لذت تلخ (۱)

1397/06/08

دختری نسبتا آروم و خجالتی بودم و بیشتر خودم رو با کتاب و کاردستی سرگرم میکردم و همیشه‌ کنار خونواده و تفریحم با خونواده و گردش و چیزهای ساده بود تا رسیدم به پیش دانشگاهی و دوستان جدید وارد زندگی شدن دوستانی با حال و هوای متفاوت و چیزهایی که تا الان تجربه نکرده بودم و بهش فکر نمیکردم و همیشه اون رو گناه میدونستم و بهم القا کرده بودن گناهه…جنس مخالف و سکس و رابطه با جنس مخالف…دیگه عادت کرده بودیم هر روز کلیپ های سکسی ببینیم و دوستان از خاطراتشون بگن یا از اتفاقات روزمره با دوست پسرهاشون…دیگه هر شب بهشون فکر میکردم و یک حس جدید در خودم تجربه میکردم و فکرش مدام تو ذهنم بود و فیسبوک و یاهو مسنجر هم شد برام مکانی برای تجربه های جدید و دیدن الت مردونه در وب و خود ارضایی و سکس چت و دوستای مجازی و حرف های سکسی…از جایی همه چی شروع شد که برای رفتن به اموزشگاه سوار تاکسی شدم و یک مرد درشت هیکل کنارم نشست تو افکار خودم بودم که سنگینی بدنش رو حس کردم که به تنم فشار میده و بازوش به بازو و دستم و پاش به رونم فشار داده میشد اول ترسیدم اما بعد حس لذتی تنم رو درگیر کرد و وقتی پاهاش به پام فشار داده میشد و اروم پاش رو تکون میداد تمام تنم حس لذت خاصی داشتم و وقتی بازوش رو به بازوم مالید و ارنجش رو چسبوند کنار سینم حس ترسم زیاد شد و سریع خودمو جمع کردم و کیفم رو حایل بینمون گذاشتم اما تا شب فکرش تو سرم بود و داغیی که تو تنم حس کرده بودم.چند روز بعد با عجله وارد ایستگاه مترو شدم و تا قطار حرکت کنه سریع وارد کابین مردونه شدم ایستگاه بعد جمعیت زیاد شد و رفتم سمت درب روبرویی که یه گوشه باشم یه آقایی کمی جا باز کرد که بتونم اونجا بمونم…در افکار خودم بودم که حس کردم دستش همش میخوره به پام با حرکت قطار اولش گفتم اتفاقی بوده تا اینکه دستش رو چسبوند به پام…وقتی دید عکس العملی نشون ندادم دستش رو برد سمت پشتم و رو باسنم گذاشت…کیفش رو دوشش بود و جوری کیف رو قرار داد که کسی دستش رو نبی
نه دستش به باسنم فشار میداد و اروم انگشتش رو روی باسنم حرکت میداد شدیدا هیجانی شده بودم حس میکردم نفس هام اینقدر تند شده که الان بقیه متوجه میشن وقتی انگشتش رو لای باسنم گذاشت و فشار داد تمام تنم منقبض شد انگار متوجه شده باشه که منم دارم لذت میبرم دستش رو چرخوند و با کف دست باسنم رو گرفت و فشار داد و انگشتش رو لای باسنم و زیر باسنم میمالید جوری که انگشتش میخورد به زیر کسم و کاملا شورتم خیس شده بود و نفسام تند شده بود…رسیدم ایستگاه مقصد با زحمت از بین اقایون رد شدم که بیام بیرون اونم از پشت خودش رو بهم چسبوند و باهام پیاده شد…تا بیرون مترو دنبالم اومد و
فقط میخواستم یجوری از دستش خلاص بشم اولین تاکسی که یکنفر جا داشت سوار شدم و رفتم خونه…اما حالم اصلا خوب نبود و سریع رفتم حموم و خودارضایی کردم…اما فکرش از ذهنم بیرون نمیرفت و حالت خاصی داشتم…دیگه سوار شدن تو کابین مردونه شد کار همیشه و یا تو تاکسی اجازه میدادم بهم بچسبن و لذت میبردم…

