ماجرای من و خاله

1391/07/10

بنـــــام خدا
من تقریباً همهی داستاناتونو خوب خوندم.
این یه داستان واقعیه،برام مهم نیست چه فحشی بدین!
سال اول راهنمایی بودم که توسط دوستام به انحراف جنسی کشیده شدم.اون موقع ها فقط جلق میزدم و اصلاً نمیدونستم که گناهه و به من ضرر میرسونه.من وقتی سال سوم راهنمایی می خوندم فهمیدم که چی کار کردم!!!من خیلی ناراحت بودم و از خدا شکایت میکردم و تصمیم گرفتم که اینکارو اینکارو ترک کنم.یا علی گفتم و شروع کردم تو اینترنت search کردن که چجوری ترک کنم؟بعد دیدم که کارم تمومه و دیگه راه بازگشت خیلی سخته!من نا امید نشدم و شروع کردم به کم کردن استمنائم (از روزی 1.25بار رسوندم به 3 روز یک بار)همون سال با اینکه اصلاً به آزمون تیزهوشان فکر نمیکردم از 60 نفر 30ام شدم (به اصراره مامانم در آزمون ثبت نام کردم.)وتا اینکه دوباره شروع کردم هفته ای 2-3 بار جلق میزدم.تا اینکه ماه رمضون شروع شد و منم همشو روضه گرفتم.(تو کل ماه رمضون فقط 3 بار جلق زدم.)خلاصه من به خدا قول دادم که کمتر جلق بزنم.به جای نگاه کردن به فیلم پورنو داستانهای سکسی می خوندم؛همون موقع بود که نظرم به خالم افتاد(8 سال از من بزرگتر بود.) ولی واقعاً خیلی … بود!درست مثل همون چیزایی که در داستانهای خیالی میگید ولی خیلی لاغرتر.اون یه زن بود(یه سال بود که طلاق گرفته بود.) و این منو بیشتر تحریک میکرد. اون با من خیلی صمیمی بود طوری که فقط رابطه جنسی نداشتیم.من هم بهش عشق (از نوع محبت آمیز و هوسی) میورزیدم.چند بار تو خیابون بخاطرش درگیر شده بودم!آخه با هم شبهای رمضون به پارک میرفتیم.ولی احساس میکردم اون هیچ حسی به من نداره دوسم داشت ولی مثل داداشش!وقتی میومد خونمون یا من میرفتم خونشون(پیش مامان بزرگم زندگی میکرد) پیش من یه تاپ و یه شلوار تنگ کوتاه میپوشید به ندرت هم شلوارک.وقتی میرفتیم تو اتاقم یا اتاقش انقدر سر وصدا میکردیم که بهمون میگفتم در رو ببندیم.چند بار مساژش داده بودم و وقتی این کارو میکردم صدای آخخخخخخخخخ واوخخخخخخخخ میداد و من حشری میشدم.من یه 10 روز باهاش تو خونه تنها بودم چون همه رفته بودند مسافرت و اونم امتحانات دانشگاشو میداد.(چون همه میدونستند که من اونو زیاد دوست دارم و این سفر فقط به خاطر نظر مامانبزرگم بود که برن مشهد.)من شب اول که اونجا بودم طبق معمول همون جوری لباس پوشیده بود.شبها موقع خواب دو تایی روی تخته مامانبزرگم و بابابزرگم میخوابیدیم. من به سرم زده بود که حسّ خودم رو نسبت بهش بگم ولی اصلاً نمی شد.مثل داستانها هم نبود که تو خواب انگولکش کونم و از این کوسشعرها… . من بعد از 5-6 روز حالت جنون بهم داده بود چون همش پیشش بودم و باهاش میخوابیدم ولی یه قطره اب هم از من بیرون نیومده بود. من تو لپتابش در قسمته recent Item چیزایی پیدا کرده بودم ولی همشو پاک کرده بود. تااینمکه یه شب ساعت 10-11 نشستیم جلو ماهواره فیلم ببینیم (نمیدونم کدوم شبکه بود؛آخه ما ماهواره نداریم!)که یه فیلم صحنه دار بود من قبلاً اون فیلم رو دیده بودم؛ولی به روی خودم نیاوردم.وقتی داشتیم میدیدیم اون رو کاناپه دراز کشیده بود و منم دید میزدمش،که یهو فیلم به جای سکسی رسید دیدم قرمز شد و ازم خواست تا کنترل رو بهش بدم.