع باهام حرفي نزد مثه هميشه بود باهام
بعد ازاون؛ چندين بار دسه جمعي بيرون رفتيم و اتفاق خاصي نيافتاد
ديكه كار اتليه اخراش بود كه فرزاد زنگ زد بهم كه يه مشتري عجله داره فيلمشو ميخواد،بعد از ظهر حتما بيا اينجا
قبول كردم و زنگ زدم به سهيل ولي تو دسترس نبود؛ميدونستم واسه نصب دكل رفته اطراف؛فكر نميكردم انتن نداشته باشه؛زنگ زدم به دوستام هيچ كدوم نبودن
مسيج دادم به فرزاد كه ميام فيلمو ميريزم ميام خونه ؛جواب داد كه شادي با هم انجام بديم حتما فردا ميخواد
اماده شدم و رفتم خونه فرزاد؛هوا بد جور گرم بود؛يه شلوار پارچه اي تنگ تنم بود ابي روشن مانتو سفيد و شال همرنگ شلوارم‎.‎من يه دختر لاغرم؛كسايي از من خوششون مياد كه لاغر پسندند؛قدم ۱۷۳ و ۵۹ كيلو ام؛سينه هام به نسبت بدنم بزرگ و باسنم معموليه(يعني نه تخته نه بزرگ)چون خيلي گودي كمر دارم نشون ميده
فرزادم يه شلوارك سفيد تنش بود و يه تيشرت ابي
تا منو ديد گفت شادي خانم چه ستي با من كردي خنديدم
گفت برو بالا تا فيلمو بياري منم چايي ريختم اومدم بالا(خونش دوبلكس بود)
منم نشستم پشت سيستم
از بالا داد زدم فرزاد كدوم درايو ه؟
از اشپزخونه داد زد درايو أف فولدر جديد يا درايو ايي فولدر جديد
اولي رو رفتم
خدايا چي ميديدم يه عالمه عكس متحرك لز از مالش كس هاشون به همديگه چشاي خمار زنا
واي نه لاي پاهام خيسه خيس شد
سريع پنجره رو بستم و رفتم درايو بعدي
يه فيلم بود روش كليك كردم كه يه فيلم سوپر بود زنه داد ميزد فاك مي…رو كير بالا پايين ميشد…اخ…نبض كسم رو صد بود سرمو گرفتم بالا ديدم فرزاد بالا سرمه كيرش از رو شلوارك داره بيداد ميكنه
بدنم رمقي نداشت گفتم خيلي اشغالي پا شدم
درو بست
دسم رو دستگيره بود كه كه از پشت گرفتمم و چسبوند به ديوار‎.‎پشت به ديوارو روم به فرزاد؛دو دستمو با دو دستش چسبوند به ديوار ؛قدمون زياد تفاوت نداشت كيرش دقيقا رو كسم بود
-فرزاد التماست ميكنم؛سهيل؛فرزاد بذار برم؛به مرگ مادرم به سهيل نميگم
-هييييس…سفتي كيرمو حس ميكني؟؟
خودشو ميمالوند بهم تمام اون وزن زيادش روم بود
كامل سر كيرشو حس ميكردم نفسم در نميومد؛گريه ميكردم
-فرزاد التماست ميكنم
چون سينه هام بزرگه هيج وقت سوتين اسفنجي نميزنم كه كاش ميزدم؛همش توره
سرشو اورد پايين شروع كرد به خوردن نوك سينه هام از رو مانتو. جيغغغغ كشيدم و شل شدم ،ديگه تنم تاب مقاومت نداشت
ازم يكم فاصله گرفت زير مانتمو زد بالا ؛خشتك شلوار پارچه ايم كامل خيس شده بود
-جووووون كير ميخواد ؛كير فرزادو كلفته فرزاد و
بلندم كرد و گذاشتم رو تخت.اومد رومو لب هامو ميخورد و همزمان چوچولمو از رو شلوار ميماليد
داشتم از حال ميرفتم
لب هاشو از لبم برنداشت و همين جوري زيب شلوارمو وا كرد؛بي حس بي حس بودم
مانتمو از سر در اورود زيرش لباس ديگه اي نداشتم
شلوارمو به زور از پاهام در اورد
از رو شرت شروع كرد به خوردن كسم
جيغ ميزدم
-اووووم جون داد بزن واسه زبونم ؛كس خوشگله كمر باريك
كمرمو ميبردم ‏بالا و ميكوبيدم به تخت
شرتمو در أورد كشاله پاهامو ليسيد كه از ترشحاتم خيس بود.
پا شد خودشو لخت كرد
اومد رومو لبامو خورد
كيرش ميكشيد رو كسم
-داغي شادي داااااااغ
رگ هاي كيرش ماليده ميشد به كسم
-چوچول بزرگ من
داشتم از شهوت ميمردم
چشامو بستم
-سهيل جرم بده سهيييل
موهاي لخت سهيل رو ميديدم كه وقتي روم ميماليد تكون تكون ميخورد.براي من سهيل بود.
-هييييس شادي فقط ناله كن
-اخخخخ
از روم پا شد
كنارم دراز كشيد و با دس چوچولمو ماليد و سينه هامو كرد تو دهنشون
-ااااااييييييييييي
حس ارضا شدن تو كل بدنم پيچيد.
دسشو از رو كسم برداشت ولي سينه هامو از دهنش درنياورد.
داغي پيچيد تو تنم باز.
اومد رومو پامو بهم چسبوند
لاي پاهام بالا پايين ميشد
داد ميكشيد
-بلاخره دارم با كس شادي ارضا ميشششم جووووووونننن
كسم داغ شد حس كردم از تمام وجود ارضا شدم
كيرش از لا پام در أورد و ابش و پاشيد رو سينه هام
افتاد كنارم
يه لحظه به اب رو سينم نگاه كردم و با تمام وجود گريه كردم
فرزأد اومد بغلم كنه كه پس زدمش
رفتم سمت حموم
يه دل سير گريه كردم
همه چيو سر شهواني بودنم از دست دادم
بعد از اون روز هيچوقت جواب سهيل و ندادم‎.‎اون لايق بهتريناس
بعد از اون فرزاد چندين بار مسيج داد گفت كه اون شب تولدم كه با سهيل حرف زدم سهيل حشري شده و رفته حموم؛اينم گوشيشو برداشته همه ي مسيج هاي منو خونده‎