دانشگاه قبول شدم و مسیر هر روزم با مترو بود یک روز صبح یک جوون خوش هیکل با صورت جذاب کنارم بود با وجود اینکه میشد بهم بچسبه اما خیلی مغرورانه رفتار میکرد و کاری نمیکرد و نمیدونم چرا جذبش شده بودم خودمو عمدا بهش نزدیک میکردم اما عکس العمل خاصی نشون نمیداد.با هم از قطار پیاده شدیم دنبالم اومد و رو پله برقی کنارم ایستاد و سلام کرد اول توجه نکردم ولی ادامه داد و خواست که بهم شماره بده منم بی تفاوت نشون دادم و شمارش رو گرفتم و تا ظهر صبر کردم و موقع ناهار بهش زنگ‌ زدم…دوستی ما شروع شد…چند روز اول خیلی عادی اون مسیر رو میرفتیم تا اینکه یک شب شروع کرد در مورد سکس حرف زدن صبح خواستیم بریم تو مترو همو دیدیم و وقتی مترو شلوغ شد به بهانه اینکه کسی بهم نزدیک نشه از پشت بهم چسبید و دستش رو حلقه کرد دورم…کم کم سفتی آلتش رو پشتم حس میکردم و اروم زیر سینمو با انگشتش میمالید و فشار میداد خودش رو بهم هر دو لذت میبردیم و از شبش سکس تل شرو ع شد و اکثر شبها تلفنی حرف میزدیم و ارضام میکرد…یک روز گفت کلاس عمومی داری اجازه بگیر و کلاس نرو و با هم بریم بیرون…رفتیم اول کافه و بعدش گفت پارک اینجا دنج و خلوته بریم اونجا رفتیم و یه نیمکت انتهای پارک نشون داد و رفتیم نشستیم و دستش دور گردنم بود و شروع کرد زیر گوشم رو ناز کردن حس خیلی خاصی میداد بهم گردنم رو ناز میکرد بیشتر چسبونوم خودمو بهش که دستش اومد رو سینم و سینمو میمالیدو نگاهم کرد و با چشماش اجازه گرفت و دستش رو کرد تو مانتو و تیشرتم و اول از رو سوتین سینمو مالید بعد سوتینم رو داد بالا و سینمو گرفت تو دستش وقتی میمالید سینمو نفسم میرفت خصوصا وقتی نوک سینمو با انگشتش ناز میکرد و فشارش میداد…سرمو به خودش نزدیک کرد و از پیشونیم رو بوسید تا صورتم و لباش رو گذاشت رو لبم…تمام تنم میلرزید و اولین بار در آغوش یکی بودم لبم رو بوسید دستش رو کشید به پاهام و رونم و گذاشت لای پام و کسم رو میمالید فقط دوست داشتم اون لحظه ولو بشم و محکم فشارش بدم به خودم تا اینکه دیدم زیپ شلوارم رو باز کرد و از رو شورت انگشتش رو میکشید رو کسم و زیر شکمم دستمو گرفت ناز کرد و گذاشت رو پاش همینطور که سینمو میمالید دستمو گذاشت رو آلتش و دوباره دست کرد تو شلوارم و کسم رو نوازش کرد و شورتم رو داد کنار که سریع خودمو جدا کردم و گفتم بهش دست نزن…ناراحت شد و داشت دلیل میاورد که همو دوست داریم و از رو شورت با خودش چه فرقی داره که یکدفعه نگهبان پارک اومد سمت ما و گفت از اینجا بلند بشید و برید اونور بشینید…پاشیدیم و اومدم خونه…از شدت شهوت داشتم میمردم فقط میخواستم زودتر برم اتاقم اون شب چندین بار خودمو مالیدم و چندین بار ارضا شدم یکی دو بار دیگه رفتیم همون پارک و عشقبازی کردیم تا اینکه گفت فردا خونمون کسی نیست و بیا خونمون…

