ماساژ خاله جون در مالزی

1393/10/02

سلام پیام هستم 18 سالمه از شمال ایران . داستانیو که میخوام تعریف کنم شاید تماما جزداستان های سکسی نباشه ولی جالبه کمی طنز هم هست و مربوط میشه به سفرمالزی خالم که پارسال عید رفته بودن و من اونو از زبونه خودش که برای مادرم تعریف کرده شنیدم و برام جالب بودو براتون مینویسم اول از همه بگم من 3تا خاله دارم وهمشون چشاشون سبزوپوستشونم تا حدودی تیره (سبزه) هستش و این داستانی رو هم که میخوام بگم مربوط میشه به خاله لیلا که وضع مالی شوهرش بسیار توپه و سالی سه چهار مرتبه سفر خارجه میرن از خاله لیلا بگم براتون 40 سالشه یه خانوم سبزه با قد حدود 170 و وزنی حدود 65 کیلو واندامی کاملا زیبا و ورزشی خوش تراش و فیتنسی البته ورزش نمیکنه عمل زیاد میکنه جدیدترین عملشم مربوط میشه به سینه هاش (که پروتز کرده کلا قلمبه شده رو به بالا فکر کنم سایزشم 85 ) و کمی از چربی شکمشو گرفته دارندگی و برازندگی کلا عمل زیبایی رو دوس داره کونشم شبیه الکسیزه حتی گاهی وقتا بهش میگم خاله الکسیز ولی اون متوجه منظورم نمیشه و منم همیشه تو نخ دیدن کونش بودمو یه بار زمانی که رفته بودیم دریا ابتنی زمانی که میخواست شلوارشو بپوشه دید چادر رو خودش انداخته بود یه لحظه که باد زد کونه قلمبشو دیدم که شورتش چسبیده به کونش بود انگار میخواست جر بخوره تو کونش بگذریم بریم سروقت داستانمون

پارسال بود موقع امتحانات که خالم اینا زنگ زده بودن که شام میخوان بیان خونمون منم نزدیک به امتحانات بودو کلا سرم تو کتاب و درس و استرس بگا رفتن شب امتحان وقتی شنیدم کلی غرزدمو مامانم گفت اشکال نداره برو تو اتاق بشین درم ببند درس بخون اخه پسر خالم که 8 سالشه خیلی شلوغ بودو میدونستم منو شب امتحانی بگا میده خلاصه خاله نزدیک غروب بود اومد خونمونو بعد از سلام و احوال پرسی دیدم پسرشو نیاورده و با این حرکتش حال کردم منوکلی خوشحال کرد و منم بعد از احوال پرسی گفتم من میرم تو اتاق درس بخونم رفتم تو اتاق ودرو بستم خالمو مامانمم بیرون در داشتن سبزی پاک میکردن که خالمون شروع کردبه تعریف کردن درمورد سفر به مالزی که خیلی بهشون خوش گذشته بود درلا به لای صحبتهای خاله گوشه منم کم کم تیز تر میشدو چون داشت درمورد لب دریا و مردمی که لخت تو ساحل بودن صحبت میکرد مادرمم گفت که توام لخت شدی اونجا که برگشت گفت اره با مایو میچرخیدم و امیر خان که شوهر خالم میشد هم کلی دید میزده زنای خارجی رو باهاشون عکس میگرفته یه کس خولیه برا خودش کلا خودشم هردفعه که میره خارج برا بابام اینا تعریف میکرد درمورد کس وکون زنای اونورو مشروبای درجه یک … بابامم هی ضایعش میکنه تا اینارو میشنوه میگه امیر تو که مثه سگ از زنت میترسی تو نهایتش اینه که انور با زنا عکس بگیری بیای اینجا پز بدی از دستت که کاری بر نمیاد :))