منم کنترل رو نمیدونستم که کجاس و همینطور ادامه میدادم و پیداش کردم و دادم به خالم.زد به یک کاناله دیگه.پرسیدم اون چی بود چرا اینجوری بود؟یه نگاه بهم کرد و گفت وقتی بزرگ شی میفهمی.(من 16 ساله بودم.)شب رفتیم خوابیدیم و صبح روز بعد هم من مثل همیشه زودتر بیدار شدم و صبحونه رو حاضر کردم.با هم خوردیم و رفت حموم.من داشتم از کنجکاوی میمردم . منتظر بودم که به من بگه کاری براش بکنم(شامپو بدم،لیف بکشمو…)ولی نشد اون وقتی از حموم اومد بیرون رفت تو اتاقش و در رو بست منم رفتم تا از کلید در دیدش بزنم ولی حیف کم دیده میشد. من شب آخر رفتم پیشش و خودم رو به طور نزدیکی بهش نزدیک کردم و قضیه لپتابش رو یه جوری که شک نکنه بهش گفتم و تعجب کرد بعد هم من رفتم رو کاناپه نشستم و اونم رو کاناپه دراز کشیده بود و فیلم میدید.(البته طوری که من ساق پاهایه مثل برف و نازش تو دست و روی رونم بود.)فیلمو که نگاه میکردم پسره چند بار از دختره لب می گرفت ولی سکسی در کارنبود. از جام بلند شدم و از خالم خواستم که از لپش یه بوس کنم(اون منو یه پسر چشم و گوش بسته میدونست).برا همین قبول کرد منم از جایی که نزدیک لبش بود یه بوس گرفتم.اون بعد از فیلم هول ساعت 12 ازخواست تا ماساژش بدم(بخاطر درس خوندن ،زیاد می نشست) منم گفتم که بریم رو تخت واسه همین رفتیم مسواک زدیم و رفتیم برا ماساژ من گفتم که یکم ماساژه سکسی بدم و بعد تو آخرین روز بکنمش.(جوِ داستانهای سکسی منو گرفته بود)من بعد از ماساژه بالا تنش ازش پرسیدم که پاهاشم ماساژ بدم اون خجالت کشید و رفت زیر پتو منم اجازه گرفتم تا دوباره بوسش کنم که گفت جو فیلم نگیرتت!(با حالت خنده)منم چون زیاد داستان خونده بودم فکر کردم حشری شده چون حدود یک سال بود که سکس نداشته!واسه همین هم لبش رو به صورت کاملن حرفه ای بوسیدم(همیشه ملایم آرایشی رو صورتش بود).اون بعد از بوس ناراحت شد و بهم گفت که این کارا در حد و اندازه ما نیست.من کسشعر گفتم بهش، و خودم در حالت دراز کشون بهش مالیدم؛لا مصب فهمیده بود چی میخوام بکنم باهاش،به همین جهت بلند شد ونشست وچپ چپ نگام کرد!منم گفتم که ما هر دومون به این کار نیاز داریم و از این حرفها… . بعد دیدم یه چک خوابوند زیر گوشم( که بابام هم بهم اینجوری نزده بود)و محکم پاشد و رفت تو اتاقش.منم که تازه میفمیدم چه خبره گرفتم و خوابیدم!اون سکس دوست داشت ولی نه با من!من کل شب رو فکر کردم .صبح قرار بود مامانم اینا برسن خونه!من صبح زود با اعصاب داغون زدم بیرون و رفتم خونه خودموووون.خدا خدا میکردم که بهشون نگه.ما حدود یه 6 ماهی همدیگرو ندیدیم(من خجالت میکشیدم ببینمش).بعد تویه یه مهمونی بزرگ همدیگرو دیدیم. اون دستم رو گرفت و منو برد تویه یه اتاق.بهم گفت:((من همه چی رو از یاد بردم و این کارتو میزارم رو حسابه جو گیر شدنت به خاطر اون فیلم.))بعد لوپم رو بوسید و رفت بیرون. من تازه فهمیدم که چقدر کوس خول بودم که فکر میکردم اون میاد و با کسی که از بچگی بزرگش کرده سکس میکنه!!؟!! واقعاًخوندن داستان هاتون منو دیوونه میکنه چون فقط اون شب یادمه!!!
تورو خدا انقدر کوس شعر ننویسید!

نوشته: S.N


👍 5
👎 4
210918 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

336899
2012-10-01 20:31:29 +0330 +0330
NA

خدایش الی بود20

0 ❤️

336900
2012-10-01 20:44:19 +0330 +0330
NA

این چی بود که عالی بود؟

0 ❤️

336901
2012-10-01 20:53:47 +0330 +0330

فكر كنم برم كسشعر بخونم بهتر از اين اثر هنرى شماست
واقعا فكر كردى اگه ديگران بد مينويسن شما ميتونى با يه نوشته بدتر ازشون انتقاد كنى؟
هيچى نگم بهتره

0 ❤️

336902
2012-10-02 02:36:07 +0330 +0330
NA

والا با این نوناشون.,همش کپک زده :o

0 ❤️

336903
2012-10-02 04:28:09 +0330 +0330
NA

نوشته های جنسی آدمو منحرف میکنی تنهابا کسانی از محارم میتونی سکس داشته باشی که از این داستانها خونده باشه دمت گرم که فهمیدی(راستی سنت پایین بود وگر نه خالت باهات سکس میکرد دنبال ذکیر کلفتر بود بچه)

0 ❤️

336904
2012-10-02 05:00:10 +0330 +0330
NA

ای ول خوشم اومد
کاش همه خاله ها یکی از این چکا میخوابوندن دم گوش بچه پرروها

0 ❤️

336905
2012-10-02 05:31:25 +0330 +0330
NA

اinja dastan sexi mivisan in kossher chi bood?‎

0 ❤️

336906
2012-10-02 06:39:44 +0330 +0330
NA

کس گفتی آی کس گفتی مثل یه کونی گفتی جق میزنی بارویا کس میدی تحویله ما…

0 ❤️

336907
2012-10-02 07:43:01 +0330 +0330
NA

كس كلك جقي!
مجبوري تحت تاثير كسشعراي ديگران قرار بگيري كه بياي اينجا يه داستان كيرشعرتر تحويل ما بدي؟
روضه ميگرفتي توي ماه رمضون؟كونكش معلمتون با املاي سبز آشنات نكرده؟

0 ❤️

336908
2012-10-02 08:18:27 +0330 +0330
NA

ديدي دوست عزيز؟؟
اون نويسنده هاي مغز فندقي كه ميان دري وري تحويل شماها ميدن فقط تراوشات گوه الود مغز معيوبشونو مي ريزند توو نت وگرنه همچين مسائل خيلي خيلي به ندرت پيش مياد.شما هم جلق نزن.
ولي چون به همه فحش دادم نميتونم به تو فحش ندم.البته به توو به خاطر نوشتن داستان آبكي فحش ميدم كه اميدوارم منو ببخشي.
كير خودت توو كون خودت.
با سپاس فراوان

0 ❤️

336909
2012-10-02 08:41:24 +0330 +0330

دمت گرم جلقوز. کلی خندیدم. کسشعر مثل این مزخرفاتی که نوشتی هیچ جا پیدا نمیشه!
. . .
آخه آدم باید چقدر کسخل باشه؟
یه جقوی خردسال!
(خدایی نمیتونم نخندم و جدی باشم. آخه خیلی چرت بود!)
. . .
موضوع که هیچی، نگارشت فوق تخمی بود. هفتاد درصد جمله ها با ((من)) شروع میشد و تو بقیه هم از کلمات تکراری استفاده میکردی.
سعی کردی یه عده آدم مجلوق رو از اینکار بترسونی ولی خیلی ناشیانه عمل کردی.
:-D
:-D
:-D
مسخره!

0 ❤️

336911
2012-10-02 13:39:55 +0330 +0330
NA

از چی بگم برات از این کیر خسته که کس خالرو نتونسته بگا از چی بگم برات انتظار داری کون من چی در اد

0 ❤️

336913
2012-10-02 18:57:03 +0330 +0330

کسشعری بیش نبود
تو که 16 سالته گوه میخوری میای تو سایت
که جوگیر شی … آیکیو پایینم که هستی
جغ بزنی بهتره واست مخت از کیرت میزنه بیرون
دیگه اینجا تف ندی

