لز من با سمیه

1393/04/05

با سلام به شما ….اسم من مریمه 30 سالمه متاهلم یک دختر7ساله دارم به اسم پریا و8ساله که ازدواج کردم از زندگیم خیلی راضیم .اما از خودم بگم قدم زیاد بلند نیست اما سفید وتپل مپلم .سینه هام درشته باسنم ورونامم تقریبا گنده هستش وبه سکس خیلی علاقه دارم اما باید بگم که من همجنسباز نیستم وتا قبل از این خاطره ای که میخوام براتون بنویسم هر گز با کسی لز نکرده بودم فقط تو فیلمهای سکس لز خانمها رودیدم چون شوهرم خیلی به فیلم سکس مخصوصا صحنه های زن با زن یا لز علاقه داره …

اما اصل ماجرای من از جایی شروع شد که واحد بقلی اپارتمان ما یک زن وشوهرجوون که تازه ازدواجکرده بودن و شهرستانی بودن ساکن شدن که مرده اسمش مجید و29سالش بود وخانمه اسمش سمیه بود که 24سالش بود …اما سمیه .دختری بود با قد وقواره متوسط با پوستی سفیدموهای بلند رنگ شده .البته برعکس من گه موهام کوتاه مش شده بود…سمیه بدن خیلی زیبایی داشت کمی تپل بودسینه های تقریبا درشت که هم اندازه ی سینه های من بود{سایز85} شکم نداشت ولی کون گنده وخوش تراشی داشت …خلاصه وقتی که اونا ساکن شدن در همسایگی ماکم کم ما با هم دوست شدیم ورفت وامد ما به خونه های همدیگه زیاد شدومیشد بگی تقریبا بیشتر ساعات روز باهم بودیم .سمیه خیلی مهربون وبا محبت بود وما در عرض 5ماه خیلی به هم وابسته شده بودیم وخیلی باهم راحت شدیم حتی من از سکسم با شوهرم براش میگفتم واونم از سکسایی که با شوهرش داشت برام میگفت وبعضی وقتا هم من تحریک میشدم ولی بروی خودم نمی اوردم…خلاصه بعداز یک مدتی نسبت به سمیه یک احساسی عجیب پیداکردم به بهانه های مختلف بغلش میکردم وبوسش میکردم وبعضی وقتاهم بدنشو لمس میکردم …وحتی یک بار هم که بعداز ظهرتو بغل هم خوابیده بوذیم ودیدم خوابش برده یک کم دستمالیش کردم وخیلی نرم پستوناشو مالیدم …ووقتی که یک یا دوساعت بعد که رفت خونشون من رفتم زیر پتو چون بچم بیدار بودمیترسیدم ببینه.وبرای اولین بار بعداز ازدواج خودارضایی کردم ……دیگه برام روشن شده بود که عاشق سمیه شدم اصلا باورم نمیشد که من باوجودداشتن شوهروبچه عاشق یک همجنس خودم شدم خلاصه یک چند روزی به همین منوال گذشت وهرروز دیوانه وار منتظرسمیه بودم تا بیاد وبغلش کنم وبوسش کنم …دیگه داشتم دیوونه میشدم وبرای اینکه کمی اتیش احساسم به سمیه رو کم کنم با شوهرم سکس میکردم ولی فایده نداشت انگار اتیش داخلمو که از کوسم میزد بیرون نه با کیر شوهرم بلکه باکوس سمیه باید خاموش میکردم….خلاصه یک روز تصمیم خودمو گرفتم وگفتم فردا کارو یک سره میکنم یا با سمیه لز میکنم یا همه چیز تموم میشه … غروب قبل از اومدن شوهرم وقت ارایشگاه گرفتم ورفتم موهام که ریشهاش درومده بود ومش کردم وحسابی به خودم رسیدم البته شب شوهرمم بی نسیب نموند حال کوس وکونمو جا اورد چون بنده خدا فکر میکرد برای خاطر اون به خودم رسیدم ……صبح فردا وقتی شوهرم رفت سر کار منم زود بلندشدم ودخترمو بردم خونه مادرم که همون نزدیکیها بود واومدم خونه ورفتم حموم وکوسموحسابی تر وتمییزکردم ووقتی اومدم بیرون یک دست لباس سکسی از توی کمدم انتخاب کردم که یک پیراهن پلنگی تنگ پوشددم که پستونای بزرگم داشت دکمه های پیراهنمو جر میدادویک دامن کوتاه به همون رنگ که زیرش شرت نپوشیدم ………