خلاصه بعد از کلی تعریف و تمجید از مالزی دیدم صدای خالم کمی ارومتر شدو داره درمورد یه موضوعی بحث میکنه رفتم پشت در نشستم کلی گوشمو تیز کردم میشنیدم که خالم میگفت اره خواهر دیدم امیر میگه بریم ماساژ درمانی گفتم ماساژ درمانی دیگه چه کوفتیه گفت رفیقام کلی تعریف میکردن بیا بریم ببینم چه طوریه این همه تبلیغ میکنن خلاصه خاله مارو متقاعد میکنه که برن ماساژ درمانی نگو ناکس دوستاش بهش گفتن که میتونی انتخاب کنی ماساژرت خانوم باشه خاله بی خبر از همه چی میرن تو همون مرکز و بهشون دوتا حوله میدن و میگن باس لباساشونو در بیارن البته خالم میگفت که ممانعت کرده و با شورت و کورست بندی (بیکینی) که بعدا تو کشو لباساش کشف کردم (از مالزی خریده بود ) ابمم چند باری روش ریختم خلاصه خاله و امیر خان هر دو به سمت اتاق ماساژ که میرن متوجه میشه باید از هم جدا بشن خالم به امیر میگه ماساژرا زنن یا مردن امیر گفته که ماله ما اقایون مرده و ماله شما زنه این چه حرفیه میزنی خانوم ! بعد چند دقیقه که منتظر بودن خالم دید یه خانوم از اتاق ماساژ مردان اومده به امیر میگه بیاید داخل خالمم کلی قاطی میکنه برا امیر که تو گفته بودی ماساژرت مرده این زنیکه کیه که امیر میگه نمیدونم والا حالا چه اشکالی داره خانوم ماساژر ما زن باشه تو این لحظه خالم گفت اشکال نداره پس منم باید بیام مراقبتون باشم و ببینم چه طوری ماساژت میده برو به زنه بگو که خانومم باید باشه پیشمون امیرهم میره و با خانوم صحبت میکنه مثل اینکه قبول نمیکنن حالا خدا داند امیر خودش ختم مادر قحبه های دنیاست خلاصه خالم دید هیچ راهی نداره دلش برا امیر میسوزه و میگه برو اشکالی نداره دوس ندارم پولت هدر بره. امیر که مطمئننا تو کونش عروسی بوده و رفته تو و یه خانومی هم اومدو خالمونو برد تو اتاق ماساژ زنان که تو اتاق خالم متوجه میشه یه پیر مردی لاغر (شبیه افغانی) هم تو اتاق هست داره روی تن یه زنه خارجی که المانی بوده( از زبونه خوده خالم) زنه لخت لخت بوده ماساژش میداد . از خانومه هم خواسته که این مرد رو از اتاق بندازن بیرون که گفتن نمیشه و این خانوم المانی مثه شما پول داده خالمونم میره و حولشو در میاره و رو میز دراز میکشه برای ماساژ خانومه ماساژور میادو روغن مخصوص ماساژ رو میریزه رو پشت خالمونو شروع میکنه به ماساژ دادن کلا حواس خالمونم تو این لحظات به پیرمرده بوده و میگفت اگه میمود به سمتم جیق میکشیدم زنه بند سوتین خالمونو باز میکنه و خالمونم نذاشت کلا در بیاره از تنش و اجازه داده فقط پشتشو ماساژ بده و حتی حاضر نشد برگرده تا سینه هاشو ماساژ بده میگفت تا این مرد اینجاست من بر نمیگردم خلاصه این پیرمرده مثل اینکه بد جور تو نخه اندام وسینه های خالمون رفته بودو خالم میگفت فقط به من خیره شده بود و انداممو برانداز میکرد زنه ماساژر میرسه به کون خالمون و در حال ماساژ دادن بود وخالم میگفت هی شورتم اینور اونور میرفت واینگار اذیت میشده دست ماساژر که از خالم سوال میکنه که میخواد شورتشو کمی بکشه پایین که بازم خالم قبول نمیکنه و خانومه همینطور به ماساژ ادامه داده و حتی میشنیدم که خالم میگفت لاپاهاش ونزدیک کسشم ماساژ میداده و خالمم خیلی خنده اش میگرفته بعد چند لحظه خالم متوجه میشه که ماساژ زنه المانی تمام شده و حولشو دورش میپیچونه و میره وخالمم فکر کرد این پیرمرد هم میره بعد چند دقیقه پیرمرده میره تو یه اتاق خالمم فکر میکننه که پیرمرده رفته و دیگه نمیاد وشورت وسوتینشو درمیاره و زنه هم ماساژ میدتش بعد اینکه ماساژ تموم میشه و خالمونم کلی احساس ارامش و راحتی میکنه همینطور که بلند میشه و تا حوله تنش کنه میبینه پیرمرده پشتش نشسته بوده و کل کس و کونه خوشگل و تمیزشو دید زده خالمم یه تیکه به پیرمرده میندازه و میگه زیارت قبول و سریعا میاد بیرونو میبینه امیر خان پریوده نگو ماساژور امیر خان مرد بوده بد رکب خورده بود و اون زنه راهنما بوده خلاصه این وسط پیرمرده خیلی خوش به حالش شدو تونست کس و کون خالمونو به راحتی دید بزنه البته این صحبتها کلا یه ربع شاید طول کشیده باشه و اگه میبینید کمی این داستان طولانی شده به خاطر این بود که نمیخواستم داستان بی روح باشه امیدوارم خوشتون اومده باشه

نوشته: پیام


👍 3
👎 2
242464 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

448122
2014-12-23 13:11:16 +0330 +0330
NA

ok خوب بود.ممنون

0 ❤️

448123
2014-12-23 14:32:47 +0330 +0330

کـــــیرم دهنت با این کــــــــــــسشرایی که نوشتی…

0 ❤️

448125
2014-12-24 06:33:14 +0330 +0330
NA

بشاشم تو اون چشایی که خاله هاشو سکسی ببینه
جاکش خاله مثل مادر آدمه.هرچند توئه حروم زاده اینا رو نمیفهمی که
پس کجان این بچه های ضد محارم؟

0 ❤️

448126
2014-12-24 15:39:28 +0330 +0330
NA

سیهتیر بابا آه.کیره همه بچه های شهوانی تو کوس وکون خاله،مامانت،امیر خانتو خودتو جدوابادت. کس کش ننویس

0 ❤️

448127
2014-12-25 12:08:13 +0330 +0330
NA

بدک نبود ولی درهرحال کیرم دهنت

0 ❤️

448128
2015-09-28 15:00:16 +0330 +0330
NA

اخه کیری تو رفتی درس بخونی یا حرف خاله تو گوش کنی هاااااااا

0 ❤️