وقتی بهم گفت خونمون کسی نیست و بیا پیشم یکدفعه تمام اتفاقات که افتاده بود اومد جلو چشمام و اینکه رابطه با جنس مخالف گناهه و یک عمر تو گوشم خونده بودن گناهه و عذاب وجدان و حس اینکه یک دختر بدکاره شدم تو مغزم پبچید و از اون اصرار و از من انکار که عصبی شد و گفت اصلا دوستم نداری و دروغگو هستی و دعوای سخت و کلا از چشمم افتاد و کات کردم باهاش چندین روز پیام داد زنگ میزدجواب ندادم و چون قبل امتحاناتم بود اصلا از خونه بیرون نرفتم و از پدرم خواستم برای امتحاناتم برسونه منو دانشگاه و کلا فراموشش کردم ولی اون حس لعنتی ولم نمیکرد…برای اینکه باهاش روبرو نشم مسیرم رو تغییر دادم ولی بازم اسیر اون حس لذت بودم و هر از گاهی میرفتم کابین مردونه و یکبار موقع برگشت از دانشگاه بارون شدیدی گرفت منتظرتاکسی بودم و تاکسی نبود یه پسر خوش پوش و با صورت جذاب کنارم ایستاده بود قدش نسبتا کوتاه بود اما بدن و هیکل پر و جذابی داشت و چشم ازم برنمیداشت…یه ماشین اومد و سوار شدیم و یک آقای پیر و چاق هم اومد سوار شد…تا سوار ماشین شدیم کامل خودش رو چسبوند بهم من به روی خودم نیاوردم اما کمی که گذشت فشار پاهاش رو بهم بیشتر کرد و زانوش رو به پام فشار میداد وقتی واکنش نشون ندادم شروع کرد پاهاش رو تکون دادن و مالیدن به رونم شونه و بازوش رو بهم فشار دادن نگاهم‌از تو آیبنه به نگاهش افتاد یه لبخند شیطنت آمیز زد و من سرم رو برگردوندم که دیدم دستش رو گذاشت بین پای خودش و پای من کمی دستش رو فشار داد و اروم گذاشت رو پام شدید تحریک شده بودم و اونم با پررویی تمام شروع کرد پامو مالیدن و از رونم رسید به لای پام و انگشتاش رو میکشید کنار رونم و منم شورتم خیسه خیس شده بود و کنار رونم رو میمالید و کنار دستش رو میکشید رو کسم و کمی خودش رو جابجا کرد و یکدفعه ازم پرسید خانم شما هم فلان جا پیاده میشید من بلد نیستم اونجا رو منم زا سررجوابش رو دادم اما اون خیلی عادی رفتار کرد و بعد دست دیگش رو از زیر بازوی خودش رد آورد و گذاشت رو بازوم و رسوند به سینم…کسم و سینمو خیلی حرفه ای داشت میمالید جوری که صدای اه و ناله ام داشت بلند میشد انگشتاش و کفت دستش رو میکشید رو سینم و دست دیگه اش رو کسم رو میمالید و گاهی اروم فشار میداد و دویاره دستش رو میکشید رو کسم دیگه داشتم ارضا میشدم که ترافیک باز شد و رسیدم به مقصد با من پیاده شد و جوری که انگار با هم هستیم همراه من راه اومد و گفت حالت خوب نیست؟ میخوای کاملش کنیم من که واقعا حالم خوب نبود سرمو پایین انداختم و گوشیش رو در اورد گفت میشه شمارتو بدی و بهم تک زد و تا نزدیک خونه همراهم اومد…

شب بهش زنگ زدم و مدتی گذشت و یکروز با ماشین خودش اومد دنبالم رفتیم یکم چرخیدیم و تو یه کوچه نسبتا خلوت پارک کرد بدون مقدمه نگام کرد و دستامو گرفت تو دستش و نازشون کرد و لبش رو گذاشت رو دستم و شروع کرد به بوسیدن و لیسیدن دستم از انگشتام تا مچ و ساعدم رو میلیسید جوری که تمام تنم داغ شده بود و بی نهایت لذت میبردم هنونطور که دستم رو میلیسید استینم رو کامل داد بالا و بازوهامو نوازش کرد و سینم رو مالید اصلا متوجه نشدم کی مانتونو باز کرد و دست کرد زیر تاپم و به خودم اومدم دیدم سینه سفیدم که کامل سفت شده بودبیرونه و داره سینمو میخوره وقتی نوک سینمو میمکید تمام تنم خالی میشد و فقط سرش رو فشار میدادم به سینم سرشو اورد بالا و شروع کرد به خوردن لب و گردنم و منم محکم بغلش کرده بودم و میبوسیدیم همو و سینمو با دستای مردونش میمالید و نوک سینم رو با انگشتاش میگرفت میکشید و دوباره سرش رو گذاشت لای سینم و شروع کرد به خوردن سینه هام و شکمم و پهلوم رو میمالید ناز میکرد جوری که تمام تنم میلرزید وقتی دستش رو میکشید به پهلوهام داشتم حال میکردم با خوردن و نوازشش که یکدفعه دیدم کسم داغ شده و دستش رو داره فشار میده رو کسم خواستم مقاومت کنم اما توان مقاومت نداشتم دیگه صدای ناله هام بلند شد و اونم سینه و شکمم رو میخورد و میلیسید و دستش رو میکشید لای کسم و لبه های کسم رو با انگشتاش میگرفت و ناز میکرد و انگشتش سرتاسر کسم بالا پایین میشد اولین بار بود بجز دست خودم دست کسی دیگه کسم رو نوازش میکرد و میمالید وقتی انگشتش رو رو سوراخ کسم میچرخوند نفسم میرفت و حس میکردم داره جسمم خالی میشه و تا اون لحظه همچین لذتی رو تجربه نکرده بودم…یکم ازم جدا شد کمی چرخید و کمربند و زیپش رو باز کرد و آلتش رو که کامل سفت شده بود در آورد دلهره داشتم یکم نگام کرد دستم رو گذاشت روش و شروع کرد به بوسیدنم و کسم رو مالیدن و منم مال اونو میمالیدم دست کشید تو موهام و گفت میخوریش؟ گفتم نه خواهش میکنم نمیتونم دست کشید رو صورتم و گفت اشکال نداره عشقم صندلی منو کامل خوابوند و تاپ و سوتینم رو کامل داد بالا واز بالای سینم تا سینمو و شکمم رو میلیسید و کسم رو میمالید و یکدفعه تمام تنم منقبض شد و پاهام بی اختیار محکم جمع شد و جوری آبم اومد که تا اون لحظه تجربه نکرده بودم تو حال خودم نبودم دیگه و فقط کیرش رو محکم میمالیدم و اونم کسم که خیس خیس شده بود میمالید تنم بی حس شده بود دوست داشتم بخوابم اما با صداش به خودم اومدم که گفت برگرد گفتم میخوای چیکار کنی گفت کار بد نمیکنم برگرد و با دستش تنم رو چرخوند و شلوارم رو داد پایین کاملا تسلیمش شده بودم و بازم پرسیدم چیکار کنیم که اومد روم خوابید و کیرش رو گذاشت لای پای موازی کسم و سینمو گرفت دستش و زیر گوشم رو میلیسید وای حال عجیبی داشتم کیر داغش لای کسم مالیده میشد و لذت عجیبی میداد و خودمو محکم میچسبوندم بهش کمی بلند کرد خودشو و کیرش رو گذاشت لای کونم و میکشید لاش و سوراخ کونم حس خاصی داشت و دوباره کیرش گذاشت لای کسم و جلو عقب میکرد و گردن و صورت و لبمو میبوسید بازم تنم شدید منقبض شد و محکم چسبیدم بهش و ابم اومد اونم شدید تحریک شده بود و تند تند کمر میزد و یکدفعه آبش با فشار رو کمرم و کونم خالی شد و حس لذت شدیدی بهم داد…این جریان گذشت و چندین بار تو ماشین سکس کردیم تا یکروز گفت تولد دوستشه و ما هم دعوتیم و قرار شد جمعه بریم تولد دوستش که چندین بار قبلا همو دیده بودیم و بیرون رفته بودیم…دل تو دلم نبود برای جمعه…هم دلهره داشتم هم نمیتونستم بهش نه بگم…به هر حال جمعه رسید و اومد دنبالم و با هم رفتیم سمت باغ دوستش …ادامه دارد

ادامه دارد…

نوشته: الهه


👍 1
👎 5
5343 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

714124
2018-08-30 21:00:55 +0430 +0430

حالا من تازه فهمیدم کسخل منم
چون هرکی اینجا داستان مینویسه میبینم چقدر راحت کارشون به سکس میرسه
من کسخل بودم تا میخواستم با یک دختر دوست بشم کونم پاره میشد تا راه بده
چه برسه به سکس نکنه همه جنده شدن این روزا ما خبر نداریم
!!

0 ❤️

714162
2018-08-30 21:48:59 +0430 +0430

بین داستانای کسشعر امشب عالی بود

0 ❤️

714184
2018-08-30 22:27:44 +0430 +0430

داستان سریالی اصلا نمیخونم ولی دستت درد نکنه تایپ کردی
خداقوت

0 ❤️

714219
2018-08-31 01:58:35 +0430 +0430

کس شعری بیش نبود
مگه مترو و تاکسی جنده خونست که کست رو بمالن کسی متوجه نشه!!!

0 ❤️

714273
2018-08-31 08:29:56 +0430 +0430

اصلا تابلو بود ک چرته.به این راحتی تو تاکسی و مترو با چند نفر ارتباط برقرار کنی و تازه ادامه هم داره.معلومه اصلا قصدت رمان نویسیه.

0 ❤️

714328
2018-08-31 15:03:08 +0430 +0430

ب کجا چنین شتابان…

0 ❤️

714334
2018-08-31 15:39:42 +0430 +0430

الهه
واسه ما هم ‏
جفت شیش.‏‎ ‎

0 ❤️

714341
2018-08-31 17:53:06 +0430 +0430
NA

کاری به واقهیت داستان یا دردغش ندارم یرایه یه داستان خوب بود تا اینجا حالا قسمتایه بعدی مشخص میشه

0 ❤️

714343
2018-08-31 17:57:39 +0430 +0430

پس چرا ما ي عمره داريم سوار مترو و تاكسي ميشيم كسي خودشو فشار نداده !!!مخصوصن تو مترو ك مردا فاصله هم ميگيرن و هي ميگن خانم اينجا واستا ك كسي بهت نخوره !!!

خدايي الان شماها تو تهران زندگي ميكنيد؟؟!
پس چرا من اينارو نديدم!!؟

باز تو تاكسي شده ك من تذكر بدم و بگم اقا درست بشين!!!ولي مترو عمرن جرات نداره تو كلي ادم ي زن رو بماله!!!

ولي اصلن انگار تاكسي و متروهاي اين داستان فاحشه خونه اس!!؟

0 ❤️

714370
2018-08-31 19:32:08 +0430 +0430

ناموسن ادرس اونجا که توماشین اونهمه کار کردین بده
ما تو خونمون اونقد اسایش نداریم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها