لز من و دوستم جلو دو تا پسر

1393/03/25

سلام.من اوام 19 سالمه.یکم تپلمتعریف از خود نباشه قیافمم خوبه.صورتم گرده چشماش درشت و میشیه.ازونجایی که بچه ها میان کامنت میذارن وفحش میدن به نویسنده نمیخواستم داستانمو بنویسم اما نظرم عوض شد گفتم شاید بدتون نیاد از داستانم.این داستان کاملا واقعیه.من دوجنسگرام.یعنی هم به پسر تمایل دارم هم به دختر.این داستان برمیگرده به ی سال پیش که من با علیرضا اشنا شدم البته به عنوان ی دوست.علیرضا خونه مجردی داشت.خیلی کم با م در ارتباط بودیم اما ی روز بحث مشروب که شد گفت بیا بشینیم بخوریم قبول کردم چون پسر خوبی بود.قرار شد مهسا دوستمم ببرم اونم پسر عمش امید رو بیاره.روز موعود رسید عی با امید اومدن دنبالم.رفتیم خونش و منتظر مهسا شدیم اخه اون بیرون بود و دیرتر اومد.به عل گفتم مواظبم باش.بش اعتماد داشتم میدونستم کاری باهام نمیکنه نه که ادا تنگارو در بیارم اما با کسی سکس میکنم که بش واقا احساس داشته باشم.هیچی دگ ی شیشه ویسکی لادرز اوردن و نشستیم دوره سینی پر مزه پر چیپشو پفک و میوه.الویه هم بود.حسابی قرار بود کره خوری کنیم.شرو کردیم خوردن من یکم نسبت به دوستم جنبم ایینه داغ شده بودم و میگفتیم میخندیدیم که مهسا یهو گفت اقا اصا من لزم.پسرا چشاشون گرد شد خندیدن.منم گفتن دوست عزیز گوه نخور تو لز نیستی.واقا نبود چند بار خواستم کلش کنم رته نداد خب کسی که با دختر نبوده اداعا لز بودنش کون ادمو میسوزونه اونم در مقابل منی که واقا لز بودم.هیچی دگ کل کل شد و من گفتمپس ثابت کن پاشو بریم تو اتاق.خداییش مهسا هم خوشکله هم سفیده.سینه هاش سایز 80 سفید عین برف الان عکس کس و کونش تو گوشیمه اگه میذاشتم کف میکردید.ی شیش سالی هست باهم دوستیم.خلاصه بردمش تو اتاق دکمه شلوارشو باز کردم شورت زرد پوشیده بود بولیزشم دادم بالا دیدم به به خانوم ست زده فهمیدم توله سگ به قصد سکس اوده.عد گت گه ردک لز نیستم هه.گفتمپس ادعات نشه اودم بیرون اونم پشتم اومد روکردم به علی گفتم دیدی گوه میخوره.بعد دباره شرو کردیم پیک زدن و بعدم مست مست شرو کردیم رقصیدن چهارتایی وااای چ حالی میداد بعد با اون وضه خرابمون نشستیم حکم بازی کردن تموم که شد من خوابیدم کف سالن مبلارو دورتادور چیده بود علی که دور هم بشینیم.بعد نگو ما که ولوییم رو زمین مهسا خانوم داره برا اقا امید ساک میزنه.مام اصا حالیمون نیست.اینو خود مهسا بدا بم گفت.از موقعی که ولو شدم تو بقل علی از حال رفتم تقریبا از خستگی اصا نفهمیدم چطور سر از اتاق در اوردم با مهسا.ینی خوابیدم زمین صحنه ی بعد با مهسا رو تخت ی نفره علی بودیم.روهم.داشتم لبا ی مهسا رو میخوردم درم باز بود به امان خدا.رفتم رو سینه های تپل سفیدش شرو کردم مک زدن نوک قهوه ای روشنش هردوتا سینرو گرفتم دستم سراشون مک زدم.بعد رفتم روشیکمش.همینجوری اهو ناله میکرد.بعد شلوارشو کشیدم تا زانو پایین و سرو گذاشتم بین پاهاش شرو کردم به خوردن کسش با زبونم چوچولش لیس میزدمو میمکیدم.یهو دیدم علی و امید جلو در اتاق با تعجب مارو نگاه میکنن.منم با عصبانیت رفتم درو بستم.شاید تعجب میکنید که اون دوتا چرا نیومدن جفتمونو بکننو دلیلش اینه که امید ی دور ارضا شده بود و علی هم همونطور که گفتم بچه خوبی بود و به سفارش من نمیخواست بام سکس کنه.اومدم شرو کردم دوباره به لیسیدن کس وزبونمو میکردم توش حسابی خیس بود مهسا صداش همینطور بالا میرفت که دیدم ساکت شد.بلند شدو منو خوابوند مستقیم رفت خدمت کس بنده.شرو کرد به لیسیدن با دستش بالا پایین میکرد کسمو محکم.زبونشو میکرد تو کسم تکون میداد اون تو واااای چقد ی زبون داغ رو کس حال میده.داشتم ارضا میشدم که دوباره در باز شد توجهی نکردم سر مهسارو گرفتم از پشت فشار دادم رو کسمکه ادامه بده و ارضا شدم.علی اومد تو مهنازو بلند کرد گفت چیکار میکنید رو کرد بمن و گفت مگه نگفتی مواظبت باشم.؟بنده خدا.مهسا که هنوز انگار حشری بوذ نذاشت علی به حرفاش ادامه بده و شرو کردلب گرفتن.متعجب بودم که امید کو پس اخه اون هول تر از این حرفا بود که صحنرو از دست بده مهسا علیو اورد رو تخت منم رفتم کنار تر که بخوابه کنارم مهسا گفت امیدو منو تو ارضا شدیم علی گناه داره بذار ارضا شه و منم شرو کردم لب گرفتن از علی.مهسا هم کیرش و میمالید و بعدم رفت شرو کرد به ساک زدن منم رفتم پایین و شرو کردم به ساک زدن که دیدم امیدم میخواد بیاد تو.اصا حال خود نبودیم.برا هیمننمیفهمیدم از کجا چظور به جای دگ منتقل میشم فقط میدونم از تخت اودم پایینو در رو امید بستم که نیاد تو.خودمم نشستم پشت در هه.اخه نمیخواستم با علی باشم از طرف دگ هم نمیخئاستم امیدم وارد جم بشه ومنممجبور شم باش باشم.نشستم تماشای سکس مهسا و علی مهسا براش ساک میزد بعد رفت بالا ازش لب گرفت بعد علی اومد رو مهسا شرئکرد خوردنش مهسا هم باز اهو اووهش بلند شد بعد مهسا علیو خوابوند ورفت نشست رو صورتش که کسشو بخوره.69 میزدن در اصل اما اول مهسا ساک نمیزد بعد دولا شد شرو کرد به خوردن کیر علی.سایز کیرش زیاد بزرگ نبود.بعد مهسا رفت نشست رو کیر غلیو هلش داد تو.بالا پایین میکرد منم حسرت اینو میخوردم که هنوز پرده دارم.البته الان که مینویسم دگ ندارم.ظی تجاوزعشقم بعدا اونم براتون مینویسم خیلی باحاله.هیچی دگ مهسا تو توج لذت بود و ارضا شد اما علی هنوز ن.مهسا پاشد و پوزیشنو تغیرر دادن مهسا خوابیر لبه تخت علی پاهاو داد بالا کیرشو مالید رو کس مهسا و هل داد تو.بعد چنتا تلمبه اب علیم اومدوریخت رو شکم مهسا.بعدم من پاشدم از جلو در و هنوز گیج مشروب بودم.لباسامونو پوشیدیمو رفتیم سوار ماشین شدیم چهارتاییوچ بارونی میومد.من دیدم حالم خوش نیست اصا گفتم برم خونه تابلو میشم رفتم خونه دوستم ساعت 11 شبوخداروشکر ننه بابا دئستم خونه نبودن من راحت تا ی چند ساعتی گیج داستانو برا دوستم تعریف میکردم.اخه باهم راحتیم.خب امید وارم خوشتون بیاد.بتور کنید داستان واقعیه.اگه توش ایرادی دیدید به منزله انتقاد میپذیرم بنویسید جواب میدم.اما لطف کنید فحش ندیدتا بازم داستانامو بنویسم من زیاد تجربه دارم.همه جوره تجاوز لز سکس گروهی سکسای مختلف.ممنون

نوشته: صحرا


👍 1
👎 1
115680 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

422642
2014-06-15 16:08:23 +0430 +0430
NA

ممم.سلام …چی شد؟؟ ما نفهمیدیم کی داد کی نداد - اما یه همچین چیزی رو خودمم تجربه کردم…مرسی ما که راضی بودیم

0 ❤️

422644
2014-06-15 16:16:50 +0430 +0430
NA

عالی بود عزیزم حال کردم باهاش نوش جونتون به فحش های بقیه هم گوش نده داستانت کاملا واقعی بود

0 ❤️

422645
2014-06-15 16:45:28 +0430 +0430

عزیزم فقط می تونم بگم ریدی… آبم قطعه

0 ❤️

422646
2014-06-15 16:53:39 +0430 +0430
NA

امیدوارم کیفیت لز و سکس و این‌دست مهارت‌هات در حد املا و نگارشت نباشه!
دقت کن دخترم! نوش‌جونت ضمناً :)

0 ❤️

422648
2014-06-15 17:31:57 +0430 +0430
NA

dasteto az too shortet dar biar type kon madar jende

0 ❤️

422649
2014-06-15 20:30:48 +0430 +0430
NA

<<خب کسی که با دختر نبوده اداعا لز بودنش کون ادمو میسوزونه اونم در مقابل منی که واقا لز بودم>>
منم میسوزونه اتفاقا ! تو نه لزی نه چیز دیگه عزیزم
جنده ای !
جنده !!!

0 ❤️

422650
2014-06-16 00:21:08 +0430 +0430

بچه کونی مگه مجبوری اخه؟ کیر تو اون دهنت تو املا بلد نیسی اومدی داستان مینویسی؟ کوس مادر اخرسر اسم رفیق خیالیت مهناز بود یا مهسا؟؟ توهمی کونی

0 ❤️

422651
2014-06-16 02:54:57 +0430 +0430
NA

آواجان قشنگ بود داستانت. مرسی گلم

0 ❤️

422652
2014-06-16 04:38:58 +0430 +0430
NA

احسان هات، در حالیکه چای رو در نعلبکی میریخت، فرمود:

{تا “تعریف از خود نباشه” خوندم}

و به نوشیدن چای و گپ زدن با دوستان درباره ی جام جهانی فوتبال ادامه داد

0 ❤️

422653
2014-06-16 05:20:27 +0430 +0430
NA

واااااااااااااااااااااااای اوا چقدر غلط املااااااااااااااااایی
نکنه مستی شیطون بازم؟

0 ❤️

422655
2014-06-16 07:43:13 +0430 +0430
NA

وای که چقد غلط غلوط داشتی… اینقده که باید به معانی کلمات دقت کنیم و فسفر بسوزونیم که بفهمیم معنی کلمات رو (از بس غلط املایی داری) دیگه آدم از فاز داستانت میاد بیرون… قبل ارسال خودتم یه بار داستانتو بخونی بدک نیستا… :)

0 ❤️

422656
2014-06-16 08:17:38 +0430 +0430
NA

Ghalat emlayi ziad dasht vali khub bud

0 ❤️

422657
2014-06-16 09:28:11 +0430 +0430

عزیزم مگه طی ال عرض میکنی؟ چشماتو میبندی جلو دری چشماتو باز میکنی روی تختی؟

0 ❤️

422658
2014-06-16 09:42:41 +0430 +0430

داستان رو دوباره باز نویسی و تصحیح کن

0 ❤️

422659
2014-06-16 10:22:33 +0430 +0430
NA

فک کنم تو مستی نوشتی
چون هم غلط املاییت زیاد بود و هم انشاء
نفرات رو هم قاطی میکردی
بازم ممنون که نوشتی
بوس

0 ❤️

422660
2014-06-16 11:50:41 +0430 +0430
NA

من تا اونجا که می گی کف زمین ولو شدم خوندم… چون بعدش دیگه از نقطه و اینا استفاده نکردی و من واقعاً اذیت شدم…
دوستان داستان نویس لطفاً ، خواهشاً قسمتون می دم
از (؟!«».،) استفاده کنین…این چه وضعشه آخه؟

0 ❤️

422661
2014-06-16 12:00:44 +0430 +0430
NA

این دختران چقد قوه تخیلاتشون بالا بوده biggrin

0 ❤️

422662
2014-06-16 15:17:08 +0430 +0430

بد نبود غلط املایی زیاد داشت.

0 ❤️

422664
2014-06-16 16:40:54 +0430 +0430
NA

فوق العاده نوشتی .ترشی نخوری یه چیزی میشی

0 ❤️

422665
2014-06-16 19:30:25 +0430 +0430

با 19 سال سن چه گوهایی میخوره.اون لادرز نبوده خوردی،لا درز کیون علیرضا بوده.
با تجربه کس دادن افتخار نیست که همه جا جار میزنی.برو آدم شو.

1 ❤️

422667
2014-06-19 18:54:55 +0430 +0430
NA

Ridi majlooq

0 ❤️

422668
2014-06-23 10:57:55 +0430 +0430
NA

تخیلت وحشتناک بالاس.کنترلش کن

0 ❤️

422669
2014-07-25 18:58:20 +0430 +0430
NA

az lez khosham miyad vali engar hanoz masti chon ghalat emlaeet ziyad bod

0 ❤️

422670
2014-12-08 09:41:31 +0330 +0330
NA

slm in kose topol male khodete??? boooos

0 ❤️

422671
2015-01-18 14:10:58 +0330 +0330
NA

بازم مثله همیشه. نویسنده پاره میشه…

0 ❤️

422672
2015-06-16 18:15:40 +0430 +0430

اینم از اونا بود که مترجم لازم داشت,سر درد گرفتم دختر,مست بودی مینوشتی نه؟…اما داستان,داستان ضعیفی بود که میشد با یکم حوصله بهتر نوشتش…مرسی

0 ❤️