نوشته:‌shadi-silent


👍 0
👎 0
39771 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

422897
2014-06-17 05:15:12 +0430 +0430
NA

Bazam wtf

0 ❤️

422898
2014-06-17 05:28:15 +0430 +0430
NA

کاملا معلومه پسری
اونم از نوع جلقو

0 ❤️

422899
2014-06-17 05:45:05 +0430 +0430
NA

احسان هات میفرماید:

1- ادبیات پسرونه

2- تا “يه قد
متوسط،شونه هاي پهن ورزشكاري؛موي روشن و چشم روشن؛يه پسره به تمام معنا
امروزي.” خوندم

0 ❤️

422900
2014-06-17 06:11:11 +0430 +0430
NA

وای ک چقد خوبی توووو

0 ❤️

422901
2014-06-17 06:18:51 +0430 +0430
NA

زاغکی قالب پنیری دید، به دهان گرفت زود…

0 ❤️

422902
2014-06-17 06:53:52 +0430 +0430

قبل از خوندن من هم چند تا نکته یادآوری می کنم بهت:
1.چیزی نداری جز این که بنویسی؟اصلا گوه خوردی اینم نوشتی
2.طولانیه؟طولانی دوس داری؟در ضمن من کم حوصله هستم و کیرمم نمی تونی بخوری…
به توهم گوه خورش نیومده که کم حوصله ها بخونن یا نه…
مسخره کوس و کون یه وری

0 ❤️

422903
2014-06-17 07:18:22 +0430 +0430
NA

شاید پسری یا شایدم دختر ولی از نظر من قشنگ بود مرسی منو بردی توحسسسسسسسسسس

0 ❤️

422904
2014-06-17 09:18:14 +0430 +0430
NA

قشنگ بود بخصوص آخرش تاثیرگذار بود مرسی

0 ❤️

422905
2014-06-17 11:15:00 +0430 +0430
NA

آخرش خوب تموم نشد
چون کیر جاش فقط تو کوسه نه لای پاااااااااااااا
اینووووووووووو بفهم

0 ❤️

422906
2014-06-17 12:49:59 +0430 +0430
NA

قشنگ بود 3>

0 ❤️

422907
2014-06-17 14:28:07 +0430 +0430
NA

کس شعری بیش نبود …

0 ❤️

422908
2014-06-17 17:57:10 +0430 +0430

“خشتك شلوار پارچه ايم كامل خيس شده بود”
ینی تو خدای احساسی :)))) با این جمله ریدی تو حسم البته کلی خندیدم دمت گرم.

0 ❤️

422909
2014-06-17 18:31:16 +0430 +0430
NA

خوب بود ولی خاک تو سر خیانتکار فرزاد

0 ❤️

422910
2014-06-17 22:29:31 +0430 +0430
NA

بد نبود ولی به جا اونجا همون دانشگاتو میرفتی هم این اتفاقا نمیفتاد هم الان بلد بودی که روابط جمع رابطه ست و “روابط ها” نداریم ، اینه >>> عین و غیره که خوابم میاد حال تایپشو ندارم

0 ❤️

422911
2014-06-18 04:22:17 +0430 +0430
NA

ننت هات دریک نگاه می فرماید:
خیلی کسخلی احسان

0 ❤️

422912
2014-06-19 17:43:05 +0430 +0430
NA

ععععععاااااااااللللللللللیییییییییی بود هم حشری کننده بود هم واقعی جلوه میداد هم نگارشش درست عالی بود بازم بنویس…

0 ❤️

422913
2014-07-29 04:27:00 +0430 +0430
NA

یک نفر قبل از من (آرزو) به این موضوع اشاره کرد که بابا جون روابط جمع رابطه هست و دوباره با ها جمع بستنش بی معنیه لغت مشابهی که زیاد شنیدم وسائل , که خیلیها به غلط دوباره با ها جمع میبندنش . از هرچی لغت عربی و زبون عربی و از عربها و هر رسم و رسومی که دارند متنفرم .

0 ❤️