ماجراهای سکسی امیر (۱)

1395/07/20

سلام
قبل هرچیزی باید بگم اینا داستان نیست و خاطرس
و اینکه همه چی همونطوری که میگم اتفاق نیوفتاده چون گاهی اتفاقات ریز دقیق خاطرم نیست
هرکی هم مشکلی داشت ب جای فحش دادن پیشنهاد میکنم که ادامشو نخونه
بنده امیر هستم (مستعار)
۲۵ ساله تیپمم بد نیست وشغل ازاد دارم
خانومم هم رویا(مستعار)
170 قدشه و نه چاقه نه لاغر و خانه دار و خیلی خوشگل
من از زمان مجردی دوس دختر زیاد میگرفتم و با اکثرشون هم سکس داشتم
حتی گاهی با زن شوهر دار…
خلاصه خیلی هات بودم و هستم و اصلا سیر نمیشم
ولی بعد مدتی کم کم فانتزی سکس برام خیلی مهم شد و …
با وجود ازدواج باز نتونستم چشم از زن و دختر مردم بردارم و کارمو ادامه دادم.
منم مث همه شمه رفقایی داشتم و طبیعتا بیشتر با اونایی که زناشون خوشگل تر و راحت تر بودن رفت و امد داشتم
البته ما تو ی استان و شهرستان کوچیک زندگی میکنیم و خیلی خبری از لباس راحت و لختی پوشیدن نیست
معمولا همه حجابو تا حدودی رعایت میکنن
اینارو گفتم ک ی چیرایی دستتون بیاد
کم کم بریم سر اصل مطلب
یکی ازین دوستام ک باهاش صمیمی بودم و دوست قدیمی منم بود واقعا زیباترین زن رو داره
یعنی هرچقدر از زیبایی و جلف بودنش بگم بازم کم گفتم
قد بلند و ارایش غلیظ و لباسای تنگ و چسیون و سینه و باسن بزرگ…
خونه دوستم رضا با شهر ما صد کیلومتر فاصله داشت
ی شب خونه دوستم دعوت بودیم که طبق معمول چون مریم یعنی زن دوستمو میدیدم
خیلی خوشحال و شهوتی بودم.
طبق معمول مریم ی تنیک تنگ کوتاه پوشیده بود و ساپورت مشکی هم پاش کرده بود
شالشم همیشه باز میذاره و الکی میندازه رو سرش و همه مو و گردنش همیشه معلومه
اون شب تنیکش ی کم یقش ازاد بود و ب جز گردن … گاهی میشد سطح سینه اش رو هم دید
کلا رضا ی کم بی خیاله نسبت ب تیپ مریم و اونم معمولا نسبت ب فرهنگ منطقه ی ما ازاد تره
خلاصه حسابی تو کفش بودم و اونم شیطون بلا بود و میدونست دید میزنم ولی خودشو ب اون ران میزد
خلاصه بعد از شام و بازی وقتی خواستیم کم کم بلند شیم که بریم رضا و مریم گفتن چون فردا جمعس نرید و شبو اینحا بمونید
ما هم به خاطر بعد مسافت قبول کردیم
اخرای شب بود که مریم به خانومم گفت که رویا جون لباس راحتی بدم بپوش و رفتن که رویا لباسشو عوض کنه
وقتی رویا اومد بیرون دیدم ی شلوارک پاش کرده تا زیر زانو و ی تاپ روشن
وقتی دیدمش با عصبلنیت نگاش کردم که بفعمه لباساش مناسب نیستن
ولی وقتی دیدم مریم با ی دامن کوتاه که تا روی زانوش بود اومد بیرون و ی تاپ که ب زور سینه هاشو میپوشوند محو تماشای مریم شدم و عصبانیت یادم رفت
بعد رویا اومد کنارم نشست و گفت که مریم لباس مناسب نداشته و…
مریم فهمید ماحرا چیه و گفت امیر خان چته
لباسای من همینطوریه مشکلیه؟
و خندید
و گفت که لباس پوشیده تر نداشته و به همین دلبل خودشم اونارو پوشیده بود که جفتشون تقریبا ی تیپ داشته باشن
خلاصه منو رضا گیج بودیم و ی جورایی زنای همدبگه رو دبد میزدیم
من ک از دیدن رونای سفید و بزرگ مریم حسابی راست کرده بودم
وقتی نشستبم ورق بازی حکم بازی میکردیم همش نگاهم به پروپاچه و سینه مربم بود و اصلا برام مهم نبود که رضا رویا رو دید میزنه یا نه
اون شب اولین باری بود که ابنقدر راحت بودیم با هم…

نوشته:‌امیر


👍 0
👎 3
8248 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

560133
2016-10-11 21:52:38 +0330 +0330

لباسای تنگ‌ و چسیون؟؟؟ ینی تنگه و چس میده؟؟؟ ?
خودشو به اون ران میزد؟؟؟؟ کدوم ران؟؟؟؟
یه حماسه دیگر با ورژن قدیمی و تکراری!!
دوست عزیز ننویس…

0 ❤️

560211
2016-10-12 20:40:56 +0330 +0330

بيناموس

0 ❤️

560350
2016-10-13 17:50:04 +0330 +0330

سکس ضربدری خاک تو سرت ننویس جان هر کی دوست داری.تا ته داستان رو فهمیدم چی میشه دیگه لارم نیست بنویسی

0 ❤️