سلام این داستان برای وقتی که خواستم دومین بار لز کنم داستان اولم که گفتم براتون لز ناخواسته با دختر عمو هام . این داستان برای همین چند وقت پیش که واس دومین بار لز کردم . داستان قبلی خودم معرفی نکردم من اسمم میناست قدم 165 وزنم 78 سینه هام هشتاد با پوستی سفید . چند وقت پیش با شوهرم دعوای بدی کردم و چند روزی با هم حرف نزدیم حتی نگاه به هم نمی کردیم . اون دوران که تازه پریودیم تموم شده بود به شدت حشری بودم . یه روز خواستم خودارضایی کنم از شدت حشریت بالا که اینقدر اعصابم خراب بود بیخیالش شدم از خونه زدم بیرون همین جوری که داشتم قدم میزدم یهو گوشیم زنگ خورد که دیدم هانیه است بعد سلام احوال پرسی گفت کجایی گفتم دارم قدم میزنم گفت بیا خونه ما منم تنهام . منم رفتم خونشون یه کمی حرف زدیم تعریف کردیم چایی اینا که خوردیم دیدم گفت چته کلافه ایی گفتم هیچی با علی حرفم شده دلیلش پرسید که دیگه من ادامه ندادم . دیگه گفت بیخیال زندگی این چیزا داره یه کم باهام شوخی کرد گفت بابا بیخیال از این حال بیا بیرون اعصابم خراب کردی اومد نشست جفتم . پیشم که نشسته بود منم حشری بودم شدید افتادم یاد لز اوندفعه یه دلم میگفت بهش بگم یه دلمم میگفت بیخیال تا اینکه بیخیال همه چی شدم یهو نگاش کردم دستم بردم سمت کسش شروع کردم به خندیدن گفت چی کار میکنی دیونه گفتم هیچی میخوام ببینم احوالش چطوره دلم براش تنگ شده گفت نکن دیونه الان وقتش نیست مثل اینکه عادتی شدی . گفتم هانیه چند روزپریودیم تموم شده خیلی داغم سکس نداشتم . دیدم گفت بیخیال ولی من بی خیال نشدم دستم کردم تو شلوارش انگشتم گذاشتم لای کسش گرماش که حس کردم از خود بی خود شدم یه کمی مالیدم دیدم داره خیس میشه بهش گفتم پاشو لباسامون دراریم . دوتایی که لخت شدیم بهش گفتم ببین من اوضام خرابه بیا یه حال توپ بهم بده از خجالتت در میام نشستم رو مبل نگام کرد گفت خیلی پر رویی خجالتی هم نمیکشی شروع کرد کسم مالید اولش بعدش یکی از انگشتاش کرد داخل داشتم حال میکردم گفتم بخورش گفت دیگه زیاده روی نکن گفتم خواهش میکنم التماسش کردم که راضی شد با انگشت میکرد داخلم با زبون لیسش میزد خودمم سینه هام گرفته بودم .کارش داشت خوب انجام میداد که یهو احساس کرد بدنم داره میلرزه ارضا شدم . نگام کرد گفت خیلی بیشعوری دیگه قرار نبود آبت بخورم خندیدم گفتم تو بهترین دختر عمو دنیایی . بعدش بهش گفت تو بیا بشین شروع کردم به خوردن کسش زبون میزدم توش که دیدم هانیه هم صداش درومد بعد چند دقیقه گفت تند تر زبون بزن که اونم ارضا شد . بعد اینکه ارضا شد گفت بیا یه کاری کنیم بیا مثل این فیلما کسمون بمالیم به هم تو فیلما زیاد دیدم فکر کنم حال بده . نشستیم روبرو هم وقتی کسامون چسبوندیم به هم یه حس عالی به هم دست داد خیلی لذت بخش بود شروع کردیم به مالیدن به هم شاید باورتون نشه ولی واقعا عالی بود دوتامون لذت بردیم یه چند دقیقه ای این کار کردیم با هم ارضا شدیم و بعدش دیگه نای راه رفتن نداشتیم دیگه بزور بلند شدم لباسام پوشبدم که دیدم ساعت 9 شب شده سریع آژانس گرفتم رفتم خونه . اینم از داستان لز من که عالی بود امیدوارم خوشتون اومده باشه
مرسی

نوشته: Md31