0 ❤️

336914
2012-10-03 09:40:17 +0330 +0330
NA

خیال پردازی خوبی بود ممنون تونستی ابمون رو در بیاری . کس اون خالت رو همه بگان

0 ❤️

336915
2012-10-04 18:35:21 +0330 +0330
NA

YANI KHALAT TU UN 10 SHAB AZ NEGAHHAYE SEXIE TO YE ALEF BACHE NAFAHMID KE CHI TU KALLATEO BAZ PISHE HAMOOM MIRAFT… MIGOFT MASAZHESH BEDI… BA TAPPO SHALVARAK…BOOSIDETO INA… BEKHODA DOOROOGHE BEGHORAN DOOROOGHE EY KHODA KAMARETO BEZANE BACHE KE INJOORI MELLATO MIKHAY KOS GIR BIYARI

0 ❤️

336916
2012-10-06 04:25:22 +0330 +0330
NA

دمت گرم. به تو میگن آدم راست گو! ایول داداش!
ولی داداش خداییش ادبیاتت واقعأ ضعیفه!
لیثانص ادبیاط فارصیط رو از کدام کالج معطبر دریافط نمودید که داثطانی اینگونه بی قلت املاعی نوشتید. بنده هم هشری شدم که داثطانی مشابحه داثطان شما و مسال شما بی قلت املاعی بنویصم!

0 ❤️

336917
2012-10-06 06:59:28 +0330 +0330

kos kesh in chi neveshtiiiiiiiiiiiiiii

0 ❤️

336918
2012-10-07 22:52:24 +0330 +0330
NA

خالت خیلی ژرف اندیش بوده با این که سنش هم زیاد نبوده .با این همه خوش به حالت که خالت زد تو گوشت وگر نه می شدی مثل من که بعدا هم دنبالش بودی و همیشه تو فکرت بود. تازه با این که خاله من خیلی از خاله تو بزرگ تر بود. داستانت خیلی شبیه به منه برای همین درکت میکنم. خواهشا این قدر کس شعر نگین (کرسی شعر) وقتی طرف یه چیز واقعی نوشته. واقعیت نظر شما ها رو لازم نداره فرزندان عزیزم . نوکر همه شما و خونواده هاتون هستم

0 ❤️

336919
2012-10-07 23:13:38 +0330 +0330
NA

parastoo_superhot جان ، اون قسمتی رو که تو می گی غلو کرده چون حتما به یاد خالش داشته جلق می زده و کاری که دوست داشته بکنه رو نوشته .ها ها ها ها ها ها ها

0 ❤️

336920
2012-10-19 01:19:26 +0330 +0330
NA

الهي اين بچه مزلفارو از شهوانيو شهوت دور بدار
پسر كسي مجبورت نكرده بنويسي كرده?

0 ❤️

336921
2014-07-20 15:34:55 +0430 +0430

یعنی وقتی این متن روکه نظریکی ازدوستان که نمیدونم آقاهستن یاخانوم(به احتمال زیادخانم بخاطرنام کاربریشون)بانام کاربری : sagharjoon میخوندم،به آخرهاش که رسیدم خیلی خندیدم وخواستم شادیموباخودشون وبقیه دوستان شریک بشم.اول بالحنی پدرانه،مادرانه خوب نویسنده رونصیحت کرده وکمی هم تعریفشوکرده،بعددرپایان مثل اینکه ماموریتی ازطرف خداوندبردوش داردواگربه نویسنده فحش ندهدنه تنهاترک واجب کرده بلکه گناه کبیره ای هم انجام داده،پس بالحنی یعنی ازروی ناچاری وانجام وظیفه یک فحش آنهم بصورت رقیق شده وکم اثربه کون نویسندهءبدبخت نثارمیکند،وبازبان بی زبانی میگوید:مامورم ومعذورم–اماکمی ناجورم—ازدست نویسنده—آمده کمی زورم…

ديدي دوست عزيز؟؟ اون نويسنده هاي مغز فندقي كه ميان دري وري تحويل شماها ميدن فقط تراوشات گوه الود مغز معيوبشونو مي ريزند توو نت وگرنه همچين مسائل خيلي خيلي به ندرت پيش مياد.شما هم جلق نزن. ولي چون به همه فحش دادم نميتونم به تو فحش ندم.البته به توو به خاطر نوشتن داستان آبكي فحش ميدم كه اميدوارم منو ببخشي. كير خودت توو كون خودت. با سپاس فراوان
0 ❤️

336922
2014-11-25 04:17:27 +0330 +0330

این داستانهای سکس با محام با هدف نابودی جامعه مینویسن،بعضیها میخونن باورشون میشه،اما نمیدونن چه هدفی پشتشه…

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها