مات

1396/10/25

کلیدو تو در چرخوندمو آروم درو باز کردم،کیفو کلیدمو رویه جا کفشی گذاشتمو کفشامو در آوردم…
تنها روشنایی خونه نوری بود که از لایه دره اتاق خواب بیرون می تابید.
پس اومده بود فقط مثله چند وقت اخیر خسته بود و دراز کشیده بود.
مانتومو در اوردم با شالم رویه اپن انداختمو سمته یخچال رفتم ظرفه غذایی که واسه ناهارش گذاشته بودمو دست نخورده موندو بیرون کشیدمو رویه میز گذاشتم.
حوصله گرم کردنشو نداشتم بیخیالش شدمو دوباره برش گردوندم سرجاش،لباسامو از رو اپن برداشتمو رفتم سمته اتاق
رویه تخت دراز کشیده بودو بازوشو رو پیشونیش گذاشته بود
بی حوصله جوابه سلاممو داد،این روزا کم حرف شده بود.
لباسامو تویه کمدم آویزون کردمو سمتش چرخیدم براش تک تکه اتفاقایه امروزو تعریف کردم،چیزی نمی گفت اما از نگاهش می فهمیدم منتظره ادامه حرفامه که همه حواسش پیشه منه…
پیرهنمو از تو کشو بیرون کشیدمو رویه تخت انداختم، لبه ی بافتمو گرفتمو از تنم بیرون کشیدم.
خیره تو چشایه خمارش دستمو سمته کش موم بردمو بازش کردم، موهایه مشکی و لختم رویه شونه هام رها شد.
دستمو تو موهام کشیدمو سرمو تکون دادم که موهام کاملا بازشه.
آرنجشو رویه تخت فشار دادو خودشو بالا کشید و به حرکاتم خیره شد.صورتش جدی بود اما چشماش می خندید.
آروم دستمو سمته قفله سوتینم بردمو بازش کردم دستامو ضربدری رویه شونه هام گذاشتمو با انگشته شصتو اشاره آروم پایین کشیدمو درش آوردمو رویه صندلی میزه آرایش انداختم.
قبل از اینکه کاملا صاف وایسم دستاش دورم حلقه شد.
با دستایه بزرگو مردونش سینمو چنگ زدو در حالیکه تو آیینه به چشمام زل زده بود، دستاشو پایین تر کشیدو شکممو لمث کردو دستشو تا پهلوام کشید.از پشت بهش تکیه دادمو بهش چسبیدم.
سرشو تو گردنم فرو کردو گردنمو بین لباش گرفتو آروم مک زد.زبونشو رو گردنم می کشیدو از گردنم گازایه ریز می گرفت.
موهاشو چنگ زدمو صورتشو بینه دستام گرفتمو بی طاقت لبامو رو لباش گذاشتمو بوسیدمش.
موهامو چنگ زدو سرمو جلوترکشید،لبه پایینمو مکیدو زبونشو روش می کشید، لبامو از هم باز کردمو زبونه خیسش رویه زبونم خزید.
باسنمو چنگ زدو آروم هلم داد سمته دیوار…
زبونشو تو یه دهنم می چرخوندو رویه دندونام کشید.گردنشو چنگ زدمو بیشتر سمته خودم کشیدمشو زبونشو مک می زدم که دسته چپشو کناره سرم به دیوار تکیه داد.
سرشو عقب کشید و یه بوسه کوتاه و لزج، خم شدو زبونشو دوره نوکه سینم چرخوند.خیس شدم و کمرشو چنگ زدمو آه کشیدم که وحشی شدو همونطور که سینمو می خورد، اون یکیو چنگ زد.
صدایه نفسام تو اتاق می پیچید…تک تک سلولایه بدنم می خواستنش.
دکمه و زیپ جینمو باز کردو با دسته راستش سعی کرد درش بیاره، که ازش جدا شدمو دستمو رو سینش گذاشتمو هلش دادم سمته دیوارو جامونو عوض کردم، شلوارمو در آوردمو رویه بافتم انداختم.