ساعت 11صبح بود که زنگ زدم به سمیه وازش خواستم برای کمک بیاد پیشم واونم بعداز چند دقیقه اومد وقتی درو باز کردم واومد توبا تعجب به من نگاه میکرد وبعد از من پرسید :مریم جون کسی میخواد بیاد .؟گفتم:چطور مگه عزیزم؟سمیه گفت:چقدر خوشگل شدی .خیلی ناز شدی.درجواب گفتم:اره منتظرعشقم بودم برای اون خودمو خوشگل کردم منتظرم بیاد لباشو ببوسم بغلش کنم تمام جونشو بخورم و…سمیه باتعجب حرفمو قطع کردو گفت:وا عشقت کیه ؟کمی رفتم نزدیکش دستاشو گرفتم تو دستم وگفتم :عشقم تویی منتظر تو بودم تا بیای امروز اتیش منو خاموش کنی وبعددستمو بردم دور کمرش وچسبوندمش به خودم به طوری که پستونامون چسبید به هم وتا لبمو بردم جلو که لباموبزارم رولباش خودشو کنار کشید وگفت:مریم جون میخوای چکار کنی؟گفتم:میخوام لبای عشقمو ببوسم اگه نزاری میمیرم من عاشقت شدم وخلاصه هرچی حرفای عاشقانه وسکسی بلد بودم براش گفتم .اولش گفت نه ولی بعدش به طور خیلی باور نکردنی راضی شدانگاراونم مثل من همون احساس عشق وشهوت داشت ….همونطور که ایستاده بود چشماشو بست ومن با دستام بازوهاشو گرفتم واروم لبامو گذاشتم روی لباش ومشغول خوردن لباش شدم وبا دستم مشغول نوازش موهاش شدم وبعد خیلی اروم دستموبردم روی یکی از سینه هاش وشروع به مالیدن پستونش شدم ……چند لحظه بعدانگارتازه سمیه یخش باز شدواونم مشغول مالیدن پستونای من شد که به خاطرتنگی لباسم دکمه هام باز شد وپستونام ازتوی پیرهنم زد بیرون وچون سوتین نبسته بودم سمیه براحتی سینه های لخت منوگرفته بود تو دستش وبه نرمی میمالید.]چند دقیقه به همین منوال گذشت که دیگه جفتمون حسابی حشری شده بودیم وباپیشنهادمن به داخل اتاق خوابمون رفتیم .من مشغول لخت شدن شدم وسمیه هم مثل من شروع به دراوردن لباسهایش شدوبعد به سمت سمیه رفتم .اون هنوز شرت سوتینش تنش بود ولی من لخت کامل شده بودم .محکم گرفتم تو بغلم ودوباره ازش لب گرفتم وهم زمان بند سوتینش که مشکی بود رو باز کردم وشروع به مالیدن وخوردن پستونای درشت ونرم سمیه شدم وبعد دستمو بردم توی شرتش وشروع به مالیدن کوسش کردم .سمیه هم مرتب پستونای منو فشار میدادمنم که دیگه از زور شهوت داشتم دیوونه میشدم سمیه رو خوابوندم روی تخت وشرتشو از پاش دراووردم …وای که چه کوس پف کرده ای داشت تقریبا از کوس من تپل تر بودوخوابیدم روی سمیه وبعد از لب خوردن وگردن وپستوناش رفتم سراغ کوس تپل ونازش البته تمام این کارارو ازتوی فیلمهایی که از توی ماهواره دیده بودم یاد گرفته بودم وبعد هم سمیه بغلم خوابید وکمی پستونامو خورد مالید ولی کوسمو نخورد چون میگفت دوست ندارم ولی تا تونست با انگشتاش توی کوسم که کمی به خاطر زایمان طبیعی گشاد شده بود تلمبه زد البته یادم رفت بگم من همون اول کاروقتی که نوک پستونم توی دهن سمیه بود ویکی از انگشتاشوداشت توی کوسم بازی میداد ارضا شدم ولی بازم ادامه دادم دیگه صدای نفسامون که خیلی تند شده بود توی تمام اتاق خوابمون پیچیده بود خلاصه زیاد وقتتونو نگیرم اونروز منو سمیه هر کاری که شما فکر کنید با هم کردیم تا بیشتر لذت ببریم حتی انقدرحشری شده بودیم که دسته برس وشیشه اسپری و…توی کوس همدیگه میکردیم وبعدا متوجه شدم جای یک کبودی روی یکی از پستونام افتاده بود که به خاطر همین مجبور شدم چند روزی پستونامو به شوهرم نشون ندم وموقع سکس هم برق اتاق خواموش میکردم ……خلاصه اون روز من 2بار ارضا شدم وسمیه هم بعدازمن یک بار ارضاشد .بعدش هردومون بعد از کمی استراحت رفتیم با هم نهار درست کردیم وبعداز نهار رفتیم حمام وبعد از حمام دوباره حال کردیم وحال کوس همدیگرو جااوردیم …….

بعداز اون ماجرا ما دوستیمون محکمتر شد وتقریبا در نبود شوهرامون داییما پیش هم بودیم ولی همش لز بازی نمیکردیم تقریبا هفته ای یک بارولی متاسفانه بعداز 6ماه سمیه وشوهرش از اونجا به شهرستان خودشون رفتن وتا یک چند وقتی سمییه رو ندیدم فقط تلفنی باهم حال واحوال میکردیم البته چند باری هم تلفنی لز کردیم وارضا شدیم تا اینکه بعد ازچند ماه سمیه با خواهرشوهرش برای کاری به تهران اومدن وچند روز خونه ما بودن که منجر شد به دیده شدن من وسمیه درحال لزتوسط خواهر شوهرش که بعدا ماجراشو که خیلی جالبه برتون مینویسم……اگه بد نوشتم منو ببخشید ولطفا نظر یادتون نره … بای

نوشته:‌ مریم


👍 1
👎 1
118862 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

424462
2014-06-26 10:52:50 +0430 +0430

با اینکه از هم جنس گراها خوشم نمیاد ولی این داستان به نظرم جالب اومد.
دوست دارم بدونم ادامش چی میشه.حتما بنویس

0 ❤️

424463
2014-06-26 11:07:28 +0430 +0430

من داستان لز دوس دارم ولی خوب ننوشته بودی
بهتر بنویس

0 ❤️

424464
2014-06-26 11:58:26 +0430 +0430
NA

man asheghe lezam harki paye bod pm bede tehran

0 ❤️

424465
2014-06-26 12:11:38 +0430 +0430
NA

برایت متاسفم که این قدر ناشکری
این همه خدا بهت لطف کرده یه دختر سالم بهت داده بعد هنوز به فکر کارهای بچه گانه هستی

0 ❤️

424466
2014-06-26 12:13:42 +0430 +0430
NA

منم مث شوهرت عاشق دیدن لز هستم ، بهش بگو و بذار ببیینه و حال کنه مطمئن باش ببینه بیشتر میکنتت

0 ❤️

424470
2014-06-26 14:40:22 +0430 +0430

تخمی بود، ننویس . . . . . . . . . . . . .
اینجور که از خودت تعریف کردی خیلی بد هیکل هستی. دیگه ننویس.

0 ❤️

424471
2014-06-26 14:45:56 +0430 +0430

من میلادم از تهران میگن که خوشگل و خوشتیپ و دختر کش از این حرفا خواستی پیام خصوصی بده آشنا شیم تمیز و مرتب م منتظرم

0 ❤️

424472
2014-06-26 17:22:49 +0430 +0430

بعد از عمری یه داستان خوب خوندم
دمت گرم ادامه بده خوب مینویسی

0 ❤️

424473
2014-06-26 18:19:50 +0430 +0430
NA

معلومه زنه باتجربه و کونی هستی نگو نه که میزنم زیر گوشت

0 ❤️

424474
2014-06-26 22:36:52 +0430 +0430
NA

خیلی جالب بود؛ منتظر خاطره بعدیت هستم؛ وقتی نوشتی خبر بده یا لینک داستان رو برام بفرست؛ سپاس

0 ❤️

424475
2014-06-27 11:31:34 +0430 +0430

منم مثه شوهرت دوست دارم لز ببينم بعد يهو سر برسم طرف مقابلو بعد بكنم شديد جرواجرشون كنم خيلي حال ميده

0 ❤️

424477
2014-06-27 16:22:56 +0430 +0430

عالی بود بازم بنویس

0 ❤️

424478
2014-06-28 01:13:42 +0430 +0430
NA

منم لز دوست دارم .قشنگ بود ادامه شو بنویس منتظر ادامه داستانتیم

0 ❤️

424480
2014-06-28 07:50:53 +0430 +0430
NA

شروع به در آوردن لباسهایش شد؟(کرد؟)

0 ❤️

424481
2014-06-28 07:56:40 +0430 +0430
NA

man hastam

0 ❤️

424482
2014-06-28 10:16:47 +0430 +0430
NA

کیرم تو خودتو داستانت معلومه یه پسر بی تجربه جقی هستی که عاشق زنهای تپلی و فیلم سوپر زیاد نگاه میکنی

0 ❤️

424484
2014-06-28 16:54:31 +0430 +0430
NA

love lesbians

0 ❤️

424485
2014-06-30 05:01:22 +0430 +0430
NA

سلام خوبی من پایه ام اگر دوست داری شماره بذار تماس بگیرم

0 ❤️

908910
2022-12-31 14:52:33 +0330 +0330

عالی بود .من آبم اومد .خیلی با استعداد.

0 ❤️