صدایه نفساش، نگاه داغو منتظرش عینه آهنربا جذبم کرد.
تو آغوشش خزیدم آروم لباشو بوسیدم… با لبام چونش، سیبه گلوش ، گردنش سینه پهنشو، خطایه شکمه تختو صافشو لمث کردم.
نفس نفس میزد و بی طاقت اسممو صدا میزد ولی من بی توجه دستمو سمته کمربندش بردمو بازش کردم.
با حرص بازومو کشید و بلندم کرد، شورتمو پایین کشیدو انگشته اشارشو رو کسم کشید ، خیس بود و انگشتش خیلی راحت روش بالا و پایین می شد.
همون طور که تو چشمام زل زده بود انگشته فاکشو توش کرد، چشمام از لذت سیاهی می رفت و آه کشیدم که تند تر انگشتشو بالا و پایین کرد.به خودم می پیچیدمو آه می کشیدم
-امیر…اه…امیررر(انگشته اشارشو هم واردم کرد و تند تر انگشتاشو جلو عقب کرد)
با یه دست بلندم کردو رو تخت گذاشتو تند تر از قبل ادامه داد.
مچه دستشو گرفتمو خودمو بالا کشیدم و لبایه سرد و بی رنگشو بوسیدمو اومدم پایین…
شلوارشو به سختی از پاش در آوردم.
بدونه اینکه واکنشی نشون بده فقط با لبخند نگام می کرد.
موهامو با کلافگی از رفتاره عجیب جم کردمو رویه شونه چپم ریختم.
وزنمو رویه دسته چپم انداختمو خم شدم. انگشتامو دوره کیرش حلق کردمو زبونمو زیرش کشیدمو سرشو آروم مک زدمو زبونمو دوره کلاهکش کشیدم.
سرمو تکون دادم تا افکاره مزاحمی که سردی بدنشو رفتاره عجیبش تو سرم می انداختو بیرون بریزم.
دوباره تو دهنم گذاشتمشو…نمی دونم چند دیقه بی توجه به اشکام که بی وقفه رو صورتم می ریختو الکلی که از وجودم می پرید ادامه دادم.
صبح، درست وقتی که مستی پرید، وقتی تو همون حالتی که دیشب خوابیدم بیدار شدم، با دیدنه چشمایی که یه روزی عاشقش بودم لبخند زدم.
ملافه رو تنه برهنش کشیدمو همون طور که سمته دستشویی می رفتم داد زدم
دیروز همش داشتم به این فک می کردم که چقد خوب که ما هیچ وقت اون جمله که می گه تا وقتی مرگ ما رو از هم جدا کنه رو نگفتیم.
می تونم هر روز کله خونه رو سم بزنم، می تونم حتی تو سرمای سخت تر از اینم زندگی کنم، می تونم با بویه… به جایه عطره تنت کنار بیام، اما نمی تونم با جایه خالیت زندگی کنم.

نوشته: DarDam


👍 13
👎 2
1953 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

669671
2018-01-15 22:05:08 +0330 +0330

از تو این فاز بیارش بیرون پس

0 ❤️

669707
2018-01-16 03:49:49 +0330 +0330

قشنگ بود، کمی گنگ اما خوب…

0 ❤️

669709
2018-01-16 04:33:09 +0330 +0330

وقتی اومدی خونه نگفتی مشروب نوشیدی اما ادامه داستان گفتی که الکل ومستی داری …
بهتر بود مرد داستان رو بیشتر واکاوی میکردی دستکم ظاهرشو …
سکس نویسی ت خوبه و مهم تر اینکه داستانت پایان خوبی داشت وابستگی تو به اون و حفظ عشقتون به هر شکل و با توی هر شرایط و بدون جایگزین بودنش … لایک

0 ❤️

669736
2018-01-16 09:12:06 +0330 +0330

قشنگ نوشتی لایک داشت

0 ❤️